چپ: گذشته و آینده - احمد هاشمی

نظرات دیگران
  
    از : دامون سروی

عنوان : درود
پرسشهایی مطرح می شود: ۱- آنچه به نام امپریالیسم در ادبیات مارکسیستی معروف شده اینک چه نامیده شود و اساسن اگر نامش را عوض یا اصلن "ما" فراموشش کنیم معنی اش اینست که دست از سر جهانیان برداشته و دیگر "عینی" نیست؟
۲- پلورالیسم سیاسی قاعدتن باید این باشد که چند نیروی سیاسی و از گروههای اجتماعی گوناگون در ساختار قدرت و اداره جامعه مثلن از طریق انتخابات شرکت می کنند. ولی "عدم وابستگی سیاسی" چیست؟ مگر نیروهای ائتلاف آویزانند و ناگهان می شوند اعضای یک ائتلاف سیاسی؟
۳-پیش شرط هایی که برای بازتعریف چپ و زمینه چینی برای ائتلاف چپ طرح کرده اید کار را دست نیافتنی نمی کند ؟به همه بازیگران بگوییم از میدان بازی بیرون بروند تا امکان صاف کردن زمین بازی وشروع یک بازی "از آغاز پاک و سره" فراهم آید؟
۴-بر چه اساسی گفته شده "توانایی ها و موفقیت های چپ ها چه در قالب حزب حاکم و چه در ائتلاف های حکومتی ، تاکنون رضایت بخش نبوده است."؟دنبال کدام توانایی و موفقیت باشیم که هرگز دچار تلاطم نشود و نوسان نیابد؟ کدام احزاب دیگر ائتلافهای "همه زمانی" تشکیل داده اند که زمان، چرخ آن را نایستانده باشد؟از این گذشته در جهانی که هر گروه اجتماعی منافع عام و گاه منافع خاص خود را می جوید،این تواناییها و موفقیتها باید برای چه کسانی رضایتبخش باشد؟
۵-وقتی پرسش می شود "چگونه می توان خارج از حوزه این نیروها (بخشی از کارگران و روشنفکران چپ)، سایر نیرو های اجتماعی و شهروندان طبقه متوسط در ایران رابه برنامه های سیاسی – اجتماعی خود جذب نمود؟" براستی هیچگونه تجربه تاریخی در هیچ جای دنیا در این زمینه وجود ندارد؟ آیا برای نمونه چپهایی که در فلان ایالت هندوستان "با جلب نظر مردم و گروههای اجتماعی دیگر" در انتخابات ایالتی بر حزب کنگره و راستهای دیگر پیروز شده و تا وقتی در قدرت هستند طرحهای اصلاحات ارزی و اقتصادی و... در چهارچوب عدالت اجتماعی تصویب و اجرا می کنند نمی تواند مورد استناد چپهای ایرانی باشد؟ آیا تصور این است که هر کجا در آمریکای لاتین چپها به قدرت رسیده اند تعدادی کارگر و مشتی روشنفکر دنبالشان بوده اند؟
۴۹۵۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۱       

    از : برزویه طبیب

عنوان : کلمه (باید) ؟
فرموده اید ...سیاست آنتی امپریالیسم مارکس و لنین باید از برنامه چپ ها حذف گردد و همبستگی و عدم مداخله در سیاست داخلی هر کشور باید مبنای سیاست خارجی گردد...اولا تا جایی که سواد من قد میدهد مارکس پدیده ای را که اکنون بنام امپریالیسم میخوانیم اصلا ندید که حالا سیاست ضد امپریالیستی هم داشته باشد و ما هم باید انرا ترک کنیم.دوما چرا باید این سیاست را ترک کنیم؟ دلیلی ارایه نکرده اید .اگر سیاست ما مبنی بر عدم مداخله در امور داخلی دیگران است ، امدیم امپریالیسم خواست در امور داخلی ایران دخالت کند چنانکه کرده ومیکند و خواهد کرد .انوقت وظیفه ما اینست که مثل مسیح طرف دیگر صورتمان را هم جلو بیاوریم؟ اشتباه نکنید من معتقد به جنگیدن به همراه ارتجاع بر علیه ارتجاع امپریالیستی نیستم.هرکسی را هم ضد امپریالیست بود مترقی و یاور چپ نمیدانم .
فرموده اید..چپ باید ... پرنسیب های مانند پلورالیزم سیاسی، عدم وابستگی سیاسی، اقتصاد مختلط را اولویت های خود نمایند ...پس اینطور! وابستگی سیاسی بد است ولی وابستگی اقتصادی اشکالی ندارد. حالا امدیم به استناد همین وابستگی اقتصادی مثل یونان یک بسته ریاضتی به پارلمان ما ارایه دادند.ایا علیرغم اعتصاب همگانی ، انرا باید امضا کنیم یا نه؟
در مورد حقوق بشرو دموکراسی هم بدون اینکه قصد کم محلی به آنها در میان باشد ، یاداوری این نکته که کارتر و ریگان هم بسیار سنگ حقوق بشر را به سینه زدند و جورج بوش هم در پی ایجاد دموکراسی در عراق بود ، بد نیست.
مطالبی که در مورد اقتصاد مبتنی بر بازار نوشته اید صحیح نیست .نکته کلیدی در کالا شدن نیروی کار ونه حتی کار است .به هرحال این بحث را در اینجا مجالی نیست. بحران هم ناشی از عدم کنترل دولت نیست.آیا اقتصاد کینزی بهترین راه حل پیشنهادی شماست؟ پس منتظر ظهور تاچر باشید.
در پایان منظور شما از کاربرد اینهمه کلمه (باید) چیست ؟ ایا منظور همان شایسته بودن است و یا القای تحکم؟ برزویه طبیب
۴۹۵۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣۹۱