از : نیما بهار
عنوان : سوسیالسم علمی و تعصب دینی
دوستانی که به مخالفت با نظرات اقای حمیدیان برخاسته اند فراموش کرده اند که انچه فلسفه سوسیالیسم را ارزشمند ساخت و مورد استقبال نسل جوان و دانشپژوه قرار گرفت همانا علمی بودن ان و به طبع ان فارق از تعصبات دینی و پذیرش ایه وار ان بود. بنیان تئوریک مارکسیم که بر اصل Evolution و Natrural selection بناگردیده میباید قادر باشد توضیح دهد که اگر سرمایه داری به اخرین حد خود،امپریالیسم رسیده بود و بحرانهای ان سبب تحول به فرماسیونی دیگر و کاملتر(سوسیالیسم) با رونق اقتصادی بهتر از سرمایه داری گردیده بود (همچنان که فئودالیسم به سرمایه داری فراروئید )ایا پس از ۷۰ سال اسقرار، نابود و به سیستم گذشته بازمیگشت؟ ایا عده ای در رهبری حزب کمونست شوروی با هر گونه خطا میتوانستند اصل تکامل را در تاریخ دگرگون کنند؟ اگر اری ایا این همان ولونتاریسم محض نیست ؟ ایا رونق اقتصادی و رفاه شهروندان کشور چین در دوران به اصطلاح کمونست بهتر از حال بود ؟ همین سوال در مورد کره شمالی و جنوبی، المان شرقی و غربی نیز صادق است.
اشتباه دوستان منتقد در ان است که نمیتوانند بپذیرند که اوالأ سرمایه داری هنوز به اوج بن بست خویش نرسیده و دومأ به همت مبارزات مردم مجبور به دست زدن به رفرمهایی شده و بحرانهایش را تا به امروزمهار کرده است. اگر سوسیال دمکراسی در کشرورهای اسکاندیناوی توانسته دوام اورد و از نظر سطح رفاه عمومی، حقوق بشر و دمکراسی، حقوق زنان و رونق اقتصادی و غیره به دستاوردهای بزرگی دست یافته خود دلیل اصل بقای اصلح نیست ؟ خواهش من از دوستان ان است که مرا متهم به هواداری از سرمایه و سرمایه داران نکنید . اگر بعنوان یک پزشک علت بیماری را ویروسی و نه تغذیه ای اعلام کردید حق نیست که شما را هوادار ویروس بنامند.
۴۹۵۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۱
|
از : پرویز
عنوان : چپ نمایی
هر کس هم نداند، مارکسیستها میدانند که "گذر از نفی سرمایه و حذف طبقاتی به همزیستی و مبارزه مسالمتآمیز طبقاتی برای رشد و توسعه اقتصادی" دقیقا به چه معنا است. آقای حمیدیان گویا با "طبقهی کارگر" و ظلم و ستمی که به او میشود کاملا بیگانهاند و طوری سخن میگویند که گویا چپها برای منافعشان میجنگند یا هدفشان کسب قدرت است. حالا که سرمایهداری تا خرخره در بحران فرو رفته و افسارگسیخته و وحشیتر از همیشه به حقوق ۹۹٪ هجوم آورده این چپ است که باید رفرمیست شود؟
۴۹۴۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۱
|
از : مازیار طبری
عنوان : جهان امروز و عینک دیروز
دوستانی که نظرات خودرا در رد، یا در بی اعتبار نشان ن دادن این مقاله ی کوتاه نوشته اند، متاسفانه هنوز در جهان آرمانی خود و در رویای تحقق حکومت پرولتاریا به سر می برند.
من این مقاله را یکی از واقع بینانه ترین، دلسوزانه ترین، و عینی ترین مقالاتی یافتم که با همه ی فشردگی ،عمده ترین دریچه ها را برای نقد گذشته -نه نفی کلیت آن- گشوده است.
دوستان! ایراداتی که به آقای حمیدیان و این مقاله وارد میدانید نه از وجود آقای حمیدیان و این مقاله، بلکه از نظرات و حرکات و عملکرد جنبش چپ ناشی می شود که آقای حمیدیان هم بخشی از آن بوده اند. ایشان موجودیت سیاسی خود را با این جنبش در پیوند می بیند و امروز به نقد آن و نقد خود نشسته اند نه به نفی خویشتن و نفی جنبش چپ.
دوستان! هیچکدامتان برخورد مشخص با این مقاله نکرده اید و نگفته اید که آقای حمیدیان کجا نادرست گفته است یا اشتباه کرده است. فقط ادعا کرده اید که وی می
دوست دارد که جنبش چپ را زیر هژمونی سوسیال دموکراسی اروپایی ببرد، در صورتی که آیشان می نویسند"
""..... چپ باید و میتواند دوباره متولد شود (نه اینکه زائده ی سوسیال دموکراسی اروپایی باشد، مازیار) باید بتواند وفاداری به جهانبینی را به طور بنیادی به وفاداری به آرمان ملی و دموکراتیک و عدالتخواهانه بدهد (نه جهان بنیی ویژه ی سوسیال دموکراسی اروپایی، مازیار). از نفی سرمایه و حذف طبقاتی به همزیستی و مبارزه مسالمتآمیز طبقاتی برای رشد و توسعه اقتصادی گذر کند. از فرهنگ مرزبندی فلسفی و سیاسی فعالان و کوشندگان سیاسی و اجتماعی سوسیال- دموکراتیک فاصله گرفته بر همکاری و همیاری سیاسی برنامهای پیرامون گرایشات مشترک سیاسی و برنامهای روی آورد"".
آقای احمدیان به سوسیال دموکراسی اروپایی بعنوان یک مثال اشاره کرده اند نه به عنوان سرمشقی برای ایران، و پایین تر همه با شرایط مشخص ملی، کوتاه- اشاره کرده اند
دوستان! آیا شما روسیه و چین یا راه راه دیگری پیشنهاد می کنید.
من فکر می کنم که آقای حمیدیان به سازشکاریهای جناحهایی از جنبش چپ و اشتباهات بعضی از بخشهای آن که تا مرز خیانت پیشرفته است آنچنانکه باید نپرداخته اند.
دوستان! تماشای دنیای امروز با عینک دیروز جهان را محو و مات و دیگر گون نشان میدهد.
درود برشما آقای حمیدیان.
۴۹۴۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : تصویرها در آیینه فریاد میزنند،ما را زگه چهار چوب طلایی رها کنید .
تمام تلاش نویسنده آن است که بقبولاند جنس روسی خوب نیست و نوع اروپایی آن بهتر است ! مهم نیست که ما بگوییم کدام بهتر و یا بدتر است مهم این است که ما بدانیم از چه راهی به مقصود و حل مسائل جامعه ایران خواهیم رسید.ساختار اجتماعی سیاسی و اقتصادی ایران با کشورهای اروپایی سازگار نیست و آن کشورها هم با تمام چپاول و غارتگری هایی که از کشورهای عقب نگهداشته شده مینمودند و مینمایند در حال حاضر در اوج بحرانها و فلاکتهای اجتماعی اقتصادی خود غوطه ورند.دیگر آن زرق و برقهای دلفریب اروپایی با از دست دادن مستعمرات قدیم و تنزل بازارهای نو استعمار گونه جدید تکاپوی مخارح آن تجملات را ندارد. برای روشنفکران غرب دیده هم کالای سوسیال دمکراسی اروپایی در ایران دیگر قابل فروش نیست چون خریداران آن خواهند پرسید که همین "سوسیال دموکراسی مونتاژ " چه گلی به سر مردمان آن دیار زده که سر ما بزند ؟
نیروهای "چپ" ایران همه راههای اصلی را میدانند ولی فعلا "مصالح" را در آن یافته اند که بر بدنه جامعه سیاسی ایران شیری خالکوبی کنند که نه سری داشته باشد نه دمی و نه اشکمی !
۴۹۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۱
|
از : نظری
عنوان : فقر اقتصاد سیاسی
متاسفانه افرادی مانند آقای حمیدیان نه گذشته چندان از مرامی که ادعایی پیروی از آن را می کرد می دانست و نه اکنون که به اصطلاح از آن دوری می کند. او هنوز نمی داند که همان شیوه تولید در جهان حاکم است که در زمان او بود و اکنون حتی بی رحم تر و درنده تر شده است. میلیونها انسان اکنون نیز در زیر چرخهای همان سیستم ستمکار تولید خرد می شوند و در کشور ایران طبقه ظالمی که این بار به ریش و پشم مجهز شده است در نابود کردن تمام امکان تشکل و مبارزه میلیونها انسان از برادران کراواتی خود به مراتب جری تر شده است. او زمانی به دنبال همین طبقه زالو با شیوه های فاشیستی افتاد و با تعجب فراوان از آن به عنوان یک نیروی پیشرو اجتماعی در رهبری سازمان اکثریت حمایت کرد. پیشنهاد می کنم که به جای کلی گویی فراوان بیاید و یک نمونه از مقالات و آثار رهبران پیشرو را نقد کند زیرا دیگران به مراتب بهتر از او حتی بیش از یک صد سال پیش بحث های را مطرح کردند که تاریخ نشان داد تمام در جهت حفظ نظام ستمگر حاکم بر مناسبات اجتماعی و اقتصادی استثمارگرانه بود!
۴۹۴٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۱
|
از : مهرداد صابری
عنوان : من منتظرم !
نظر آنان که، گفتهاند " مطلبیست ژورنالیستی" درست گفتهاند، و چنین حرفی واقعیست. از کی تا حالا " ژورنال یزم " اتهام شده است؟
غیر از آن است که دفاع از " لنینیسم " چه در سطح جهانی، چه در میهنمان عمدتاً با ادبیات " ژورنالیستی " بوده است؟ شما (یعنی مشارکت کنندگان ) در بحث، بیأیید توضیح دهید " البته ژورنالیستی " که تئوریهای لنین، هنوز در جهان و میهن ما کار برد دارد. من منتظرم، با سپا س.
۴۹۴۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱
|
از : نامی شاکری
عنوان : ...فصلی دیگر
آیا فراموش کرده ایم که آن "تقابل" جدی و قاطع میان نیروهای واپسگرا و ترقیخواه را از دیروز انقلاب بهمن ۵۷ چه جریانی به راه انداخت و سازمان داد؟ "قدرت" یافتگان جدید که با سرنگونی "پادشاه" کار را تمام می دانستند و درکار بازسازی "نظام" کهن با "حاکمان جدید" بودند! آن کارزار جانانه برای آزادی، برای مبارزه با امپریالیسم، برای برابری حقوق مدنی تمام ایرانیان و... را چه کسانی براه انداختند؟ بجز نیروهای ترقیخواه و در راس شان "چپ" های ایران ذر همان طیف وسیع شان؟ گیرم که در مد روز سوسیال و لیبرال دمکراسی امروز،خود را به فراموشی زده باشیم که در مصائب فردای انقلاب و در فضای سرکوب و ترور و جنگ و گرسنگی و فقر مردم ایران، موضوع اصلی اکثرچپ ها هم،"بقا " در تقابل انقلاب – ضدانقلاب بود. تنزل "چپ"به افراد و جریاناتی منفعل و تماشاگر در تحولات سیاسی – اجتماعی سه دهه اخیر ایران که فرجام شان "شکست" بوذه اگر از روی جهل نباشد قطعا از روی تبه کاری ست !
غلبه دور از انتظار و سرگیجه آور نیروهای ترقیخواه به محافظه کاران و واپسگرایان در دوم خرداد ۷۶ حول شعار "ایران برای همه ایرانیان" بدون حضور و مشارکت تمام نیروهای ترقیخواه (ازجمله چپ های فعال درون ایران) نه ممکن بود و نه قابل ادامه ! پیروزی اصلاح طلبان بر نیروهای اقتدارگرای مرتجع(که پیشاپیش جشن پیروزی نامزد مورد نظر "آقا"یشان را تدارک دیده بودند)، دور از پرچم ها و سرودها و عکس ها تحقق یافت و با درس هایی گران به جنبش سبز در سال ۸۸ رسید ! از این متن و متن های مشابه کمونیست های سابق ،چپ های نومید و مهاجر و تبعیدی در اقصی نقاط جهان می توان فهمید که فصلی از تاریخ چپ ایران به سر آمده: هزینه سنگین مبارزه ای شرافتمندانه در میدانی نابرابر که به رغم فراز و فرودهایش به دوره ی فترت گرائیده. پذیرفتن این فترت و رویکرد نقادانه به نقش چپ در مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران در یکصدسال اخیر، آغاز فصل نوین حضور چپ ها در تاریخ ایران را بشارت می دهد نه شکست شان را . نگران چشم های نسل امروز نباشیم که نکند کمونیست ها را در کنار خود نبیند! نگران گوش هایش باشیم و تداوم چندصدایی را در راه درازی که پیش رو داریم! چپ ها هنوزمنادی معتبرترین ارزش های انسانی در گستره جهان و ایرانند.در میان جنگ رسانه ای "آقایان سرمایه" در سراسر جهان، در هیاهوی عربده تک صدایی شان که "چنین که هست می ماند"(برتولت برشت)، نگران آن باشیم که صدای چپ ها به گوش نسل جوان نرسد!
۴۹۴۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱
|
از : پویان ارس
عنوان : ایمان تازه من بزرگ
باید از نویسنده این مقاله تشکر کرد که منبع مستندی برای محققین در بیان آرا و افکار و ذهنیات کسانی که در مجموعه خود دارای "هویت شناخته شده" و " نام و نشان کاملی" هستند فراهم کرده اند. بسیار مطالب برای آموختن دارد این مقاله یکی از آنها این است که عموم مدعیان دموکراسی درکی از آنچه ادعایش را میکنند ندارند.این مقاله"چپ!؟!" که از همان ابتدا فاتحه اش را هم خوانده دعوت به تسلیم بی قید و شرط به آنچه سوسیال دموکراسی میپندارد میکند. خیلی خوب بود دنیا با ما میچرخید و به خواست ما حرکتش را با تصورات ما هماهنگ میکرد. البته چنین نیست اما چه چیز این گمان را در عده ای " نام و نشان دار" برانگیخته که دنیا باید با خیالات انها بچرخد؟
تاریخ سرمایه داری در طول این سه دهه اخیر شکست سوسیال دموکراسی غلبه نئولیبرالیسم و بروز بحران همه جانبه ان را شاهد بوده بسیاری در صدد توضیح دادن دلایل این تحولات بوده اند تا از تاریخ بیاموزند. اما نه تاریخ نه جغرافیا و نه هیچ چیز دیگری نمیتواند " نام و نشان داران وطنی ما و صاحبان چنین درکهایی را از ایمانهای دوره ای شان منصرف کند....
باشد همه چپ به تمامی تسلیم آن سوسیال دموکراسی که حالا کشفش کرده اید شدیم. حالا که این مونولوگ ایجاد شد لطف میکنید کماکان شما از راه دور سخنگوی ما باشید؟
شکست چپ وقتی رقم خورد که سخنگویانش جای خود را به صاحبان چنین درکهایی دادند.
۴۹٣۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱
|
از : یک آدم گمنام
عنوان : خطاب به آقای نادر عصاره
راضی نشوید که این آب باریکه را هم بر روی ما آدم های گمنام ببندند. نمی دانم چرا رسم شده است تا کسی می خواهد دو کلام حرف بزند ابتدا می گویند شناسنامه و شجره نامه ات را روی میز بگذارد. آدم گمنام که شناسنامه و شجره نامه ندارد. حالا تازه شما او را تهدید می کنید که می خواهد جلوی بحث ها را بگیرد؟ چرا؟ چون دو تا انتقاد کرده است؟
آدم های گمنام نمی توانند مقاله بنویسند، اما می توانند چهار کلمه نظر که بدهند. می توانند به آقای حمیدیان بگویند، آقای عزیز این لحن حرف زدن با رفقای سابق نیست. می توانند بگویند با این زبان نمی شود گفتگو کرد. ایشان از همان تیتر مقاله اش ما را اعدام کرده است: «شکست چپ»... شکست چپ بی هیچ پسوند و پیشوند! آیا مقاله ی آقای نقی حمیدیان برای یافتن زبان مشترک است؟ برای ره جویی است؟ این زبان که به دشمنی بیشتر دامن می زند. ایشان از رفقای سابق انتفاد می کند اما به همان شیوه ی سابق مشغول «ترور» است!
۴۹٣٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱
|
از : احمد
عنوان : تحمل کن رفیق
آقای عصاره حد اقل یکبار بگذارید این جوانتر هائی که سالهای جوانی و نشاطشان و حتی عمرشان را به پای قهرمانهای کم اطلاع احساسی سرگردان در بین شیفتگی های متضاد هدر کردند چند کلمه ای بر خلاف میلتان بنویسند . بردبار باش ای رفیق.
عمر سوسیال دموکراسی ۲۰۰ سال کمی بیشتر است فردی امروز داد می زند یافتم یافتم چه می توان گفت
۴۹٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱
|
از : همایون
عنوان : آقای عصاره، کمی هم انصاف!
هر کس مسئول کامنتی است که خودش می گذارد و من هم مسئول کامنتی که خودم نوشته ام. «از گذشته نیاموختن» «یا تحلیل سطحی روزنامه نگاری» چه توهینی است که شما را ناراحت کرده است؟
کاش شما که با این حساسیت به «حاشیه نویس ها» دقت کرده اید نگاهی هم به مقاله ی آقای حمیدیان می انداختنید، واژه هایی مثل «ضددموکراتیک»، «استبداد»، «مستبد»، «دیکتاور»، «رسوای جهان»، «دلنگون»، «حضور حاشیه ای»، در سرتاسر مقاله ی ایشان بارها و بارها علیه مخالفان فکری شان تکرار شده است. این ها هیچ اشکالی ندارد؟ در یک کلام، از مقاله ی ایشان نفرت و تحقیر علیه دیگران می بارد و آن وقت شما بند کرده اید به «حاشیه نویسان»"؟
انصاف هم چیز خوبی است.
۴۹٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱
|
از : نادر عصاره
عنوان : حاشیه نویسی حذفی
« تحلیل سطحی روزنامه نگارانه»، « هیچ از گذشته نیاموخته»، « قصد ویرانی چپ»، «چپهای بریده»، « طعمهی بیبیسی و صدای آمریکا »، و ... برخی از نسبت هایی است که حاشیه نویسان زیر مطرح کرده اند بر متن مقاله نقی حمیدیان. نقی حمیدیان فشرده افکار خود را برای تولد چپ به رشته تحریر در آورده و خواهان چپی است با جهان بینی ای با « وفاداری به آرمان ملی و دموکراتیک و عدالتخواهانه ». این حاشیه نویسان، که برای هیچ خواننده ای هویتی شناخته شده ندارند و نام و نشان خود را کامل ننوشته اند، باید بدانند که با این زبان و فرهنگ نخواهند توانست دگر باوران را از تلاش و کوشش و دیالوگ بازدارند. کسانی که با چینن زبان و فرهنگی حذفی حرف می زنند، فکری از خود و یا باوری قابل دفاع دارند؟ اگر دارند این گوی و این میدان!
۴۹٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱
|
از : پرویز
عنوان : چپهای در خلاء
آقای نقی حمیدیان از "چپهای بریده"ی فعال هستند، این طیف - که هیچ وقت حقیقت مارکسیسم را درک نکردند - رسالتی جز طعمهی بیبیسی و صدای آمریکا شدن و نفی جنبشهای چپ در ایران و مارکسیسم-لنینیسم ندارند. خوب است در جواب این دوستمان این قطعه از "چه باید کرد؟" لنین را بیاورم که میگوید:
"ما به شکل گروه فشردهی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفتهایم و به پیش میرویم. دشمنان از هر طرف ما را محاصره کردهاند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانهی ماست. تصمیمی که همانا برای آن گرفتهایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنهاش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دستهی خاصی مجزا شده و نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را برگزیدهایم سرزنش نمودهاند. و حالا از میان ما بعضیها فریاد می کشند: به این منجلاب برویم! وقتی هم که آنها را سرزنش میکنند به حالت اعتراض میگویند: شما عجب مردمان عقب ماندهای هستید! خجالت نمیکشید که آزادی ما را برای دعوت شما به راه دیگری نفی میکنید! آری، آقایان، شما آزادید نه تنها دعوت کنید بلکه هر کجا هم دلتان می خواهد بروید ولو آن که منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانایی خود کمک نماییم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بردارید و به ما نچسبید و کلمهی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم «آزادیم» هر کجا میخواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب که با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج میکند مبارزه نماییم!"
۴۹٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱
|
از : ایکاروس
عنوان : بحران فکری
کارل پوپر بر اساس خاطرات خودش، نه پیوستنش به جریان کمونیستی بر اساس عقل و منطق و بینشی انقلابی بود و نه بریدنش از جریان کمونیستی. حال آقای حمیدیان نیز نه پیوستنش آن چنان بود و نه حالا بریدنش. این همه حمله به لنینیسم بدون یک تحلیل و آنالیز از تئوری ها و سیاست های لنین و تازه آن هم پیروز اعلام کردن "سوسیال دموکراسی" در این اوضاع اسفبار آنها. این "سوسیال" و این "دموکراسی" ارزانیتان باد.
۴۹٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱
|
از : احمد
عنوان : اگر پاپ و مارکس نبودند
اساسأ همان طور که همایون هم نوشته این مطلب یک تحلیلی غیر علمی است و حکایت از غلبه احساس و افتادن از دام یک شیفتگی به شیفتگی دیگر دارد.
جنبش فدائی از ابتدای تشکیل هم جنبشی متکی بر فعالیت های اجتماعی همچون اتحادیه های کارگری یا کانون و کلا و یا کانون مهندسان و پزشکان نبود جنبشی احساسی و فاقد نظریه پردازان کلاسیک بود و مملو از هواداران جوان صادق و کم تجربه بود و در نهایت یک جریان دانشجوئی بود. ۹۹ در صد هواداران این جنبش با کوچکترین آموزش های سیاسی مدون و عمیق و کلاسیک نا آشنا بودند عمر سیاسی مفید یک چریک یک سال هم نبود در تعجبم چگونه رهبران جوان ۲۳ ساله این سازمان و در کجا این چنین لنین شناس و متأثر از لنین شدند . اساسأ آنچه در چپ ایران رخ داد مرتبط با شکل اجتماعی جامعه ایران بود. صد ها هزار جوان ایرانی برای تحصیل بین سال های ۵۰ تا ۶۰ به غرب آمدند اینها در غرب چرا تحت تأثیر لنینیسم قرار می گرفتند حال آنکه ویلی برانت صدر اعظم آلمان بود.
حزب توده و نفوذ فکری و نظری وی در ایران در دهه ۵۰ در حد یک کودکستان هم نبود ایران چه بلحاظ فکری و چه به لحاظ اقتصادی در غرب حل شده بود اما رژیم سیاسی اش سلطنت ارثی مطلقه بود
اساسأ فدائیان یک جنبش ملهم از آمریکای لاتین بودند تا متأثر از لنین . اینها برای لنینی که نمی شناختند و نخوانده بودند تنها احترام قائل بودند مارکس را با قاطعیت بگویم ابدأ نخوانده بودند و نمی شناختند
متأسفانه دوست ما نمی خواهد باور کند که جامعه مرکب از طبقات اجتماعی است و در نتیجه احزاب مختلف. اساسأ آنچه وی می خواهد تخیلی تر از همه است احزاب سوسیال دموکرات محصول اتحادی از تکنوکرات ها وشکل خاصی از اتحادیه ها ست فدائیان اکثریت فاقد هر دو المنت است اساسأ سعی بر حفظ تشکیلات سیاسی غیر طبقاتی کودکانه است باید جا و مکان اجتماعیت را تعیین کنی سازمانت را از آن ادم ها پر کنی بهمین سادگی
دوست عزیزم در شرایطی اجتماعی تاریخی حول یک حباب احساسی -اعتباری عده ای دور هم جمع شدند امروز هر دو بخش احساس و اعتبار مخدوش شده است اینار باید از مغزمان بیشتر استفاده کنیم و گناه را سر این آن نیندازیم رک بگویم شما ها حامل شعور سیاسی ان دوران ایران بودید و آنچه رخ داد ربطی به لنین ندارد .
نوشته شما مرا یاد کتاب (( اگر پاپ و مارکس نبودند )) شریعتی می اندازد
۴۹٣۴٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱
|
از : همایون
عنوان : متد شما هیچ تغییری نکرده است
این یک تحلیل سطحی روزنامه نگارانه است. تحلیلی که به نحو حیرت انگیزی در سطح حرکت می کند. متاسفانه برخی روشنفکران ما نمی توانند تعادل را رعایت کنند. آن ها دنیا را یا سفید می بینند یا سیاه. آقای نفی حمیدیان هیچ از گذشته نیاموخته است. حقیقتا نیاموخته است که نباید خود را در موضع حق کامل و مخالف خود را در موضع باطل کامل نبیند. نیاموخته است که وقتی با مخالف بحث می کند نباید بحث او به قصد له کردن حریف باشد. بیست سال پیش در جبهه ی لنینیسم ایستاده بود و خود را خیر مطلق می دید و با همین حرارت امروز به سوسیال دموکراسی حمله می کرد و از آن ها می خواست دست هایشان را در برابرش بالا ببرند. امروز در جبهه ی سوسیال دموکراسی ایستاده و خود را خیر مطلق می بیند و با همان حرارت به لنینیسم حمله می کند و از مخالفان خود می خواهد دست هایشان را در برابر او بالا ببرند. اصلا بالا بردن دست یعنی چه؟ آن زمان او نمی توانست هیچ نکته ی مثبتی در سوسیآل دموکراسی ببیند، آمروز نمی تواند هیچ نکته ی مثبتی در «چپ سنتی» ببیند. برای او یک طرف دنیا سفید سفید است و طرف دیگرش سیاه سیاه. فرق آقای حمیدیان با بیست سال پیش این است که دنیا چرخ خورده و جای او عوض شده است، فقط همین. حرف های آقای حمیدیان اصلا «نو» نیست. خیلی ها پیش از او همین ها را گفته اند. اما مساله این است که به کجا رسیده اند؟ آیا توانسته اند یک آلترناتیو را در برابر «چپ سنتی» شکل دهند. امروز هم آن ها تلاش هایی را که برای ایجاد یک چپ دموکرات و سوسیالیستی در ایران می شود با همان «خشونت و قاطعیت لنینسیم» می کوبند.
متاسفانه این نوع برخوردها به بازسازی چپ کمک نمی کند. به قصد ویرانی چپ صورت می گیرد. تا مغز استخوان بر خلاف ادعای مدعیانش «ایدئولوژیک» است. چپ باید خونسردانه و با تعقل به تجارب تاریخی خود بنگرد و از این شلوغ بازی ها نهراسد. در همه ی شاخه های آن خوب و بد بوده است، چپ باید بدها را رد و خوب ها را جمع کند تا بتواند حقیقتا یک سیمای دموکرات و عدالت خواهانه از خود خلق کند.
۴۹٣٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۱
|