رنگ تنهایی نیلی است - خسرو باقرپور

نظرات دیگران
  
    از : شیدا

عنوان : هربار که و هزاران بار
هربار که برای گنجشکها دانه های باقی مانده ی برنج و تکه های نان خرد شده را بپاشید، نگاه آن کودک در چشمتان برق خوهد زد. هربار که با پیرزن یا پیرمردی که در خیابان به زحمت راه میرود، لبخند گرمی بزنید، نگاه آن کودک به ولوله خواهد افتاد. هربار که بالی سر بیخانمانی که در راسته ی خیابان خفته، سیب یا پرتغالی گذاشته و بی سر وصدا رد شوید، چشمان آن کودک خواهد خندید. چشمان آن کودک برای درخشیدن به بخشش بی چشمداشت و همه روزه ی محبت نیازمند است. باید آبش داد. تا دم آخر
۴۷۶۵۶ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : تولدی دیگر؟
من که شاعر نیستم و شعر شناس نیز . ناقد ادبی هم که طبعاً نه. با اینهمه اما، حق این را دارم که احساس خود را بیان کنم؟
عجیب در جانم نشست این شعر که هم از لورکا دارد و هم از سهراب سپهری، هم از نیما و هم از حکمت، اما به تمامی منحصر به خود خسرو و از آن او! شعری بسیار زیبا، شعری تماماً شعر.و از خود می پرسم که اومانیسم درون را اینچنین در حریر برون پوشاندن، آرزوی زیبای آدمی را بدینسان آهنگین بر ترنم های باران نشاندن، و ثروت طبیعت را این اندازه با احساس انسانی شاعرانه افزودن،آیا نمی تواند نشانه "تولدی دیگر" باشد در شاعر برجسته و دریغا نه آنگونه که باید و شاید پر آوازه- شاعر خسرو باقر پور؟ هم خسرو و هم ناقدان بر من خواهند بخشید ورود بی کفش در ساحه شان را و جرئت کردنم در این عرصه را.
۴۷۶۵۴ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : میم نون

عنوان : شعری شورانگیز، تأمل انگیز، عمق ناپیدا ـ بسان دریا
خیلی زیبا ست.
این شعر از تبار اشعاری است که هرگز کهنه نمی شوند.
اشعاری از این قبیل را می توان همه جا و همیشه هزاران بار خواند و سیر نشد و حسرت دوباره خواندن آن را بسان نخلی همیشه باردار در دل کاشت.
عمر شاعر دراز باد
۴۷۶۴۷ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱