از : نامی شاکری
عنوان : باژگونه کردن حقیقت !
با خواندن متن ، نخست آنرا درخور اشتراک با مخاطبین و دوستانی در فیس بوک یافتم. به پایین صفحه لغزیدم . تردید کردم و به متن برگشتم :
" نقش آفرینانِ این فیلم، دو گروهِ کاملاً متمایزند. گروه غالبِ آن، جسور مردان و شیرزنانی هستند که جرأت کرده و پای از یک گلیم پوسیده فراتر نهاده و گل واژه هایی بزرگتر از فهمِ کوته اندیشان از دهانشان بیرون آمده؛ در نتیجه نقشِ زندگیشان در پرده ی اعدام به جاودانگی می پیوندد.
گروه دیگرِ نقش آفرینان، قربانیان فساد، ناامنی و تشنجات اجتماعیند که یا افیون فروخته اند یا افزون فروخته اند، یا آفتابه دزدیده اند یا نقاب از روی یک مهتاب رویی ربوده اند، یا پهلوان کشته اند و یا گاه ناپهلوان... "
در این بازخوانی ، متن اعتبار اولیه اش را برایم از دست داد . چون :
اول : برای مخالفت با مجازات اعدام با هر دلیلی (حقوق بشری / سیاسی / قضایی) نیازی به باژگونه کردن حقیقت نیست . در ایران امروز با وجود تمام مصائبی که داریم ، آنهایی که به دلایل سیاسی و عقیدتی اعدام می شوند "گروه غالب " نیستند. اگرچه حتی اعدام یک نفر هم به دلایل سیاسی و اعتقادی زیاد است ، اما در رویکرد "آماری" به موضوع باید دقیق بود.
دوم : در تخفیف آن "گروه دیگر نقش آفرینان " به آفتابه دزد و ... برخورد نویسنده غیر مسئولانه است . اگر بنا بر "قانون " است ، شما موظف به رصد و گزارش موارد و فرایندهای گریز از قانون در جرائم و مجازات ها از جمله مجازات اعدام هستید. در غیر اینصورت سنگ روی سنگ بند نمی شود .
سوم : لغو مجازات اعدام ، یک موضوع بسیار پیچیده اجتماعی و نه صرفا قضایی است . در همین اعدام اخیر (نوجوان هفده ساله کشنده داداشی) موضوع ماهیتی اجتماعی داشت تا حتی قضایی یا سیاسی . شاید اگر بیم شورش اراذل و اوباش کرج در خونخواهی قوی ترین مردشان نبود ، می شد آن قربانی را نجات داد، اما در کمال شگفتی شاهد "جنبش ملی مردم شهید پرور " در کرج برای اعدام قربانی بودیم . تازه ، این که کرج است ، بیخ گوش تهران ! در جاهای کمتر توسعه یافته موضوع اسف بار تر است .گاه اگردراعدام محکوم ، تعللی به نظر برسد ، خانواده و ایل و طایفه حاکم ، راسا وارد عمل می شوند و...مجازات اعدام ، گاه ماهیتی غیر قضایی می یابد و به یک عامل تعیین کننده ثبات و امنیت منطقه تبدیل می شود.
چهارم :تلاش برای لغو مجازات اعدام در جامعه توسعه نیافته ای مثل ایران یک کمال گرایی صرفا سیاسی است . از نظر "عملکردی" در حال حاضر ما وظایفی مهمتر داریم :
الف : بسیج افکار عمومی برای "صرفنظر" از قصاص (با جنبه شخصی) و واگذاری مسئولیت مجازات اعدام به نهاد قضائی . این موضوع در وضعیت فرهنگی ایران آنقدر اهمیت دارد که بی احتیاطی در برخورد به آن موجب کدورت خاطر و آزردگی "صاحب خون" شده و همین "آزردگی " به یک عنصر تعیین کننده تبدیل می شود.
ب : اصرار بر طی تمام مراحل قانونی و ظرفیت های آن (در چارچوب همین قوانین موجود) و حق برخورداری از وکلای مبرز و حرفه ای در پرونده های پیچیده ،بدون هراس از اطاله دادرسی . در مواردی مثل "قتل " از هر نوعش ، افکار عمومی فرصت می یابد از احساس کینه و انتقام دور شده و به حکمیت قانون تن دهد.
ج : تمرکز فعالیت های حقوق بشری به حقوق شهروندان عادی . با کمال تاسف این تمرکز همواره بروی نخبگان و فعالان سیاسی (مقابل حکومت ) بوده است .
۴۰۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۰
|