از : نسرین آذری
عنوان : کتاب پرستو
از : نسرین اذری
عنوان : کتاب پرستو در باد نوشته محمد قراگوزلو
برای سفارش کتاب به ادرس زیر مراجعه کنید رای سفارش کتاب به آدرس زیر مراجعه کنید
Alfabetmaxima Bokhandel
Kaskögatan ۳۴- B .H
۱۶۴ ۷۶ / Kiskta
Sweden
Tel: ۰۰۴۶ ۸ ۷۶۰ ۰۳ ۴۳
email: alfabetmaxi@yahoo.se
WWW.alfabetmaxima.com Bankkonto nr. ۹۹۶۰۱۸۶۰۶۲۱۴۱۴
Alfabetmaximai bokhandel Stockholm
IBAN SE ۶۵۹۵۰۰ ۰۰۹۹ ۶۰۱۸۶۰۶۲۱۴۱۴ BIC -kod (swift-adress) NDEASESS
۴۱۸۱۴
۴۲۹٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۰
|
از : نامی شاکری
عنوان : به پرسش های حسین عزیز!
حسین عزیز!
احتمالا این کامنت وقتی قابل دسترس می شود که متن اصلی به صفحه ی دوم یا بایگانی رفته ، با اینهمه امیدوارم که این چند کلمه را از من دریابید:
یک : اشکال این نگرش این است که "سبزها" و "دولت اصلاحات" آقای خاتمی و " دولت سازندگی" آقای هاشمی را یکی می داند. به نظرم چنین نیست . این سه وجوه اشتراکی دارند، اما سه "موضع" متفاوتند! "سبز" هم یک جنبش است که هنوز موفق نشده دولت مورد نظر خود را روی کار آورد. بنابر این در مورد هواداری از سرمایه داری و بازار آزاد توسط سبزها کمی زود به قاضی رفته اید. البته منظور من از سبزها ، گفتمان "راه سبز امید" مهندس موسوی است که دارای تفاوت های بارز با گفتمان Change آقای کروبی و اعتماد ملی است . بحث در مورد تفاوت ها را بگذاریم برای فرصتی دیگر!
دو : جنبش سبز(و رهبری آن)، مواضعش را بر اساس "قانون" سازمان داد. به نظر می رسد در "آن" شرایط چاره ای جز این نبود. اگر بر اساس همان "قانون" عمل می شد و تمام ارکان حاکمیت خود را مکلف به حدود وچارچوب آن می دانستند، شرایط بنحو دیگری رقم می خورد. بر اساس همان " قانون" ، شورای نگهبان حق "احراز" صلاحیت نامزدها را ندارد و صرفا باید به اتکای مستندات چهارگانه ، "عدم صلاحیت " شان را تحقیق و اعلام کند. قلع و قمع داوطلبان از موضع "احراز صلاحیت " ، آنهم از موضع حزبی داردودسته ی حاکم ، اقدامی غیرقانونی بود. براساس همان "قانون". دخالت رهبری نظام در فرایند انتخابات ریاست جمهوری و تبریک به برنده ی آن بدون آنکه فرایند انتخابات عملا پایان یافته باشد، غیر قانونی بود. خیال می کنم درچنین شرایط بی قانونی که حتی "برادران مکتبی و مسلمان" خود آقایان، غیر خودی تلقی می شوند، توقع حضور سوسیالیست ها در انتخابات کمی آرزومندانه است !
سه : راست است که گرایش عمومی جریان هایی در جنبش سبز، "دمکراسی نخبگی" است و مهمتر از آن ، دمکراسی لیبرال با قبله ی آمریکا! به همین دلیل ضرورت دارد که جریانات چپ ، حضور فعال در جنبش داشته باشند و " گفتمان" دمکراسی سوسیال را تبلیغ و ترویج کنند. این حضور فعال ، تدریجا ابتکار عمل را از دست جریان های مروج دمکراسی نخبگی و دمکراسی لیبرال خارج خواهد کرد. در این دو سال وضعیت تغییر کرده و در حال تغییر بیشتر است . ضمنا کم نیستند رسانه های "سبز" ی که از برادران کارگرشان دفاع می کنند. انکار این جریان ها بی انصافی است .
چهار : در مورد آن سخنرانی آقای خاتمی در جمع خانواده های ایثارگران و آزادگان، تقریبا تمام رسانه ها کم لطفی کردند و حتی از همان بخش سخنرانی او ، همین نیمه را انتخاب و منتشر کردند. به نظرم من آن سخنرانی در آن شرایط یکی از موضع گیری های جسورانه ی آقای خاتمی به شمار می آید. پیشنهاد می کنم که متن کامل آن را ببینید و در صورت لزوم اطلاع دهید برایتان ارسال کنم .
ضمنا این "برادرمحترم" به نمایندگی از گفتمان چپ ( و کمونیست نه سوسیال دمکراسی شیک این روزها!) در راه سبز امید حضور دارد و می کوشد از این فرصت "چند صدایی" برای ترویج گفتمان دمکراسی سوسیال استفاده کند.
۴۲۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۰
|
از : که ژال اردلان
عنوان : سازمان یابی و آگاهگری
من نمی خواهم وارد پلمیک آقای الهیاری و خانم کاظمی بشوم. اینجا هم فرصت زیادی برای ادامه این بحث نیست و یکی دو روز دیگر این مقاله به آرشیو می رود و بحث ها بی نتیجه و نیمه کاره میماند. من می خواستم به دوستان بگویم که اتفاقا آقای ممد قراگوزلو در مقاله خوب خود تکلیف چه باید کرد را روشن کزده است
سازمان یابی و آگاهگری برای ایجاد صف متشکل طبقه کارگر
این هدف همه چپهای کارگری و کمونیستی است. پس از دوسال هنوز کسی نمی داند که سرنوشت رضا شهابی چه می شود. محمود صالحی کلیه اش را در زندان از دست داد. اسانلو را زبانش را بریدند . به دوست عزیز من رازانی در سنندج شلاق زدند و چند روز است که مظفر و شریف را دستگیر کرده اند اما کسی صدایش در اینهمه مدیا در نمی آید ولی گویا نیم کیلو از وزن خانم زهرا رهنورد کم شده است و همه رسانه ها به ولوله افتاده اند
۴۲٨۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۰
|
از : حمید فروتن
عنوان : به جناب آقای مهرانی
جناب آقای مهرانی
وقتی شما زیر امضای خود موضع سیاسی خود را هم می نویسی یک گام بلند بسوی شفافیت سیاسی که بخشی از دموکراسی است نزدیک تر می شوی. از این نظر شما را ستایش باید کرد. اما من قادر به رفع اابهامات شما نیستم ولی برای این که بی جواب نمانید به مقاله ای با نام" دموکراسی کارگری آلترناتیو دموکراسی بورژوائی " نوشته آقای قراگوزلو که در آرشیو همین سایت موجود است و در فایل مقالات نویسنده قابل دسترسی است می توانیدئ مراجعه کنید. من شخصا برخلاف نظر آقای قراگوزلو دموکراسی لیبرال را گامی به جلو می دانم
۴۲٨۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۰
|
از : چلنگر
عنوان : خط امامی ها
آقای حسین ن موارد موثقی را بیان کردید و سوال شما از هواداران رژیمی سبز ها بجا می باشد. البته نظرات آنها همان است که جناح موسوم به خط امام در طول حیات رژیم جنایتکار داشته است و زمانی نیز طرفدارانی در حزب و سازمانی که ساده لوحانه خود را نیز در خط امام می دانستند داشتند. البته جناح خط امام رژیم نیز در هار و جانی بودن دست کمی از برادران تمامیت خواه خود ندارند و همه می دانیم که دلخوری آنها از بیرون رانده شدن از دایره قدرت و غارت رژیم می باشد وگرنه آنها خود سالها از جنایتکارترین آمران رژیم بودند. این به اصطلاح هواداران سبز رژیم به قولی زیر رادار حرکت می کند و تلاش می کند که خود را چیز دیگری از آن که در واقع هستند نشان دهند. این شیوه بارها در رژیم جنایتکاران استفاده شده است بطور مثال باند جنایتکاری به نام "مجاهدین انقلاب" از آمران اطلاعاتی و بازجوهای رژیم عمدتا تشکیل شده بودند ولی با تقلب و سو استفاده از نام "مجاهدین" استفاده می کردند که به ظاهر خود را دارای سابقه انقلابی نشان دهند و نه جاسوس و شکنجه گر های حرفه ای رژیم. وزارت آدمکشی رژیم سابقه طولانی در این امور دارد و با ژستهای روشنفکری گرفتن حتی به چاپ کتابهای ظاهرا تاریخی در باره چریکها و بقیه احزاب و سازمانهای سیاسی می زند اما هدف همان است که همیشه داشته است و آن عوامفریبی و دوروغ و توطعه علیه مخالفین رژیم.
فراموش نکنید که باند جنایتکار "مجاهدین انقلاب" که در زندانهای رژیم در دهه شصت نقش جلاد و شکنجه گر را داشتند نیز اکنون در همان طیف هواداران سبز می باشند و جعل هویت از قبیل جعل هویت "توده ای" نیز یکی از ابزارهای آنها در توطعه علیه مخالفان خود می باشد. یک نگاه دقیق به نوشته های این قبیل افراد نشان می دهد که آنها نه تنها دمکراتهای جدیدی نیستند بلکه همان آمران ارتجاع هزار چهره می باشند. وقت خود را با مزدوران رژیم تلف کردن فایده ای ندارد!
۴۲٨٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰
|
از : ترنیان محمودی
عنوان : مواضع موسوس
دوستان باید بگویم که مواضع اقتصادی و سیاسی موسوی چنانکه خودش هم می گفت و برنامه داد متکی به برنامه ای شبه سوسیالیستی و نوکینزی بود و به همین دلیل هم از سوی انجمن جامعه شناسی ایران و استادانی مانند دکتر ناصر فکوهی تحت عنوان بیانیه اعتدال حمایت شد. در نتیجه آقای مهندس موسوی هواخواه اقتصاد بازار آزاد نبودند و من با نظر کامنتگزار محترم و مباحثی که دکتر قراگوزلو در مقاله اقتصاد بازاری موسوی به شکل مصادره به مطلوب بیان کرده اند موافق نیستم. حساب موسوی با حساب رفسنجانی و کروبی و خاتمی جدا بود.
۴۲٨٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰
|
از : بابک مهرانی
عنوان : "مراتب بالاتری در بدیل سازی قدرت" را رها نکنیم !!!!
وقتی آقای قراگوزلو در باره ی موضوع انتخابات ایران این مقاله را نوشت ، با انتخاب عنوان «انتخابات درگیومه» شاید خواستند ابهامات و تناقضات اساسی نگرش خود را درباره ی موضوع عمومی انتخابات را مرزبندی کنند. که این بسیار نکته ی مهم و قابل قدردانی ست. بنظر من این نوشته بسیار کمک می کند تا وظایف چپ در جنبش گذار به دمکراسی در ایران بیش از پیش مورد ملاحظه و تدقیق قرار گیرد.
متاسفانه ایشان بصراحت نمی گوید که اساسا کدام نوع دموکراسی را قبول دارد. یا به ما توصیه نمی کنند که در قبال انتخابات چه باید کرد . یهمین دلیل از این شاخ به آن شاخ پریده و به تمام نیروها؛ از راست تا چپ «گیر» میدهد به جز «سوسیالیسم چپ» که معلوم نیست منظور از کدام نیروهای سیاسی «خوشبخت» ایرانی می باشد که آقای قراگوزلو آنها را «مردود » نکرده ست .
اما علت این تناقض گوئی های آقای قراگوزلو در چیست ؟
تا آن جا که سواد سیاسی نگارنده قد میدهد، دموکراسی در کل به دونوع مستقیم و غیر مستقیم تعریف شده است:
A - دموکراسی غیر مستقیم : به دمکراسی وکالتی representative democracy معروف ست. به چنان دموکراسی گفته میشود مردم از طریق انتخابات نمایندگان و وکلای خود را برای شرکت در مجلس، دولت و تعیین قوانین و مقررات برای برای اعمال حاکمیت مردم برای مدتی محدود و ادواری انتخاب می نمایند . مردم در این حکومت ها به تمام شهروندان و تمام طبقات و اقشار اطلاق میشود. این نظام بعنوان پارلمانتاریسم در سراسر جهان رایج ست و میشود گفت «دموکراسی واقعا موجود» . حتی تمام کشورهای معروف به «سوسیالیسم واقعا موجود» بعداز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ از این شیوه ی دموکراسی غیر مستقیم ، برای قانون گزاری استفاده کرده که البته خودشان به آن نطام «دیکتاتوری پرولتاریا » می گفتند.
B - دموکراسی مستقیم : یعنی حکومت مردم توسط خود مردم ؛ آرمان دمکراسی مستقیم و بدون دولت و مجلس´،یعنی اداره ی کارها بدون واسطه توسط مردم، که از «کمون اولیه » الهام گرفته شده ست « انسان از اول در «جامعه ی بی طبقه» زندگی کرده که باید در کمونیسم یا انترناسیونالیسم یا هر اتوپی دیگر طبقات برچیده و «جامعه ی بی طبقه» احیا گردد ،این اتوپی قدمت دیرینه دارد و ولی طرفداران آن امروز ، فقط در بین بعضی از گروههای اجتماعی وجود دارد که بیشتر در کشورهای آزاد سرمایه داری فعالیت می کنند ولی برای انتخابات و پارلمان فعالیت نمی کنند . بهمین دلیل به آنها نیروهای «ماورای پارلمانی» extra-parliamentary می گویند. که معروف ترین آنها از تفکر آنارشیسیم anarchism
و سندیکالیسم syndicalism پیروی می کنند. (در جشن سالروز انقلاب تونس ، رسانه ها تصاویری از شرکت این نیروها در تطاهرات نشان دادند)
بهمین دلایل آقای قراگوزلو با احتیاط در باره ی کمون پاریس اشارتی نموده ست:
[در افزوده: قیاس مع الفارق است. میدانم. با این حال مقایسه کنید وضع این نماینده گی شدن را با نماینده گان کمون پاریس که دستمزدشان حداکثر برابر یک کارگر نیمه ماهر بود و هر لحظه قابل عزل بودند. چنین است تفاوت نمایندهگی در دموکراسی بورژوایی و پارلمانتاریستی با نماینده گی مستقیم و قابل عزل در دموکراسی سوسیالیستی.]
جدا از نا دقیق بودن برداشت های آقای قراگوزها از دمکراسی مستقیم
( آنارشیسم ) و غیر مستقیم ( بورژوائی) باید اذعان نمود که امروزه اشاره به «دمو کراسی سوسیالسیتی» بدون پشتوانه ی عملی و روشن نکردن موضوع «دیکتاتوری پرولتاریا» مناقشه بر انگیز ست.
حال با این توضیحات باید از آقای قراگوزلو پرسید در جامعه ی ایران چه باید کرد؟
با توضیح این موضوع که «سوسیالیسم چپ» مورد قبول ایشان امکان سازمانی ، تبلیغاتی و مالی قابل رقابت با سایر نیروهای مخالف حکومت ندارند که مسئله ای حل نمیشود پس با جوهر اصلی نوشته ی آقای قراگوزلو چه باید کرد ؟
ایشان آرایش نیروها را بصورت زیر توضیح داده اند:
"با این حال به منظور پرهیز از کلیگویی به همین اشارهی بدون اولویت بسنده میکنیم که افراد و جریان های اصلاح طلب دولتی و غیر دولتی، در قدرت و رانده شده از قدرت (رفرمیست ها)، شاخه های مختلف جمهوری خواهان، مشروطه طلبان، سلطنت چیان، چپ های لیبرال (سوسیال دموکراتهای راست)، چپ های منشویک، طرفداران حمله ی نظامی و مداخله ی امپریالیسم "بشر دوست"، دستان و دوستان سیاسی و مدیایی ناتو، کنسرواتیست ها و نئوکنسرواتیست ها و سکولارهای نو و کهنه در این اپوزیسیون گَل و گشاد جا می شوند و طبیعی است که با وجود تفرقه و تشتت از امکان سازمانی، تبلیغاتی و مالی قابل توجهی بهرهمندند و نسبت به «سوسیالیسم چپ» ، دست به مراتب بالاتری در بدیل سازی قدرت دارند."
البته باید زیاد سخت نگیریم که فرضیه آقای قراگوزلو پایه علمی ندارد زیرا بیشتر نیروهای دکر شده در بالا نیز در همان جهنم حکمت مذهبی فاقد امکانات فعالیت در ایران هستند و دیکتاتوری مذهبی ایران بغیر از «خودی ها» که روز بروز «محدوده» اش تنگتر میشود، حق حیات و فعالیت برای هیچ نیروی خارج از «محدوده» را بر نمی تابد.
نقل قول بالا از آقای قراگوزلو نشان میدهد که ایشان در هر صورت «نیم نگاهی» به دموکراسی غیر مستقیم بورژوائی دارد و حسرت میخورد که چرا جرا «سوسیالیزم چپ» نمی تواند کسب امکانات سازمانی، تبلیغاتی و مالی «فراوان» به جلب کارگران و حقوق بگیران بپردازد تا به مراتب بالاتری در بدیل سازی قدرت برسند
عمق ابهام و نتاقض در اینجا نهفته ست که لازم ست آقای قراگوزلو خودشان در انکشاف آن ما را روشن نمایند:
با توجه به تاکید ایشان بر « مراتب بالاتری در بدیل سازی قدرت» باید دید هدف ایشان کدام از گزینه های زیر می باشد:
۱. کسب کرسی های بیشتر در مجلس توسط «سو سیالیسم چپ » و شرکت در پارلمان بورژوائی مانند حزب توده در بعداز ۱۳۲۰
۲. کسب قدرت مستقیم «سوسیالیزم چپ» برای گذار مستقیم به سوسیالیزم از طریق انتخابات آزاد و پارلمانی بورژوائی که امکان آن توسط مارکس اشاره شده ست.
۳. کسب قدرت مستقیم «سوسیالیزم چپ» برای انجام انقلاب سوسیالیستی رهبری طبقه ی کارگر و در هم شکستن مقاوت مسلحانه ی بورژوازی
بابک مهرانی
جمهوری خواه
۴۲٨٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : تشکر
جناب سرو،
ممنون از راهنمایی. تعریف زیر را در مقاله
" کور رنگی تاریخی پاسخ محمد قراگوزلو به۶ سوال "۶تایی" آرش!" یافتم :
" قدر مسلم این است که با هیچ تعریفی نمی¬توان خیل عظیم فروشنده¬گان فرودست نیروی کار؛ پرستاران، انواع شاغلان بخش خدمات تولید اجتماعی و معلمان و استادان دانشگاه و روزنامه¬نگاران را – با شروطی – کارگر ندانست." که البته اما و اگر پیش و پس از این جمله در مقاله فراوان است ولی این نزدیکترین بیان به تعریف کارگر بود. درک من از دیدگاه جناب قراگوزلو نیز تقریبا همین بود ولی منبع را فراموش کرده بودم.
۴۲٨۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰
|
از : باخته
عنوان : کمبریج نه اکسفورد
نوشتید
"مگر آن که رییس دانشگاه کمبریج - همان جا که آقای مهدی هاشمی رفسنجانی را امروز فردا خلعت دکترا میپوشاند - تکذیبیه یی با امضای "از طرف" بفرستد"
من مقاله شما را تا اینجا خواندم و لازم دانستم بی دقتی که بکار بردید, گوش زد کنم.
پسر رفسنجانی در دانشکاه اکسفورد است نه کمبریج. ولی چگونه ایشان آنجا پزیرش گرفتند, جای بحث است. ایشان در معاملات نفتی در خارج باج بگیر و کار چاق کن بودند.
در کمبریج افرادی مثل نیوتن و داروین بودند و به ایرانیان بندرت پذیرش میدهند تا چه برسد به پسر هاشمی.
۴۲٨۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰
|
از : محسن کوشا
عنوان : نه ، خانم مینا کاظمی ، شما به سئوال من پاسخ ندادید
نه ، خانم مینا کاظمی ، شما به سئوال من پاسخ ندادید. دوباره سئوال را در پایان همین کامنت گذاشته ام. شما در باره ی برداشت خودتان از موضوع به فرم خاصی تفسیر کرده و نوشته اید که ربطی به کامننت و سئوال مشخص من ندارد که جواب آن یک کلمه ست !
حال تفسیر شخصی شما «خام فکری» باشد یا «بلوغ فکری» من اهمیت نمیدهم چون به من بر نمیگردد. در ضمن با نقل قولی «نامعلوم» و بی بط به بحث ما از و.ا.لنین سعی کردید .تا داوری خود را ۴ میخه کنید. که این هم بی مورد ست .
اصلا چه نیازی دارد که شما دست به دامان لنین شوید؟ آیا لنین در نوشته ها و سخنرانی ها ، مرتب دست به دامان مارکس میشد ؟ آیا دیدید که چامسکی یا سایر چپ های سرشناس جهان چنین کنند؟
اگر شما مارکسیست هستید سعی کنید آنرا بشناسید و از آن بهره گیری کنید. ولی فراموش نکنیم ،امروزه با پیچیدگی های اجتماعی ما نیاز به سایر دانشهای تجربی و اجتماعی نیز هستیم، تا در تعیین و تبیین شرائط عینی جامعه و شناخت تضادهای طبقاتی سردر گم نشویم و این کار نیاز به نیروی بسیار عظیم جمعی و تشکیلاتی دارد تا بتواند با پیشنهاد های مشخص خود برای حل تضادها به خدمت مبارزات در آید .
البته بسیار از حل معادلات ریاضی عالی ، پیچیده تر ست. یهمین دلیل تا بحال بدرستی از آن استفاده نشده و چندان موفق نبوده ست. با استناد مجرد از نظرات مارکس وانگلس هم مسئله حل نمیشود. زیرا این کار متفکران امروز ایران و جهان ست که نبوغ خود را نشان دهند و با ارائه ی راه کارها عملی راهنمای عمل رهروان عدالت اجتماعی شوند. بهمین دلیل از نوشته ی آقای قراگوزلو امانت گرفتم و سئوال خود را طرح نمودم و بار دیگر تکرار می کنم :
در عین حال که هژمونی کارگری بسیار دور ست ، اولین سئوالی که که به ذهن انسان مبارز و آزادیخواه متبادر میشود اینست: پس در شرائط امروز چه باید کرد ؟ ماهیت مبارزات کنونی چیست؟ آیا مبارزات تعطیل بردار ست ؟ سوسیالیستی که نیست و نمی تواند باشد زیرا "هژمونی کارگری" بسیار دور ست. اکثریت طبقات و اقشار حتی "بورژوا ها" در مبارزات امروز شرکت دارند اسم این مرحله از مبارزات را چه بگذاریم ؟
۴۲٨۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰
|
از : سعید
عنوان : بالاخره کدام سو؟
من اینک خلاصه ای از کامنتِ دیروز ام، که درج نشد، به همرام چند جملهً معترضهً جدید می آورم:
لازم نمی بینم در بارهً نوشته های تکراری جناب قراگوزلو، که کُپی و رونوشتِ بیش از یک قرن رساله و نیز تکرار همین بحث های سی و چند سالهً اپوزیسیون در بارهً مسائل و مبارزاتِ کارگری است، چیزی بگویم. این همه جملات تکراری را حتی یک نوآموز تازه کار سیاسی هم می داند. اینکه «هژمونی کارگری نیست» و «بایدبه طور مستقل به تشکل یابی و سازمانیابی طبقهً کارگر یاری رساند» و..و تکرار مکررات، که کشف تازه ای نیست که خانم مینا یا آقای قرگوزلو بخواهند بعنوان آیه ای مقدس و تازه نازل شده برای مردم جابیندازند. تکلیف«تحلیل مشخص از شرایط مشخص» کجا رفته؟.
از طرفی قبول دارند که «هژمونی کارگری نیست» و معلوم هم نیست که کی بیاید. از طرفی شاهد مبارزه ضداستبدادی و جنبش اعتراضی گستردهً مردمی بوده ایم که هنوز خاموش نشده و زیر خاکستر است. حالا کدام سو باید ایستاد؟. آیا به بهانهً نبود هژمونی کارگری بایدمبارزهً دمکراتیک مردمی را تخطئه کرد و از آن بدتر به جای افشاگری استبداد حاکم و غالب ، همسو و همزبان با آن ، به ضربه زدن و سرکوب کردن یا دلسرد نمودن بخش و بخشهایی از این همراهان جنبش ضداستبدادی دست زد؟. اگر می خواهند منتظر «هژمونی کارگری» تا آینده های بسیار دور بمانند، باشد ایرادی نیست. اما در مبارزهً دمکراتیک/ ضداستبدادی مردم هم موش ندوانند و به ماندگاری استبداد یاری نرسانند.
من بسیار و بسیار متاسف و دلسردم از «منطق استدلال» کسانی که به جای بحث و استدلال جدی و «تحلیل مشخص...» ، چوب تهمت و انگ زدن و ..و را برای به خیال خود ترساندن و عقب نشاندن طرفِ بحث خود به کار می گیرند.
۴۲٨۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰
|
از : حسین ن
عنوان : ماهیت اصلاح طلبان
دوستانی که از اصلاح طلبان و جنبشسبز دفاع می کنند لطفن به این سوالات جواب دهند
یک. سبزها عموما هوادار سرمایه داری بازار آزاد بودند و هستند
دو. سبزها فقط برای رد صلاحیت خود در انتخابات و علیه نظارت استصوابی علیه شورای نگهبان شوریدند و هرگز نگفتند و نخواهند گفت که چرا یک سوسیالیست حق شرکت در انتخابات ندارد
سه. سبزها از دموکراسی نخبگی دفاع می کنند و هرگز برای آزادی یک زندانی کارگری بیانیه نداده اند. رضا شهابی دوسال است که بلاتکلیف در زندان است اما سبزها فقط به تاج زاده فکر می کنند و حصر موسوی و کروبی
چهار. آقای خاتمی نامد سبزها می گوید مردم از نظام عذر خواهی کنند و نظام مردم را ببخشد می خواهم بدانم که جرم مردم چه بوده است که باید بخشیده شوند
آقای نامی شاگری که هوادار سبزهاست می توانند زحمت جواب را به خود بدهند. قبلن از این برادر محترم ممنونم
۴۲٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰
|
از : مینا کاظمی
عنوان : سازمان یابی و....
آقای الهیاری گرامی
من هم با بخشی از مواضع شما موافقم. البته اینکه شما کتاب دوست عزیز من را رمان می دانید یا روایت چندان مهم نیست. من مقدمه آن را خوانده ام و چند بار هم خوانده ام. و بنظرم خود نویسنده ماجرای ۱۸ سالگی و ۵۰ سالگی را توضیح داده است و نیازی به این بحث نیست چرا که فرض من بر این است که مخاطبان این مقاله بخصوص عزیزان داخل ایران کتاب مورد نظر را نخوانده اند. در نتیجه بگذریم. شما ممکن است کتاب های داستانی متعلق به سنت رئالیسم سوسیالیستی را هم رمان ندانید و کوندرا را رمان نویس بدانید. این بر می گردد به حوزه نقد ادبی که که من در آن سخت ناشی هستم. اما اینکه چون طبقه کارگر بر یک جنبش در حال شکل گیری هژمونی ندارد و چون بورژوازی هم برای کسب قدرت سیاسی و گرفتن قدرت درجناح های دیگر (مثلا سلطنت طلبان یا همه اپوزیسیون بورژوائی ضد جمهوری اسلامی) در حال تکاپو هستند میتوان با آنها متحد شد این خام فکری است و با کمال تاسف باید خدمتتان عرض کنم که لنین به این میگوید انحلال طلبی. انحلال طبقه کارگر در دل طبقه بورژوازی. اما چه باید کرد؟ من با توجه به شناختی که از نویسنده دارم و تقریبا تمام یا غالب مقالات و کتاب های ایشان را خوانده ام می توانم شما دوست گرامی ام را به مقاله بسیار مفید قراگوزلو تحت عنوان " طبقه کارگر و چه باید کرد " ارجاع دهم. این مقاله در یک کتاب پی دی اف (طبقه کارگر و آگاهی طبقاتی)در سایتهای مختلف موجود است و البته خلاصه بحث من با دوست عزیزی چون شما و دیگرا ن که ما را به انفعال متهم می کنند این است که مستقل از جدال درون طبقاتی بورژوازی و مستقل از دعواهای جناح های سیاسی موجود و ناموجود باید به امر مهم " تشکل و سازمان یابی و آگاهی طبقاتی " یاری رساند. هر کس به اندازه توانش. این حرف من است. شما اگر در آمریکا باشید مسلما بین اوباما و نامزد جمهوری خواه یکی را انتخاب نمی کنید و در کمپین هیچ یک از دو طرف شرکت نمی کنید. درست فهمیدم؟
ارادتمند
مینا
۴۲٨۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰
|
از : احمد الهیاری
عنوان : پاسخ به خانم مینا کاظمی
از اینکه در باره ی کامنت اینجانب اظهار نظر فرمودید، صمیمانه سپاسگزارم. ولی نمی دانم چگونه در مورد کتابی که مطالعه نکرده اید چنین با اطمینان داوری می نمائید. عقیده ی شما در باره ی آقای قراگوزلو و هر موضوع دیگری مورد احترام ست. ولی انتخاب واژه های شما در نگارش متاسفانه , شبیه روزنامه نگاران تجارتی ست . مروری بکنیم بر بعضی از جملات جنابعالی ( متن داخل پرانتزها متعلق به نگارنده می باشد) :
- من به نوعی شاگرد یا همکار استاد عزیزمان جناب قراگوزلو در چند پروژه تحقیقاتی در تهران بودم. ( آیا این ربطی به موضوع بحث حاضر دارد؟)
- ...... و حالا مدتی است که در یک دانشگاه انگلیسی زبان استکهلم به کار تدریس مشغول هستم و بدون تواضع هنوز هم خودم را دانشجوی ایشان میدانم.( بسیار خوب ! بازهم موضوع خصوصی شماست . )
- کتاب پرستو در باد را مرور کرده ام ولی هنوز فرصت لازم برای مطالعه دقیق آن نیافته ام. ( کتاب ۲۹۶ صفحه ای را نخوانده اید. مرور کردن چه معنائی میدهد؟ ) -
- ما با یک رمان مواجه هستیم می تواند فراتر از تاریخ مستند.... ( متاسفانه این کتاب یک رمان نیست. من با احتیاط نوشتم «روایت» اجازه دهیم کارشناسان در این باره قضاوت کنند)
- لابد احتمال میداده که دوستانی مانند آقای الهیاری به عنوان مدافع جنبش فدائی با سرعت صوت از راه خواهند رسید و در نقش مدعی العموم فدائی زمین و زمان را به هم خواهند دوخت. ( نه دخترم ! شما حتی کامنت مرا با دقت نخوانده اید و فقط بی جهت عصبی شده اید. من از اینکه آقای قراگوزلو که کل جنبش چپ در سطح ملی و بین المللی «انحرافی» تبیین کرده متاثر شده ام . قاضی نیستم که وکیل مدافع کسی باشم )
- چه خوب است که دوست گرام آقای الهیاری باز هم نظر خود را به صورت عادلانه و رفیقانه بنویسند. ( بسیار خوب ! خانم مینا کاظمی ! من قبلا غیر عادلانه و غیر رفیقانه ننوشتم و باردیگر شاه بیت گفته های آقای قراگوزلو را که در کامنت قبلی خود نوشتم برای شما تقدیم می کنم ) :
•در متن تحولات اجتماعی کنونی ایران تا آینده یی قابل پیشبینی نیز امکان این هژمونی کارگری بسیار دور است. (خوش بینان صفت بسیار را حذف کنند.).واقعیات اجتماعی ایران را به اتهام پاسیفیسم زیر فرش نکنید...
من هم با آقای قراگوزلو موافقم و توصیه می کنم این فرمول را باید تمام چپ های ماورای انقلابی به عنوان «جریمه » ۱۰۰ بار رج بزنند تا در ذهن آنها ملکه شود.
در عین حال که هژمونی کارگری بسیار دور ست ، اولین سئوالی که که به ذهن انسان مبارز و آزادیخواه متبادر میشود اینست: پس در شرائط امروز چه باید کرد ؟ ماهیت مبارزات کنونی چیست؟ آیا مبارزات تعطیل بردار ست ؟ سوسیالیستی که نیست و نمی تواند باشد زیرا "هژمونی کارگری" بسیار دور ست. اکثریت طبقات و اقشار حتی "بورژوا ها" در مبارزات امروز شرکت دارند اسم این مرحله از مبارزات را چه بگذاریم ؟
۴۲۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : مسعود روزنامه نگار اصلاح طلب
عنوان : ابهام؟ احمدی نژاد / دکتر افتخاری از سوی کاسترو؟
در مقاله آقای قراگوزلو نکات زیادی گفته شده که هرکدام می تواند از نو ارزیابی شود و مورد بحث و جدل قرار گیرد و رد یا قبول شود. برخی مباحث ایشان درست است. مانند گزینه هائی که در مورد تحریم مطرح کرده اند و تحلیل اردوی اصولگریان هم عین واقعیت است. خوب است که نویسنده قدیمی ما که من به عنوان استاد خود به ایشان از گذشته ارادت دارم مقاله ای درباره اصولگرایان هم بنویسند. هرچند میدانم که در ایران اینها خط قرمز است و برای نویسنده تا همین حد هم که به آینده مجلس وارد شده و از نقش سپاه سخن گفته ممکن است دردسر ایجاد شود بخصوص آین که نویسنده رئیس جمهور با بصیرت را " کم دروغگو " نخوانده است.
اما یک نکته
آقای قراگوزلوی عزیز از موضع چپ می نویسد و من به عنوان یک روزنامه نگار اصلاح طلب آموخته ام به نظرات ایشان و هر نویسنده مترقی دیگری احترام بگذارم. درایران که بودیم دو مصاحبه با ایشان داشتم که یکی از آن ها منتشر شد و دیگری در شورای سردبیری رد شد. اما سوالم از آقای قراگوزلو این است:
شما به احمدی نژاد به عنوان مجری اصلی سیاست های تعدیل ساختاری حمله می کنید. این خیلی خوب است و البته می دانید که آقای موسوی با این سیاست مخالف بود. اما موضوع این است که همین رئیس جمهوری که شما او را راست می دانید به سرزمین انقلابهای بولیواری می رود و از سوی چاوز مانند یک رئیس دولت کمونیست و سوسیالیست مورد استقبال واقع میشود و ارتگا او را برادر خود میداند و رائول کاسترو به او نشان دکترای افتخاری می بخشد. اگر ممکن است این تناقض را برای من روشن کنید. ممکن است دوستانی بگویند که این سوال ربطی به این مقاله ندارد اما خوب اگر بپرسم آقای رائول کاسترو بر اساس کدام مکانیزم انتخاب آزاد رئیس جمهور شده است ؟ جواب چیست؟
۴۲۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : بیژن سرو
عنوان : دستمزد نمایندگی
نویسنده پس از اعلام دستمزد نمایندگان مجلس شورای اسلامی و هزینه های تبلیغاتی آنان به نقل از رئیس جمهوری خود همین حاکمیت در بخش " درافزوده " که با متن مقاله کمی متفاوت است به طرح موضوع نمایندگی شدن در دموکراسی کارگری وارد شده و به مقایسه ای مع االفارق دس یازیده است تا نشان دهد که خدمت یعنی چه. خب دوست ارچمند اشکال گیرنده کجای این کار مشکل دارد که شما با آن کامنت طولانی ایراد گرفته ای؟
در ضمن این آقای پیروز به جای جستجوی ناکام در کلمه کارگر بهتر است که زحمت بکشد و مقالات را بخواند. از جمله جواب قراگوزلو به سوالات مجله آرش و نقد سوسیال دموکراسی و دموکراسی کارگری که در آرشیو همین سایت وجود دارد
۴۲۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : نامی شاکری
عنوان : سیلی نقد! حلوای نسیه!
آقا رسول عزیز!
خیالتان را راحت کنم :
اول:من در شرایط حاضر اصلا به "انقلاب" قائل نیستم که ماهیت آنرا دمکراتیک ارزیابی کنم یا سوسیالیستی! حالا من وامثال مرا"غیرانقلابی" می خوانید یا "ضدانقلابی"، مختارید! یکی از آن مدال های چپ دهه ی۵۰ را از سینه ی من بردارید.
دوم ، از "امثال آقای شاکری" چه کسی جنبش سبز را "انقلابی" خوانده است ؟ این چه "تهمتی" است که به "امثال آقای شاکری" می زنید؟ ما که مدام از"انقلاب" تبری جسته و براعتبار"اصلاحات" تاکید کرده ایم! (حتی در فضای پس از کودتای خرداد۸۸). ما همیشه جنبش سبز را جنبشی "ترقیخواهانه" خوانده ایم . همین!
سوم : تحریم انتخابات پیش رو توسط اصلاح طلبان، یک پیروزی برای نیروهای دمکراتیک است . فکر نمی کنید که جریان های اصلی اصلاح طلبان در فرایند تکامل دمکراتیک شان به سمت "مردم" میل کرده اند و این سمت گیری واقعا بیش از "پشیزی" می ارزد؟
چهارم : درمورد شعار "زنده باد سوسیالیسم"، کمیته مرکزی اکثریت : احتمالا شما تفاوت آرمان و استراتژی با برنامه و تاکتیک را نمی دانید. می توان شعار "زنده باد سوسیالیسم" داد و در عین حال در راه سبز امید همراه سبزها بود. بگذارید موضوعی را به صراحت با شما بگویم :اگر همین فردا صبح ، شما عزیزان (آقا رسول ، آقای قراگزلو،...) تشریف بیاورید میدان انقلاب و تا شب شعار" زنده باد سوسیالیسم" بدهید، احتمالا شما را فقط برای اختلال در ترافیک ، پراکنده خواهند کرد. اما اگر فردی مثل سردار علایی باشید و در عین پایبندی به گفتمان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، فقط کلماتی در مذمت دیکتاتوری از شما شنیده شود، همین بلایی که می بینید به سرتان می آورند. آن انقلاب سوسیالیستی نسیه است ! این مبارزه با اقتدارگرایی نقد!
۴۲۷٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : مینا کاظمی
عنوان : دو توضیح برای دوست عزیز آقای احمد الهیاری
من به نوعی شاگرد یا همکار استاد عزیزمان جناب قراگوزلو در چند پروژه تحقیقاتی در تهران بودم. نزدیک به ۸ سال پیش. سال ۱۳۸۲. و حالا مدتی است که در یک دانشگاه انگلیسی زبان استکهلم به کار تدریس مشغول هستم و بدون تواضع هنوز هم خودم را دانشجوی ایشان میدانم. کتاب پرستو در باد را مرور کرده ام ولی هنوز فرصت لازم برای مطالعه دقیق آن نیافته ام. همین قدر متوجه شدم که نویسنده می خواهد ضمن تعریف و تصریح گوشه ای از تاریخ اجتماعی ایران به نوعی روایت پیشینی پسینی وارد شود و چنین امری با توجه به این که ما با یک رمان مواجه هستیم می تواند فراتر از تاریخ مستند(مانند آثاری که درباره تاریخ فدائی نوشته شده و همه محل مناقشه بوده است)بنا به نوع نگاه پسینی نویسنده با خلاقیت و آفرینش هنری توام باشد. نویسنده خود در مقدمه به این قضیه اشاره کرده . لابد احتمال میداده که دوستانی مانند آقای الهیاری به عنوان مدافع جنبش فدائی با سرعت صوت از راه خواهند رسید و در نقش مدعی العموم فدائی زمین و زمان را به هم خواهند دوخت. البته اگر از من بپرسید با توجه به سابقه تاریخی جنبش کارگری در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ زمان وقوع داستان هم تفکر نویسنده ۵۰ ساله امروز می توانسته مانند یک جریان در چپ ایران جاری بوده باشد. تا حدودی تفکری که مجاهدین میم لام داشتند می توانست به جای مبارزه مسلحانه از سازماندهی جنبش کارگری دفاع کند.
اما فکر می کنم با توجه به آشنائی قبلی با مقالات فراوانی که دوست گرامی ما محمد قراگوزلو نوشته دیگر این موضع وی روشن است که او مرحله انقلاب را نه دموکراتیک بلکه سوسیالیستی میداند. خودش هم که ابتدا آب پاکی روی دست خواننده ریخته و گفته تضاد اصلی جامعه ایران را تضاد کار و سرمایه میداند. و راهکار هم که داده و گفته که وظیفه چپ یا به قول خودش سوسیالیسم چپ عبارت است از ایجا تشکل و سازمانیابی و آگاهی در درون طبقه کارگر.
با این توضیحات نارسا و وکالت مابانه از سوی نویسنده - که نمی دانم تا چه حد اقناع کننده بود- با این زبان الکن چه خوب است که دوست گرام آقای الهیاری باز هم نظر خود را به صورت عادلانه و رفیقانه بنویسند.
من نمی دانم که آقای قراگوزلو خودشان این کامنتها را می خوانند یا نه اما همان طور که برایشان در نامه ای نوشتم اگر هم به هر دلیلی نمی خوانند یا توضیحی نمی دهند و یا ... خوب است هر ماه یا در هر پریود یادداشتی بنویسند و به این کامنتها جواب دهند. به نظرم با این روش هم حق خواننده مراعات خواهد شد و هم ارتباط میان نویسنده و مخاطب حفظ خواهد شد و هم شبهات احتمالی و غیره مرتفع خواهد شد.
اینها نظر شخصی و خصوصی من بود. توصیه به یک دوست و همکار قدیمی.
موفق باشید.
مینا کاظمی
استکهلم
۴۲۷۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : فضولی
قصد ندارم خود را قاطی گفتگوی بزرگان کرده و بار دگر تودهنی بخورم ولی اخبار
روز نشریه ای ظاهرا چپی و طرفدار " کارگر " است. سعی قبلی من در این سلسله
مقالات جناب قراگوزلو در باره یافتن تعریف " کارگر " بی نتیجه ماند.
از روی کنجکاوی به بیست و یک مقاله زیر عنوان کارگر در این سایت رجوع کردم و
و تنها هفت کامنت یافتم که سه تای آنها در باره کودکان کار و بدون نویسنده بود و دوتای دیگر مرثیه پس از مرگ.
در مقایسه با تعداد کامنت ها برای مقالات جناب قراگوزلو این را به چه تعبیر میکنید؟
به دوستی که مرا به قهوه خانه میفرستاد عرض کردم قهوه خانه همین جاست!!!
۴۲۷۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : نسرین ر
عنوان : یک دنیای بهتر
البته دوستانی که سال ۵۸ شعر سپاه را به اسلحه سنگین مجهز کنید دادند حق دارند از نقد متین و نجیبانه آقای قراگوزلو نسبت به آقای نخست وزیر اسبق و رئیس جمهور سابق و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و ریاست محترم سابق مجلس ناراحت شوند و علم بورژوازی لیبرال را بلند کنند. شاید بازگشت به دوم خرداد آرمان این جماعت باشد اما کارگران و زحمتکشان به دنیائی بهتر فکر می کنند.
۴۲۷۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : رسول د
عنوان : انقلاب و مرحله آن
به نظر من مشکل امثال آقای نامی شاکری از آنجا شروع می شود که مانند چپ دهه ۵۰ و قبل از آن حزب توده مرحله انقلاب را دموکراتیک ارزیابی می کند و نمی تواند به این بدیهی ترین اصل دوران جهانی سازی های سرمایه داری انحصاری و نوامپریالیسم برسد که انقلاب دموکراتیک به قول لنین همان اقتصاد بورژوائی را هدف میگیرد. اگر کسی مرحله انقلاب را دموکراتیک بداند در نتیجه با رفسنجانی و موسوی و خاتمی تا لیبرال ها برون مرزی متحد می شود و جنبش سبز را انقلابی می خواند و بورژوازی لیبرال را تقدیس می کند. متاسفم برای این موضع که فکر می کند تحریم اصلاح طلبان پشیزی می ارزد. این مواضع به درد راه توده می خورد. خوشبختانه کمیته مرکزی اکثریت نیز پس از پوست اندازی های اخیر به شعار زنده باد سوسیالیسم روی آورده است.
۴۲۷۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : احمد الهیاری
عنوان : قراگوزلو: تا آینده یی قابل پیشبینی نیز امکان این هژمونی کارگری بسیار دور است
با درودبه مسئولان گرامی سایت اخبار روز و خوانندگان ارجمند.
لازم می بینم ، قبل از نوشتن کامنت خود در مورد نوشته ی حاضر -انتخابات در گیومه- ، اشاره ای به کتاب جدید آقای قراگوزلو داشته باشم : به نام " پرستو در باد " در سوئد منتشر شده ست.
* روی جلد کتاب با یکی از نقاشی ها ی زنده یاد بیژن جزنی - تابلوی سیاهکل - مزین شده ست. پیامش ، رابطه ی کتاب با جنبش فدائی می باشد.
* در پشت جلد کتاب میخوانیم : محمد قراگوزلو ، متولد ۱۳۳۸،تهران.....
* «روایت» گونه ای ، در ۲۹۶ صفحه ، بزیور طبع آراسته شده ست.
* سهراب «راوی» کتاب ا - با توجه به تاریخ تولد آقای قراگوزلو ، در وقایع روزهای انقلاب بهمن، ۱۹ ساله و با گرایش «چپ » می باشد ، مانند هزاران جوان مبارزه به انقلاب پیوسته ست. پس از مطالعه چند صفحه، معلوم میشود که سهراب با تجربه سیاسی در یک محفل «چپ» از سالهای قبل از انقلاب هم «روایت» هائی دارد، ولی زیاد به سالهای عقب تر باز نمیگردد .
* مخاطب اصلی سهراب در «روایت» دختری بنام پرستو می باشد که پرستار بیمارستان هزار تخت خوابی ست و خواهر فدائی شهید احمد فرهودی ست که در تمام طول «روایت » از جنبش فدائی دفاع می کند. «راوی » کتاب «پرستو در باد» از طریق دیالوگ های سهراب و پرستو مسائل جنبش چپ و کارگری در ایران و جهان تا روزهای انقلاب را نه آنطور که «دیروز» بود و به آن نگاه می کرد ، بلکه به آن صورت که آقای قراگوزلوی ۵۰ ساله «امروز» می بیند و به آن معتقدر ست به نقد می کشید.
در باره ی این کتاب نقدی ندیده ام ، جای تاسف ست که فدائیان نیز به این گونه فعالیت ها اهمیت نمی دهند. تاثیرات چنین کتابهائی در جامعه متفاوت خواهد بود ست.
- خوانندگان نسل گذشته ، بنا بر خاستگاه طبقاتی و بینش خود قضاوت های متفاوت خواهند کرد. ولی «چپ » ها عموما، رابطه ی منطقی بین این «روایت » و شرائط بعداز کودتا پیدا نمی کنند و از اینکه «راوی» تمام هستی جنبش چپ و کارگری در ایران و جهان را در یک محدوده بسیار فردی «تصویر» کرده و بر اساس همان تصویر ها از کل و اجزای جنبش چپ و کارگری ایران و جهان نتیجه گیری و آنها را «انحرافی » تبیین می کرده ، تعجب می کنند. و «راوی » قادر نیست با استفاده از نقل قول و مستندات و یا دلیل منطقی ؛ پیشنهاد ، گزینه و آلترناتیوی برای جنبش آن دوران ارائه کند..
-- خوانندگان نسل امروز با این نوع «روایت » ها بیش از پیش نسبت به جنبش واقعا موجود قبل از انقلاب بدبین خواهند شد.گسست و بیگانگی افزایش و ادامه کاری در جنبش تضعیف خواهد شد.
بنظر من تاریخ جنبش کارگری و سوسیالیستی در جهان و ایران با تمام افت و خیز ها - نقطه ضعف ها ، شکست ها، پیروزیها- انحرافها ، اشتباهها ، و بسیاری زشت وزیبای دیگر - تاثیرگذاریهای مثبت و هزاران نکته ی دیگر هویت قابل انکار چپ را تشکیل میدهد که راهیان چپ مسئولانه جهت نیرو بخشیدن به آن از هیچ تلاش فکری و عملی دریغ نخواهند کرد و تردیدی نیست که با روشهای مناسب تر به پیکار علیه مناسبات ظالمانه سرمایه داری ادامه خواهند داد.
حال به کامنت خود می پردازم:
در نوشته ی حاضر نیز آقای قراگوزلو آب پاکی را بر روی دست همه ریخته ست و فقط به چند مورد آن سریع اشاره می کنم
ایشان سوسیالسیم چپ را چنین تعریف نموده اند:
• منظور ما - فعلاً - از سوسیالیسم چپ آن بخش از افراد و گروه-هایی است که مستقل از بورژوازی غالب و مغلوب، برای امر خطیر تشکل، سازمانیابی و آگاهی طبقاتی کارگران میکوشند و تنها راه پیروزی انقلابی یک جنبش فراگیر اجتماعی را در استراتژی هژمونیک شدن جنبش طبقه ی کارگر ارزیابی میکنند. ( من متوجه نمی شوم آیا مطابق استاندارد ایشان اصلا افراد و جریانها واجد این شرط و شروط استاد میشوند یا نه ؟ )
ایشان حقوق بالای وکلای مجلس را نیز با انقلابیون کومون پاریس مقایسه می کند:
• در باره ی حقوق بالای نمایندگان مجلس میدانم. با این حال مقایسه کنید وضع این نماینده گی شدن را با نماینده گان کمون پاریس که دستمزدشان حداکثر برابر یک کارگر نیمه ماهر بود و هر لحظه قابل عزل بودند. چنین است تفاوت نمایندهگی در دموکراسی بورژوایی و پارلمانتاریستی با نماینده گی مستقیم و قابل عزل در دموکراسی سوسیالیستی( نمی دانم چه ربطی دارد!)
ایشان بالاخره اعلام تعطیلی مبارزات تا اطلاع ثانوی ابلاغ می فرمایند:
•در متن تحولات اجتماعی کنونی ایران تا آینده یی قابل پیشبینی نیز امکان این هژمونی کارگری بسیار دور است. (خوش بینان صفت بسیار را حذف کنند.).واقعیات اجتماعی ایران را به اتهام پاسیفیسم زیر فرش نکنید...
( در بالا تنها راه پیروزی انقلاب را ..... در هزمونی طبقه کارگز کلید می کند تا در اینجا با نبود آن بی حاصلی جنبش ضد دیکتاتوری موجود را« بشارت» دهد؟ یا فقط یک تلنگر سیاسی به فعالان «بازیگوش » چپ؟
اما واقعا مقصود از « آینده قابل پیش بینی» قابل سنجش ست ؟ چند سال؟
بهر صورت معلوم نیست که انقلاب ما دمکراتیک ست یا سوسیالیستی کارگری !
یاد قدیم ها می افتم و شعار معروف « تنها ره زهائی ، پیوند با فدائی»
۴۲۷۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : سعید
عنوان : مطلب طولانی و پُرگویی تکرار مکرر
نویسندهً محترم با این همه جملات و مطلب طولانی و تکرار مکرر بدیهیات ، که از کسی پوشیده نیست، می خواهد به چه نتیه گیری و برنامهً عملی مشخصی برسد؟. تکرار گفته ها و نظرات مارکس و لنین ، بدون اینکه ناظر بر "تحلیل مشخص از شرایط مشخص" و ناتوان از ارائهٌ یک برنامه و طرح برای اقدام مشخص سیاسی باشد فقط به پُرگویی آدم تازه کار محتاج شهرت می خورد.
در ضمن درست که اقشار و طبقات میانی ، متمایل به بورژوازی و خرده بورژوازی هستند امٌا آیا درست است که آنها را وابستگان به غرب و آمریکا بحساب آوریم؟. آیا این همانی نیست که رژیم می خواهد برای تشتت در جنبش ضد استبدادی مردم القاء کند؟. و که گفته که اقشار و طبقات گوناگون ملت ایران، بجز بورژوادلالها ، تمام ارکان حکومتی و بورژوازی وابسته به آن نمی توانند در جنبش دمکراتیک-ضداستبدادی ایران ذیحق و ذینفع باشند؟. ترکیب قدرت سیاسی را قطعأ توازن قوا و میزان شرکت اقشار گوناگون و نمایندگان سیاسی آن ها در پیشبردجنبش مشخص می کند. پس قرار نیست هم شاکی و هم دادستان و هم قاضی و هم داروغه باشیم
۴۲۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : نامی شاکری
عنوان : ماموریت آقای قراگزلو!
من هر بارپس از خواندن متنی از آقای قراگزلو، نگران آنم که این زبان تلخ در نفی همه چیز و همه کس واقعی در ستایش آن "طبقه ی کارگر" موهوم و آن "انقلاب کمونیستی" موعود ، معیار "کمونیسم "تلقی شود و به اعتبار مدیای انتشار و کاراکتر نویسنده اش مخاطبان چپ را در این "هنگامه" به بی عملی بکشاند! اگر هر متن کوششی برای " تحلیل " شرایطی مشخص برای استخراج و پیشنهاد "راهکار"ی ممکن برای کمونیست ها و دیگر نیروهای ترقی خواه باشد، این متن آقای محمدقراگزلو نیز همسان بیشتر متن هایش از چارچوب یک لفاظی و فاضل نمایی چپ نمایانه فراتر نمی رود. راستی باید تا تحقق شرایط عینی وقوع "انقلاب کارگری" دست روی دست گذاشت وهرجنبش وحرکت دمکراتیک را با انتساب به " بورژوازی" و ضد انقلاب ، با تبختر نکوهش کرد؟ در ورای اینهمه "قال مارکس" ، "قال لنین "، این انقلاب پرستی در متن های آقای قراگزلو، عملا در خدمت نیروهای مرتجع، بنیادگرا و محافظه کار است . بعید است که محمد قراگزلو نداند در فقدان "شرایط" انقلابی، آسمان ریسمان بافتن برای تخطئه ی "تحریم" کنندگان انتخابات پیش رو، ممکن است به انجام ماموریت از سوی کدام جریان ها تلقی شود! در وضعیت خطیر این روزها که تمام نیروهای ترقیخواه برای نخستین بار در گستره ای به این وسعت ، می خواهند با تحریم انتخابات دوازده اسفند، تناسب قوای جدیدی از نیروهای دمکراتیک و ترقیخواه را به ثبت برسانند، وظیفه ی کمونیست ها حضورفعال برای سازماندهی این تحریم است . مهم نیست که از مارکس و لنین برای چنین موقعیت هایی " حدیث " های متناسب برای آقای قراگزلو وجود دارد یا نه ، مهم است که کمونیست ها با تحلیل شرایط عینی و اجتناب از هر گونه تحمیل ذهینت آرمان گرایانه به "واقعیت"، مانع عمده ی تکامل تاریخی جامعه شان را بشناسند و بیشترین نیروهای ممکن را برای غلبه بر آن مانع، بسیج کنند! امروز، دیکتاتوری متکی به ثروت های بادآورده ی نفتی با ماجراجوهایی های سیاسی (ونه بورژوازی مشروح در متون کلاسیک)، مانع عمده ی تکامل تاریخی جامعه ی ایران است . راه غلبه بر این مانع فقط "انقلاب کارگری" نیست !
۴۲۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : مهری ش.ح
عنوان : آزادی برای خانه سینما... و من نگرانم
قلع و قمع کاندیداهای انتخابات در این چند دوره تا آنجا پیش رفته که کسی نمانده است که مردم به آنان رای بدهند. من خود در انتخابات دوم خردا و بعد از آن شرکت کردم و در آخرین انتخابات هم به مهندس موسوی رای دادم اما الان فکر می کنم که راه انتخابات برای همیشه بسته است و ما چه شرکت کنیم چه نکنیم بی فایده است.
اما واقعا از محمد جان - بعد از مدت ها دلخوری - یک سوال دارم و آن این که اگر خانه سینما آزاد باشد و استاد شجریان آزادانه کنسرت بگذارد بد است؟حتا به نظر من باید روزی برسد که گوگوش هم بتواند درتهران کنسرت بدهد و بهروز وثوقی هم فیلم بازی کند. من خود شاعرم و دو کتاب در وزارت ارشاد دارم که مجموز نشر نگرفته است. جائی برای انتشار آثار ما وجود ندارد. نه مجله ای و نه شب شعری. خانه هنرمندان را بستند و حالا نوبت خانه سینما را هم بسته اند و ما دل تنگیم.
برادر من یک بازیگر مطرح سینمای ایران است که بخشی از دستمزدهای خود را صرف هزینه های خیریه از جمله کودکان کار می کند و برای سرپناه کارتون خوابان تلاش می نماید. خانه سینما جائی بود براین این تشکل و گرد آمدن سینماگران مستقل غیر دولتی که بر خلاف سلحشورها به هنرشان وابسته اند نه به حکومت. چند روز استاد عزت الله انتظامی را دیدم با چشمانی اشک بار. دلم گرفت.و بعد که تنها به خانه آمدم تمام جراغ ها را خاموش کردم و مثل فروغ در عمق تاریکی به سیاهی شب دست کشیدم. من می خواهم مخافت خود را با نظر دوست و همراه گذشته ام محمد جان اعلام کنم و بگویم که حتا آزادی های مثقالی مانند آزادی خانه هنرمندان و آزادی کانون نویسندگان یک حرکت مثبت است که روز به روز از ما هنرمندان دریغ می شود. فردا لابد می خواهند مانند کره شمالی به ما دستور بدهند که لباس همرهنگ نظامی و متحدالشکل بپوشیم. من نگرانم. نگران. و هرچند نمی خواستم دیگردر بخش کامنتهای مقالات محمد جان دخالتی داشته باشم اما دلم نیامد. من مانند احمد جان شاملو فکر می کنم
آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
به اندازه گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند
و دریغ اگر دلخوری های موقت به کینه تبدیل شود. من به دوستمان بنفشه سرشب گفتم که شما نمی توانید محمد جان را تحت فشار بگذارین که مانند شما فکر کنند و برخلاف شما ما مثل گذشته این عزیز را در صف نویسندگان اصلی و صاحب خانه ی خود می دانیم و روزی که این خانه ما باز و آزاد شود ما آن را آب و جارو خواهیم کرد و از محمد جان خواهیم خواست مثل گذشته در دفتر نشریه برای ما فال حافظ بگیرد. چشمانش را ببندد. به میترا نهیب خواهیم زد که شیطنت نکند.
می دانم که به انتخابات امیدی نیست اما آیا به مردم هم امیدی نیست؟
یکی به من بگوید که آینده سفید است. من نگرانم. نگران
۴۲۷۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : محمود میم
عنوان : اسب تروا و شکست خوردگان
جنبشی که با تئوری بی مایه و بی پایه و خنده دار یک طنز نویس که در تهران ادای ملاحسنی را در می آورد شکست بخورد که دیگر جنبش نیست. همه می دانیم که ماجرای خنده دار اسب تروا قبل از ۲۲ بهمن ۸۸ توسط گروه جرس به رهبری آقای مهاجرانی نوشته شد و نویسنده آن هم کسی نبود الا ابراهیم نبوی که سابقه فعالیت سیاسییش به نوشتن طنز در مطبوعات دوم خرداد خلاصه می شد. حالا آن بنده خدا برداشت به مردم معترض گفت که در اسب تروا بروید و از آن جا که بسیجیان میدان آزادی را پر می کنند شما دست بند سبز به دست یک دفعه در میدان ظاهر شوید و رقیب را غافل گیر کنید. او کور خوانده بود که سپاه تمام تهران را اشغال می کند. در نتیجه این تاکتیک اسب تروا تبدیل به یک کمدی شد. حالا هم می شنویم که آقا یا خانم
هواخواه " جنبش شکست نخوردگان " اینگونه فرمایش می فرمایند که گویا همان تاکتیک نامربوط باعث شکست جنبش شد. واقعا جنبشی که با نوشته یک آدم خوش خنده شکست بخورد همان بهتر که شکست بخورد
۴۲۷۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : سیروس نهاوندی
عنوان : یک نکته باریک و بسیار مهم و قابل توجه چپ
در این مقاله نقد جانانه ای از مواضع کل جریان جنبش سیاسی اصلاحات ارائه شده و در این شکی نیست. اما من میخواهم به موضوعی بسیار حساس متمرکز شوم که متاسفانه تا کنون در هیچ جا ندیدم دوستان و عزیزان کامنتگزار به آن توجه کرده باشند.
همانطور که می دانید نوع و ماهیت سرمایه داری در ایران از زمان شاه محل تنازع و برخورد چپ بوده و مثلا در ابتدای انقلاب حزب توده با تقسیم بندی سرمایه داری به بازاری و صنعتی و وابسته و ملی و مشابه به تحلیل می پرداخت. خط دو و سه هم بورژوازی را با توجه به کمپرادور بودنش نقد میکردند. بعضی نیز هنوز ایران را در مرحله پیشا سرمایه داری یا نیمه فئودال نیمه مستعمره می دانستند و از این موضع خواهان انکشاف نیروهای مولده بودند. سی و سه سال بعد از آن مباحث حالا در یک حزب کمونیستی دیگر دعوا بر سر این که بورژوازی ایران متعارف شده است به یک اکثریت و اقلیت جدید دامن زده و یک انشعاب دیگر. این بار در حزب حکمتیست.
مسئله این است که بورژوازی ایران متعارف است یا نه؟
قراگوزلو با توان تئوریک خود می تواند به این سوال جواب بدهد و از اشاره به این که این بحث را چرا قبول ندارد فراتر برود.
۴۲۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : ناهید صابری
عنوان : شکست نخوردگان شکست خورده
دوست عزیز و فعالی که تحت نام ج.ش ن کامنت می گذارند و معلوم است که با توجه به نام مستعار خود ادبیات منصور حکمت را پیشه کرده و به اعتبار نام بردن از سبز تحت عنوان انقلاب بازهم معلوم است که از میان سه حزب کمونیست کارگری زرفدار گروه تقوائی است در نقد خود نسبت به مواضع سیاسی و اصولی محمد قراگوزلو به یک تناقض دچار شده است. ایشان ابتدا از انقلاب ایران یاد می کند و سپس ماجرای عاشورا و شکست جنبش سبز را به گردن لیبرال ها می اندازد و در همان حال از وجود یک حزب کمونیستی کارگری فعال در صحنه دفاع می کند. در این صورت دوست عزیز ما شکست خوردن را می پذیرد و تاریخ آن را عاشورا تعیین می کند. مضافن رهبری لیبرالبسم بر جنبش را هم قبول می کند. با این حساب این دوست ما باید بگوید تحلیل و ساز مخالفش کجای نقد محمد قراگوزلو را نفی کرده است؟
مسئله به سادگی این است که آقایان کمونیسم کارگری از بس در تلویزیون خود از انقلاب انسانی و آی دارد انقلاب می شود و همین فردا انقلاب خواهد شد و غیره داد می زنند که آدم باور می کند دارد انقلاب می شود و صبح که از خواب بلند شویم کار تمام است. این امید واهی مردم را به سراغ نخود سیاه می فرستد و عملا یاس و افسردگی را رواج می دهد. من خوب یادم است که روز سه شنبه و ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ بعد از راهپیمائی میلیونی مردم تهران از رسانه اعلام شد که قرار است نماز جمعه ۲۹ خرداد را آقای خامنه ای بخواند و در مورد اعتراض مردم موضع بگیرد. در آن هنگام خانم شهلا دانشفر که مسئول بخش کارگری حزب کمونیست کارگری است در تلویزیون کانال جدید ظاهر شد و اعلام کرد نیازی به این نماز حمعه نیست چرا که تا روز جمعه کار تمام است و روز بعد هم آقای کریمی از مردم خواست که عکس حمید تقوائی را بلند کنند؟؟؟ آیا این ها امید کاذب دادن نیست؟ آیا از طریق مدیا و با شعار می شود انقلاب کرد؟ اصلن آیا مردم رهبران این حزب مدعی انقلاب انسانی را می شناسند؟
من خود یک زن هستم و از ستم های جنسی که جامعه مردسالار ایران بر زنان تحمیل کرده است واقعن رنج می برم اما هر چه فکر کردم نفهمیدم این " آنقلاب زنانه " یعنی چه؟ یک حزب کمونیستی معمولن شعار انقلاب کارگری می دهد.........
از آقای قراگوزلو نیز به خاطر این نقد همه جانبه و ژرفشان تشکر می کنم و امیدوارم که سالم و سرزنده بمانند و ما بتوانیم با مطالعه مقالات ایشان درک درست تری از وقایع اجتماعی داشته باشیم
شیراز- ناهید
۴۲۷۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : محسن کوشا
عنوان : چرا دولت تمامیت خواهِ مطلقاً نظامیِ مدلِ چینی ؟
چرا دولت تمامیت خواهِ مطلقاً نظامیِ مدلِ چینی ؟
- سپاهیان ضد انقلاب ایران که فقط نظامی نیستند تا مانند بسیاری کشورها حتی در حکومت های نظامی تحت نظارت حاکمیت، وظایف خود را انجام دهند.
- در ساختار سیاسی ، اجتماعی ، پارلمانی ، اقتصادی ، نطامی ، اطلاعاتی و فرهنگی ایران دست بالا را دارند.
- سپاهیان ایران هیچوقت از از قوانین حکومت مذهبی یعنی ؛ ولایت فقیه ، مجلس و دولت تبعیت نکرده اند و برای خود حکومتی جداگانه دائر کرده اند .
- نقش رهبران سپاه ضد انقلاب؛ فراتر از ژنرال های معروف در ارتش ترکیه ست که همیشه با نقش فرا قانونی منشا کودتا هائی بوده اند.
سپاه در نبود قانون و دولتمردان کاردان در حوکمت ولایت فقیه به مصادره و اشغال مراکز استراتژیک اقتصادی ، نظامی کشور نائل آمده است چنین ثروتی در اختیار هیچ ارتش و نظامی در سایر کشورهای جهان وجود دارد. آری همین موضوع آینده ایران تاریک تر از همیشه رقم خواهد زد.
توضیح : ارتش مصر بخاطر تملک بخشی بزرگی از ثروتهای مردم مصر ، مانند املاک و مستغلات و بعضی صنایع بعنوان بخشی از طبقه حاکمه، تضاد اقتصادی شدید هم با جنبش آزادیخواهانه و عدالت خواهانه مردم مصر دارد، علیرغم برکناری و محاکمه حسنی مبارک با اقتدار کامل به کار خود ادامه میدهد. ژنرال های مصری بعلاوه از بودجه های میلیاردی و مستقیم ایالات متحده برخوردار بوده اند که بعداز اسرائیل در مقام ۲ دریافت کمک نظامی از آمریکا قرار می گیرد. چنین ارتشی از منافع و ثروتهای کلان و ممتازی که تا بحال کسب کرده صرفنظر نخواهد کرد و چنین بنظر میرسد که با نیروهای مذهبی به حکومت ادامه خواهند داد. ارتش ثروتمند مصر را نباید آنرا با ارتش شاهنشاهی و نظائر آن قیاس کرد که احیانا در تمام ارتش ایران چند تا تیمسار متمول هم وجود داشت.
سپاه پاسداران ضد انقلاب ایران با کمک شریعتمداران تا بحال به این قدرت کم نظیر رسیده ست که در جهان بی همتا ست. این کابوس تمام آزادیخواهان ایران ست به همین وضوح ! مگر روشن فرمائید که ارتش چین بر رهبران سیاسی و اقتصادی چین تسلط بیشتر دارند و از نقش نسبی ممتاز تر از سپاه پاسداران در چین برخوردار هستند که سپاه در جستجوی پیاده کردن مدل چینی در ایران ست.. نمیدانم وضع ما خطرناک تر آز آن ست که از چشم بادومی ها عبرت بگیریم !
۴۲۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰
|
از : سروش ک
عنوان : منشویسم انقلابی است
آقای قراگوزلو
با سلام و پوزش
میخواستم ببینم که شما با کدام استدلال منشویک ها را درکنار لیبرالها قرار می دهید و با این نظر افراطی خود مرتضی محیط را کنار عباس میلانی میگذارید؟
۴۲۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰
|
از : بنفشه حجم
عنوان : چو پرده دار به شمشیر می زند همه را.....
انتظار دارم که این کامنت را حذف نکنید. مانند سایر کامنت های من. ابتدا به حافظ استناد می کنم که برخلاف محمد قراگوزلو اهل مدارا بود و با تسامح دشمنی نداشت:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
بسیار خوب! آقای قراگوزلو که راه و بی راه به حافظ تکیه می زند چرا به آموزه های رند شیراز عمل نمی کند؟ حافظ را فقط نباید در نوشتن کتاب آموزش داد . با این مقاله و مقالات قبلی محمد آقا معلوم شد که تمام ادعاهای او درمورد حافظ فقط ادعا بوده است
در این مقاله همه آدم های مطرح سیاست ایران از عباس میلانی - که از تئوریسین های چپ بوده - تا لیبرال های خوش سابقه به تیغ برهنه دچار شده اند و این شرط انصاف نیست. اگرچه محمد آقا به گروه احمدی نژاد هم بند کرده است اما هدفش حمله به اصلاح طلبان است و تازه به یک نقد ملایم که در انتهای مقاله متوجه می شویم چپ های منطقی نوشته اند گیر می دهد. چرا نمی خواهیم قبول کنیم که اصلاح طلبان تنها معبر برای رسیدن به دموکراسی هستند؟
محمد عزیز!
حافظ می گوید:
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
حالا شما با این شمشیری که کشیده ای بعید می دانم کسی دور و بر تو باقی بماند.
در خبرها خواندم که کتاب داستانی از محمد قراگوزلوی ما در نقد مشی پریکی منتشر شده است. به دوستانی که در هر نشست و جلسه ای از ایشان انتقاد می کنند گفتم که بیائید انتشار این کتاب را به این حساب بگذارید که سرانجام محمد از مواضع تند چریکی خود دست برداشته است و حالا مدرن شده است. مثل همان سال هایی که در گوهران می نوشت. با همان تعادل. اما تمام شواهد می گویند که خیر! قراگوزلو هنوز در فضای مرضیه اسکویی سیر و سیاحت می کند.........
واقعا اگر ایران ما با خاتمی به آزادی و رهایی نرسد با افکار محمد ما مستقیم به ته چاه خواهد رفت.
و یک نکته ی دیگر. تمام این موارد را با چند نکته دیگر برای خود قراگوزلو هم نوشتم. ساعاتی پیش. اما فکر نمی کنم مفید واقع شود. و می دانم که او مثل همیشه همان راهی را که خود فکر می کند صحیح است دنبال می کند. از این همه تکروی متاسفم. متاسفیم.این تاسف را از سوی خود و دوستانی که نویسنده می شناسد یا می شناخت می نویسم.
۴۲۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰
|
از : صادق حجری
عنوان : اتحاد به جای تفرقه
ممکن است استدلال و حجت آقای قراگوزلو قوی باشد اما این نیز یک واقعیت است که اصلاح طلبان بعد از دوم خرداد به هر دلیل به مردم پیوسته اند و خواسته های آنان را نمایندگی می کنند . به همین خاطر علیرغم اینکه با اساس تحلیل موافقم اما فکر می کنم این مقالات به سود محافظه کاران تمام خواهد شد و همین رادیکالیسم لیبرال ها را مهار خواهد کرد. آقای قراگوزلو در نقش یک همیشه منتقد باید به صراحت بگوید که آیا می توان قدرت مردمی اصلاح طلبان را انکار کرد؟ زمانی که خوددشان در همین مقاله از پایگاه مردمی و رای آور تاجزاده و نبوی و... یاد میکند پس چرا با این موضع چپ روانه به اتحاد تحریم ضربه می زند؟
۴۲۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰
|
از : سحر سحر خوان
عنوان : انتخابات ضربدر گیومه
برخلاف مقالات دست راستی که از پتانسیل اصلاح طلبان در آینده و متعاقب بسته شدن مسیرهای انتخابات سخن میگویند به نظر ما این مقاله تحلیلی بهترین و گویاترین و جامعترین نقدی است که درباره مواضع تحریم اصلاح طلبان و آینده آنها نوشته شده است و بدرست بر پیوستن آنها به جنبش کارگری خط بطلان کشیده است. تمام استدلالهای دکتر عزیز به گویاترین شکل ممکن رسا و استوار است و حالا جا دارد که افراد و جریاها و کسانی که در چپ مخاطب نویسنده عزیز ما هستند دستشان را بالا بزنند و جواب بدهند.
۴۲۶۶۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰
|
از : هلاله میم
عنوان : آلترنانیو اثباتی
به نظر ما تحلیل موضع و موقع اصلاح طلبان و کل بورزوازی و جناح های لیبرال و دموکران و سوسیال دموکرات و ناسیونالیست آن از یک برخورد روشن و شفاف سلبی در این مقاله مورد نقد قرار گرفته است. مثل همیشه از محمد قراگوزلو انتظار داریم که در ادامه مواضع اثباتی خود را با تاکید بر این که چپ در مواجهه به " انتخابات" فراتر از تحریم " چه باید کرد " هایش چه باید باشد، مطرح کند.
۴۲۶۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰
|
از : جنبش شکست نخوردگان
عنوان : انتخابات اسفند یک تند پیچ دیگر است با این موافقم
به نظرمن نیز تند پیچ انتخابات مجلس یکی از فرصتهایی است که بدلیل درگیری باندهای حاکم ممکن است برای مردم ممکن است فراهم شود که با استفاده از آن طومار این رژیم را به هم بپیچند. اما هنوز فکر می کنم آقای قراگوزلو بعد از دیدن انقلابات مصرو تونس و... هنوز هم انقلابات و جنبش های انقلابی راچیزی شسته رفته می بیند که گویا مردم انقلابی یکطرف با پرچم قرمز صف می بندند و از ان طرف هم سرمایه با پرچم سرخ. انقلابات و جنبش انقلابی مردم در سال ۸۸ از منفذ بعد از انتخابات بیرون امد. همانطوریکه دیدیم نیروهای سرمایه بیکار نمی نشیننند. در هر قدم وارد میدان می شوند تا انرا کنترل کنند و به شکست بکشند. اول تبلیغ اینکه انقلاب خشن است و با ناز کردن جمهوری اسلامی میتوان تغییر ایجاد کرد. سکوت یعنی فریاد. وقتی مردم توانستند در روز عاشورا از کنترل اینها در اورند، بلافاصله با پایین کشیدن فتیله ها و اسب تروا و غیره جنبش را به شکست کشاندند. در مصر نیز همینکه مبارک فراری شد، طنطاوی امد، اخوان المسلمین امد، سلفی آمد. تا انقلاب را سرکوب کنند. به نظر من دیدگاه اقای قراگوزلو از انقلابات درست نیست به همین دلیل نیز قادر نیستند در جنبش انقلابی مردم ایران نفوذ و اتوریته جنبش کمونیستی طبقه کارگر را ببینند. اگر انقلاب و تغییر انقلابی یک مساله جا افتاده شده است ، این دیدگاه کمونیستی است که غالب شده است. جنبشهای سرمایه که از انقلاب وحشت داشتند. اگر لغو اعدام میشود یک خواسته این نفوذ جنبش کمونیستی است اگر نه اینها که با اعدام و لغو ان کاری نداشتند. اگر خواست لغو مذهب رسمی و نقد مذهب به یک خواسته تبدیل می شود این نفوذ جنبش کمونیستی طبقه کارگر است اگر نه اینها که می خواستند به عقاید "مردم " احترام بگذارند و اینها را چپ روی می دانستند. آزادی زنان و انقلاب ایران یک انقلاب زنانه است امروز به یک فاکت تبدیل شده است . اینها را جنبش کمونیستی جا انداخت. اینها را آقای قراگوزلو نمی بیند. به همین دلیل نیز جنبش کمونیستی طبقه کارگر را نمی بیند. اتوریته انرا نمی بیند. فکر می کند اگر کارخانه ای اعتصاب نکرد که خواهان سرنگونی شود پس کارگران نیستند. حزب کمونیستی طبقه کارگر را نمی بیند که خواستهای طبقه را به یک خواست عمومی تبدیل کرده است بدنبال پرچم سرخ است. به نظر من همانطوریکه در مصر نیز بزودی طبقه کارگر در خیابانها ظاهر خواهد شد، درایران نیز اگر پس از عاشورا شکست نمی خورد، طبقه کارگر را با تمام قدرت در صحنه می دید.
۴۲۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۰
|