سلام خسرو گلسرخی‏ - خسرو گلسرخی

نظرات دیگران
  
    از : نامی شاکری

عنوان : در دفاع از دیکتاتوری پرولتاریا درسال ۲۰۱۱!
حامد عزیز!
اگر چه حرف اصلی مان یادمان گلسرخی شهید بود؛ اما از آنجا که نام او با این عبارت تاریخی و علنی او که :" من به عنوان یک مارکسیست لنینیست ..." پیوند دارد،و به رعایت ادب، به پاسخ پرسش شما می نویسم و شاید برای شما که زمانی "چپ" بوده اید ،این کلمات توضیح واضحات باشد .
اول - دیکتاتوری رضاشاه و استالین : احتمالا می دانید که تا امروز در هیچ متن مرتبط و منتسب به سلطنت طلبان و رضا شاه دوستان،هیچ اشاره ای به دیکتاتوری رضا شاه نشده و همچنان او را رضاشاه کبیر می دانند.اما نقد "رژیم " استالین بطور جدی و رسمی خارج از قرولندهای آنتی کمونیستی رایج، در کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی در سال ۱۹۵۶توسط خود کمونیست ها آغاز شد و با بررسی علمی علل پیدایش چنان عارضه ای با تصویب قرارها و برنامه های جدی به مقابله با تکرار چنان عوارضی رفتند.اگر چه هنوز حرف های زیادی در مورد علل عارض شدن "کیش شخصیت" استالین درحزب ،دولت و مهمتر از آن سراسر جامعه ی اتحاد شوروی آن سال ها وجود دارد که مستلزم تداوم همین "گفت و گو"هاست . ضمنا از عوارض توسعه نیافتگی در جوامع نظیر ما، احساس نیاز به یک "شبان گله " است که گاه خودش را به صورت "پدر تاجدار" نشان می دهد، گاه به صورت "رفیق استالین" و گاه به صورت "امام خمینی"! این ها را خیلی جدی نگیرید. آن مصیبت توسعه نیافتگی را جدی بگیرید.
دوم - دیکتاتوری پرولتاریا : احتمالا شما می دانید که مفهوم "دیکتاتوری پرولتاریا" حاصل تحلیل تاریخی لنین در چارچوب تحلیل ماتریالیستی تاریخ است . به عنوان یک "چپ" سابق اگر در اصل " ماتریالیسم تاریخی" هم تردید کرده و آنرا کنار گذاشته اید و با تعریف لنینی "دولت" هم میانه ای ندارید، احتمالا باقی بحث ما بیهوده است . "دیکتاتوری پرولتاریا "در حقیقت بیان یک میل و اراده نیست . دفاع از دیکتاتوری فردی هم نیست . تعریف عینی یک واقعیت است: تمام تاریخ ، تاریخ اعمال حاکمیت یک اقلیت به اکثریت بوده است .اقلیت استثمارکنندگان(حاکم بر وسایل و روابط تولید)بر استثمار شوندگان ! اقلیت حاکم همیشه با استفاده از تمام ابزارهای حاکمیتی(قانون ، دین ، اخلاق ، هنر و...) بر آن اکثریت محکوم اعمال دیکتاتوری کرده است و حالا برای اولین بار در تاریخ ، امکان اعمال حاکمیت اکثریت بر اقلیت فراهم شده است . اکثریت مالک نیروی کار (تولیدکنندکان کالا و خدمات اجتماعی) بر اقلیت مالک سرمایه و.... به صورت مبالغه آمیزی اعمال دیکتاتوری طبقه ی اکثریت بر طبقه ی اقلیت یا همان "دیکتاتوری پرولتاریا" که عین دمکراسی است ، اگر در دمکراسی اعمال حاکمیت اکثریت امری مقبول است . در عین حال که "دیکتاتوری پرولتاریا" متضمن مفهومی اقتصادی و زیربنایی است و "دمکراسی" مفهومی روبنایی و سیاسی...
سوم : من به آن سایت ها که نام برده اید کاری ندارم . اگر "گفت و گو"در آن سایت ها منزلتی ندارد ، متاسفم . به عنوان یک کمونیست فکر می کنم که تمام منویات و گفتمان "چپ" در "گفت و گو"یی طولانی و از سر حوصله قابل ترویج و دفاع در جامعه امروز است .شرایط عینی تمام قرن بیستم و همین ده سال اول قرن بیست و یکم،دارای فاکت های بسیار برای توضیح "گفتمان چپ" است . همین ایالات متحده ی امروز، مصداق بارز "دیکتاتوری" اقلیت بر اکثریت در درون جامعه ی آمریکا و جهان است ... در نظام "لیبرالی" که قراربود "چند صدایی " و حاصل "آزادی"نیروها و ارکان بازار(ونه صرفا سرمایه) باشد، حالا بیش از یکصد سال است که قدرت سیاسی به تمامی در خدمت دفاع از "غارت"است! در جامعه آمریکا یک دیکتاتوری مخوف متشکل از نمایندگان سیاسی انحصارات مالی - سرمایه ای (در دو جناح دمکرات و جمهوری خواه) حاکم نیست ؟ به قیل و قال های روبنایی و مکش مرگ مای اینترنتی و ماهواره ای و...نگاه نکنید! شماحتی به عنوان یک "چپ سابق" مسئولیت هایی دارید!
نامی شاکری - تهران سوم/اسفند ۸۹ (اتفاقا سالروز کودتای رضا شاه!)
٣۵۴۲۰ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨۹       

    از : حامد احمدی

عنوان : نوضیح کوتاه به اقای شاکری
جناب شاکری با سلام
به استحضار جنابعالی میرسانم که ایجنانب هم زمانی چپ بودم.بعلت کندی در تایپ فقط یک موضوع را مطرح میکنم.شما ازویژگی زمان نو یعنی ارزش یافتن گفتگو بمثابه ی تشریک مساعی در کشف حقیقت نامبرده اید.سوال من این است که ایا چنین جوی یا روحیه ایی در سایت های پیک نت یا راه توده می بینید؟اصلا چرا چپ ها دایما از دیکتاتوری رضا شاه صحبت میکنند ولی استالین را فراموش میکنند؟مگر نه اینکه چپ ها هم بدنبال دیکتاتوری پرولتاریا بودند؟چرا وقتی به کمونیسم میرسند از تئوری توطئه استفاده میکنند؟اکثر رهبران فداییان خلق میگویند که لنینسم دیگر جوابگو نیست.مارکسیسم هم جای خود را در گفتگوی زمان نو باید پیدا کند.دلیل اینکه چرا زمان قهرمان پروری گذشته این است که بعلت وجود وسایل ارتباطی وانبوهی از تجربیات جهانی زیاد هیچکس در امان نیست و نمیتواندقهرمان شود.
٣۵٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨۹       

    از : نامی شاکری

عنوان : کم لطفی بعضی دوستان !
اول : حامد احمدی عزیز می نویسد" ...ضمنازمان قهرمان پروری دیگر گذشته است ..." و از آنها که "به اصطلاح " نگاه هنرمندان به دنیا دارند می پرسد که اگر خسرو به دوران پساانقلاب بهمن می رسید، چه مواضعی می یافت ؟ مثل کیانوری می شد یا طبری ؟
نخست به حامد عزیز یادآور می شوم که از ویژگی های زمان نو ، ارزش یافتن "گفت و گو "بمثابه ی تشریک مساعی در کشف حقیقت است و این کوشش پیش و بیش از آنکه قصد زخم زبان زدن داشته باشد، قصد مرحم نهادن بر زخم های تاریخی را دارد...کنایه ی " شماها که نگرش با اصطلاح هنرمندانه دارید ... " در خطاب به خانم عاطفه ی گرگین ، کمی دور از اخلاق گفت و گو نیست ؟
بعد : مقایسه ی شهید خسرو گلسرخی و زنده یادان کیانوری و طبری ، مقایسه ی مع الفارق نیست ؟ گلسرخی یک روشنفکر منتقد بود (و به نظر من ذاتا شاعر) و کیانوری و طبری ، دو حزبی شریف که مبارزه برای آرمان کمونیسم ، حرفه ی اصلی تمام زندگی شان بود . تمام زندگی و مبارزه ی طولانی این دو انسان ، به رفتارهای آن دوره کوتاه "اسارت " در چنگ نیروهای مرتجع خلاصه نمی شود. چنین زخم زبان ها ، از آنها که واقعا اعتقاد دارند، دوره ی قهرمان پروری گذشته است ، عجیب نیست ؟ در عین حال که در چنین دوره ای ، اظهارات و رفتارهای انسان ها در شرایط غیر متعارف و "تحت فشار" را دارای ارزش حقوقی نمی دانند. ارزش اخلاقی که جای خود دارد...
بعد : احتمالا ، خسرو گلسرخی ، یک روشنفکر منتقد می ماند و همان بر سرش می آمد که بر سر روشنفکران منتقد آمده و می آید ! شعرهای پر شور و شعوری هم می سرود.
دوم : علی رحیمی عزیز هم ، "تکه" پرانده به جمله ای از خسرو شهید در آن نادادگاه! بگذارید از منطق خود امام شهید کمک بگیرم که به دو مفهوم "دیندار" و "آزاده" قائل بود . آنجا که گفت "اگر دین ندارید لااقل مردمانی آزاده باشید". گلسرخی به عنوان یک مارکسیست - لنینیست در زمره ی آن "آزادگان" بود و با هوشمندی تمام از فرصت چند لحظه تا مرگ هم استفاده کرد تا حیله و فریب عمله ی نظام پادشاهی به تحمیل تفرقه بین مسلمان و مارکسیست در مبارزه ی ضد استبدادی را ناکار کند و موفق هم شد.(گلسرخی از معدود قهرمانان محبوب بین هر دو طیف چپ و مسلمان بوده و هست .) اتفاقا امروز آن رفتار خسرو در آن نادادگاه، منزلت "آزادگی" او را بیش از پیش می نمایاند. این جا که دست ارتجاع هنوز در کار تفرقه و جدایی بین پویندگان راه آزادی است ...راستی ، آیا آزادگانی چون گلسرخی به آرمان امام شهید نزدیک نیستند تا آنها که به نام امام شهید این نا مردمی ها می کنند؟
٣۵٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨۹       

    از : ali rahimi

عنوان : مولا امام حسین !
از اتفاقت عجیب دنیا اینکه مارکسیستها مولایشان امام حسین باشد!
٣۵٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨۹       

    از : حامد احمدی

عنوان : اگر گلسرخی زنده بود؟
خانم گرگین با سلام
از انقلاب شکوهمند بیش از ۳۲ سال میگذرد.فکر میکنید که اگر گلسرخی زنده میماند و شاهد انقلاب و پیامد های ان میشد چه میگفت؟شما ها که نگرش باصطلاح هنرمندانه دارید لطفا اظهار نظر فرمایید.ایا مانند کیانوری میشد یا مثل طبری کژراهه مینوشت ضمنازمان قهرمان پروری دیگر گذشته است.
٣۵٣۴۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : سالگرد

عنوان : گلسرخی
اشتباه تایپی "در سی و نهمین سالگرد تیرباران خسرو گلسرخی" غلط است. گلسرخی در سال ۱۳۵۲ اعدام شد. سی هفتمین سالگرد صحیح است
٣۵٣٣٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : نامی شاکری

عنوان : یاد بعضی نفرات!
هفده سالم بود وقتی که آن اتفاق تلخ افتاد.در محله مان یک کارگر نانوایی بود ، شبیه صمد بهرنگی و خیلی چیز فهم . از جایی فهمیده بود که من دانش آموز فعالی هستم و انشایم خوب است و نامه های عاشقانه ی جوان های محل را می نویسم و دفتر عقاید و خاطرات دیگران را برای دیگران ! یک روز در فاصله ی چسباندن دو خمیرنان به تنور، خودش را رساند به من و اوراقی را به من داد و جلدی پرید جلوی تنور ! مطلبی از خسرو گلسرخی بود؛(با مضمون تعهد هنر و تعهد شعر) متنی که در هفده سالگی نگاه مرا به هنر و اندیشه برای همیشه تغییر داد.(خانم گرگین اگربه آن متن دسترسی دارند، لطفا برای انتشار به اخبار روز بدهند؛ به نظرم هنوز بسیاری از حرفهایش معتبر و قابل دفاع است،در عین حال که نوستالژیک است .) چند روزی بعد از آن فاجعه ، "اسمال نونوا" ،تصویر رنگی با قطع A۳ از یک خروس با شکوه را چسباند بالای تنورش ! در فاصله ی هر چهار-پنچ نانی که به تنور می چسباند، سرش را بالا می کرد و با تحسین به آن خروس تماشا می کرد. می گفت به خسرو گلسرخی می ماند . غرور و حالت چشمهایش را می گفت . می گفت اگر ممدآقا صاحب کارش بفهمد که آن عکس خسرو گلسرخی ست بالای تنور نانوایی اش ، او را با همان خروس توی تنور می اندازد! یاد هردوشان گرامی ست !
٣۵٣۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹