از : مهران ش
عنوان : واقعن که دنیای غریبی است
قصد نداشتم باز صفحه نظر دهنده گان را پر کنم ولی نوشته آقای فرخجسته چاره ای نگذاشت. بر خلاف نظر ایشان من کاملا از دور و نزدیک اقای تابان را میشناسم و میدانم که نظر گاه های ایشان چیست ولی از آنجاییکه من نه مسلمانم و نه کوچکترین نزدیکی ای با ایدئولوژی اسلام دارم، بقول این جماعت "قصاص قبل از جنایت" نمیکنم. یعنی اینکه چون نمیدانم ایشان تا چه حد با سیاست های فاجعه بار سازمان اکثریت نزدیکی داشته اند و در تصمیم گیری ها نقش داشته اند، به خود اجازه محکوم کردن ایشان را نمیدهم. دیگر اینکه از آنجاییکه باز مسلمان نیستم، با انتقام جویی محتص اینان نزدیکی ندارم. بنابراین چون به فرض یا یقین اقای تابان از مسئولان سازمان اکثریت اند پس میباید در تمامی سیاست های فاجعه بار این سازمان نقش داشته باشند و باید بخاطر اینکار شان قصاص شوند، را نه میپذیرم و نه ارزشی به این نوع اندیشه قائلم. تنها کسانی که نزدیکی به عقیده های اسلامی دارند، معتقدند که چون فلانی یک سازمانی کار ناشایستی کرد، حال هر چه هم که کارهای شایسته ای انجام دهد، باید کنار دیوارش گذاشت. من میتوانم کاملا با نظرات اقای تابان مخالف باشم ولی نمیدانم حرکت شایسته ایشان در اجازه دادن به باز گویی نظرات، بی توجه باشم و از ایشان سپاسگذار نباشم. نمیدانم کجای اینکار از نظر آقای فرخجسته اشمال دارد؟؟
ضمنن جناب اقای فرخحسته اگر شما روزنامه کار اکثریت از زمان انشعاب اقلیت-اکثریت را نخوانده اید و چشم خود زا بسته اید تا شاید همه عالم و آدم همانند شما منکر واقعیت ها شوند، این مشکل شماست. اگر واقعا بدنبال عملکرد فاجعه بار سازمان اکثریت میگردید بخود زحمت دهید به دهها سایتی که شماره مختلف اکثریت را بر روی صفحه اشان گذاشته اند، رجوع کنید تا آکاه شوید. حال میبینید که در همان نظر گذاری اولیه ام اشتباه نکرده بودم و نوشتم که دیگر دوران خط انداختن در جامعه گذشته و پشت جملات هدف هایی پنهان هست. شما خیلی زود مسایل را رو کردید
بار دیگر از آقای تابان از لطفی که میکنند، سپاسگذارم - حال میخواهد کسانی را دلخور کند یا نکند
۴٨۶۲٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۱
|
از : سهراب کرامج
عنوان : آءینه تاریخ
در جهان سوم همه چیز ثابت حتی تفکر روشنفکران وگر نه تحولات سریع ورشدفکری این جوامع بنابمصالح مردم تحول میافت.نیروهای چپ ایران از قایده مستثنیء نیست..آقایان دنیا تغیر کرده به آینه تاریخ نگاه کنید اانقلابیون مصر نه.کسی را اعدام نه حرکات هیستریک از خود نشان دادن . ایده فیکس را باید رها کرد .بعد ۳۳ سال عفو عمومی اعلام کنید.انتقامگیری بس است کینه بس است شاید از این طریق دیکتاتورها وشکنجه گرها شرم کنند.
۴٨۶۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۱
|
از : هوشنگ فرخجسته
عنوان : روزگار غریبی ست نازنین....
با سلام و خسته نباشید به رفیق تابان یا هر عزیزی که این کامنت را دریافت می کند.
بسیار متاسفم که با کامنت های خود، برای شما درد سر ایجاد می کنم . نمی دانم چه باید کرد ؟
فقط، می دانم که من باعث شدم که کار بر محترم ، مهران .ش در اینجا برای ما بنویسد، مقصودم از این کامنت اشاره به یک بی نزاکتی ایشان می باشد که اصولا جز تخریب نتیجه ای ندارد. بهمین دلیل دیگر در مقام پاسخگوئی به نظرارت ایشان بر نمی آیم.
مهران .ش ابتدا چنین دوستانه مطلبی را شروع می کند : « ابتدا اینکه باید از اقای تابان سپاسگذار بود که این فرصت را به من و اقای فرخجسته دادند که مطالبی را در نقد نوشته اقای فکوری و مسایل سیاسی حول و حوش آن بیان کنیم. دو اینکه ممنون از اقای فرخجسته که زحمت کشیده و نکاتی را در چارچوب فکری خود در نقد نوشته های من به نگارش درآورده اند. با اجازه اقای تابان و اقای فرخجسته چند نکته را بیان میکنم و به مطالبم خط پایان میکشم.»
ولی وقتی کامنت ایشان را تمام و کمال خواندم واقعا متاثر شدم.
نمی دانم مهران .ش چه مشکلی دارد که بزعم خودش : «با بیش از ۴۰ سال در بحبوحه فعالیت های سیاسی .....»
بسیار غیر مسئولانه چنین می نویسد: « حتمن دارید شوخی میکنید، اینطور نیست؟ آیا بجز سازمان اکثریت که به همکاری با رژیم پرداخته بود، هیچکدام از گروه های سچفخا (اقلیت ، چریکها، ...) نام "چریک" را از نام خود حذف کرده بودند؟؟ »
بسیار متاسفم که مهران .ش با کوله باری از تجارب به اینجا تشریف میاورند و ابتدا از آقای تابان سپاسگزاری می کنند که به ایشان و این حقیر فرصت داده که مطالبی را در «نقد» نوشته ی آقای فکوهی بیان کنیم .
روزگار عجیبی ست ! من هرگز در مقام نقد نوشته ی آقای فکوهی نبوده ام و بازهم میگویم سپاس برای اخبار روز که مطلب ایشان را منعکس نمود.
فقط از آقای مهران .ش سئوال می کنم که این چه نوع برخورد سیاسی ست که ایشان نسبت به آقای ف. تابان روا داشته اند ؟ ( در مورد من هر چه میخواهند بنویسند )
اگر با ۴۰ سال تجربه، ایشان ف. تابان مسئول اخبار روز نمی شناسند و از مواضع سیاسی ایشان خبر ندارند من بحثی ندارم و نوشته ی ایشان را نادانسته و بی منظور تلقی می کنم؟
اما اگر ایشان میداند که ف.تابان همیشه تا بامروز از مسئولان سازمان فدائیان اکثریت بوده اند . چگونه بخود حق میدهند که در این جا مُبلغ ادعائی باشد که قادر به اثبات آن نمی باشد. اسم این کار را چه میگذارند؟ نوشته اند :« آیا بجز سازمان اکثریت که به همکاری با رژیم پرداخته بود .......»
بسیار نسبت به این برخورد بی پایه مهران .ش نسبت به سازمان اکثریت و در اینجا مشخصا آقای تابان معترضم ، ایشان ابتدا از آقای تابان سپاسگزاری می کند و بعد هر چه خواسته می نویسد و سانسوری هم وجود نداشته ست . روزگار غریبی ست نازنین....
۴٨۶۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۱
|
از : دامون سروی
عنوان : پیگیری محاکمه
مقاله جالبی ست و دوباره بحث ادعاهای ثابتی را رو می آورد. بنظرم می رسد که کسانی که تجربه رویارویی با ساواک ثابتی و زندانهای رژیم شاه را دارند از این مسئله غافل شده اند وگرنه دادخواست علیه ثابتی و حتا فرح پهلوی (که نمی تواند ثابت کند جزو حکومت نبوده) جدی تر می شد. این حرف که جمهوری اسلامی در سفاکی رژیم شاه را رو سفید کرده به عوامل دومی امکان گستاخی داده که روی خود را واقعن سفید نشان دهند. نباید مبارزه با دیکتاتوری کنونی ما را از دیکتاتوری پیشین غافل کند
۴٨۶۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۱
|
از : مهران ش
عنوان : با اجازه اقای تابان و فرخجسته
ابتدا اینکه باید از اقای تابان سپاسگذار بود که این فرصت را به من و اقای فرخجسته دادند که مطالبی را در نقد نوشته اقای فکوری و مسایل سیاسی حول و حوش آن بیان کنیم. دو اینکه ممنون از اقای فرخجسته که زحمت کشیده و نکاتی را در چارچوب فکری خود در نقد نوشته های من به نگارش درآورده اند. با اجازه اقای تابان و اقای فرخجسته چند نکته را بیان میکنم و به مطالبم خط پایان میکشم.
۱. آقای فرخجسته شما حتمن آگاه هستید که چملات همین طور الله بختکی توسظ نویسنده گان به نگارش در نمیایند. وفتی آقای فکوری جملاتی نظیر: "خشونت علیه رژیم" و یا "کودتاضد دمکراتیک" و یا "بسیاری از نخبگان" در مقاله اشان میارورند از روی خماری شب قبل بیان نکرده اند بل قصد و غرضی در کار هست. بیش از ۴۰ سال در بجبوحه فعالیت های سیاسی بودن حداقل این دانش را بمن ارزانی داشته که مقالات و گفتار ها را کیلویی قبول نکنم بل آنها را حلاجی کرده و بعد به پذیرش و یا رد آن بپردازم. فکر میکنم تا اینجا با من موافقید، اینطور نیست؟
۲. قبول مبارزه مسلحانه جد یک شبه سراغ مبارزان نمیاید. گروههای جزنی-ظریفی، فلسطین، ملا آواره، اعظمی یکهو امشب با دیدگاه سیاسی "سلطنت کن ، نه جکومت" نخوابیدند تا فردا صبح به دیدگاه سیاسی مبارزه مسلحانه مجهز شوند. بنابراین آوردن تاریخ های فردا صبح از واقعیت تاریخ های شب قیل نمیکاهد. دیگر اینکه بر خلاف نظر شما و عده ای که مثلا خود را در پوشش دیدگاه جزنی مخفی میکنند ولی هیچ شباهتی به دیدگاه او ندارند، جزنی بعد از بحث های فراوان با همرزمانش به مبارزه مسلحانه روی آورد و به رنگارنگ بودن مبارزه باوری نداشتو نگاه کنید به کتابی که چند سال پیش به همت همسرش و برخی دیگر در پاریس چاپ شد. زندگی در محله مفت آباد جنب محله چهارصد دستگاه ژاله و شور و شوق مبارزه با دیکتاتور، بر خلاف جو حاکم بر دو محله ، همباوران را بسی بهم نزدیک کرده بود.
۳. نوشته اید که :"اینها را نوشتم که بگویم حکومت شاه و ساواک تمام راه های مبارزاتی را بروی مبارزان و روشنفکران بسته بود تا مبارزات به شکل قهرآمیز عمده شود و شد." نمیدانم این جمله را بعد از نوشتن، خوانده اید یا خیر؟ محتوی نوشته این را میرساند که این شاه بود که به عمد خواهان "عمده" شدن "مبارزه مسلحانه" شده بود. نکند شاه هم عضوی از سازمان های مخفی که مروج مبارزه مسلحانه بودند، بود؟؟ جل الخالق!! ( با کمال پوزش از آوردن لغات های متداول اما مبتذل اسلامی)
۵. همچنین نوشته اید:" خوشبختانه ۱۰۰ ها هزار هواداران فدائیان خلق بلافاصله از مشی مسلحانه فاصله گرفتند و حتی نام چریک را از سازمانهای خود حذف نمودند" حتمن دارید شوخی میکنید، اینطور نیست؟ آیا بجز سازمان اکثریت که به همکاری با رژیم پرداخته بود، هیچکدام از گروه های سچفخا (اقلیت ، چریکها، ...) نام "چریک" را از نام خود حذف کرده بودند؟؟ چرا واقعیت ها را وارونه میکنید؟ شما از کدام ۱۰۰ ها هزار هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (نه فداییان خلق = اکثریت) سخن میگوئید؟ این آمار را ممکن است لطف کنید بگوئید از کجا آورده اید تا من نوعی هم آگاه شوم؟ در ادامه میگوئید که : " وگرنه معلوم نبود در وقایع بعداز ۳۰ خرداد ابعاد فاجعه تا کجا ادامه پیدا میکرد" این نظر شما است یا نظر فرخ نگهدار؟؟ حال میبینید که دارید "خط" جا میاندازید؟ طبق این نظر هم کشتار هواداران و اعضای واقعی سچفخا بعد از خرداد ۶۰ اشکالی نداشته چون اینکه با رژیم ضد امپریالیست درافتاده بودند و هم طوق بنده گی کیانوری را بگردان نیانداخته بودند و لجبازانه کماکان نام "چریک" را بر خود گذاشته بودند.
بلی آقای فرخجسته، دوران نا آگاه بودن مردم و جا انداختن "خط" سالیان سال هست که با از دست دادن هزاران یار و رفیق واقعی، گذشته و بقول معروف "ف" که میگوئید، فرحزاد تداعی میشود.
شاد باشید
۴٨۶۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۱
|
از : هوشنگ فرخجسته
عنوان : جناب مهران .ش با سپاس از شما.
ولی راستش نمی دانم، چرا شما نمی خواهید کلّیت نوشته ی آقای فکوهی، علیه ترفند های اخیر بازماندگان حکومت دیکتاتوری پادشاهی را بپذیرید، ایشان در ایران و بنا بر باورهای خود را جع به مصاحبه ی سر شکنجه گر ساواک - پرویز ثابتی و فیلم ار تهران تا قاهره با همکاری - شهبانوی رژیم پیش مطلبی نوشته ست. چه اشکالی دارد که کاملا با باور های شما و من مطابقت نداشته باشد .شما بهتر ست با دید خود در این زمینه بنویسید و تاثیر دیگری بگذارید. بار دیگر موضوع اصلی را فراموش کرده و در موارد دیگری بحث نموده اید. و سئولاتی نیز مطرح فرموده اید:
۱. برای من، مهم نیست که بدانم پشت آقای فکوهی اصلا جریانی هست یا نیست. بخصوص من در خارج از کشورم و ایشان در داخل می باشند.امروز که دیگر دوران جنگ سرد نیست که از این خط یا آن خط هراس داشته باشیم . ملاک ، نوشته ی ایشان ست که با اعتراض زندانبان سیاسی زمان شاه علیه پرویز ثابتی همسو ست. آنها هم منتظر هستند ، تا صدای آمریکا ، امکان بدهد که در باره ی یاوه های ثابتی در همان رسانه صحبت ادامه داده شود.
۲. شما بدرستی میفرمائید : « ...چرا که مگر قرار بود ساواک رژیم در زمانی که حتی سخنی از مبارزه مسلحانه در جامعه نیست و طبق نوشته اقایان فکوهی و فرخجسته "بسیاری" از مخالفین رژیم تابع تئوری جبهه ملی دال بر "شاه سلطنت کند نه حکومت" بودند، بیاید و در روزنامه ها و تلویزیون اعلام کنند که آی ای مردم : عده ای میخواهند "خشونت علیه رژیم" کنند و دست به مبارزه مسلحانه زنند!!؟؟»
اولا نگارنده هرگز ننوشتم که بسیار ی از مخالفین تابع تئوری جبهه ی ملی ..... بودند. این استنباط شماست. در نوشته ی آقای فکوهی نیز چنین ادعائی ندیدم. فقط من میدانم که مبازه ی مسلحانه بحث رایج نبود. ولی حتما محافلی بودند که در این باره ی مطالعه و صحبت می میکردند.
وانگهی شما بلافاصله فراموش میکنید که قبلا نوشتید «در زمانی که حتی سخنی از مبارزه مسلحانه نیست ...... » بازهم نقض غرض می کنید و می پرسید:
« آیا در همان سال ۴۶ تعداد کسانی که طرفدار مبارزه مسلحانه بودند (خشونت علیه رژیم) بمراتب بیشتر از زندانیان جبهه ملی و توده ای نبودند؟؟»
دوست عزیز در کامنت قبلی اشاره کردم که مبارزات دانشجوئی سال ۴۶ به بعد فعالترین جنبش اجتماعی آن زمان بود و بعداز سرکوب ۱۵ خرداد دوباره جان گرفته بود. مردم که یک دفعه چریک نمیشوند ! مبارزات خصلت صنفی -سیاسی داشت. هزاران دانشجو در سراسر کشور را در بر میگرفت. شامل تمام نحله های فکری بود. درست ست که بیشترین نیروها هوادار جبهه ی ملی و حزب توده نبودند . ولی طرفدار مبارزه مسلحانه هم نبودند ! تازه پا به عرصه ی مبارزه گذاشته بودند. منهم یک از آنها بودم.
برای روشن شدن موضوع به سئولات مشخص شما پاسخ میدهم :
- گروه فلسطین : در سال ۱۳۴۸ بهمان دلایل کلی آقای فکوهی دائر بر سرکوب سیستماتیک ساواک که مبارزان را به رادیکالیزم سوق میداد. بعضی از نیروهای شناخته شده ی چپ وملی که قبلا بازداشت و حتی به سربازی فرستاده شده بودند و با اطلاع از حکم های سنگین بیدادگاه جزنی (اسفند ۴۷ ) تر جیح دادند که از کشور خارج شوند تا دوباره دستگیر نشوند. در همان حالی که ناصر کاخساز و شکرالله پاک نژاد و بقیه در بیدادگاههای شاه محاکمه میشدند .مبارزات دانشجوئی و مردم علیه شرکت اتوبوسرانی واحد تهران را تکان داد که بدون تردید اثبات میکرد که امکان مبارزه ی صنفی -سیاسی وجود داشت. بهتر ست از خود اعضای گروه فلسطین بشنوید.
-گروه جزنی-طریفی : کسانی که زنده یاد بیژن و یارانش را قبل از دستگیری می شناسند می دانند که او به تمام اشکال مبارزاتی معتقد بود. گروه از همان اول بر اساس مبارزات صنفی ، ساسی و نظامی سازماندهی شده بود. بهمین دلیل بیژن جزنی و یارانش در بیدادگاه شاه بهمن سال ۴۷ «محکومیت » های متفاوتی گرفتند. بیژن همیشه از اشکال مختلف مبارزاتی حمایت کرد و به جنبش توده ای معتقدبود و فقط به شکل مسلحانه مبارزه آنطور که زنده یادان احمد زاده و پویان معتقد بودند بسنده نمیکرد. از دوستان بیژن که هنوز در صحنه ی سیاسی هستند بپرسید.
- گروه ملا آواره و یارانش: در مبارزه مسلحانه در بهار ۴۷ در بانه شهید شدند . سنت مبارزه مسلحانه در کردستان و بعضی نقاط ایران را نمی توان بعنوان یک باور عمومی تلقی نمود.
- گروه هوشنگ اعظمی - دکتر اعظمی از فعالان جنبش دانشجوئی دهه ی ۴۰ جبهه ی ملی و از دوستان بیژن جزنی بود در سال ۴۹ مجدد دستگیر میشود و بعداز مدتی آزاد میشود. در سال ۱۳۵۳ بقصد مبارزه مسلحانه بکوه میزند و در سال ۵۵ شهید میشود. توجه دارید که سرکوب های مستمر ساواک و حکومت وابسته میخواست همه را وادار به مبارزه مسلحانه کند.
اینها را نوشتم که بگویم حکومت شاه و ساواک تمام راه های مبارزاتی را بروی مبارزان و روشنفکران بسته بود تا مبارزات به شکل قهرآمیز عمده شود و شد. این موضوع در ۱۹ بهمن ۴۹ در سیاهکل رسما تحقق یافت و بعداز شهادت و اعدام بهترین فرزندان مردم در ۲۶ اسفند ۴۹ سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در در اواخر فروردین ۱۳۵۰ اعلام موجودیت کرد.
بنظر من نقش حکومت شاه و ساواک در سرکوب نیروها باعث شد تا بهترین مبارزان و نخبه های ایران، در یک نبرد نابرابر برای آزادی و بهروزی مردم و آبادانی ایران از جان خود مایه بگذارند. شخصیت هائی که در جنبش توده ای ، کارگری ، سیاسی ، فرهنگی ، هنری و دانشجوئی دارای تجربیات والائی بودند. فقدان آن عزیران در انقلاب بهمن ۵۷کاملا محسوس بود.
با سرنگونی حکومت شاهنشاهی خوشبختانه ۱۰۰ ها هزار هواداران فدائیان خلق بلافاصله از مشی مسلحانه فاصله گرفتند و حتی نام چریک را از سازمانهای خود حذف نمودند وگرنه معلوم نبود در وقایع بعداز ۳۰ خرداد ابعاد فاجعه تا کجا ادامه پیدا میکرد. حتما قبول دارید که فدائیان طرفدار مشی مسلحانه دیگر از آن هواداران بیشمار قبل از انقلاب برخورداد نیستند در حالیکه حکومت مذهبی بمراتب از زمان شاه سفاکتر ست.
با آرزوی موفقیت برای مبارزات مردم ایران
۴٨۵٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۱
|
از : مهران ش
عنوان : با تشکر از آقای فرخجسته و چند نکته
ابتدا میخواهم که از آقای فرخجسته تشکر کنم که به بحثی که من به آغاز آن کوشا بودم، پاسخی گذاشتند. اما، نه در قالب پاسخگویی صرف به ایشان، بل برای روشن شدن مطلب به چند نکته میپردازم تا شاید بر چسب "بر خورد بدور از صمیمیت " را بر خود هموار نکنم.
۱. دیگر بر همه عالم و آدم روشن و آشکار شده هست که چگونه میتوان با چند زاویه سخن گفتن و یا نوشتن، بحث یا نکته ای را در جامعه جا انداخت. ۳۳ سال حکومت ددان اسلامی این را به هر بچه مدرسه ای هم نشان داده. بهمین جهت آوردن یک جمله یا اصطلاحی بخصوص میتواند جریان فکری ای در پشت خود داشته باشد. امیدوارم که باز عاشقان برچسب زدن های "شیفته گان تئوری توطئه" برای عدم پاسخگویی منطقی، این برچسب را مثل نقل و نبات بر من روا ندارند و در عوض نشان دهند کجای کار گیر دارد.
۲. زنده یاد رفیق بیژن جزنی در راه برپایی مبارزه مسلحانه (حشونت علیه رژیم به تعبیر اقای فکوهی) در ۱۷ بهمن ۱۳۴۶ دستگیر شد و پس از آن بسیاری از یارانش. اینکه اقای فرخجسته جد در همان بهمن ۱۳۴۶ دستگیر شده بود و با اینکه جزنی و یارانش در "سلول انفرادی" بودند و در مورد دستگیری اش "اطلاع رسانی نشده بود" بسیار بحث برانگیز هست. چرا که مگر قرار بود ساواک رژیم در زمانی که حتی سخنی از مبارزه مسلحانه در جامعه نیست و طبق نوشته اقایان فکوهی و فرخجسته "بسیاری" از مخالفین رژیم تابع تئوری جبهه ملی دال بر "شاه سلطنت کند نه حکومت" بودند، بیاید و در روزنامه ها و تلویزیون اعلام کنند که آی ای مردم : عده ای میخواهند "خشونت علیه رژیم" کنند و دست به مبارزه مسلحانه زنند!!؟؟ آیا در همان سال ۴۶ تعداد کسانی که طرفدار مبارزه مسلحانه بودند (خشونت علیه رژیم) بمراتب بیشتر از زندانیان جبهه ملی و توده ای نبودند؟؟ (گروه فلسطین + گروه جزنی-طریفی + گروه ملا آواره و یارانش + گروه هوشنگ اعظمی + ......) مبینید که تعداد کسانی که به "خشونت علیه رژیم" ( بمعنای واقعی اش : مبارزه مسلحانه) بمراتب بیشتر از عاشقان سلطنت کردن شاه نه حکومت کردن بودند. تازه مگر در هر جامعه ای چند درصد مردم به مبارزه روی میاورند که درصد را به میزان جمعیت جامعه بگسترانیم؟ در اینجا خوش ندارم که درمورد سالهای ۴۶-۵۷ و رویداد های داخل زندان بگویم تا سندی باشد بر درست بودن حرفم.
۴. آقای فرخجسته مطمئن هستم مسایل ایران را دنبال میکنید، و مسلم میدانم که واقفید که رژیمیان (بخصوص بخش موقت از قدرت کناره گذاشته شده آن : چماقداران خط امام = اصلاح طلب در زمان شاه از مجیز گویان بودند و در نهایت در پستوی خانه اشان بدون اینکه کسی متوجه شود جلو انداختن ساعت رسمی کشور برای صرفه جویی در انرژی را ندید میگرفتند و بجای ساعت ۱۲ جد ساعت ۱۱ نماز میخواندند تا مخالفت "عمیق" خود بار شاه را نشان دهند) بمحص اینکه بقدرت رسیدند "حشونت" را سر لوحه هر ثانیه خود کردند و زمانی که متوجه شدند ممکن است مخالفین هم دست به "حشونت علیه رژیم" بزنند بدستور تئوریسن شان، سعید حجاریان و سعید امامی در هر کوی و برزن ماسک چهره انسانی بخود زدند و از محکوم کردن "خشونت" دم زدند و عده ای که یا ریگی در کفش دارند (حامیان اصلاح طلبان) یا هنوز الفبای مبارزه را نیاموخته اند، طوطی وار بیهوده گویی های این دو را جار زدند. امروز کسانی که در این فکر باطلند که با تو بمیرم - من بمیرم ، رژیم اشغالگر اسلامی وطنمان از فدرت کنار میرود عملا در این دسته جای میگیرند و آگاهان جامعه بخوبی بر این امر واقفند هر چند بر چسب "بدور از صمیمیت" را بر خود هموار کنند
شاد زی و تندرست
۴٨۵٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۱
|
از : هوشنگ فرخجسته
عنوان : برخورد بدور از صمیمیت
با سپاس از اخبار روز برای درج این مقاله ی مفید که از رسانه های داخل ایران گرفته شده ست.
درضمن بعداز با مطالعه ی مقاله کامنت مهران. ش را نیز خواندم .با نا باوری علاقمند شدم که نظر ایشان را به چند نکته جلب کنم .
اگر اشتباه نکنم بحث ایشان ، مربوط به قسمتی از مقاله ی آقای ناصر فکوهی می باشد که نگارنده، کپی آنرا عیناً در ذیل آورده ام . مهران .ش فقط چند واژه را بصورت خاص «دست چین » نموده تا بتواند نظر خود را اثبات نماید:
« در آن دوران آقای ثابتی بر این گمان بود که رژیم سلطنتی، به قدرت دلارهای نفتی و سلاحهای «پرتوانش»، پایانی در کار ندارد
(رژیمی که کمتر از ده سال بعد سقوط کرد) و با این «نمایشها»ی رعب و وحشت بیشک همه را به یک فلج دائم محکوم خواهد کرد، به خصوص که همزمان با این «نمایش»ها، همیشه کارناوالی به راه میافتاد از شایعات و خبرهای راست و دروغ کهگاه خود رژیم نیز آنها را تقویت میکرد مبنی نه تنها بر بیحد و مرز بودن شمار افراد و قدرت «ساواک»، بلکه بر تشریح «دقیق» و هولناک «شکنجههای قرون وسطایی» در زندانها تا هراس و وحشت را باز هم بیشتر کند. در حالی که بسیاری از مردم و به ویژه نخبگان هنوز در این دوران به اصلاحات و حکومت قانون اساسی راضی بودند. در نهایت نمایشهای ثابتی و سایر برنامههای از این دست جز اثری معکوس و مشروعیت دهنده به خشونت ضدرژیم نداشت، نظامی که مستقمما درون جنونی از قدرت فرو میرفت، رژیمی که از یاد میبرد با یک کودتای ضددموکراتیک به روی کار آمده و فساد در همه ابعاد آن و به شکلی باور نکردنی حضور دارد، رژیمی که در کمتر از دو دهه، اکثریت گروههای نخبه دارای عقلانیت را به بند کشیده یا از میان برده بود و تمام مهارهای خود را به دست گروهی از نظامیهایی داده بود که نه وفادار بودند و نه عقلانی » ( پایان نقل قول )
بعنوان شاهد و فعال دانشجوئی در سالهای ۴۴-۴۵ به بعد،که در اولین مبارزات دانشجوئی بعداز سرکوب ۱۵ خرداد ۴۲ شرکت داشتم . در نقل قول بالا مشکل جدی نمی بینم . راستش در بهمن ۱۳۴۶ که در زندان قزل قلعه بازداشت بودم زنده یاد بیژن جرنی با یارانش در انفرادی بودند. ولی هنوز در باره ی علت بازداشت آنها اطلاع رسانی نشده بود. شادروان داریوش فروهر بخاطر پخش اعلامیه ی افشاگرانه راجع به «تصویب» لایحه ی خائنانه ی جدائی بحرین از ایران هم بازداشت بود. شعار جبهه ی ملی: اصلاحات آری - دیکتاتوری نه ! اعتبار داشت و استوار ساقی و بازجوهای آنزمان به رهبری «دکتر» جوان مدعی بودند که ما را جبهه ملی تحریک کرده ست. در میان بازداشت شدگان تمام نحله های فکری حضور داشت. زیرا در مراسم چهلم جهان پهلوان تختی حضور شخصیت های ملی مشهود بود .مبارزات دانشجوئی صنفی - سیاسی بود. ولی در همان شرائط اقلیتی هم بسیار رادیکال میخواستند حکومت را بزیر بکشند.
خب بهر صورت رژیم طبق معمول سرکوب کرد و صد ها دانشجو را بازداشت و اخراج کرد. یعنی هزاران دانشجو در سراسر ایران در مبارزات حضور داشتند که صد ها نفر دستگیر شدند.
دوباره در سال ۱۳۴۸ داشجویان ، دانش آموزان و مردم تهران یک پارچه علیه گرانی بلیط اتوبوس شرکت واحد بپاخاستند. این موضوع به دستگیری وسیع و حتی مناظره ی تلویزیونی منجر شد که زنده یاد ایرج گرگین در باره ی آن مفصل نوشته ست.
اینها همه مربوط به ۱۰ سال قبل از انقلاب می باشد.
لذا اشکالی نیست که نویسنده ی مقاله علیه عملکرد فاجعه بار ساواک در آن سالها بنویسد :«در حالی که بسیاری از مردم و به ویژه نخبگان هنوز در این دوران به اصلاحات و حکومت قانون اساسی راضی بودند»
یا معتقد باشد : «رژیمی که در کمتر از دو دهه، اکثریت گروههای نخبه دارای عقلانیت را به بند کشیده»
حتی وقتی می نویسد :رژیمی که از یاد میبرد با یک کودتای ضددموکراتیک به روی کار آمده و فساد در همه ابعاد آن و به شکلی باور نکردنی حضور دارد» نگارنده در کل محکوم کردن حکومت بیرون آمده از کودتا از جانب ایشان را می پذیرم ولی اگر ایشان واقعا بزعم شما کودتا را طبقه بندی نموده و طرفدار نوعی دیگر از کودتا هم می باشد که به این مقاله مربوط نیست بسیار متاسفم خواهم شد.
بهر جهت برخورد مهران .ش نسبت به مضمون این مقاله منطقی ارزیابی نمی کنم و بدور از صمیمیت تلقی می شود.
۴٨۵۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣۹۱
|
از : مهران ش
عنوان : چند نکته در حاشیه این مقاله
در انتهای مقاله یاد شده که "منبع: خبرگزاری کار ایران- ایلنا" که ظاهرا میباید یکی از دهها خبرگزاری رژیم باشد. و شاید هم به همین علت هست که نویسنده مینویسد که "بسیاری از مردم و نخبگان" آنزمان موافق اصلاحات در چار چوب قانون اساسی!!! حال ایشان از کجا این آمار را آورده اند، بر کسی آشکار نیست و در ادامه هم مینویسند که "خشو نت ضد رژیم" (حال بگذریم که خشونت موافق با رژیم هم مگر داریم؟؟) امروز بر همه آگاهان (نخبگان لغت من درآوردی رژیم هست که ژولیده فکران رژیم را نخبگان مینامد) آشکار هست که استفاده از "اصلاح در قانون اساسی" و " خشونت ضد رژیم" چه معنای دارند و از کجا نشات میگیرند. اگر خشونتی در کشورهای دیکتاتوری هست ، خشونت رژیم علیه مردم هست و بس. مبارزه با رژیمی که هیچ امری به مغزش رسوخ نمیکند جز کشتار و شکنجه و وحشی گری، نه خشونت که دفاع انسانی از خود هست. نویسنده با نوشتن این جمله یا ریگی در کفش دارد (از حامیان چماقداران از قدرت بیرون افتاده خط امامیان هست) یا استفاده از جملات را نمیداند بهمین جهت هم مینویسد "کودتا ضد دمکراتیک" گویا کودتا دمکراتیک هم وجود دارد. (شاید هم کودتا های نیروهای حامیان "راه رشد غیر سرمایه داری" سالهای ۶۰-۸۰ در کشورهای جهان سوم ، در مد نظرشان هست)
دیگر گویا مد شده که برخی در این خیال هستند که خواننده گان بی اطلاع و نا آگاه هستند و انداختن خطی در جامعه را متوجه نمیشوند.
۴٨۵۴۱ - تاریخ انتشار : ٨ مهر ۱٣۹۱
|