به به!! از آفتاب عالمتاب - پییر دو ماربوف

نظرات دیگران
  
    از : امیر آمویی

عنوان : کاش مهر میهن ندایمان بدهد / اتحادی بشکوفد نجاتمان بدهد
جناب یغمایی، باسلام

دستتان درد نکند. ما واقعاً به اشعاری نیاز داریم که برایمان مثل آب گوارا و مثل دارو نوشمان باشد. همین که شما سرودید و چه خوب و ساده و صمیمی.

با درخواست پوزش از شما قسمتی را برگزیدم، با اندکی تغییر و چند بیتی به صورتی دیگر به آن افزودم؛ چند بیتی که وصف‌الحال ایرانیان این سوی است و پراکندگی آنان. امیدوارم پسندتان افتد.

امیدوارم جسارت من را ببخشید.


رفقا باز گشته دیده‌ی ما!؟
مطلقاً نه! جان ما و شما
ورنه سی سال بعد از این غثیان
شده بودیم زین بساط رها
ورنه اینسان نبد پراکنده
جمعی این گوشه عده‌ای آنجا
ورنه هر کس نمی‌سرود فقط
راه ما، حزب ما! و رهبر ما!
ای دریغا که مانده‌ایم به خواب
زیر این آفتاب عالمتاب
*
بس دریغا که تکه پاره شدیم
در بیابان جهل مانده شدیم
حرفها زدیم برای خلق بسی
در خیالات خویش نفله شدیم
از وطن گریختیم و در تبعید
بی‌وطن شدیم! آواره شدیم!

کاش مهر میهن ندایمان بدهد
اتحادی بشکوفد نجاتمان بدهد.

اتحادی بشکوفد نجاتمان بدهد!
۵۱۴٣۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۱