روز کارگر ۱۳۹۰ - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : معمای آقای قراگوزلو

عنوان : جوابی نبود و نیست!
چند درصد از طبقه کارگر ۴۰ میلیونی ایران به موسوی و کروبی رای دادند و اصلا چرا باید به ایندو لیبرال از طبقه متوسط و مرفه رای می دادند، مگر ایندو در مانیفستوی خود توجهی به مطالبات این طبقه کرده بودند که طبقه کارگر هم با دادن رایش به سودشان به آنها توجه نشان دهد؟ آن درصد از طبقه ۴۰ میلیونی کارگر که به موسوی کروبی رای داد، پس از دزدیده شدن رایشان، آیا رفتند پی کارشان یا اینکه پرسیدند رایشان کو؟ اینم شد طبقه ۴۰ میلیونی کارگر که ما داریم، نه در جنبش سبز حضور پیدا کرد و نه در روز کارگر! حل این معما با شما، منکه هر چه فکر کردم جوابی پیدا نکردم.

چواب نبود و نیست!
٣٨۰٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۰       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : اول ماه مه در اسپانیا نیز خبری نبود
به نظر من اقای قراگوزلو اگر در همان حوزه اقتصاد سیاسی که تخصصشان است می ماندند و کار سازمان دادن اعتراضات را به فعالین سیاسی می سپردند بهتر می توانستند به جنبش چپ خدمت کنند. اول ماه مه در اسپانیا نیز زیاد خبری نبود اما امروز در میدان خورشید و بارسلونا صدای قدمهایی را می شنوید که بدرستی بهار اروپا در کنار بهار خاورمیانه خوانده می شود. نمی توان حرکات گسترده جنبش کارگری را که در زیر تیغ سرکوب انجام می شود ندید و از ان نتیجه کرفت که هیچ خبری نیست. در اسپانیا نیز کسانی که منتظر حرکات اجتماعی بزرگ بودند باید نتیجه می گرفتند که هیچ خبری نیست در حالیکه ما با بزرگترین اعتراضات در میدان خورشید روبرو می شویم و جنبشی اغاز شده است که به همه اروپا در حال گسترش است. جمهوری اسلامی با فعالین کارگری مثل طرفداران موسوی رفتار نمی کند که برایشان محافظ بگذارد و خودی بشمارشان اید. تهدید اعدام و شکنجه و سر به نیست شدن حداقلی است که رژیم در مقابل فعالین کارگری می گذارد با وجود این ما با تظاهرات گسترده در سنندج و گردهماییهای بیشماری روبرو می شویم که باوجود ریسکی که وجود دارد نشان دهنده ان است که به چه حدجنبش کارگری فعال است و از طرف دیگر رادیکال بوده و به جناحهای رژیم توهمی ندارد. در عین حال این جنبش به ان منفذی احتیاج دارد که بتواند خود را بیرون ربخته و نشان دهد و ان زمان بزودی فرا خواهد رسید. اقای قراگوزلو عجولانه وارد حوزه ای شده است که نه در ان تخصصی دارد و نه تجربه ای. بهتر است این حوزه را به فعالین کارگری و اجتماعی کمونیست بسپارد و بگذارد تا چند سال سپری شود و سپس برگشته و جمع بندی کند.
٣٨۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۰       

    از : کاوه اشتهاردی پیچگاه

عنوان : منتظر ادامه مقاله هستیم
جناب قراگوزلو
سلام دست مریزاد
ما در گفتکوهای کارگری خیلی از مسائل مورد نظر شما را صحبت می کنیم اما به نتیجه نمی رسیم. به عنوان یک کارگر و انسانی که با درک ناقص خود مقالات شما را می خواند خواهش می کنم این مباحث رو ادامه بدهید. اگر وارد بررسی جنبش سبز بشوید که عالی است.
٣٨۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : فرق است بین سازمان و یا جنبشی که رهبران آن رشنفکران و یا زحمتکشان روشنفکر باشند !
در ادبیات افعالی هستند که به آنها افعال پسیو (passive) میگویند و در جملاتی که فعل پسیو بکار شده باشند فاعل در واقع "مفعول" است یعنی‌ فعل بر فاعل عملی‌ انجام داده است . در دنیای سیاست هم به آن پاسیفیسم میگویند که در نوع خود یک بیماری سیاسی و اجتمایی خطرناکی است.در ایران به رنگها و اشکال مختلف وجود دارد ، تاثیر آن در مردم از ناامیدی تا خود کشی نوسان دارد که نیازی به ادامه آن نخواهد بود .اگر فرد، نویسنده،کتاب و یا سازمانی تاثیر منفی‌ در زندگی‌ روزانه و آینده شهروندی طوری بگذارد که بجای دشمن خود را تباه کند, نتیجه نهایی عائد دشمن خواهد بود که یک ایدئولژی, یک نوسنده و یا یک سازمان سیاسی باعث گردیده که آن شهروند فریاد خشم خود را نه‌ بر سر دشمن بلکه در سینه خود حبس کرده، دلمرده و یا تلف شود. بحث بر سر آن نیست که مبارزات در مسیر آنارشیستی و هر و مرج‌های بی‌ حاصل جهت یابد، بحث بر سر آن است که اپوزیسیون در ایران در خدمت دشمن مردم است ! این حکومت دشمنان خود را به خوبی‌ میشناسد و در هر کجای ایران و جهان باشند نقشه حذف آنها را می‌کشد ، ولی‌ هستند افراد و سازمان هایی که زندگی‌ یا فعالیت‌های عادی خود را در ایران میگذرانند و فعالیتهای آنها از گرفتن جلسات و بازتابی از "محکوم می‌کنیم" و یا " حمایت می‌کنیم" تجاوز نمیکنند. زمان زمان آن نیست که چون فرشته اسرافیل تمام عمر خود را به انتظار روز "رستاخیز" بگذرانیم تا به فوتی به "سؤر" خود مفتخر باشیم! ۳۲ سال از این حکومت روانی‌ آدمکش اراذل و اوباش گذشته است و اپوزیسیون ما هنوز در بحث اینکه "آقا" باید برود و یا نرود شناور و مبهوت مانده است !...فرق است بین سازمان و یا جنبشی که رهبران آن رشنفکران و یا زحمتکشان روشنفکر باشند !
٣٨۰۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : معمای آقای قراگوزلو

عنوان : یکجای صورتحساب های آقای قراگوزلو حسابی می لنگد، اگه گفتی کجاش!
عجب معمایی شده است که طبقه کارگر ۴۰ میلیونی ایران نه به موسوی و کروبی رای داد، نه برای جنبش سبز به خیابان آمد و نه بمناسبت روز کارگر! پس کسی حداقل ۲۵ میلیون رای بنفع موسوی و کروبی رای ریخت توی صندوقها، همه از طبقه مرفه و متوسط و بورژوازی بودند! اگر بگویید همه از طبقه مرفه و متوسط و بورزوازی بودند، جواب خواهم داد پس ای بابا، وضع اقتصادی ایران از امریکا و اروپا خیلی بهترست چون یک سوم کل جمعیت ایران میدل کلاس اند و وضعشان حسابی توپ توپ است و ما خبر نداشتیم؛ حتما خوشی زیر دلشان را زده بود که اعتراض کردند و اینهمه کشته و مرده دادند!

فکر نمی کنید یکجای صورتحساب های آقای قراگوزلو حسابی می لنگد و کجاش!

یکجای صورتحساب های آقای قراگوزلو حسابی می لنگد، اگه گفتی کجاش!
٣٨۰۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : صادق صادق وزیزی

عنوان : آقای قراگوزلو و جنبش سبز
آقای قراگوزلو در یک مقاله خود ماهیت طبقاتی جنبش سبز را فراطبقاتی و در مجموع خرده بورژوائی خوانده بود اما اکنون از ماهیت ارتجاعی و دست راستی این جنبش سخن می گوید. می خواستم از این بزرگوار بپرسم که آیا در نظرات شما تغییری ایجائ شده است؟ آیا فکر نمی کنید جنبش سبز یک جنبش دموکراتیک است که می تواند در مسیر تحقق سوسیالیسم و تکمیل روند انقلاب مداوم به تعبیر تروتسکی مفید واقع شود. خواهش من این است که در صورتی که مکن است جناب آقای قراگوزلو به وعده ای که در انتهای این مقاله داده اند عمل کنند و آخرین تحلیل خود را از جنبش سبز با همه دوستداران خود اعلام کنند. خود ایشان میدانند که ما به مقالتشان علاقمندیم
صادق وزیری - شایسته اردلان
٣٨۰۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : راشل عارف

عنوان : انزوای چپ
من فکر می کنم مهم ترین دلیل شکست پی در پی چپ ایران همین تحلیل های مجازی است که با واقع نگری زیبا و هوشمندانه از سوی دکتر قراگوزلو ی بسیار دوست داشتنی به نحوی مفید و مختصر طراحی شده است.
چپ هپروتی اگر نخواهد از تحلیل های بیهنگام بیرون بخزد و نخواهد به وقایع موجود چنانکه هست تمکین کند بیش از امروز آب خواهد رفت. من البته سوسیالیست نیستم و جهان و کار جهان را از زاویه شعر و عشق و دوستی و زیبائی نگاه می کنم . مهمترین دلیل خواندن مقالات دکتر برای من قلم بسیار شیوا رسا و شاعرانه ایشان است. باید شاعر و نویسنده بود تا فهمید که استخدام این قلم نافذ در عرصه عصر سیاسی شدن ها تا چقدر دشوار و گاه محال و نشدنی است. دکتر به نحو بی مانندی به این رمز و راز دست یافته است . تا آنچا که زن شاعری مانند من که سال ها در حوزه زبان کار کرده به این قلم رشک می ورزد.
از نوشته های دکتر برخی ها درس اقتصاد و سیاست میگیرند اما برای من شیوه درست نوشتن مهم است
با بیش ترین مهر و وفا
برای با هم بودن
ر . ز
٣٨۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : بهروز

عنوان : به رفیق صالح
به نظرم داشتن تحلیل عملی به معنای لنگ انداختن در مقابل استثمارگر نیست. مسئله دو چیز است. اولا داشتن درک صحیح از دوران تاریخی که در آن قرار داریم، و دوم ارائه مدلی واقعی ملموس و عملی که آلترناتیوی در برابر سرمایه و متفاوت از ورژن های شکست خورده سوسیالیستی است که به نظرم در هر دوی آن ها کمبود داریم.
٣٨۰٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : صالح منفرد

عنوان : به جناب قراگوزلو....... و البته جناب بهروز
سلام
بسیار خوب حالا وقتش رسیده که جناب قراگوزلو از نگاه توصیفی به روز کارگر ۹۰ به جایگاه انتقادی برود و به ما و همه سوسیالیست ها بگوید که چرا واقعن کارگران نیامدند. ما با تحلیل استاد در باره کمیت و تعریف کارگر که در مقاله روزی به قامت عصر طبقه کارگر ارائه کرده اند موافقیم و اگر چه بر آورد کمی نداریم اما فکر می کنیم که در هر صورت طبقه کارگر در ایران بر خلاف روسیه در آستانه انقلاب بلشویکی در اکثریت است. منتظر تحلیل جناب قراگوزلو هستیم
بهروز عزیز نیز باید نگاه نومیدانه خود به طبقه کارگر و سوسیالیسم را کنار بگذارد مگر این که طرفدار استثمار انسان توسط انسان باشد که می دانم چنین نیست.
با تشکر
صالح
٣٨۰٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : بهروز

عنوان : یک توضیح
دوست عزیز آقای صالح منفرد. اگر یک بار دیگر یادداشت مرا بخوانی متوجه می شوی که من گفته ام قراگوزلو به واقعیتی اشاره می کند که هر عقل سلیمی آن را تایید می کند. حرف من این است که این توصیف نومیدانه - ولی واقعی - با شرح کشاف ایشان درباره طبقه کارگر چهل میلیونی و امکان گذار به سوسیالیسم اصلا همخوانی ندارد.
٣٨۰٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : ستار کمانگر

عنوان : روز کارگر ۹۰ سکوت و دیگر هیچ
متاسفانه روز کارگر ۹۰ چنانکه ما انتظار داشتیم نشد. درود بر سنندج قهرمان.
٣٨۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : صالح منفرد تهرانی

عنوان : به آقایان یا ... بهروز و باران
برای حرکت از هر کجا باید ابتدا موقع و جایگاه را شناخت و حرکت را بر وافعیات داشته و امکانات و نیروهای فعال موجود منطبق کرد. شما می فرمائید نویسنده مردم را ناامید می کند و مرثیه میخواند و وظیفه کمونیست ها و مسئولیت یک فرمانده این لست که امید و دل داری بدهد. یاد خاطره ای افتادم. در دوران جنگ سال ۱۳۶۲ من در منطقه فکه سرباز بودم. فرمانده ما جوانی از سپاه پاسداران بود و میخواست هر طور که شده یک شهر مرزی عراق را تسخیر کنه. طبق معمول نوحه پخش کردند و همه ر ا امیدوار و شارژ کردند و بدون کمترین امکاناتی فرمان حمله دادند . هنوز دو ساعت نگذشته بود که عراقی ها همه را تار و مار کردند. فرمانده ما البته خیلی شجاع و جسور و امیدوار بود اما نه فن جنگ را میشناخت و نه واقعیت و توازن قوا را می دانست یعنی چه. حالا حکایت این دوست عزیز ما است که از جناب قراگوزلو میخواعد بدون در نظر گرفتن واقعیات فرمان حمله بدهد. این جمله از لنین است که می گوید فرمانده ای که بدون شناخت دشمن و بدون آگاهی از توازن قوا به نیروهایش فرمان و دستور تهاجم می دهد جنایتکار است. تاریخ معاصر ما به غیر از جنگ از این حوادث کم ندارد. دانشجویان آزرادی خواه و برابر ی طلب یادتان هست؟ یادتان هست که چگونه آنان را بدون پشتوانه و بدون حمایت کارگران جلو فرستادند و آن فاجعه را آفریدند؟
احساسات و هیستری یک بحث است عقلانیت و شناخت بحث دیگر. شما احساساتی و هیستریک هستی و توقع داری که نویسنده با تجربه ای مانند محمد قراگوزلو نیز مانند شما جوگیر شود
در مورد اینکه چرا کارگران در صحنه حاضر نیستند من نمیتوانم نظر بدم و از قراگوزلو خواهش میکنم اگر این کامنتها را میخواند خود وارد شود و این تبلیغات حساب شده ضد چپ را کنترل کند و جواب بدهد
٣٨۰۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : بهروز

عنوان : معلول ها فقط ما را وادار به گلایه می کند
قراگوزلو به واقعیتی اشاره می کند که فقط مورد انکار چپ هپروتی است. اما من سر تا پای این یادداشت را نگاه کردم و چیزی جز مرثیه سرایی ندیدم. به راستی کسی که معتقد است طبقه کارگر ایران چهل میلیون عضو دارد باید جواب دهد طبقه ای چنین قدرتمند چرا از داشتن تشکل های نطفه ای خود محروم است. چرا، برخلاف ادعای دوستی که عدم شرکت کارگران در جنبش سبر را عمل آگاهانه!! طبقه کارگر می داند، این جنبش از گذاشتن تاثیری قابل توجه بر روندهای اجتماعی در یکی دو دهه اخیر ناتوان بوده؟ چرا همین تشکل های نصف و نیمه اش هم به راحتی به زردی میگراید و راست می شود؟ این با تحلیل طبقه کارگر چهل میلیونی چندان نمی خواند. تحلیل عملی مارکسیستی وجود یا عدم وجود هر گرایشی در طبقه کارگر را با رجوع به تحولات مادی و عمدتا اقتصادی جامعه تاویل می کند. بروید و تحلیل مارکسیستی از بروز رویزیونیسم یا تریدیونیونیسم را بخوانید. مشکل جای دیگری است. به قول خسرو گلسرخی معلول ها فقط مارا وادار به گلایه می کند، چیزی که در نوشته قراگوزلو عیان است.
٣٨۰۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : سحر صبوحی

عنوان : عنوان مقاله ای زیبا که ماند در یاد
روزی که ماند در یاد روز کارگر در سنندج بود
روزی که رفت از یاد خاموشی کارگران در شهرهای صنعتی کشور بود
انسانی که نه بر باد می رود و نه از یاد همانا محمد قراگوزلو است که زیبا می نویسد زیبا می اندیشد.
٣٨۰۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : چرخ برهم زنم ار گر‌ بمرادم نرسم،من نه‌ آنم که زبونی کشم از چرخ فلک...
برداشتی که یک خواننده از این مقاله خواهد داشت چیزی جز یاس و ناامیدی نخواهد بود.این روش کمونیست‌ها نیست،کمونیست‌ها نیروی محرکه جامعه در هر شرایطی هستند .این مقاله و اینگونه طرز فکر‌ها بمثابه سخنان یک فرمانده نظامی است که قبل از شروع جنگ برای سربازان خود مرثیه عاشورا را بخواند ! مسلم است که که مخاطبان چنین فرمانده‌ای قبل از رسیدن به میدان نبرد می‌میرند ! مبارز، فرمانده‌ای است که روحیه و امید به مردم میدهد و نه‌ می‌گیرد....
٣٨۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : رویا روزبهان

عنوان : نکات کاملا درست مقاله و .......
مقاله واقع بینانه ای است که متاسفانه خیلی کلی نوشته شده است و ممکن است برخی از خوانندگان از دریافت مصادیق آن ناتوان بمانند.خصلت هائی که برای چپ علی العموم نوشته شده است بسیار درست است
یک چپ ما هنوز به نبردهای خیابانی با کلاشینکف فکر میکند و متثر از آموزه های مائویستی و گوارائیستی است
یک چپ ایران با وجودی که مدعی است کارگری شده است و عنوان کمونیسم و سوسیالیسم و چپ کارگری و اتحاد چپ کارگری را به دنبال خود می کشد اما هنوز به نبرد خیابانی از بالای سر طبقه کارگر فکر می کند. مثلا نگاه کنید به مقاله حزب و قدرت سیاسی نوشته منصور حکمت. او ابتدا اعتراف می کند که میخواهد کفر(ساختار شکنی ضد مارکسیستی) بگوید و در نهایت با برآورد نیروهای هوادار خود در غرب ( ده هزار نفر ) نتیجه می گیرد با همین نیروها می توان رژیم را سرنگون کرد. حکمت فقط در اسم عنوان کمونیسم کارگری را حمل می کند اما در آن سخنرانی تصریح میکند که نباید روی کارگران حساب کرد چرا که کارگران پیر می شوند بازنشسته می شوند میمیرند خانه نشین می شوند و غیره
یک چپ ایران که بازمانده از همان سنت است به اعتبار اکسیون ۲۵ بهمن موج دوم ساخته است
یک چپ ایران جنبش سبز را عین انقلاب میداند. این چپ را در نوشته های حمید تقوائی و محد رضا شالگونی و بهرام رحمانی میتوان مشاهده کرد. شالگونی ۱۸ تیر را انقلبا خواند. تقوائی و یارانش از مردم خواستند عکس لیدر ایشان را ( حمید تقوائی) به جای تصویر موسوی و کروبی بیافرازد. راستی شما میدانید که در ایران چند نفر حمید تقوائی را میشانسند؟ حتی لنین کبیر و بلشویکها هم از کارگران روسیه چنین انتظار بیجائی نداشتند. این چپ همیشه شرائط را انقلابی میداند. باد که می آید و یک دوچرخه به دیوار می زند آقایان میگویند انقلاب شد
پشت سکه این جماعت افرادی مانند مرتضی محیط نشسته اند که از موسوی و کروبی چنان دفاع می کنند که هر کسی یک کلمه علیه این آقایان بگوید متهم به ارتداد میشومد( به فحش های محیط به قراگوزلو مراجعه کنید)
روز کارگر ۹۰ به دلائلی که خود نویسنده صلاحیت تحلیل آن را دارد و من و دوستانم از ایشان ( آقای قراگوزلو خواهش می کنیم در این مورد سکوت نکنند ) در سکوت کامل تمام شد و به تعبیر آقای قراگوزلو " رفت بر باد " اما شما ببینید که سایتها ی چپ چقدر شلوغ کردند. آقایان شما می خواهید انفعال خود را با پروپاگاندا پوشش دهید در نتیجه سر در برف می کنید. شما که اینهمه بای خود نفوذ در کارگران قائل هستید به ما بگوئید چرا کارگران به فراخوان شما گوش نمی دهند؟ شما هم مثل مجاهدین خلق عادت دارید هیجان را جانشین واقعیت کنیید در نتیجه سالهاست که دارید خود را بازتولید می کنید.
ما به نوبت خود از مقالات تحلیلی و جامع استاد ارجمند جناب قراگوزلو بسیار آموخته ایم و از ایشان می خواهیم با استواری کامل ادامه دهند.
رویا روزبهان / صادق محلوجی / تقی گرجستانی /شیوا فرهمند / سعید میرمیران
٣٨۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : سوسن کاظمی

عنوان : کدام مرثیه سرائی؟
آقای محترم کدام مرثه سرائی؟ شما وسط دعوا دارید نرخ تعیین می کنید و این اخلاق فرصت طلبانه فقط از بچه بورژواها بر می آید. آقای قراگوزلو در کل مقالات گذشته خود تا آن جا که من خوانده ام نه فقط به تحلیل های منطقی معقول و واقع بینانه از شرایط امروز ایران و جهان دست زده بلکه نشان داده است که کارگران ایران چون به شکل یک طبقه متشکل نیستند پس اگر بخواهند به صورت فردی تحت تاثیر اصلاح طلبان و لیبرال ها قرار بگیرند و به اهرم پیشبرد سیاست های آنان تیدیل شوند در نهایت به ضررشان تمام خواهد شدوبه همین دلیل هم می بینیم که در تمام طول تحرک سبزها حتی یک کارخانه از آن ها حمایت نکرد. چرا؟ یعنی کارخانه ای وجود ندارد؟ شما که تا این حد ساده لوح نیستید ؟ طبقه کارگر نیامد برای اینکه احساس کرد و فهمید اگر بیاید در بورژوازی منحل خواهد شد. طبقه کارگر نیامد برای اینکه متشکل نبود و سبزها با پول و تبلیغات آقای رفسنجانی دست بالا داشتند و از سوی رسانه های قدرتمند سرمایه داری حمایت می شدند.
رضا شهابی از مدتها پیش در زندان است. کدام رسانه تا کنون یک خبر در باره او منتشر کرده است اما وقتی مهدی کروبی عطسه می کند مدیای سرمایه داری عزا می گیرد. به مهمانان تلویزیون آمریکا و کارکنان اصلی بی بی سی نگاه کنید. همه اصلاح طلب. همه از سازگارا گرفته تا مجتبی واحدی تا دیروز در جبهه دولت خاتمی و رفسنجانی بودند و حالا به استخدام این رسانه ها در آمده اند اگر شما فکر می کنید دل آمریکا برای دموکراسی سوخته است دو حال دارد.
یا دموکراسی را نمی شناسی یا نمی دانی بنام دموکراسی خاک و نفت عراق را به توبره کشیده اند. در هر حال مشکل خودت است. راستی آقا بهروز تو حالت خوبه؟
٣٨۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : بهروز

عنوان : آفتاب آمد دلیل آفتاب!
این مرثیه سرایی دقیقا ردیه ای بر تمام مقاله های قبلی آقای قره گوزلو و مجادلات ما درباره نقش طبقه کارگر در متن جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران است.
٣۷۹۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : حمید رضا فروتن

عنوان : دست مریزاد
جناب قراگوزلو
دستتان درد نکند و خسته نباشید
به نظر من مقاله شما پاسخ جانانه ای به چپ متوهمی است که در آن سوی اقیانوس ها نشسته و کارگران غیر منسجمی را که هنوز در ابتدای تشکیل سندیکا هستند به دهان گرگ می فرستد و خود بی خبر از اوضاع داخل فکر می کند اگر واژه کارگر را ورد زبان خود کند تشکل محفلی خود را به حزب کارگری ارتقا داده است. به گمان من شما خوب این نکته مهم را تحلیل کرده اید.
استاد ما احمد شاملو سروده است

خوش بینی برادرت ترکان را آواز داد
سفاهت من چنگیزیان را آواز داد
ترا و مرا گردن زدند
یوغ ورزاو
بر گرده ما نهادند
و گورستانی چندان بی مرز شیار کردند که بازماندگان را
از چشم خونابه روان است
حالا این حکایت خونبار سرزمین ماست که ازیکسو با دولتی خشن و کارگر ستیز مواجهیم
و از سوی دیگر با جماعتی که پشت نام چپ به چشم کارگران خاک می پاشند.
روز اول می سنندج خروشید. در حدود ۲۰۰ کارگر به خیابان آمدند. معلوم است این خروش بیش از همه ناشی از سابقه تاریخی شهر سنندج است. اما در شهرهای صنعتی واقعا کارگران فعال نبودند. شهرهای بزرگ صنعتی خاموش بودند. انسان اگر در ایران نباشد یا از اوضاع بیخبر باشد فکر می کند وضع مردم خیلی خوب است یا اینجا سوئیس است اما می دانیم که وضع کارگران وخیم است. چرا کارگران اعتراض منسجمی را علیه سرمایه داری سازمان نمی دهند؟ این سوال در مقاله شما هم آمده است و گمان می کنم پاسخ به آن فقط از عهده خودتان بر می آید. وگرنه از آدم های نامربوطی که با اسامی احزاب ده نفره و بیست نفره سنگ کارگر را به سینه می زنند و به لحاظ تئوریک نیز حرفی برای گفتن ندارند چیزی بیرون نمی آید.
از مقالات شما می آموزم
دست شما درد نکند
ضمن اینکه نوع نگارش شما و نزدیکی این نگارش به نوع نگارش شاملو بسیار جالب است
٣۷۹٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : میثم ساروخانی

عنوان : کدام اشتباه؟
جناب دکتر قراگوزلوی بسیار عزیز
می بینید که شما خود در این ماجرا مقصر هستید. وقتی که جنایات استالین را به عمد " اشتباه " می خوانی و آدم کشی خمرهای سرخ را " عقب ماندگی " می بینی ما حق داریم به مواضع استالینی شما ایراد بگیریم. بوخارین به اشتباه کشته نشد....
در مورد چپ سنتی با شما موافقم. متاسفانه چپ ایران هنوز تحت تاثیر آموزه های مائوئیستی عمل می کند.
در مجموع مقاله خوبی است که باید در نزد صاحبنظران چپ و فعالان جنبش کارگری با تعمق مورد ارزیابی قرار گیرد. واقعا کارگران کجا بودند؟
واقعا کارگران کجا هستند؟
چرا طبقه متوسط به خود تکان می دهد اما طبقه کارگر فقط ناظر است؟
نکاتی هم که رضا سالاری گفته بدک نیست
٣۷۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : بنفشه ح

عنوان : طبقه کارگر یا ناصر حجازی
آقای قراگوزلو سلام
حتما حالتان خوب است که با این سرعت فرفره وار می نویسید. حمله شما به سبزها برای من و دوستانم عادی شده و دیگر مثل گذشته از شما دلخور نمی شویم . در صداقت و پاکی شما شکی نیست اما در لجاجت و یک دندگی شما بیشتر شکی نیست. یک نکته باریک تر از مو دراین مقاله وجود دارد که اگر من نوشته بودم تو مثل همیشه دیوار لیبرالیسم و نولیبرالیسم را بر سرم آوار می کردی اما خوشبختانه خودت به آن اعتراف کرده ای پس از نوشته خودت وام می گیرم و می پرسم مگر نه اینکه به گفته تو طبقه کارگر ایران با خانواده اش نزدیک به ۴۰ میلیون جمعیت دارد؟ خوب قبول. ناصر حجازی را که می شناسی؟ میدانم که میشناسی. اینقدر میدانم که به فوتبال خیلی علاقه داری. نگو نه که بهم بر میخورد. حالا شما به من بگو قدرت کی در بسیج توده ها بیشتر است ؟ شما و آن هفت هشت تا تشکل کارگری که نتوانستند روز ۱۱ اردیبهشت ۵۰ نفر را به خیابان بکشانند تا قدرت ناصر حجاری که یک فرد بود و خودت دیدی که پس از مرگش هزاران نفر با وجود فشار پلیس به خیابان آمدند/
میتوانی جواب بدهد آقای خیلی خوب و مردمی یا مثل همیشه سگرمه هایت در هم می رود و در دلت به بنفشه می خندیدی که.....
٣۷۹۶۹ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : علی تمجیدی

عنوان : نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
مقاله بسیار مفید و سازنده ای است که پرسشهای بسیار خوبی را مطرح کرده و چپ و کلیه فعالان جنبش کارگری باید به این سئوالات فکر کنند و برای تک تک آنها پاسخ کنکرت بیابند.
من فقط به یک قسمت مقاله کمی بیشتر می پردازم
توجه داشته باشید که فراخوان دهندگان اول مه امسال هفت تشکل بودند که نسبت به سال گذشته و دو سال قبل به ترتیب هفت و سه تشکل را از دست داده بودند.
کانون مدافعان حقوق کارگر به رهبری آقایان علی رضا ثقفی و فریبرز رئیس دانا و خانم هاله صفرزاده و دیگران از اساس چنانکه از نامش پیداست یک تشکل کارگری نیست. کمیته هماهنگی یک کمیته برای ایجاد تشکل است و نفوذش به کردستان محدود می شود. سندیکای واحد متلاشی شده و رهبرانش در زندان هستند. در تمام این مدت کسی نگفت که چرا هفت تپه از دست رفت. علی نجاتی رفت و رضا رخشان آمد تا هفت تپه مدافع حذف سوبسیدها شود وووووووووووووووووو
کارگران شرکت نفت اتمیزه شده اند. آنان ناآگاه نیستند اما منفرد شده اند.
مقاله دوست عزیز ما آقای قراگوزلو نه فقط واقعی و مادی است تکان دهنده هم هست. کسانی می توانند به او ناسزا بگویند اما اینها صورت مسئله را پاک نمی کند
٣۷۹۶۷ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : نرگس توحیدی

عنوان : شرایط انقلابی
با تشکر از آقای قراگوزلوی گرامی
خوب یادم می آید که یک روز بعد از ۱۸ تیر چپ های مریخی به تعبیر آقای قراگوزلو مقالات زیادی نوشتند. آقای محمد رضا شالگونی که خود را ( راه کارگر ) می دانست و لابد حالا هم که به راست گرائیده است کماکان راه کارگر می داند یک روز بعد از ۱۸ تیر ذوق زده شئ و در مقاله ای تحت عنوان ( نسیم انقلاب ) نوشت که دارد انقلاب می شود. از اوائل اردی بهشت امسال گروهی از دانشجویان فراخوان تجمع دادند و دانشجویان را دعوت به اعتصاب کردند در روز ۲۵ اردیبهشت. آقای بهرام رحمانی مقاله ای نوشت با این عنوان که ( روز ۲۸ اردیبهشت انقلابی خواهد شد ) . از فاکت ها متاسفانه زیاد است. خیزش لیبرالی سبز هنوز افول نکرده بود که خیلی از چپهای مریخی ساکهایشان برای بازگشت به کشور بستند. منصور حکمت با انقلابی دیدن شرایط یک سال قبل از درگذشت با صفا حائری شرط بست که در عرض ۸ ماه آینده کار تمام است. به قول آقای قراگوزلو دوستان واقع بین باشید. دوستان آرمانها و ایده آلهای خود را بر واقعیات موجود جامعه ترجیح ندهید. توهم پراکنی نکنید. من با شخص یا گروه خاصی مشکل ندارم اما فکر می کنم که مهمترین خصلت چپ همیشه در امر " خود انتقادی " بوده است. این مهم در نوشته های تئوریسین برجسته ما جناب استاد قراگوزلو جای خاصی دارد و بسیار آموزنده است.همین مقاله یک فاکت تاریخی و ماندگار خواهد بود. ما می دانیم که از فردا کمپین تازه ای از لیبرالها علیه ایشان راه خواهد افتاد اما با شناختی که از روحیه و استحکام نظری نویسنده داریم امیدواریم ایشان در اولین فرصت و بی توجه به این کمپین ها نقد جنبش سبز را در دستور کار خود قرار دهند. چنین نقدی برای چپ جوزده و ( در خود ) فرورفته ایرانی از نان شب هم واجب تر است. چپ ایران اگر به این نقد ساده بازنگردد روز بهروز حاشیه ای تر خواهد شد
٣۷۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : مهری شین

عنوان : سوال
از اینکه من نخستین کسی هستم که پای مقاله محمد جان کامنت می نویسم خیلی خوشحال و شادم . چونکه هرگز نتوانسته ام نخستین خواننده مقالات انترنتی او باشم و با اینکه او برای ما مقالات دستنوشته ای را فرستاده و ما دستخط او را در دل خود جمع داریم و به آنها فخر میفروشیم اما دریغا که وضع کشور به شکل فاجعه باری در آمده که محمد جان دیگر نمی تواند درکنار ما باشد اما مساله این نیست مساله جنبش سبز است که سرانجام من نفهمیدم چرا به قول محمد جان " جنبش دست راستی " است. دوستان می گفتند جنبش های دست راستی در آلمان و اسپانیا به فاشیسم هیتلر و فرانکو انجامیده اند. نمی دانم من سیاسی نیستم و در شعر نمی شود به طرح مستقیم این گونه مقوله ها وارد شد اما سوال من از محمد جان این است که من و امثال من که برای پس گرفتن رای خود و برای آزادی حجاب و فرهنگ به خیابان رفتیم و تا توانستیم با مسامت تمام فریاد کشیدیم و حنجره هایمان زخمی شد آیا " دست راستی " و " فاشیست " هستیم.
آه! ناباورانه
نمی توانم باور کنم.....
٣۷۹۶۴ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : شهرام میبدی

عنوان : درود بر صداقت شما جناب قراگوزلو
استالین رهبر جنگ کبیر میهنی و عامل اصلی شکست فاشیسم و دوست و رفیق و یار کارگران و زحمتکان بود و هر چند مانند هر انسان و سیاستمدار برجسته دیگری انتقداتی به او وارد است اما حق مطلب در نوشته انتهائی استاد بسیار بزرگوارمان جناب قراگوزلو با شرافت و رفاقت و صداقت بی مانند افاده شده است.
استاد قراگوزلو
دست مریزاد
اولن که دشمنانتان شرمنده باشند که در مقابل استالین و کنار هیتلر ایستاده اند
ثانیا شما از معدود چپ های انگشت شماری هستید که بی ملاحظه و بدون در نظر گرفتن خوشامد این و آن با کمال قوت و قدرت مواضع خود را طرح می کنید. من قصد کامنت نویسی نداشتم و همیشه مقالات شما را با صبر و حوصله چند بار می خوانم و آرشیوی کامل در حد یک مجموعه استثنائی درست کرده ام. هر روز که میگذرد به شما و نوشته های تان بیشتر و بیشتر علاقمند میشوم.
زنده باشید
عمرتان دراز باد
و قلم پر طنین و نیرومند شما مثل همیشه و مانند این مقاله کوبنده باد
٣۷۹۶٣ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : محمود صولتی

عنوان : به همه چپ ها
چنانکه می بینیم مخاطب آقای قراگوزلو در این مقاله بسیار عالی چپ ها و فعالان جنبش کارگری هستند. من فکر می کنم علاوه بر آنچه که این نویسنده و تحلیلگر نام آشنا گفته و نوشته اند چیز زیادی برای گفتن باقی نمی ماند الا اینکه چپ به خود بیاید از نارسیسم خود دست بردارد واقع بین شود نقد پذیر شود و موقعیت ضعیف فعلی خود را باز شناسد وگرنه بازهم در مناسبات سیاسی حکم همان مرغی را خواهد داشت که هم در عروسی شاهانه پهلوی و هم در عزای اسلامی سرش را خواهند برید. قبول کنیم که چپ در جنبش اخیر هیچ نقشی نداشت و نتوانست به مسئولیت های خود عمل کند. من چند جا خواندم که با کمال بی انصافی آقایان دکتر زرافشان و دکتر قراگوزلو را با ناسزا از عوامل شکست چپ و "پارازیت " جنبش معرفی کرده بودند واقعا اگر این دو استاد عزیزتا این حد توان دارند که می توانند یک جنبش پر خرج لیبرالی را متوقف کنند زهی سعادت که ما زمانی شاگرد ایشان بوده ایم.
٣۷۹۶۱ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : هلاله میم

عنوان : نگاه سلبی
پس از یک مه سال جاری که به درست از سوی محمد قراگوزلو بی رونق خوانده شده چپ باید فکری اساسی به حال سیاستگزاری های سنتی و ملی مذهبی خود کند. خیلی ها دیدند که در تشییع جنازه یک فوتبالیست خوشنام که سیاسی هم نبود مردم بی شماری چمع شدند اما در روز مهمی مانند یک مه به روایت صحیح محمد قراگوزلو کارگران نبودند. چرا؟ ما و دوستانمان بطور قطع در این مورد بحث خواهیم کرد و در آینده مقالاتی را منتشر خواهیم کرد.نکته مهم دیگر در این مقاله مثل همیشه نگاه سلبی قراگوزلو است که از اهمیت و جایگاه ویژه ای در تحلیل سیاسی برخوردار است
همچون همیشه برای این عزیز دنیای بهتری آرزو می کنیم
٣۷۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری‫

عنوان : کارگران کجا بودند؟
جناب قره گوزلو، ضمن تشکر از پرسش واقعبینانه شما، که چرا

« یک مه سال ۲۰۱۱ هم در ایران و هم در کشورهای اصلی سرمایه داری به نامطلوب ترین شکل ممکن آمد و رفت. کارگران کجا بودند؟ »

همانطور که خود اشاره کردید، دلایل بیشمار است، ولی شاید نظریه زیر هم مصداقی برای اثبات و تجسس داشته باشد:

‫۱. سیاست جهانیزه کردن با شعار دموکراسی با شعار و اهداف انترناسیونالیستی، کمونیستی سنتی، در تضاد و تقابل قرار گرفته و دیگر احزاب و کارگران چپ و مردم و ملتهای چپ گرا، به اول ماه چون گذشته پاسخ پرشور نمیدهند!

‫۲. انگیزه و روحیه و توان و دانش و امید به نتیجه اعتراض و زندگی بهتر، در کارگران و زحمتکشان ایران بسیار پائین است.

‫۳. طبقه کارگر ایرانی هنوز نه ‫خرافات ستیز و واقعگرا و علمی و پیشرو است و نه هویتی متحد و یکدست دارد و نه اعتماد به نفس رهبری هر گونه جنبش اعتراضی سازمان یافته و تشکیلاتی و انیستیتوئی.

درد ما و کارگران ما و محرومان و فرودستان ما و روشنفکران و انقلابیون ما نداشتن فرهنگ و ساختار انیستیتو است! ‫آیا همان روحش شاد، شاملوی عزیز شما هم بعلت فقدان همین فرهنگ ساختاری ضروری بیواسطه و ناخواسته موجب تعطیل مجله پر محتوای ‫جمعه اش نشد؟
‫ در جایی دیگر، ‫در پاسخ به سوال جناب تابان، در باب فرهنگ پدر سالاری و یا پدرخوانده ای ما ایرانیان، هم اشاره ای به این فقدان هنجار و فرهنگ پایه ای شد.
گفته شد که پدرخواندگی افراد ریشه در نبود اندیشه تاریخی انیستیتو کردن و یا
institutionalization ‫دارد!‫
‫متأسفانه از زمان انقلاب مشروطه سال ۱۹۰۶، از زمان شهریور ۱۳۲۰ و از سالهای شکوفایی اپوزیسیون و جنبش چپ ایران، از سال تشکیل حزب توده، از زمان تشکیل سازمان چریکهای فدایی خلق، از زمان انقلاب ۵۷، از زمان انشعابات ‫توجیهی و نامفهوم چپ در سالهای پس از انقلاب و بخصوص سالهای ۵۹ و ۶۰، تا به امروز، هیچیک از این معترضین پیشرو، ناراضیان حکومت وقت، هیچیک از این روشنفکران و یا انقلابیون کشور، نه تنها خود به انیستیتو سازی و نهادینه کردن سازمانها و ادارات مردمی با هدف اصلی اشاعه و حفظ اندیشه های مدرن دموکراسی و حرمت به شأن و مقام و حقوق و انسان بهایی ندادند و یا اقدامی ماندگار نکردند، بلکه به دیگر هموطنان خود ‫نیز یاد ندادند که باید به فکر انیستیتو کردن باشند! انیستیتو است که ایران را نجات ‫میداد، میدهد، و خواهد داد !! نه تنها الگو نشدند بلکه خواسته و ناخواسته و بیخبرانه بنحوی به فراموشی و اغماض و رد هر فکر و فرهنگ انیستیتویی ماندگار در تاریخ ایران کمک کردند.

فکر و کار انیستیتویی، ‫بطور ساده، هر کار تشکیلاتی دموکراتیک و یا ماندگاری تاریخی مردمی است، که بدون بستگی به انواع دولتها و حکومتها و رژیمها در امتداد تاریخ بصورت یک فرهنگ و ضرورت و عرف و هنجار و قانون غالب وجود دارد و خدشه ای نمیتوان به آن وارد کرد. مثل انتخابات دمکراتیک و عاری از تقلب. در حالیکه فکر غیر انیستیتویی ‫ هر کاری بر ضد تشکیلات ماندگاری ‫و تاریخی مردمی است، مانند همان اندیشه معروف معادل با طویله انگاشتن مجلس نمایندگان توسط رضاشاه و غیرقانونی کردن حزب توده توسط محمدرضاشاه و بستن دانشگاه ها توسط خمینی، و تعطیل مطبوعات توسط خامنه ای و ...... ‫و بسیاری کارهای غیر دموکراتیک درون سازمانی و درون حزبی‫...... پدر خواندگی روشنفکران و مشاهیر و رهبران و سیاستمداران ما هم ‫ ریشه در نبود و حذف همین فکر و و فرهنگ ‫و اندیشهو ساختار و بنای انیستیتو و یا نهادینه کردن و اصلی و اساسی کردن کلیه کارها و امورات ‫پایه و اصولی و غیرقابل تخریب مردمی است! اگر ایران انیستیتویی رشد کرده بود، نه جنبش سبزش بدون موسوی و کروبی محافظه کار اینچنین در خلأ فرو میغلطید، و نه کارگران و زحمتکشانش در اول ماه مه من و شمارا اینچنین دلسرد و آزرده خاطر میکردند!
٣۷۹۵۹ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰