سه مفهوم درباره آزادی - استفانو پتروچیانی

نظرات دیگران
  
    از : میم نون

عنوان : بحث بارآور با اطبا
وقتی کسی تحت عنوان «معنای دیالکتیکی و ماتریالیستی آزادی سوسیالیستی» قلمفرسائی می کند، صرفنظر از صحت و سقم عنوانش، در عالم سیاست پرسه می زند و یا در عالم فلسفه؟
ماتریالیسم دیالک تیکی مکتبی سیاسی است و یا فلسفی؟
جزو علوم اجتماعی است و یا جزو فلسفه است؟
آزادی سوسیالیستی کذائی مفهومی سیاسی است و یا مقوله ای فلسفی است؟
آیا محسوب داشتن مقولات فلسفی به عنوان زیر مفاهیم علوم اجتماعی وارونه کردن دیالک تیک جزء و کل نیست؟
آیا در مطب اطبا مفاهیم فلسفی، عام ترین مفاهیم محسوب نمی شوند؟
ایا مفاهیم و مقولات فلسفی قابل تعمیم به همه عرصه های هستی نیستند؟
پله خان اف در این زمینه چیزی قابل توجهی برای اطبا نگفته؟
میم نون کی در باره مقاله ب. کیوان بحث کرده که خوانده باشد و یا نخوانده باشد؟
۴۷٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : .برزویه طبیب

عنوان : تراوشات ذهن من
به م.ن گرامی که تراوشات ذهن من موافق طبعشان نبوده.اولا مقولات فلسفی هم مقولاتی اجتماعی هستند ونه مقولاتی منفک از اجتماع.دوما شناخت ضرورت و روند کار نیز مقولاتی اجتماعی هستند زیرا انسانها به مثابه اعضای جامعه و نه منفردا درگیر شناخت و کار میشوند و حتی رابینسون کروزو نیز هرچند زن نداشت ولی جمعه با او بود.سوما ماتریالیسم دیالکتیک نه جبر گرا است ونه اختیار گرا.چهارم اینکه مقاله در مورد ازادی های سیاسی ومدنی است ونه جبر واختیار.دوباره پخوانیدش.پنجم اینکه جزوات ب.کیوان واشعار قدما برای ورود به بعضی مباحث کافی نیست.برزویه طبیب
۴۷٨۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : میم نون

عنوان : معنای دیالکتیکی وماتریالیستی آزادی سوسیالیستی از دیدگاه برزویه طبیب
طبیب
آزادی مفهومی اجتماعی است و نه شخصی و نه مفهومی منفک از اجتماع .

آزادی و یا اختیار مقوله ای فلسفی است.
حتی قدمای قرون وسطای ما از قبیل سعدی و حافظ به دیالک تیک جبر و اختیار وقوف بی چون و چرا دارند:

حافظ
رضا به داده بده و ز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.

حافظ در این بیت، دیالک تیک جبر و اختیار (دیالک تیک ضرورت و آزادی) را در نظر دارد.
البته در تفکر اسلامی (حافظ) جبر با جزم «مشیت الهی» یکی تلقی می شود:
منظور حافظ نیز همین فاتالیسم است:
به هر چه که رزق معین تو ست، راضی باش.
زیرا در آزادی (اختیار) به روی بنی بشر بسته است.

در قاموس حافظ انسان مختار نیست.
وابسته به اراده الهی است.

در ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی نیز همین دیالک تیک جبر و اخیتار برای توضیح روندهای اجتماعی و طبیعی به خدمت گرفته می شود:
در مقوله «جبر» (ضرورت) قانونمندی های عینی هستی طبیعی و اجتماعی گنجانده می شوند.
اختیار (آزادی) انسانی به میزان شناخت انسان از جبر طبیعی و یا اجتماعی است.
به قول هگل، «آزادی درک ضرورت (جبر) است!»
به قول انگلس، نیای انسانی در ایام جدائی از عالم حیوانی تقریبا به اندازه حیوانات مقید (ناآزاد) بوده اند ولی با گذشت زمان در روند کار و ببرکت کار به شناخت قانونمندی های عینی هستی نایل آمده اند و نتیجتا به کسب آزادی.

بقیه تراوشات فکری طبیب نیز من درآوردی و نادرست اند.
اتفاقا همین ب. کیوان گرامی در ایام جوانی کتابچه محتصری راجع به مقولات فلسفی ترجمه کرده اند.
اگر همان کار ایام جوانی را پی گرفته بودند، بانی خیر بیشتری می گشتند.
۴۷٨۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : برزویه طبیب

عنوان : معنای دیالکتیکی وماتریالیستی آزادی سوسیالیستی
آزادی ،مفهومی اجتماعی است ونه شخصی ونه مفهومی منفک از اجتماع . آزادی یعنی عشق به خود اجتماعی ، یعنی من اجتماعی بتوانم هرچه دلم بخواهد انجام دهم.ولی انچه را که من دلم میخواهد ،چه چیزی تعیین میکند.بر اساس ایده ماتریالیسم تاریخی ،شرایط مادی زندگی من ،نقش من در تولید ،شیوه برخورداری من وغیره که بواسطه دولت ،بعنوان نیروی محافظ و ابقا کننده این شرایط مادی ،استقرار واستمرار مییابد. حال اگر استمرار وشکوفایی این شرایط مادی در تقابل وتخاصم با استمرار وشکوفایی شرایط مادی زندگی دیگران نباشد ،انچه امال وخودخواهی های من است در تقابل وتخاصم با آمال وخودخواهی های دیگران نخواهد بود.از طرف دیگر دولت و قانونی که مدافع خودخواهی های دیگران است ، در تقابل با خودخواهی من نیست وبلعکس. زیرا امال من و دیگران درمقابل هم
نیستند زیرا عامل تعیین کننده آنها،یعنی شرایط مادی زندگی همه ما در تخاصم نیستند. اینجاست که من دولت وقانون ودیگران را نه به عنوان عامل محدود کننده آمال خود ، بلکه به عنوان ابزار نیل به این آمال وگسترش افق آنها می یابم. اینست معنای دیالکتیکی وماتریالیستی آزادی سوسیالیستی .رجوع کنید به توضیحات پلخانوف.برزویه طبیب
۴۷۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۱