از : سیمین محمودی
عنوان : نیروی مهاجم خارجی غرب است نه جمهوری اسلامی
در این نوشته آقای م.چشمه عناصر درستی بیان گشته که باید با آن توافق داشت و آنجا که توافق هست می توان در همان چارچوب عمل مشترک کرد. اما نقطه نظراتی هم در همین نوشته هست که باید شدیدا با آن مبارزه کرد. اینها کدامند:
رژیم جمهوری اسلامی ایران نه* یک نیروی مهاجم خارجی* که یک نیروی کاملا ایرانی و بدون دستور دول خارج و با دست مردم ایران در اولین رفراندم بعد از انقلاب، با درصدی بسیار بالا دولت و قدرت را به دست گرفت واین موضوع چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد، چه ما را خوش آید و چه بد آید.
چرا باید هر چیز بد حتما از خارج وارد شده باشد؟ هم رژیم پهلوی از داخل خودمان بود، هر چند که غرب آنها را در دو کودتا به قدرت رساند، و هم نظام ترور و خفقان حاکم که در پس انقلاب قدرت را به چنگ گرفت. بنابر این دنبال *نیروی مهاجم خارجی* نگردیم.
من از نسل انقلابم و درسال انقلاب جوانی بودم زیر بیست سال. در تمام دوران انقلاب و در پس آن، قیام بهمن، من بیاد ندارم که نیروها ی سکولار با جریان خمینی* ائتلاف و اتحادی* کرده باشند. من نمی دانم چرا باید این اطلاعات نادرست را به نسلهای بعد از انقلاب داد. مگر اینکه منظور نویسنده از بیان* ائتلاف و اتحاد* همگرایی و همراهی در تظاهراتها بوده باشد. خوب، مگر می باید در برابر توده ها ایستاد و بر علیه آنان مبارزه کرد، همانکه شاه می خواست؟ البته شاید آقای م. چشمه بگوید ،آری. اما ،من امروز هم بر این نظرم که حرکت مردم در آن دوران غیر از این نمی توانست باشد. چرا؟ چون نیروی دیگری که بتواند رهبری انقلاب را بدست آورد موجود نبود. در آن دوران نیروهای مترقی و آزاده خواه، چه کمونیست و چه غیر کمونیست، ضعیف بودند و پراکنده، مثل همین الآن.
مگر در جنبش مردم ایران در سال ۸۸ غیر از این بود؟ مردم ناراضی از هر طیف ، طبقه و قشری به میدان مبارزه آمدند و در یک همگرایی بزرگ دست به تظاهراتهایی زدند. نه ائتلافی بود و نه اتحادی با مثلا سازمان مجاهدین، هر چند که هواداران این سازمان هم بدون شک در آن تظاهرات در کنار مردم شرکت کرده بودند. در خارج از کشور هم همینگونه بود. و تقریبا در همه جا آنکه تظاهرات را هدایت می کرد، اصلاح طلبان ناراضی بودند.
با در نظر گرفتن شرایط هر دو دوره که نیروهای مترقی با آن روبرو بودند، اشکال کار در همگرایی در یک صف که هدفش در آغاز استقرار استقلال، آزادی و دمکراسی بود، نبود و نیست. اشکال اتفاقا بعد از پیروزی انقلاب بود. چرا نیروهای مترقی در دوران نخست وزیری بازرگان، بجای حمله به روحانیت مرتجع حاکم، پیکان تیز حمله را متوجه بازرگان و حزبش کردند؟ چرا در دوران ریاست جمهوری بنی صدر، نیروهای مترقی بجای حمله به روحانیت مرتجع حاکم(حزب جمهوری اسلامی)همدوش با این روحانیت بر علیه بنی صدر مبارزه می کردند؟ این آن خطای بزرگی است که بسیاری از نیروهای مترقی کردند و نه ائتلاف نکردن با بختیار، آنگونه که آقای م. چشمه معتقد است.
اگر این حرف آقای م.چشمه درست باشد که:
*رژیم جمهوری اسلامی ایران .........در عرصه بین المللی با نظم جهانی و دنیای متمدن به چالش و ستیز بر خاسته است. در حال حاضر، باند ارتجاعی ولایت فقیه ...... مهمترین خطر برای یکپارچگی ایران و صلح جهانی است.* آنوقت آنگونه که ایشان در بند ۲ بیان داشته اند * شکل گیری جبهه ای سراسری و ملی* برای دفع یک چنین پدیده ای کافی نیست. بر علیه آن عنصری که صلح جهانی!!!! را بر هم زند و از طایفه روحانیت مرتجع هم باشد،باید یک وفاق جهانی کرد. همانند اتحاد تمام کشورهای جهان بر علیه فاشیسم در جنگ جهانی دوم. آقای م. چشمه بیهوده به دنبال یک * وحدت و ائتلاف ایرانیان* است. آنگونه که مقاله اش را با همین خواست پایان می دهد.
جالب اما اینجاست که آقای م. چشمه چند سطر بالاتر به ضرورت وجودی یک جبهه جهانی میرسند: *جبهه.........بصورت شفاف از کشورها و نیروهای جهان متمدن و بویژه غرب برای بزیر کشاندن باند ولایت فقیه کمک بگیرد، * و این چیزی نیست بجز یک جبهه جهانی بر علیه کشور ایران، آنگونه که جهانخواران غرب متحدا به دنبال آنند. این جبهه هم اکنون تا حدودی بوجود آمده است و آقای م.چشمه نباید جهت تشکیل آن تلاش بکنند. تمام آن افراد و نیروهایی که مسائل کشورمان را و از طرفی دیگر، حکام منفور ایران را اینگونه ارزیابی می کنند، بردارهای همین جبهه ای هستند که جهانخواران غرب سالهاست بوجودش آورده اند و هر روز هم آثار شوم سیاستهای این جبهه بر گرده مردم کشورمان سنگینی می کند. و مایی که می خواستیم به مردم وطنمان یاری رسانیم، با این سیاستهای ضد مردمی برمشکلاتشان می افزاییم. البته نامش را هم می گذاریم * تلاش در جهت کسب آزادی* .
مگر صدام همین خصوصیاتی را نداشت که حکام ایران دارند؟ مگر قذافی همکیش ملایان خودمان نبود؟ آنکه در نظر داشت نظم جهانی را به هم زند، از بینش بردند و بجای آن آزادی آوردند!! مگر اینکه شما هم مثل من موافق وجود آزادی در عراق، افغانستان و یا لیبی نباشید. و آزادی را از دریچه دیگری ، از دریچه ای که آقای م. چشمه تبلیغش را می کند، ببینید. آنوقت نه تنها در این سه کشوری که نام بردم، بلکه آزادی را در تمام کشورهای دیگری که نظم جهان را بهم نمی زنند و اتفاقا دراستحکام این نظم موجود ، نقش بسیار مهمی را هم به عهده گرفته اند، مثلا نقش سترگ عربسان سعودی، قطر. چرا راه دور برویم. نقش بزرگ دولت شدیدا فاشیستی اسرائیل، خواهید یافت.
این لب تمام نوشته آقای م. چشمه است. بصورت شفاف از غرب کمک خواستن و تلاش شاهزاده رضا پهلوی را هم نشانگر شهامت سیاسی ایشان تلقی کردن ووی را به زور، گاندی ایران نمایاندن، آنگونه که رضا پهلوی خود خواهانش هست، و دست آخر هم یک بیلاخ بزرگ حواله مردم ایران کردن!!!!
ناگفته نماند که هر دو جنگ جهانی را کشورهای غرب با همان تمدن بزرگشان آغاز نمودند، ساخت و استفاده از بمبهای اتمی و هر گونه سلاح های اتمی و شیمیایی از آغاز تا کنون تنها بدست غرب و بخصوص آمریکا صورت گرفته است، با همان تمدن و نظم جهانیشان که آقای م. چشمه ازایجاد احتمالی و خیالی اختلال در این نظم ناراحتند.
تشکیل *جبهه آزادیبخش* را هم تنها از این زاویه می توان دید که مبلغینش ایران را یا وابسته به روسیه می بینند و یا وابسته به چین و یا احتمالا وابسته به هر دو!!! و اینها همه به این جهت است که :
*این جبهه آزادیبخش میباید... ...بصورت شفاف از کشورها و نیروهای جهان متمدن و بویژه غرب برای بزیر کشاندن باند ولایت فقیه کمک بگیرد*
با احترام سیمین محمودی
۴٨۰۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱
|