سازمان مجاهدین خلق و کودکان سرباز - سهیلا وحدتی

نظرات دیگران
  
    از : رضا البرزی

عنوان : به این بهانه که رژیم جنایت کرده نمی توان چشم بر جنایات دیگران بست
طرف صحبت من افرادی چون آقای احمد معترض هستند که خودشان علیرغم اینکه می دانند مجاهدین از کودکان جوان به عنوان سرباز چه در داخل کشور و چه در اردوگاه اشرف استفاده کرده اند مرتب آدرس عوضی داده وآسمان و ریسمان را به هم می دوزند که در این گفتمان به نهایت حقوق بشری که برای اولین بار توسط خانم وحدتی مطرح شده شبهه ایجاد کنند.
آقای عزیز ایشان در ۵ مطلب جداگانه به این موضوع توجه داده اند و فقط مجاهدین موضوع صحبت ایشان نبوده است اما از آنجا که شما طرفداران مجاهدین کمترین نقدی به رفتار این سازمان را بر نمی تابید و چون طرفداران جمهوری اسلامی که همه مخالفین خودش را آمریکایی میداند هر کسی را که نقدی بر رفتار مجاهدین وارد کند همدست رژیم معرفی میکنید ، همین بخش مجاهدین را گرفته و بر علیه ایشان پیراهن عثمان کرده ید .
واقعا تاسف آور است که به جای دفاع از حقوق کودکان و احترام به مقاوله نامه های بین المللی شما آقایان به توجیه رفتار سازمان مجاهدین در به خدمت گرفتن کودکان سرباز کمر بسته ید و با مظلوم نمایی و به این بهانه که رژیم جنایت کرده چشم بر جنایات به کار گیری کودکان و قربانی کردن آنها می بندید و آشکارا از این گونه رفتار ها که در حال حاضر در زمره جنایت جنگی محسوب می شود حمایت می کنید.
۴۰۵۶٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۰       

    از : احمد معترض

عنوان : بی احترامی به تمامی قربانیان دیکتاتوری مذهبی
تحریریه محترم, در ارسال قبلی متاسفانه پست الکترونیکی را فراموش کرده, که بدین وسیله آن را تصحیح و برایتان ارسال می نمایم

خانم وحدتی,
پاسخ کلیشه ئی اتان را گرفتم. پیشنهاد جدی دارم که قبل دادن چنین پاسخ هائی, نخست نظر و دیدگاه منتقدین اتان را چندین بار مطالعه کنید و تلاش کنید تا به هر فرد منتقد پاسخ سوال و انتقاد مشخص اش را مورد به مورد جوابگو باشید. ,, جنایت , جنایت ,, است , نه تنها بی احترامی به تمامی قربانیان دیکتاتوری مذهبی از هر دست و گروه و جمعیتی که بوده اند, می باشد, بلکه توهینی است به منتقد اتان و شما در قبال چنین پاسخ ها ی بی منطقی مسئول هستید. در ضمن شما وارد مقوله ئی شده اید که بنظر نگارنده اصولا نه صلاحیت قضائی و نه صلاحیت سیاسی اش دارید. از آن پاسخ میتوان بخوبی به این نتیجه گیری رسید. با چسباندن چند عکس از قربانیان این رژیم و ضمیمه کردن چند آدرس اینترنتی, نمیتوان دستان جنایتکاران حاکم بر ایران را شست و برای شکنجه گران و تیر خلاص زنان به جوانان و نوجوانان این سرزمین برگه ی ,, عدم پیگیری ,, صادر و تاریخ را تحریف نمود. فراموش نکنید که بخشی از قربانیان این رژیم هنوز زنده اند و این مسئولیت شما را در نوشتار و گفتار و ورود به چنین حیطه هائی چندین برابر میکند. در پایان فراموش نکنیم که در این زمینه ی ,, جعل سند و وارونه نشان دادن تاریخ نوین ایران ,, رژیم و دستگاه اطلاعاتی اش, از جمله همان انجمن ها و عناصری که شما با دست دلبازی فراوان از آنان بعنوان شاهد در نوشتارتان نامبرده اید, بسیار بسیار از شما جلوتر می باشد. تا دلتان بخواهد برای شما شاهد و عکس و خبر و سند و مدرک تولید میکند. میگوئید نه به آن چند پاسخ ,, خواننده ی ,, گرامی مراجعه کنید.
خانم وحدتی,
پاسخ کلیشه ئی اتان را گرفتم. پیشنهاد جدی دارم که قبل دادن چنین پاسخ هائی, نخست نظر و دیدگاه منتقدین اتان را چندین بار مطالعه کنید و تلاش کنید تا به هر فرد منتقد پاسخ سوال و انتقاد مشخص اش را مورد به مورد جوابگو باشید. ,, جنایت , جنایت ,, است , نه تنها بی احترامی به تمامی قربانیان دیکتاتوری مذهبی از هر دست و گروه و جمعیتی که بوده اند, می باشد, بلکه توهینی است به منتقد اتان و شما در قبال چنین پاسخ ها ی بی منطقی مسئول هستید. در ضمن شما وارد مقوله ئی شده اید که بنظر نگارنده اصولا نه صلاحیت قضائی و نه صلاحیت سیاسی اش دارید. از آن پاسخ میتوان بخوبی به این نتیجه گیری رسید. با چسباندن چند عکس از قربانیان این رژیم و ضمیمه کردن چند آدرس اینترنتی, نمیتوان دستان جنایتکاران حاکم بر ایران را شست و برای شکنجه گران و تیر خلاص زنان به جوانان و نوجوانان این سرزمین برگه ی ,, عدم پیگیری ,, صادر و تاریخ را تحریف نمود. فراموش نکنید که بخشی از قربانیان این رژیم هنوز زنده اند و این مسئولیت شما را در نوشتار و گفتار و ورود به چنین حیطه هائی چندین برابر میکند. در پایان فراموش نکنیم که در این زمینه ی ,, جعل سند و وارونه نشان دادن تاریخ نوین ایران ,, رژیم و دستگاه اطلاعاتی اش, از جمله همان انجمن ها و عناصری که شما با دست دلبازی فراوان از آنان بعنوان شاهد در نوشتارتان نامبرده اید, بسیار بسیار از شما جلوتر می باشد. تا دلتان بخواهد برای شما شاهد و عکس و خبر و سند و مدرک تولید میکند. میگوئید نه به آن چند پاسخ ,, خواننده ی ,, گرامی مراجعه کنید.
۴۰۵۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : ترجیح داده میشود که حتی کودکان سرباز درجبهه مقاومت و شرافت ملی‌ و میهنی کشته شوند تا به اعتیاد در خرابه‌ها و یا فاحشه خانه ها...
مقاله از همان خطوط اولیه هدفی‌ جز محکومیت مجاهدین نداشت و بقیه بهانه بود. در قسمت"پاسخ به دوستان"کینه نویسنده به مجاهدین بر سر یک سازمان"نظامی" که مشی مبارزه مسلحانه دارد آشکار تر میشود.حداقل دو انقلاب در ایران بوسیله مبارزه مسلحانه به پیروزی رسیده است و تعدادی از سازمانهای سیاسی هم معتقدند که این نظام نیز با مبارزات مسلحانه مردمی سرنگون خواهد شد.کسانیکه مبارزه مسلحانه را محکوم میکنند باید مبارزات قهرمانان ملی‌ ایران چون ستارخان و باقر خان و دیگر سران آزدیخواهان مشروطه را محکوم کنند ! باید تمام مبارزان و جانفشانی‌های میلونها آزاده و به خون خفته مردم جهان را که برای آزادی از یوغ استعمار و استبداد اسلحه بدست گرفته و در این راه جان باخته اند محکوم کنند ! "دنیای متمدن" شعار و سرابی بیش نیست ! جهان بسوی توحش بیشتر شتاب گرفته است تا تمدن ! اگر قانون بر دنیا حکومت میکرد دیگر کارخانه‌های اسلحه سازی به پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌ها برای نابودی بشر هر روز از یکدیگر سبقت نمی گرفتند، این اسلحه‌ها همه به دولت‌ها برای کشتن ملت‌ها فروخته میشوند ! چرا ملت‌ها در مقابل وحشی‌ترین حکومت‌ها باید همیشه خلع سلاح شده باشند ؟ این عدالت است ؟ حتی در قوانین حقوق بشری هم که نوشته خود آنهاست، استفاده از اسلحه و خشونت به عنوان آخرین راه برای دفاع حقوق انسان‌ها محترم شمرده شده است. نویسنده همان وحشتی را از مبارزه مسلحانه دارد که حکومت دارد ! این حکومت وحشتی از مبارزات مدنی و اعتراضات مسالمت آمیز ندارد وحشت این نظام از مردمی خواهد بود که در مقابل ماشین سرکوب حکومتی توازن قوایی را نشان بدهد و این توازن قوا مطمئنا با بیانیه‌های "محکوم می‌کنیم"، "رای میدهیم" و یا "نمیدهیم" حاصل نمیشود . نفس‌های آخر این نظام با قهر انقلابی مردم پایان خواهد پذیرفت و این عقاید بسیاری از مردم و تعدادی از نیروهای سیاسی کشور است ! حال نویسنده محترم، دلهره شما از فنای حکومت است یا مبارزات "سربازان نا بالغی" است که در شرایطی تحمیل شده از طرف حکومت در گونی‌‌های دربسته و یا بدون آن بدار رفته اند ؟! در حال حاضر همین حکومت میلیونها بچه خردسال را به گرسنگی دائم ،ترک تحصیل ،ولگردی، توزیع مواد مخدر،اعتیاد ،دزدی و تن‌ فروشی واداشته است. هر روز و هر دقیقه از از زندگی‌ این غنچه‌های پر پر شده تصاویر مرگ غمباری را در جامعه ما ترسیم می‌کنند . ترجیح داده میشود که حتی کودکان سرباز درجبهه مقاومت و شرافت ملی‌ و میهنی کشته شوند تا به اعتیاد در خرابه‌ها و یا فاحشه خانه ها...
۴۰۵٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۰       

    از : خواننده

عنوان : یک تصحیح و چند نکته
برای جلوگیری از سوء استفاده از یک اشتپاه کوچک: در پایان کامنت قبلی، من «فاز سیاسی» را از سر سهو، «فاز نظامی» نوشته ام. بنابر این، شکل درست جمله مربوطه این است:
بعد از پایان «فاز سیاسی»، اسلحه به دست آن ها دادن، چیز دیگری است.

اما این چند نکته را هم اضافه کنم:

۱ ـ مجاهدین، بعد از اشغال عراق، و تحویل سلاح های خود، عملاً امکان عملیات نظامی خارج از اراده نیرو های آمریکایی را ندارند. این به میل خودشان انجام نگرفته است.

۲ ـ مقاومتی که رهبری مجاهد می گوید یعنی «ارتش آزادی بخش ملی ایران». و این یعنی مقاومت مسلحانه. مقاومت مسلحانه، به خودی خود چیز بدی نیست. اما به چه شرطی؟

۳ ـ مجاهدین، هنوز هم خودشان از «رتش آزادی بخش» به عنوان بازوی مسلح مقاومت یاد می کنند، و لابد فیلم ها و عکس های رژه افراد اشرف با «چوب» (به جای تفنگ) یر دوش را دیده اید!

۴ ـ من فقط با رهبری کج عمل و کج اندیش مجاهدین کار دارم و بس. یعنی با کسانی که باعث این بن بست تاسف آور در سر راه سازمانی شده اند که می توانست بسیار در مبارزه علیه نظام کنونی موثر باشد، اما امروز تنها امیدش حمله نظامی آمریکا به ایران است.

۵ ـ آنچه آن «معترض» درباره من نوشته است («,,خواننده ئی ,, به ظاهر ,,دمکرات,, وحتما ,, انسان دوست ,, با ,, نهایت پرنسیب های سیاسی و اخلاقی ,, تلاش نمود تا قدری این دوغاب را بهم بزند و از آن نمدی برای ,, حاج آقا مصلحی و ابواب جمع ,, ببافد») به خاطر داشتن علم غیب نیست. به خاطر داشتن ذهنی است که چنین بار آورده شده است. چون در صورتی که خدای نکرده رهبری مجاهدین نمی توانست ذهن افراد تحت تأثیر خود را چنین بار بیاورد، بر اثر عارضه خطرناک آمادگی ذهن افرادش برای خواندن چند سطر انتقاد، بدون جوش آوردن، و بعد هم پرسش های این ها از مسئولین خود در مورد آن انتقاد ها امروز «بزرگترین سرمایه ملت ایران» و «تنها آلترناتیو دموکراتیک»، به باد فنا رفته بود!

برای حفظ یک تشکیلات، لازم نیست همیشه از شیوه های سالم استفاده کرد. استفاده از شیوه های دیگر هم مجاز است، و من امیدوارم که شما سعی نکنید که این اصل را زیر سئوال ببرید. چون در آن صورت معتقد خواهم شد که شما می خواهید «قدری این دوغاب را به هم بزنید و از آن نمدی برای حاج آقا مصلحی و ابواب جمعی او ببافید» !
۴۰۵٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۰       

    از : استدلال

عنوان : یک نتیجه گیری اخلاقی
خامنه ای: در باره مفاسد و ضعف های نظام و حیف و مال ها و اختلاس ها و... ننویسید. چون باعث استفاده دشمنان نظام می شود و آن ها در سایت هایشان این حرف ها را منعکس می سازند و حلوا حلوا می کنند.

رهبری مجاهدین: در باره نقاط ضعف ما و کار های زشت ما ننویسید. چون باعث استفاده طرفداران نظام می شود و آن ها در سایت هایشان این حرف ها را منعکس می سازند و حلوا حلوا می کنند.

نتیجه اخلاقی: آگاهی و آگاه سازی کار بدی است. باید همگان در ناآگاهی زندگی کنند. چون ادامه حیات ما هر دو در گرو ناآگاهی ها، و به جای آن استفاده از احساسات و شور و شر هاست.
۴۰۵٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۰       

    از : خواننده

عنوان : برای خانم سهیلا وحدتی
خانم وحدتی گرامی!
شاهدان عینی، خیلی فراوانند. من خودم یکی از آن ها که قرارگاه این کودکان را دیده ام و پای صحبتشان هم نشسته ام. اما این که کسانی این کار را بکنند و بگویند که این، «سیاست رسمی» ماست کمی دور از انتظار است.
می بینید که نفراتشان هم چنان موردی را انکار نمی کنند. چون اصلا انکار کردنی نیست. هیچ کدامشان نمی تواند آن را انکار کند. به عنوان یک «سیاست رسمی» چرا. می شود انکارش کرد. چون ابلاغیه ای رسمی در این مورد جایی چاپ نشده است تا از «سیاست رسمی» حرف بزنیم.
اما عینیت این موضوع را هیچ کدامشان نمی تواند انکار کند. و می بینید که نکرده است. حتی کسی که در باره من چنین نوشته است:
«,,خواننده ئی ,, به ظاهر ,,دمکرات,, وحتما ,, انسان دوست ,, با ,, نهایت پرنسیب های سیاسی و اخلاقی ,, تلاش نمود تا قدری این دوغاب را بهم بزند و از آن نمدی برای ,, حاج آقا مصلحی و ابواب جمع ,, ببافد. اما گذشته از این افراد بی نام و نشان که خط دار و ,,بدستور,, عمل میکنند».
و در بار ه شما علاوه بر همان کامنت با پرنسیپ مربوط به «پاچه ی مجاهدین را گرفتن» و ««,, بوی آخوندی ,, و دستگاه فکری ,, روحانیت مبارز,, است که به مشام خواننده می آید.» و بقیه قسمت ها، این بار در کامنت جدیدش این طور «استدلال» کرده است که:
«نوشته اتان را در سایت های وابسته به وزارت اطلاعات دارند حلوا حلوا میکنند. این برای من نویسنده باید شرم آور باشد. اگر اصولی باشم , به خود میگویم, چه نوشته ام که گرگ هار ولایت و دستگاه مخوف اطلاعاتی اش اینقدر خوشحال و کف بر دهان آورده. چه مرزی را شکسته ام که چنین اطلاعاتی های رژیم و این جیره و مواجب بگیر های آخوندی که از پول خون این ملت در خارج از کشور ارتزاق میکنند, برایم کف میزنند.!»

این هم یک نوع «استدلال» است. مثل همان «استدلال» بالا در باره من.
اما او هم اصل آنچه نوشته بودم را انکار نکرده است. چون انکار کردنی نیست. و چون انکار کردنش آیروریزی بیشتری به بار می آورد.

کسی هم پرسیده است که آیا مجاهدین می بایست جلو بچه ها را بگیرند که سیاسی نباشید؟
خیر. اما سازمان دادن آن ها، ایجاد دفاتر ویژه برای ثبت نام و فرماندهی و سازماندهی و جذب آن ها از درون مدرسه ها، و تشکیل نهاد های ویژه برای آن ها، و بعد از پایان «فاز نظامی»، اسلحه به دست آن ها دادن، چیز دیگری است.
۴۰۵۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۰       

    از : Abbas Bahreini

عنوان : تحریف مداوم- تحقیر شعور
۱مجاهدین در سال ۲۰۰۱ عملیات نظامی را خاتمه دادند
۲معادل دانستن مقاومت با عملیات مسلحانه از جانب وحدتی است نه از جانب مجاهدین
۳ پرسش اصلی این است که آیا مبارزه یعنی خدمت سربازی؟
۴ آیا ایشان اصل حقوقی قانون عطف به ماسبق را نمیشود را شنیده اند؟
۵ آیا شاهد ایشان فقط شاهسوندی است؟ جای لاجوردی و سعید امامی را خود نویسنده پر کرده است
۶ متن از لحاظ حقوقی فاقد ارزش و از منظر تحقیقاتی پر از اشکال متدولوژیک است.
۴۰۵۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۰       

    از : سهیلا وحدتی

عنوان : پاسخ به دوستان
خواننده عزیز:

از لطف شما تشکر می کنم. من هیچ سندی یا سخنی از شاهدین عینی درباره اینکه بازگرداندن کودکان به اردوگاه اشرف یک سیاست رسمی از جانب سازمان مجاهدین بوده باشد ندیده ام. اگر شما چنین سندی در اختیار دارید یا شاهدعینی را می شناسید که در اینباره می تواند اظهار نظر کند، خوشحال می شوم مرا درجریان بگذارید.

آقای احمد معترض گرامی،

منظور مرا درست درک کرده اید: جنایت، جنایت است. فرقی نمی کند که به چه نامی و توسط چه کسی و با چه انگیزه و برای چه هدفی انجام بگیرد.

آقای علی محترم:

سازمان مجاهدین خلق ایران یک سازمان نظامی است که مبارزه مسلحانه را در دستور کار خویش قرار داده است. اگر این سازمان اکنون خلع سلاح شده، اصلا به این معنا نیست که سیاست خود را عوض کرده و مثلا مشی سیاسی در پیش گرفته است. بلکه به خاطر شرایط ویژه عراق است که سازمان مجاهدین خلق ایران مجبور شده که بطور موقت سلاح خود را به نیروهای امریکایی تحویل بدهد. سازمان مجاهدین خلق بطور داوطلبانه اسلحه را زمین نگذاشته، بلکه پس از اشغال عراق توسط نیروهای امریکایی و به اجبار خلع سلاح شده چون که از نیروهای هوادار صدام بشمار آمده و پس از سقوط صدام سازمان تسلیم امریکا شده و سلاح های خود را تحویل دادند. البته سازمان هنوز هم امیدوار است که سلاح های خود را پس بگیرد. سازمان مجاهدین خلق ایران مشی براندازی از طریق مبارزه مسلحانه - یا به اصطلاح از طریق "مقاومت" – را همچنان بدون هیچگونه تغییری دنبال می کند و امیدوار است که اردوگاه نظامی اشرف با بازگرداندن سلاح های مجاهدین دوباره فعال شود.
نقل مستقیم از خانم مریم رجوی: "بایستی موانع از سر راه مقاومت ایران برداشته شود، موانعی مثل اتهام تروریسم از طریق نگه‌داشتن نام مجاهدین در لیست ایالات متحده بایستی محاصره و تهدید از روی اشرف برداشته شود چرا که اشرف کانون امید، کانون مقاومت و الگوی پایداری برای مردم ایران و هم‌چنین برای خلقهای خاورمیانه است."
منبع: http://mojahedin.org/pages/detailsNews.aspx?newsid=۹۵۸۰۹
۴۰۵۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۰       

    از : Alireza yaghoubi

عنوان : مقاله خانم وحدتی درباره کودکان سرباز
سوال مشخص از خانم وحدتی این است که چگونه یک سازمان سیاسی می تواند تبلیغات خود را تفکیک کرده و از جوانان و نوجوانان بخواهد که وارد فعالیت سیاسی نشده و تنها افراد بالای ۱۸ سال حق شرکت در فعالیت سیاسی را دارند؟ در کجای این جهان تا کنون چنین قانونمدی بر فعالیت های سیاسی حاکم بوده است؟ حتی در کشورهای پیشرفته. چندی قبل در نروژ فردی با گرایشات افراطی به سوی جمع کثیری از جوانان که در اردوی حزب حاکم بر این کشور گردهم آمده بودند آتش گشود و جمع کثیری را که اکثر آنان جوانان زیر ۱۸ سال بودند را به قتل رساند. آیا باید از حزب مربوطه سوال کرد چرا جوانان زیر ۱۸ سال را در یک اردو گردهم آورده است ؟ طرح اینچنین سوالی در کدام عقل انسانی موجه است؟ این واقعیتی انکارناپذیر است که جمع کثیری از جوانان پرشور در جمع مجاهدین بودند و بسیاری از آنها حتی بصرف داشتن یک نشریه و یا پحش آن اعدام شده اند. شخصا از اینگونه افراد را در دهها مورد می شناسم و در خانواده خود دارم. آیا باید از مجاهدین پرسید که چرا به دست آن نوجوان نشریه داده تا بخواند و یا آن را پحش کند؟ آیا این تطهیر جنایتکار نیست ؟ همه کسانی که در ارتش آزادیبخش ملی عضو بودند همگی بالغ بوده و اکثرا از تحصیلات عالیه برخوردار بوده و شخصا درخواست عضویت در ارتش آزادیبخش ملی را نموده و تمام این افراد بعد از آزمایشات گوناگون از جمله آزمایشات پرشکی به عضویت ارتش آزادیبخش ملی در امده اند. این را بنا به تجربه خود می گویم. شما یک مورد از شهدای مجاهدین را در درگیریهای مستقیم نظامی بیاورید که زیر ۱۸ سال بودند جز آنهائیکه خانه مسکونی شان مورد تهاجم پاسداران قرار گرفت و کشته شدند. این واقعیتی است مسلم که بچه هائی که در خانواده های سیاسی زندگی می کنند متاثر از روابط حاکم در جمع خانواده بیشتر گرایش به کار سیاسی و جذب در سازمان سیاسی دارند. این هم امری است پذیرفته شده بنا به تمامی نورم های بین المللی. چگونه می شود بخش کثیری از بدنه یک جامعه را از شرکت در تعیین سرنوشت خود و جامعه خود بازداشت؟. خانم وحدتی اگر صداقتی در گفتار خود دارند باید زبان به تحسین این جوانان بگشایند که بی عملی ایشان را هم در مبارزه با دیکتاتوری جبران نموده نه اینکه بجای طرح سوال از جنایتکاران و شکنجه گران این سوال را از قربانی و سازمان او مطرج سازد که چرا زمینه جذب چنین جوانان مبارزی را فراهم آورده است.
۴۰۵۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۰       

    از : احمد معترض

عنوان : مقاومت میکنم, پس هستم
خانم وحدتی

سلامی دوباره

,,خواننده ئی ,, به ظاهر ,,دمکرات,, وحتما ,, انسان دوست ,, با ,, نهایت پرنسیب های سیاسی و اخلاقی ,, تلاش نمود تا قدری این دوغاب را بهم بزند و از آن نمدی برای ,, حاج آقا مصلحی و ابواب جمع ,, ببافد. اما گذشته از این افراد بی نام و نشان که خط دار و ,,بدستور,, عمل میکنند, تصورم بر این است که شما حرف و اشکال مرا به نوشته اتان فهمیده اید. اصلی ترین اعتراض ژورنالیستی به چینین شیوه ی نوشتاری, نکشیدن مرز بین ,, قاتل حکومتی ,, یعنی ولایت فقیه و,, مقتول انقلابی ,, یعنی نیروهای مردمی است. شاید خاطرتان باشد که در دوران قبل و پس از انقلاب ۵۷ و با باز شدن فضای سیاسی, بالطبع نیروهای سیاسی به مثابه ,,جریانات اجتماعی ,, شاخ و برگ های خود را گسترده کرده ودست به سازماندهی متناسب با فضای آن روز جامعه زدند. به همین سیاق بود که ,, تشکلات و نهاد های دانش آموزی و دانش جوئی ,, براه افتادند. هر حزب و یا سازمان سیاسی به فراخور حال و روز خود عمل میکرد. در آن دوران و با آن تجربه ی کوتاهی که از ,,بهار آزادی ,, موجود بود, هیچکس به مخیله اش نمیرفت که در زمانی بسیار کوتاه ,,دزد به کاهدان ,, بزند و خمینی جنایت پیشه سودای کشتار دگراندیشان و نیروهای مردمی را در سر بپروراند . بخش عمده ئی از این شهدا و جانباختگان که شما در نوشته اتان آورده اید, متعلق به آن دوران اند. جوانانی که با باز شدن فضای سیاسی و اجتماعی , به صفوف انقلابیون از جمله مجاهدین پیوستند.
با آغاز سرکوب خونین نیروهای دگراندیش, دیدیم که ایلغار خمینی به هیچ احدی رخم نکرد. قتل عام های ترکمنستان, کردستان و جای جای ایران همگی گواه این امر اند. برای نمونه خلخالی در مجلس رژیم با افتخار می گفت, ,, بنده ظرف یک روز در گنبد ۹۴ نفر را اعدام کردم,,. نه به زن حامله و نه به نوجوانان ۱۳ – ۱۴, نه به فعال سیاسی و نه به سمپات و هوادار, زیرا ماشین جهنمی سرکوب براه افتاده بود و خون می طلبید. اصولا برای دیکتاتور سره نا سره کردن افراد مهم نبود, آنقدر در خون ریزی عجله داشت و مست بود که حتی در پاره ئی از موارد پاسداران و نیروهای سرکوبگر خود را به نیز به اشتباه به جوخه های اعدام می سپرد. دسته دسته کودکان و نوجوانان را از پشت میز درس و مدرسه دستگیر و روانه ی سیاهچال های رژیم میکردند. کار اصلی ,,کمیته های سرکوبگر,, و ایادی و جاسوسان آنان در اجتماع و مدارس – به مانند امروز - ,,شکار نیروهای اجتماعی ,, بود. بعد از دستگیری نیزنوبت به لاجوردی خون آشام میرسید که نخست شکنجه وسپس در دادگاه های چند دقیقه ئی محاکمه و نهایت حکم اعدام آماده میگردید. بسیاری از این نوجوانان بنا به گستردگی تشکیلات نیروهای مردمی و انقلابی و بدلیل شناخته شدگی اجتماعی در آن دوران زیر تیغ رفته و پس از دستگیری بلافاصله و بعضا بدون احراز هویت به جوخه های اعدام سپرده شدند. تصاویر آنان را هنوز میتوان در ,, آرشیو ,, روزنامه های کیهان و اطلاعات جستجو کرد. آگهی های ,,دادستانی انقلاب ,, مبنی بر ,, ابراز هویت ,, همراه با عکس و تفصیلات هنوز در این ارشیو ها موجود اند. این جوانانی که شما از آنها نام برده اید, بخش کوچکی از آنچه بر این مردم رفته را بازگو میکنند. بسیار نمونه هائی هستند که حتی اجسادشان یا پیدا نشد و یا اصولا به عزیزانشان عودت نگردید. فتوای کشیدن خون بویژه از ,, زنان و جوانان ,, قبل از اعدام را نیز صادر کرده بودند. آمار اعدام ها بویژه در بین جوانان و زنان آنقدر بالا بود, که حتی صدای نزدیکترین وابستگان رژیم مانند منتظری را هم در آورد.
اما داشتن چاقو و یا تیغ موکت بری برای یک فعال سیاسی وسیله ئ دفاعی بوده و هست . فرض کنید در جنگلی هستید و از اطراف و اکناف صدای ,, گرگ و گراز ,, به گوش میرسد, چه میکنید؟ اولین کار آن است تا خود را مسلح کنید. مسلح به چوب و یا چماق تا در صورت بروز حادثه ئی ناخواسته , آمادگی داشته باشید. ایذا این امر در دنیای واقعی سیاسی آن روز ما مصداق داشت. نمونه های بسیاری از دختران و فعالین زن سیاسی را شخصا می شناسم که برای ,, حفظ آبروی ,, خود و برای آمادگی در تقابل با پاسدارهای هرزه و جانی, با خود تیغ موکت بری و یا چاقو حمل میکردند. آخر خاطرمان هست که خمینی علاوه بر,,جان و مال ,, فتوای ,,ناموس ,, تمامی مخالفین و بویژه مجاهدین را صادر کرده بود.
پاسخ این جنایات علیه بشریت را نه مجاهدین و نه دیگر نیروهای مردمی باید بپردازند, بل آنکه قتل, اعدام, تجاوز و شکنجه اش را میکند. تا بحال رسم نبوده که ,مقتول انقلابی ,, بدلیل مقاومت مورد بازخواست قراربگیرد. آن ,,قاتل حکومتی ,, است که با ید مورد مواخذه و به دست دادگاه عدل بین المللی سپرده شود. این رسم و این سنت بشریت را شما با نوشته اتان شکستید. این اصلی ترین اعتراض به نوشته اتان است.
در تاریخ تمامی انقلابات و قیام های مردمی جوانان محور و نیروی اصلی آنها بوده وخواهند بود. نگاهی کنید به تاریخ مشروطه , به دوران مبارزات ضد استعماری میهن امان , به انقلاب ۵۷ , به تاریخ انقلاب اکتبر و یا جنگهای استقلال آمریکا, قیام زاپاتا و یا جنگ ویتنام. مملو از ,, تلاش و رزم ,, جوانان و حتی نوجوانان است , امری که در ضمیر و سرشت بشری نهفته است و نیاز به به کسب اجازه از هیچ بنی بشری برای آن نیست. زمانیکه آن نوجوان یهودی بدلیل جنایات و نسل کشی بر یهودیان , سفیر فاشیسم هیتلری در پاریس را به گلوله می بندد , آن را چگونه تفسیر می کنید؟ بالاخره مقاومت علیه دیکتاتوری مذهبی با تمامی اشکال اش مجاز است یا خیر؟
ای کاش می شد با ,, انقلاب مخملی ,, و یا با ,, بازی های انتخاباتی ,, به دمکراسی, عدالت و حقوق بشر در ایران رسید. اما قبول بفرمائید, واقعیت های درون جامعه ی ولایت زده ی ما بسیار سخت تر از آنند و نهایت ابزار تغییرات نیز به همان میزان بسیار پیچیده تر.
اصل این است, مقاومت میکنم, پس هستم. ایراد و اشکال را به آن جانیانی بیاد گرفت که هویت ضد مردمی دارند. دیکتاتور و مستبد مذهبی هستند. آخوند ها ئی که برای حفظ قدرت دست به هر جنایت و رذالتی, تجاوز و تعدی میزنند. به صغیر و کبیر رحم نمیکنند. در همین ماجرای انتخابات قلابی رژیم نیز بار دیگر این امر به اثبات رسید که هرگونه کوتاه آمدن از منافع مردم, مار در آستین پروراندن است. دیدیم که خامنه ئی این ضحاک دوران چگونه جوانان و نوجوانان این مرز وبوم را در کهریزک و اوین مورد ,, مهر و محبت ملوکانه ی ,, خود و رژیم اش قرارداد.
سخن کوتاه, از ایادی و شانتازهای رژیم در هر لباس و یا ,, انجمن و نها د پوششی ,, نباید هراسید. نوشته اتان را در سایت های وابسته به وزارت اطلاعات دارند حلوا حلوا میکنند. این برای من نویسنده باید شرم آور باشد. اگر اصولی باشم , به خود میگویم, چه نوشته ام که گرگ هار ولایت و دستگاه مخوف اطلاعاتی اش اینقدر خوشحال و کف بر دهان آورده. چه مرزی را شکسته ام که چنین اطلاعاتی های رژیم و این جیره و مواجب بگیر های آخوندی که از پول خون این ملت در خارج از کشور ارتزاق میکنند, برایم کف میزنند.! میدانید که رژیم گله گله از این اوباش را در اشکال مختلف با اسم و رسم های مختلف فقط و فقط برای یک کار سرو سامان داده و آن مبارزه با مجاهدین و مبارزین در خارج از کشور است. اول مجاهین, زیرا بزرگتر و گسترده تر هستند, و سپس نوبیت به بقیه خواهد رسید. این رسم و سنت این دیکتاتوری است.
لذا مسئولیت ام برای نوشتن و جلوگیر از سوء استفاده ی دشمن مردم ایران, بویژه در برخورد با مسائل حساسی که فعلا امکان تحقیق بیطرفانه ئی برای آن میسر نیست, دوبرابر میگردد. به این ارزشهای مردمی و مرزبندی با دیکتاتوری مذهبی پایبند و متعهد باشیم.
۴۰۵۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۰       

    از : خواننده

عنوان : قدرت استدلال مجاهدین، و «اخلاق سیاسی» و «اخلاق انسانی» اشان در برخورد با نظر منتقد، همین است
مجاهد یا هواداری که به خوبی از بی اعتبار شدن نام سازمانش در پی رفتار های رهبری، آگاه است و از همین رو حتی مجاهد یا طرفدار مجاهدین بودن خودش را انکار می کند (یعنی پیشاپیش به فریبکاری خود معترف می شود) با به کار بردن اصطلاحاتی مثل «پاچه ی مجاهدین را گرفتن»، و چندین اصطلاح دیگر از این نوع، در حق خانم سهیلا وحدتی، دست خودش را رو می کند و از همان آغاز، به شیوه معمول این تشکیلات که نخست مخالف خود را متهم به «رژیمی بودن» یا «بی مزر بودن با رژیم» می کند تا بتواند بلافاصله پس از آن با این نیرنگ لو رفته بر او بتازد و تازه خودش را دموکرات (!) هم نشان دهد، می نویسد که از این نوشته ی خانم سهیلا وحدتی، «,, بوی آخوندی ,, و دستگاه فکری ,, روحانیت مبارز,, است که به مشام خواننده می آید.»
تک تک جملاتش را بخوانید و ببینید که این ها چه کاره اند و از چه شیوه هایی استفاده می کنند و فرهنگ و هویت، و استدل و منطقشان چیست. تک تک جملات و کلماتش را بخوانید. خواندنی است!

اگر خبری، یا موردی را مثلاً افراد نزدیک به رژیم یا خود رژیم در جایی منتشر می کنند، دلیل بر آن نیست که الزاما آن خبر یا آن مورد، غلط است و نباید اصلاً به آن توجه کرد. مگر از میان این همه اخبار و اطلاعاتی که در سایت های اپوزیسیون و توسط مخالفان نقل می شوند و مورد استناد قرار می گیرند بخش بزرگی به نقل از منابع رژیم نیست؟

قدرت استدلال مجاهدین این است، و «اخلاق سیاسی» و «اخلاق انسانی» آن ها در برخورد با نظر منتقد (مثلاً همین خانم سهیلا وحدتی) هم آن.

طرف مربوطه چون نمی تواند انکار کند که بسیاری از میلیشیای در خون تپیده ی مجاهدین، و همچنین ساکنان اشرف، در سنین کودکی سرباز گیری شده اند، هم به نویسنده تهمت می زند، هم از پاسخ دادن به این موضوع بی پاسخ طفره می رود، و هم به توجیه آن می پردازد، و هم موضوع ستم جمعی و مقاومت جمعی را که ربطی به سرباز گیری از میان کودکان ندارد به این موضوع ربط می دهد تا دست های به خون کودکان آلوده ی رهبران مجاهدین را بشوید.
گویا فرقی نباید باشد میان انتظاراتی که از یک نیروی اپوزیسیون می رود با خلق و خوی یک نظام جنایتکار مثل نظام حاکم بر ایران.

من آنچه را تحت عنوان «خواننده»، در مورد سربازگیری مجاهدین (پس از ماجرای جنگ اول عراق) از کودکانی که سنشان به حدود دوازده تا پانزده سال رسیده بود، نوشته بودم باز هم تایید می کنم، و اکیدا از خانم سهیلا وحدتی می خواهم که در این موردی که کاملا روشن و انکارناپذیر است تحقیق کنند و نتیجه تحقیقشان را هم بی اعتنا به شانتاژ ها منتشر سازند.

بله. اکثر جوان هایی که در کمپ اشرف به گروگان گرفته شده اند را همین افراد تشکیل می دهند. و بر سر بعضی از آن کودکان که بعد از جنگ دوم عراق خواهان خروج از کمپ بودند رهبران سنگدل مجاهدین بلاهایی آورده اند که من از قسمتی از آن بلا ها اطلاع دارم.
۴۰۵۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣۹۰       

    از : علی

عنوان : حتی بر اساس استدلال خودتان این مطلب غرض آلودست
اگر شما تنها برای یک استدلال خودتان باور داشته باشید کل این قلم فرسایی مردود است. شما در شروع برای مشروع کردن دست یازیدن به این مطلب نوشته اید: «درست است که مقوله های حقوق کودک و حقوق بشر در آن زمان که سازمان مجاهدین خلق ایران وارد فاز نظامی شد و سربازگیری کودکان را آغاز نمود، اصولا بدین شکل مطرح نبود. هنوز سندهای بین المللی مانند «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون»(۵) نوشته نشده بود، و «مقاوله نامه اختیاری میثاق حقوق کودک در مورد شرکت کودکان در جنگ»(۶) هنوز وجود نداشت. اما اکنون بیش از یک دهه است که استانداردهای بین المللی حقوق بشر روشن می سازد که هیچ گروه سیاسی حق ندارد اسلحه دست کودکان دهد، و هنوز می بینیم که سربازگیری کودکان توسط سازمان مجاهدین خلق ایران تا به امروز هیچگاه متوقف نشده و ادامه یافته است».
جهت اطلاعتان قریب به دهسال ست که مجاهدین خلع سلاح شده و قرارگاهشان نیز به شهر یا کمپ تغییر نام پیدا کرده و اثری از هیچگونه سلاح و ... و در نتیجه تسلیح وجود ندارد. و این یعنی بطلان استدلالتان در دست یازیدن به این مطلب.
ضمن اینکه نسبت دادن قربانیان حمله به شهروندان غیر مسلح در این کمپ در سنین حدود سی سالگی بعنوان کودکان سرباز و یا حضور جوانانی که پس از خلع سلاح ساکن آنجا شده اند با تعبیر کودکان سرباز عرض آلودگی و بی ربطی استدلالات را بیشتر نمایان میکند.
۴۰۴۹٨ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣۹۰       

    از : احمد معترض

عنوان : یک کاسه کردن جنایات رژیم با قربانیان اش
خانم وحدتی سلام,

مقاله اتان و دل تنگی هایتان را با دقت خواندم . راستش را بخواهید اولین برداشت من احساس دلخوری اتان از ,, اصل مقاومت ,, در برابر دیکتاتوری مذهبی بود. گرچه بسیار تلاش کرده اید تا در زرورق ,, حقوق کودکان ,, آن را ساری و جاری کنید, اما در جای جای این مقاله کد ها و علائمی میدهید که نشان از آن دلخوری دارد. نکته ی دوم ,, بوی آخوندی ,, و دستگاه فکری ,, روحانیت مبارز,, است که به مشام خواننده می آید. نه بدلیل اینکه از مجاهدین دل خوشی ندارید, نه بدلیل آنکه شاید نخواهید سر به تن مجاهدین باشد, ویا به هزار دلیل و برهان دیگر, بلکه بدلیل یک کاسه کردن جنایات رژیم با قربانیان اش. بدلیل نکشیدن مرز بین ,, قاتل حکومتی و مقتول انقلابی ,, و بدلیل ,, نبودن مینیمم پرنسیب های ژورنالیستی و حقوق بشری,,. وقتی این بی پرنسیبی را می بینم, دلم بعنوان یک ایرانی بدرد می آید. تلاش برای همردیف کردن قربانیان این رژیم و دستگاه جهنمی سرکوب آخوندی با کد های روز پسند,- چون پاچه ی مجاهدین را گرفتن, امروزه مد روز شده - نشان از همین ,, بی پرنسیبی ,, است. بنده نه مجاهد ام و نه سخنگوی مجاهدین, اما اینقدر میفهمم که در صحنه های سیاسی و فکری وعملی فرق بنیادین بین ,, دیکتاتوری مذهبی و مجاهدین ,, وجود دارد. خانم وحدتی باید به این سوال اصلی پاسخ دهند, آیا از نظر ایشان اصولا مقاومت در مقابل دیکتاتوری مذهبی با تمامی امکانات و ابزار جائز است یا نه؟
در تمامی طول تاریخ بشریت, هرکجا دیکتاتوری بوده, مقاومت تمام عیار هم بوده است. مقاومت تمام عیار یعنی با همه چیز, با زن و مرد و پیر و جوان اش. با خانه و کاشانه و امیال و آرزو هایش . با تمامی دلبستگی ها و علائق اش در عشق به مردم و آینده ی بهتر برای مردم اش. در منشور ملل متحد نیز همین جملات آمده است, حال خوش آیند ما باشد یا نباشد. سربازی در لغت به معنای باختن سر، جانفشانی کردن، تا پای جان در رزم ایستادن و جان باختن است . در دستگاه انقلاب ,, اختیاری ,, و در دستگاه دیکتاتور ,, اجباری ,, است. یقیننا منظور شما در مقاله اتان بخش ,, اختیار ,, و ,, آزادگی ,, عنصر انسانی نبوده بلکه دقیقا آینه و یکی کردن چنین مفاهیمی با برداشت ها و طرز تفکرارتجاعی دولتی و حکومتی و بویژه به معنای منفی و لوس کردن آن بوده است. در ثانی آوردن فاکت هائی از انجمن ها و تشکلات وزارت بد نام اطلاعات رژیم و همچنین ماموران شناخته شده ی آن دستگاه مخوف جنائی و ردیف کردن خزعبلات آنها بعنوان ,,شاهد,, بسیار ناشایست و به جد درخور انتقاد است . نمونتا خانم وحدتی نمی دانند که ,, کانون هابیلیان ,, یکی از دالون های اطلاعات آخوندی برای کندن ریشه ی مجاهدین و مبارزین است. و یا برادر ,,طالب ,, از جمله شکنجه گران زندان مخوف اوین و حاج آقا مصلحی می باشد و یا ,,سعید شاهسوندی ,, مامور اطلاعات رژیم فقط برای یک ماموریت به ینگه ی دنیا گسیل شده است ؟
۴۰۴۹۰ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣۹۰       

    از : خواننده

عنوان : قبل از مرداد ۱۳۹۰
من برای خانم سهیلا وحدتی، و یار گرامی و همراه این بانوی گران قدر، آقای رضا فانی یزدی، همیشه احترامی ویژه و در خور شخصیت این دو انسان والا، قائل بودم و هستم.
بنا بر این، ازاین بانوی گرامی خواهشمندم که به آنچه در سایت ها از مرداد ماه ۱۳۹۰تا کنون نوشته شده است اکتفا نکنند.
رهبری مجاهدین خلق، اقدام به عملی کرده است که ایشان ظاهراً از آن غافل مانده اند: بازگردانیدن کودکانی که در جریان اشغال کویت توسط جرج بوش، پدر به خارج از عراق ارسال شده بودند به عراق تحت حاکمیت صدام و سازمان استخبارات آن که رابطه تگاتنگی با سازمان مجاهدین داشت.
این کودکان، به هنگام بازگشت به غراق، به طور متوسط، سنی میان دوازده تا پانزده سال داشته اند.
کمپی هم توسط رهبری سازمان مجاهدین خلق، برای این کودکان برپا شده بود، که در آن کمپ، کل ذهنیت این کودکان معصوم را در جهت «رهنمود» های مسعود و مریم جهت می دادند.
این جوان هایی که در کمپ «اشرف» می بینید، اکثراً همان ها هستند. بنا بر این بهتر است که این بانوی گرامی به این موضوع هم بذل توجه نمایند.
با تشکر
۴۰۴٨۵ - تاریخ انتشار : ٨ مهر ۱٣۹۰