سلام بر حیدر‌بابا - سید محمدحسین بهجت تبریزی شهریار

نظرات دیگران
  
    از : لیثی حبیبی م. تلنگر

عنوان : شاعر نیک و مادر زاد شاعر، آن است که تأثیر گذار باشد و شعرش فقط یک بار خوانده نشود. و شهریا از این دسته شاعران است.
خندیله پشت درد دیلیم گوش بکه
زهر غم و غرصه مرا نوش بکه
..........................
تزجمه:
خندیله پشت به درد دلم گوش کن
و زهر غم و غصه را برام نوش کن
........................
تالش ها داشتن منظومه پر از احساس و خیال و خاطره ی «خندیلَه پشت» را مدیون شهریار مهربان هستند. سراینده ی این منظوه ی ماندگار که همین چندی پیش در گذشت؛ زیر تأثیر حیدر بابای شهریار کتاب خود را سرود.

در آن سال ها که اشعار پر از احساس و خاطره ی حیدر بابای شهریار بر سر زبان ها افتاده بود؛ فرامرز مسرور ماسالی در آذربایجان به عنوان سپاهی دانش خدمت می کرد.

پس قله ی «خندیلَه پشت» در بلندی های ییلاقات ماسال را به پیروی از شهریار برای درد دل و هم نام کتاب خود بر گزید.
یاد هر دویشان جاودان باد!
۴۴۶۹٣ - تاریخ انتشار : ۵ فروردين ۱٣۹۱       

    از : میم نون

عنوان : برگردانی ناموفق
با سلام
علیرغم زحمات مترجم گرامی، ترجمه موفقی از کار در نیامده است.
من شخصا حتی نتوانستم تا آخر بخوانمش.
بویژه ترجمه شعر باید بتواند روح آن شعر را منتقل کند
برای این کار مترجم احتمالا باید بلحاظ روحی و فکری شباهت ژرف به شاعر داشته باشد
چنین وضع و حالی اما بندرت پیش می آید
آنهم شاید در مورد برخی از اشعار شاعر.
مشیری در مرثیه نیرومندی «ای وای شهریار» برخی از ابیات حیدربابا را با موفقیت خارق العاده ای ترجمه کرده:

می رفت و با صدای حزینش می خواند:

«در اصل، یک درخت کهن «آدم از بهشت

آورد و در زمین و در این پهندشت کشت!
ما شاخهٴ درخت خداییم
چون برگ و بارِ ما ست ز یک ریشه و تبار!
«هر یک تبر به دست چراییم؟»

دنبال همزبان می گشت . . .
اما نه با «چراغ»، نه بر «گرد شهر»، آه

با کوله بارِ اندوه، با کوه حرف می زد!
با کوه:

« حیدر بابا سلام!
فرزند ِ شاعر ِ تو به سوی تو آمده است
با چشم ِ اشکبار

غم روی غم گذاشته
عمری است، شهریار

من با تو درد ِ خویش بیان می کنم، تو نیز
برگیر این پیام و از آن قله بلند،

پرواز ده!
که در همه آفاق بشنوند»
....

«ای کاش، جغد نیز
در این جهان ننالد از تنگی قفس

این جا، ولی نه جغد، که شیری است دردمند
افتاده در کمند!

پیوسته می خروشد، در تنگنای دام
وز خلق ِ بی مروت ِ بی درد
یک ذره مهر و رحم طلب می کند مدام!»

می رفت و با صدای حزینش می خواند:
«دیگر مزن دم از «وطن من»
وز «کیش من» مگوی به هر جمع و انجمن

بس کن حدیث مسلم و ترسا را
در چشم من، محبت: مذهب، جهان: وطن!»


این شعر شاید بهترین شعر مشیری بطور کلی باشد.
من لینکش را می نویسم:
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۱/۰۴/blog-post_۱۶.html

در حیدربابای شهریار علاوه بر اندیشه، احساس و عاطفه شاعر و ایدئولوژی او جاری است.
صمد بهرنگ پاساژهائی از آن را که بیانگر هومانیسم انتزاعی و فرمال بوده اند مورد حمله شخصی ـ چریکی قرارد اده بود
ولی شعر حیدربابا بلحاظ عاطفه و احساس شعر بسیار نیرومندی است، بلحاظ بینشی شاید نامعاصر و ارتجاعی باشد.
اگر فرصتی باشد باید اشعار شهریار مورد تحلیل دیالک تیکی قرار گیرند
تفکر شهریار احتمالا آمیزه ای از تفکر خرده بورژوائی سنتی شیعی و هومانیسم منتسب به حضرت علی است.
ولی این فقط حدس من است.
در هر صورت بهتر است که تحلیل شود تا حکم قطعی بتوان صادر کرد.
با پوزش
۴۴۶٨۰ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣۹۱       

    از : دنیز ایشچی

عنوان : متن تــُرکی شعر "شهریار"
جناب رخساریان عزیز؛
متاسفانه اشعار اصلی "شهریار" به زبان مادری، بموازات ترجمه آنها در متن نیامده اند. به نظر من این امر نه فقط لازم، بلکه امری واجب می باشد.
۴۴۶۶٨ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی م. تلنگر

عنوان : شهریارا در دل مایی جوان و جاودان --- شعر های خوب ات هم شد نان جان
سلام بر اسد رخساریان و خسته نباشید.
۴۴۶۵۴ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۱