همایون و اخلاق سیاسی! - علی کشتگر

نظرات دیگران
  
    از : رضا صداقت

عنوان : شرط صداقت راستگویی در مورد خود هم است
آقای کشتگر ادعا میکند یا چنین وانمود میکند، که أخلاق سیاسی مهم است. ایکاش آقای کشتگر برای کارهای نامشروع خود از هیبت هزینه نمیکرد.
در دفاع از خط امام جمهوری اسلامی، کشتگر و رفقایش قوی سبقت را اکثریت و حزب توده گرفته بودند. بعد دستگیری هیبت این کشتگر کار سیاسی غیر اخلاقی را بجایی رساندن که یک بیانیه ۱۸ صفحه ایی منتشر کردند، همه حرفشان این بود، که حزب توده جاسوس است و آنها با خط امام مصلحتی دفاع میکنند، اتحاد ما (کشتگر و رفقایش) با خط امام استراتژیک و صادقانه است.
متاسفانه در میان سیاست بازان ایرانی تنها چیزی که ارزش ندارد، نقد منصفانه خود و دیگران برای درس آموزی است.
آقای کشتگر کارهای حزب توده در دفاع از خط امام خیلی بد بود. بدتر از آن بعد از انشعاب شماها، رهبری اکثریت برخوردهای خیلی زشتی با رفیق هلیل رودی کردند. اما لطفا شما بس کنید، همچنان از برخوردهای زشت و از منمیت دست بر دارید. شما همانقدر در کشاندن جنبش فدائی به دامن خط مشی حزب توده و از آن طریق به سوی دفاع از خط امام نقش دارید، که فرخ و سایر رهبران فدائی
شماها و آن نسل از رهبری فدائی که آن همه اشتباهات مرتکب شدید و بزرگترین سازمان چپ را به مسلخ خط امام بردید، کمی صداقت داشته باشید، سیاست و رهنمود دادن را تعطیل میکردید و اگر یک ذره صداقت داشتید، خاطرات خود را آنگونه که بود، نه برای پرونده ساختن درخشان برای خود مینوشتید و منتشر میکردید، تا نسل آینده و حال بفهمند شماها چه رهبران کوتولویی بودید، که چه ها بر سر جنبش چپ آورد ید، تا تکرار نکنند.
لطفا از جانباختگانی چون هیبت همچنان برای خود نا صادقانه پرونده قهرمانی درست نکنید. اگر شهامت دارید آرشیو روزنامه کار خودتان از بعد انشعاب ۱۶ آذر تا سال ۱۳۶۲ را منتشر بکنید، تا همگان بفهمند، شماها در دفاع از جمهوری اسلامی و خط امام قوی سبقت را از حزب توده ایران هم برده بودید. تاسف که
۶۴٣۹۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ شهريور ۱٣۹٣       

    از : امیر آمویی

عنوان : اعتذار و تصحیح
با سلام

به آقای مقصودی و دیگر خوانندگان

در سطر دوم یادداشت پیشین، کلمه ی داخل گیومه («طن») نادرست و «طنز» درست است. همچنین است در یک یادداشت پیشن که "خودکشی" در اثر بی توجهی به صورت "خدکشی" درج شده بود.

ممنون از تصحیح و توجه

آمویی
۵۴۶٨۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۲       

    از : امیر آمویی

عنوان : نهال دوستی
آقای محسن مقصودی،

قبل از هر چیز باید از شما تشکر کرد به خاطر پاسخ صبورانه ای که داده اید. من کلمه ی آفتابه را از جهت «طن»ز به کار بردم نه از سر «تحقیر» و آن هم در اشاره ی نامستقیم به شرایطی که می بینید. راستی چه تحقیری بزرگ‌تر و اسفناک‌تر از تحقیری که تاریخ به دست حکومت دیکتاتوری شاه و حامیان خارجی اش و نیز استبداد ماقبل قرون وسطایی جمعی آخوند و توطئه های پشتش، که نه از سوسیالیزم علمی اطلاعی داشتند و دارند و نه از تاریخ و تحلیل های علمی- بر ایرانیان روا داشت؟ اسفناک نیست که احزاب گوناگون مترقی در مصاف با روحانیت این چنین زار و پراکنده شوند!؟

در هر حال تا زمانی که چشمان این اپوزیسیون مترقی برای ایجاد برنامه ی حداقل دموکراسی باز و جبهه ی متحدی تشکیل نگردد، این سخنان جاری و این بحث ها ساری خواهند بود.

باید برای کاشت و رشد همان نهال دوستی و جبهه ی متحد کوشید، اما به چه شکل (؟) پاسخش شاید به زودی و در سالهای پیش رو داده شود.

پیروز باشید.

آمویی
۵۴۶۷۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۲       

    از : فریدون بی بیان

عنوان : پاسخ پاسخ محسن مقصودی
آقای محترم شما چند کامنت در زیر این نوشته ء آقای کشتگر گذاشته اید که موجب گردید تا دوستان با نظرات شما برخورد کنند. نگارنده بخاطر کامنت حضرت عالی که عینا در زیر کپی آن قرارگرفته، چند کلمه ای نوشتم. بهتر است کامنت خود را یکبار دیگر مرور کنید و در این باره صحبت کنید و پیشنهاد سازنده بدهید.
====================
محسن مقصودی
عنوان : اشباح برج عاج !
جالب این است که اشباحی در بالای سفره بحث نشسته اند و در حالی که مرغ و پلو را به نیش می کشند، خود را در جایگاه قاضی القضاه می بینند ! فضای مجازی هست و اشباح سرگردان و کاریش هم نمیشه کرد !
بهتر است که بحث را مابین اشخاص حقیقی پی گیریم.
۵۴۶۴۸ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۲
====================

اولا خوانندگان از کجا بفهمند که جنابعالی با این ادبیات برای بهم ریختن بحث ها به این جا نمی آئید؟ خیلی به شهرت خود اطمینان دارید؟ آیا واقعا ما باید فکر کنیم شما راست میگوئید و از اشخاص «حقیقی» هستید .چرا اینطور فکر می کنید؟

ثانیا اعم از اینکه اسم شما حقیقی است یا مستعار ، اندیشه شما ملاک است که از همین نمونه معلوم است.
رابعا پیشنهاد جنابعالی برای بهبود وضع چیست؟
۵۴۶۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۲       

    از : محسن مقصودی

عنوان : همبستگی بین المللی کارگران جزء جدائی ناپذیر مارکسیسم است
آقای امیر آموئی،
در هر بستری که کار و پیکار برای آزادی و برابری در جریان است ، چو نیک بنگری ، درخت دوستی، رفاقت و رزم مشترک کمونیست ها هم کاشته شده است. فرقی نمی کنه که با "آفتابه" آبش دهی و یا با عرق جبینت و یا با اشک دیدگانت سبز نگهش داری!
به تحقیر نوشته ای "آفتابه" ، یاد عمل زشت و شرم آور نیروهای امنیتی رژیم افتادم که به گردن جوانان به اصطلاح شرور "آفتابه" می اندازند تا آنها را تحقیر کنند. جوانانی که ثمره خود حاکمیت استبداد و مذهب مسخ شده حاکم اند.
بله ، همبستگی با وابستگی فرق دارد همانگونه که مستقل بودن با خود محور و خودکامه بودن فرق دارد، همانطور که تکروی کردن با کار جمعی کردن و یا فردی عمل کردن با تعاون داشتن فرق دارند. محور بحث آقای کشتگر اینجا است که:"مساله اصلی و گوهری که تولد سازمان و ادامه حیات آن را تبیین می کند ضرورت حضور چپ مستقل و قائم به ذات است. "
همبستگی پرولتر های جهان ،جزو اصول اساسی مارکسیسم هست. سوال اینجاست، بر فرض حزب توده ایران، اندازه ها را رعایت نکرده است و از ورطه همبستگی به وابستگی سقوط کرده است، دیگر کمونیست های" مستقل و قائم به ذات" ایران، با کدام احزاب مارکسیست ، اتفاق و همبستگی و همراهی دارند؟ چرا هنوز هم تا صحبت از انترناسیونالیسم می کنی همه یاد حزب توده می افتند؟
سی سال پیش، حزب توده ایران در میان نیروهای کمونیست وزن نظری و سیاسی سنگینی داشت. چرا که کودتای ۲۸ مرداد گسست بزرگی در رشد و تکامل و آموزش کمونیست ها بوجود آورده بود، و بسیاری از مبارزان مارکسیست ، در دههای ۴۰ و ۵۰ ، به زندان کشیده شده و یا کشته و اعدام شده بودند.
امروز اما چنین نیست، حزب توده ایران که هنوز هم در صحنه سیاسی تاثیر گذار هست، بخش کوچکی از جنبش کمونیستی ایران را تشکیل می دهد و به دلایل مختلف از جمله اعدام و زندانی شدن بسیاری از رهبران و کادرهایش، حتی به قد و قواره سی سال پیش هم نرسیده است. حال چگونه است که هنوز نماد انترناسیونالیسم کارگری در ایران باقی مانده است؟ بهر حال این سوال را باید آقای کشتگر و دیگر دوستان پاسخ دهند که همبستگی بین المللی راقبول دارند یا نه؟ مارکسیسم را قبول دارند یا نه؟ وقتی از چپ صحبت می کنند ، کمونیست ها را جزو نیروهای چپ می بینند یا نه؟ انترناسیونالیسم سوسیالیست ها که گویا به انتهای خودش رسیده است، سرمایه داری که دست به جهانی سازی زده است ، "چپ مستقل و قائم به ذات" جهانی هست و یا فکر می کند ایران کشوری است که نوعی حکومت چپ "قائم به ذات"، قدرت را در آن بدست خواهد گرفت و مردم را خوشبخت خواهد کرد؟
پاسخ به این سوالات،حداقل نشان می دهد که آیا ما در جهان واقعی بسر می بریم و یا ذهنیت ها بر ما چیره شده اند.
مطالب دیگری که مطرح شده اند قابل بحث هستند اما، بسیار حجیم تر از گنجایش یک کامنت!
۵۴۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۲       

    از : محسن مقصودی

عنوان : اندیشه سیاسی طبقاتی است!
آقای فریدون بی تاب،
با تشنج زائی موافق نیستم بلکه با تشنج زدائی موافقم. منطقی نیست کسی که نام ناشناس برای خود میگزیند، اشخاص حقیقی را در این دنیای مجازی زیر سوال ببرد. هم اینک در ایران بسیاری از فعالان سیاسی هستند که آشکارا نظراتشان را بیان می کنند و در بازجوئی هم کوتاه نمی آیند و هزینه زندان و فشارهای جسمی و روحی آنرا نیز می پردازند. چرا این آشکارگوئی نسل جدید مبارزان آزادیخواه را الگوی خود نکنیم.
هم در وزارت اطلاعات رژیم و هم در انواع دستگاه های تبلیغاتی امپریالیستی ، افرادی وظیفه دارند تا از شکل گیری اندیشه های جمعی مترقی جلوگیری کنند و با انواع و اقسام اسامی مستعار، به گل آلود کردن چشمه های وحدت و اتحاد و همکاری آزادی خواهان بپردازند،تشخیص این اشباح از کسانی که بهردلیلی از اسامی گمنام استفاده می کنند مشکل است، از این رو به نظراتی که صاحب واقعی آنها مشخص نیست ،نمی پردازم.
در ضمن ، هیچ گونه مسئولیتی در حزب توده ایران ندارم، از این رو پاسخ سوالات شما،وظیفه مسئولین حزب است.
به نظر من فرهنگ پرولتری، ادعای برتری و جدائی از فرهنگ عموم بشری ندارد. تکامل فرهنگ بشری برای انسانی تر شدن و بدور ریختن بافت های پوسیده خرافی، ارتجاعی،تبعیض گرا، عدالت ستیز ، استعمار پذیر ، نژادپرست و آزادی کش است.
۵۴۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۲       

    از : امیر آمویی

عنوان : تفاوت عظیم میان «همبستگی» و «وابستگی»
آقای محسن مقصودی

با درود
در مورد بند نافتان: این "درخت دوستی و رفاقت و رزم مشترک کمونیستهای میهن" در کجای ایران است؟ لطف کنید نشانش بدهید تا بقیه هم همانجا دنبال بند نافشان بگردند و صد البته پیدا هم نکنند. حتی در زندانهای رژیم گذشته و کنونی هم این دوست، اشتراک معنای ملموسی پیدا نکرده! شما هم که دفعه ی بعد به زیارتش می روید، اگر با آفتابه ی آب افکار "انترناسیونالیستی" - به مفهوم توده ای کلمه - بروید، هرگز آن درخت را پیدا نخواهید کرد. وضع را که می بینید!

دیگر این که ما در تاریخ صد و چند ده ساله ی اخیر کشورمان نتوانستیم چنان درختی با ریشه ای توانمند و قائم بالذات به بار آوریم و فقط یکی از دلایلش وابستگی نظری و عملی حزب توده به حزب کمونیست مسخ شده ی روسیه بود. جناب مقصودی، ظاهرا ادبیات حزب توده ذهنتان را انباشته است. ظاهر زیبای دعاوی آن حزب با اعمالش توافق نداشت، هرچند که درونمایه خبر از ماجراهای پشت پرده می‌داد. کاش حزب توده واقعا می‌توانست عقل و عملش را ندهد به دست کسانی که ذره ای برای احزاب خارجی کمونیست برادر ارزشی قائل نبودند و آنان را نوکران و آلت دست خود می خواستند!

می گویید: "دوم آنکه آگاهی و باور به سوسیالیسم علمی ، فدائی و توده ای و راه کارگری ندارد." همان طور که می بینید، هریک از گروههایی که نام برده اید با نی‌لبک سوسیالیزم علمی که "علمی" بودنش را هم ممکن است فراموش کرده باشند، نواهای گاه موزون و گاه ناموزون خاصی در آورده و می‌آورند: از سرسپردگی به دیگری و ندیدن اولویت امور داخلی نسبت به امور خارجی، از اتخاذ مشی ناممکن مسلحانه تا افتادن به دامان حزب توده و از چسبیدن به سوسیالیزم ناممکن خیالی که ماوراء شرایط موجود است و حتی عدم درک شرایط واقعی امروز و فکر اصلاح جمهوری اسلامی تا همین چند روز پیش!

می گویید: "مشکل در جامعه ما این بوده و هست که بخاطر سرکوب وحشیانه و کشتار بی رحمانه کمونیست ها از آغاز تا کنون، تداوم تجربه و ترویج آگاهی سوسیالیستی دچار گسست شده است و عدم توازن موجب تفرقه!" در کجای دنیا چنین مشکلاتی نبوده؟ آیا این فقط مخصوص ایران است؟ سرمایه داران و مستبدان مدافع آنان، بانکداران هار و حاکمان نفتخوار، اینها تا بتوانند هواخواهان و روندگان راه سوسیالیزم را از دم تیغ می‌گذرانند. شاید مشکل اصلی در این باشد که احزاب سوسیالیست (؟) این مملکت تنها ریشه در لایه های خرده بورژوازی و روشنفکران شهری داشته اند تا در میان طبقه ی کارگر، شاید این روشنفکران نگاهشان بیشتر به خارج از ایران بوده تا به داخل، شاید این روشنفکران به مبادی و پایه های عملی‌تر و سهل الوصول‌تر ایجاد احزاب و همکاری نزدیک آنان پی نبرده اند، شاید این روشنفکران تا جای لازم درنیافته‌اند و در نمی یابند که هرآنچه می کنند باید برای تغییر وضع داخلی به نفع اقشار بالنده و مترقی کشور و به نفع تغییر دموکراتیک جامعه و حرکت بعدی آن به سوی سوسیالیزم باشد! آنها در نیافتند که راه سوسیالیزم از مسیر ایجاد دموکراسی در درون می گذرد! آنان گاه منافع خارجی را به داخلی مرجح دانستند، گاه در دام قهر سرنگون شدند و گاه چنان از زمینه ی واقعی فاصله گرفتند که مثل ستارگان کهکشانها از مدار دید آنروزی و امروزی خلق خارج گشتند. اشتباهی که خود شما هم می کنید و روشن است: نوشته اید: "قطب نمای ما منافع طبقه کارگر ایران و منافع بزرگ پرولتاریا و زحمتکشان کشورهای جهان است." این سخن خیلی زیباست، ولی دشمن تراش هم هست! در نگاه نخست تقدسی ملکوتی دارد! چه زیباست واقعا دنیایی که در آن کارگران از بند استثمار وحشیانه دژخیمان سرمایه دار رهایی یافته اند! این طور نیست؟ اما این سخن ممکن است فاجعه بار باشد! در کجا؟ در کشوری که کارگران در آن هنوز از لحاظ فرهنگی و از نظر فهم و درک سوسیالیزم و اِعمال علمی و تکنولوژیک آن سوسیالیزم، بلوغ کافی نیافته اند! به همین دلیل است که قطب نمای شما باید سرش را کج و راهش را با فروتنی دیگر کند. لازم است این قطب نما در شرایط کنونی مسیر را به گونه ی دیگری نشان دهد. راه سوسیالیزم از راه دموکراسی می گذرد و دموکراسی ضرورتاً سوسیالیزم نیست.

نوشته اید: "باید از انقلاب فنی ارتباطاتی برای ترمیم این گسست ها بهره برد." برداشت شما خیلی رومانتیک است. انقلاب فنی مثل شمشیر دو لبه است! از مفهوم «بیگ برادر» (Big brother) خبر دارید؟

این که می گویید "کمونیست ها با هم جدل و بحث و گفتگو و مبارزه ایدئولوژیک می کنند، ولی کینه ورزی به هم ندارند" این یک آرزوی باشکوه و نوغی تخیل است. کاش چنین باشد؛ ولی نیست: به کینه ورزی های موجود نیم نگاهی بیاندازید! نمی‌خواهم شما را به تاریخ مبارزات اسفناک فی مابین بلشویکها و منشویکها و آن افتضاحات ارجاع دهم.

گفته اید: "دشمنان کارگران و زحمت کشان اسم این همبستگی بین المللی را می‌گذارند، وابستگی و عدم استقلال." دشمنان کارگران غلط می کنند از این حرفها می زنند، تازه اگر می زنند کارگران چرا باید گول بخورند! «همبستگی» چه ربطی به «وابستگی» دارد؟ می توان مستقل بود اما در عرصه ی عمل جهانی به طور هماهنگ عمل کرد- به شرط این که آن احزاب به بهای از دست دادن استقلال خویش وارد چنان ارکستری نشوند. شما باید به آن زحمتکشان بفرمایید که وابستگی و همبستگی دو مقوله ی گوناگون اند، که اولی مخرب و دومی سازنده است!

نوشته اید: "در حالی که نمایندگان سرمایه داری جهانی براحتی گردهم می آیند و برای تقسیم منافع جهان قول و قرار می گذارند، هر همکاری و همبستگی و هم فکری کمونیست ها را عدم استقلال می‌نامند." مگر جز این هم می توان از آنان توقع داشت. آنان دشمن ایجاد دموکراسی و سوسیالیزم اند و در این راه از گفتن هر حرف مفت و دروغی ترس ندارند. این به عهده ی احزاب مترقی است که راههای همبستگی و جلب اعتماد زحمتکشان را بیابند و آن ها را در صورت پذیرش توده ها تعمیم دهند.

گفته اید: "همبستگی کارگری یکی از اصول اساسی سوسیالیسم علمی است". این درست. اما همبستگی چه ربطی به ذوب شدن در دیگر احزاب دارد؟

ادعا کرده اید: "سوم اینکه [فلانی] گویا خود مقاله را با دقت نخوانده است و کامنت ها برایش جالب تر بوده اند." اشتباه می‌کنید. با دقت خوانده ام. اما آنچه را که ما تقریبا از تمامی کادرهای رهبری حزب توده در تلویزیون دیدیم، چیز دیگری بود! کاملا پیدا بود که آنان دیگر خود واقعا به ضرورت انحلال و تلاشی حزبی که مثل گاری به دنبال استر حزب کمونیست منحرف روسیه بسته شده بود خسته شده بودند و باور کنید که این تنها نکته مفید آن نمایش تاریخی بود و شاید بد نباشد از این نظر هم به موضوع نگریسته شود. درست مثل مرگ ققنوسی که برای تولد پرنده ای جوان و نیرومند و فارغ از وابستگی اقدام به خدکشی می کند! خوشبختانه اکنون حزب کمونیست روسیه آن نقش پیشین را ندارد و احتمالا به ضعفهای خود پی برده است!

اما داستان تشکر از لاجوردی: شاید بهتر باشد تشکر و تقدیر از لاجوردی را بگذارید برای بقایای امروزی توده‌ای ها! چرا که دست کم اکنون می توانند با صداقت به گیج فکری ها و خوش خیالی های حزب توده پی ببرند و دریابند که ماهیت قدرت حاکمه را باید «ابتدا» براساس سیاست و «عملکرد داخلی»اش ارزیابی کرد و «بعد» بر پایه ی «سیاست خارجی» و تازه در این ماجرا باید گول حرافی ها، هذیانها و عربده های آن حکومت قرون وسطایی را هم نخورد. کجایی سعیدی سیرجانی تا به دادمان برسی!

اما در پایان، سخن سنجیده ای گفته اید که شایان توجه است: " امروز با سی سال پیش تفاوت های اساسی بوجود آمده است." بله درست است. و البته این سی و چهار سال گذشته اگرچه خواب برخی را آشفته و وجدانشان را ناراحت کرده، اما برخی را هم به خوابی عمیق تر فرو برده. برخی سازمانها را چند تکه کرده، هنوز اختلافات پا برجاست و هنوز هم تفاسیر رنگارنگ زمینه ساز گمراهی و تفرقه است.

در مورد آقای کشتگر: پرسش این است که آیا او هنوز به سوسیال دموکراسی باور دارد یا نه و اگر دارد کدام ارگان را برای رهبری آن نظام مشروع می‌داند.

توفیق یارتان

آمویی
۵۴۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲       

    از : امیر آمویی

عنوان : شرمنده رهروی که عمل بر مَجاز کرد
آقای کیوان ش

با درود به شما و به خاطره‍ی پاک عزیزانی که از سالها پیش از انقلاب جانشان را به کف گرفتند و برای خلق باختند.

در مشت محکمی که به دهان بنده کوفته و شرمنده ام کرده اید، چهار پرسش، دو متلک، یک ادعای بی پایه و اساس و البته یک مورد هم جای شرمندگی وجود دارد. به کوتاهی پاسخ می دهم:

پاسخ پرسش اولتان این است: بله. پاسخ پرسش دومتان: تا حدود زیادی بله؛ در این زمینه می توانم بگویم اطلاعاتی دارم. پاسخ پرسش سومتان: بله و حتی بسیاری از آنها را خوانده ام و دقیقا پس از خواندنشان بود که به این نتیجه رسیدم که مشی مسلحانه، استراتژی که اصلا نمی تواند باشد هیچ، در تاکتیک درست بودنش هم جای شک و تردید فراوان است - یک سال قبل از انقلاب ارتجاعی بیست و دوم بهمن بود. متلکتان: راستش ریگی در کفش ندارم. نوشته من را دو باره بخوانید. نکته این است که «تعداد» نوشته ها اهمیتی ندارد! مهم درستی و کیفیت نوشته هاست! اگر بدانید که چه می گویم!

پاسخی به ادعایتان: برای خیلی ها، خیلی چیزها، براساس خیلی اسناد ثابت شده! باید دید آن خیلی ها کیستند، آن خیلی چیزها چیستند و آن خیلی اسناد چه اسنادی هستند. در تاریخ بسیاری افراد و اسناد می توان یافت که هر امر درست یا نادرستی را به کمکشان می توان به صورت حقیقت جلوه داد که تنها گذشت زمان محک صحت و سقم آنهاست. در مورد آن عزیزان شجاع و رزمندگان راه آزادی هم بگویم که تا جایی که برادر کوچکتان دریافته بهترین آثار نوشته شده آثار زنده یاد بیژن جزنی است نه دیگر چریکها: به منابع موجود در این زمینه رجوع کنید؛ از جمله به نوشته های پیمان وهابزاده. مع هذا هیچ یک از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی که به مشی مسلحانه روی آوردند، سرشت سیاسی، طبقاتی ، اجتماعی و روانی زمان و مکان خود را نمی شناختند. حرکت فدایی و مجاهد برای شکستن سکوت بود، همچنان که خود گفته اند. آنها با آرمانهای بسیار انسانی و خوب، با شجاعت و با فروتنی بسیار، گام در راهی گذاشتند که جز نابودی خودشان و نیروی خرده بورژوازی انقلابی که اغلب هم دانشجو بودند، نداشت. اگر چنین نمی بود، در بیست و دوم بهمن چنان نمی‌شد!

در مورد سند و مدرک، دوست دارم مثالی برای شما بزنم: برای این که ثابت کنید یک بعلاوه یک می شود دو، سه راه مختلف وجود دارد؛ اول: شنونده یا خواننده خود را به صفحه‍ی خاصی از کتاب حساب اول یا دوم دبستان رجوع دهید- خنده دار است؛ نه؟ دوم) با چماق روشنفکرانه‍ی چریکی به جان فرد پرسشگر بیفتید تا از ترس بپذیرد- نوعی از ولایت، نوعی از فقاهت ؛ سوم) ابتدا در مورد مفهوم اعداد "یک"، "دو" و معنای "بعلاوه" به طور کانکریت و ملموس با شنونده به توافق برسید و سپس یک واحد چوب کبریت را در کنار یک واحد دیگر بگذارید و از او بخواهید که آنها را با چشم ببیند، با دست حس کند و بعد بشمرد. مفاهیم تاریخ و تاریخ سیاسی تقریبا شبیه همین مفاهیم ریاضی هستند. درستی و نادرستی آنها را شرایط ملموس و قابل تجربه تبیین و تعیین می کنند. اکنون تاریخ نشان داده که مشی مسلحانه در ایران نادرست و لذا تئوری بیان شده نیز بی پایه و اساس و فاقد عمق علمی بودن. به بیان دیگر یک به علاوه یک (همان تز "مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک") مفهوم و کمیتی معادل با دو (یعنی برانگیختن ارتش کار علیه سرمایه و ایجاد سوسیال دموکراسی) را ایجاد نکرد. هم چشم و هم حس لامسه این را به روشنی نشان داد.

متلک آخرتان: "دلیل محکمه پسند" و "ولیان فقیه" . محکمه ی مباحثی که مطرح شده ، تاریخ است و اکنون همان طور که عرض شد، محکمه ی تاریخ راه آن عزیزان را مردود شمرده است. در مورد "ولیان فقیه": نگاهی به آینه بیاندازید و این بیت را از حافظ، با کمکی تغییر بجا و به موقع، زمزمه کنید:

اکنون که پیشگاه حقیقت شده‌ ست پدید / شرمنده رهروی که عمل بر مَجاز کرد

راستی آقای کیوان، هیچ نمی دانستم که "برخواست" را با این املای نازنین و زیبا هم می توان تحریر کرد!
۵۴۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲       

    از : فریدون بی بیان

عنوان : سپیدار مانده است بی چیزی ـ ازیرا که بگزید مستکبری را
آقای محسن مقصودی ، بنظر نگارنده ء این کامنت روش برخورد تحریک آمیز جنابعالی می باشد که بحث ها را به « نشتج » می کشاند. برای برخورد جدی با اندیشه، بهانه ء دنیای حقیقی و مجازی نیز قابل قبول نمی باشد. در تمام دنیا نیز اسم مستعار پذیرفته گردیده است. کسی هم برای نوشته و اندیشه ء نا مربوط قاعدتا وقت نمی گذارد چه با اسم مستعار یا حقیقی. متاسفانه عده ای همه جا ایجاد مزاحمت می کنند. قدیما یک عده مریض در تمام دنیا "مزاحم تلفنی " بودند.
اما برخورد شما فقط با منقدین حزب توده این چنین نیست .یک نگاهی به تاریخ حزب بیاندازد و بگوئید شما با کسانی که عمری در جزب توده فعالیت کردند ولی بدلایلی دارای نظر دیگری شدند چگونه برخورد کرده اید؟ آیا همه با سوسیالیسم مشکل دارند؟ از بعداز ۲۸ مرداد شخصیت هائی معروفی بهر دلیل از حزب فاصله گرفتند مانند شاهرخ مسکوب بعداز سرکوب ۶۱ نیز بسیاری با سیاست های حزب برخورد انتقادی داشتند. از جمله سیاوش کسرائی، ما در باره این انسانهای والا چه میگوئید؟ شما نظرخواهی بی.بی.سی. بمناسبت ۷۰ سالگی حزب را تخطئه کردید. مگر میشود حرف کسانی که یک عمر بخاطر آرمان های حزب فعالیت کردند و به نتایج جدیدی رسیدند را توجه نکرد و فقط محکوم کرد. شما نظر مخالف را منتشر نمی کنید . کامنت هم قبول نمی کنید ولی همیشه برای «دگر اندیشان» تعیین تکلیف می کنید .از برچسب زدن هم دریغ نمی فرمائید. این یک فرهنگ است .ممکن است شما مدعی شوید فرهنگ "پرولتری" یا "سوسیالیستی" می باشد. ولی نگارنده در نهایت فروتنی میگوید: بسیار خب ، ولی در شرائط امروز ایران و جهان که فرهنگ" سنتی " یا " دلال" و "لیبرالی" مسلط می باشد. وظیفه شما می باشد که خود را از همه مارکسیست ها راستین تر میدانید. مطالب خود را قابل فهم برای این «خلایق » طرح کنید که در نبود جامعه ء سوسیالیستی فرهنگ "پرولتری " شما با دیگر فرهنگها اصطکاک غیر صروری نداشته باشد.
موفق باشید
۵۴۶۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲       

    از : کیوان ش

عنوان : اقای امجد کریمی
مسئولین محترم سایت اخبار روز، یک سو تفاهمی از نوشته من برای آقای امجد کریمی شده که دیروز برای ایشان نوشتم که بنظر میرسد نوشته مرا یا خوب نخوانده اند و یا متوجه نشده اند. اگر خوب میخواندند ، هدف نوشته من این بود که اقایان کشتگر و صفا از نام نیک زنده یاد هبت الله معینی بنفع نظرات سیاسی خود بهره نگیرند و از جانب ایشان اعلام نظر نکنند چرا که نه مدرکی دارند و نه سندی. اقای امجد بر این فکر افتاد که قصد من خراب کردن نام و شخصیت نیک و ازاده هبت الله بود. چنین مباد و چنین نشود. از اقای امجد هم خواهشمندم که بار دیگر قبل از برچسب زدن و محکوم کردن نوشته ها خوب بخوانند. با تشکر
۵۴۶۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲       

    از : Hadi shahab

عنوان : با درود به هیبت الله معینی چاغروند که به این نظام اسلامی شکنجه نه گفت
آقای علی کشتگر،
یک سازمان میتواند سیاستش را صرفا از این زاویه بنمایاند که خود را زیر سلطه هیچ کشوری نمیبیند و از سیاستهای حزب برادر(حزب کمونیست شوروی ) پیروی نمیکند.
سوالی مطرح میشود اینست که آیا سیاست آن حزب برادر بزرگ درست بود یا خیر؟
بله در آن مرحله هر ۴ جریان ۱۶ آذر ،سازمان اکثریت ، حزب توده و حزب کمونیست شوروی از رهبری حکومت اسلامی بعنوان یک جریان ضد امپریالیست حمایت میکردند. امیدوارم که طرفداران جریانات ذکر شده اینجا در پی تحریف تاریخ نباشند. نگاهی به نشریات و اعلامیه های ۳ جریان مزبور گواهی این ادعا است .

آقای علی کشتگر در قسمتی از مقالهتان به اعدام رفیق فریدون اعظمی اشاره میکند و مینویسید: " ...روزی که خبر اعدام فریدون اعظمی رسید با همایون بودم. تا پاسی از شب درباره فریدون و خاطراتی که از او داشت حرف زد. می گفت فریدون صاحب فضایل اخلاقی بود، شجاع و پاکباز بود. اما وقتی چند روز بعد کار اکثریت خبر اعدام فریدون اعظمی را به شیوه ای که بازگوکردنش هم ملالت آور است منتشر کرد، تاثر و عصبانیت را با هم در چهره اش دیدم. .."
آقای علی کشتگر من هیچگونه شکی در اینباره ندارم که فریدون اعظمی انسان شریف و مبارزی بوده. در زندان نیز تا به آخربر سر اصول اخلاقی و انسانیش ایستاده و قابل تقدیر زیاد نیز میباشد ...

آقای علی کشتگر چرا نمیگوید که تا موقع اعدام این رفیق بسیاری از همفکران او اعدام شده بودند. و سازمان شما، حزب توده و اکثریت در پی ماستمالی این اعدامها بودند و . براستی چرا اینقدر شهامت آن را ندارید که بطور روشن از خود و دوستان خود انتقاد کنید. آقای کشتگر حقوق بشر که آشنا بازی و این حرفها سرش نمیشه. آقای کشتگر در همان تابستان و پاییز ۶۰ میدانید چقدر جوان و نوجوان این کشور تنها به جرم پخش یا داشتن یک اعلامیه و یا نشریه به جوخه اعدام سپرده شدند.

براستی فرق میان جزنی ، پویان ، حمید اشرف ، احمد زاده و .. با رهبری سازمان اکثریت و حزب توده در چیست؟
جواب را میتوان در چند کلمه بیان کرد: ایستاده گی در مقابل حکومت زور و تزویر .
بله آن رفقا برای این حکومت کثیف کت ضد امپریالیستی درست نمیکردند.

آقای کشتگر بخشی از شکست خود را مدیون کسانی هستید که هنوز که هنوز است خود را همنشین حمید اشرف مینامند.

حمید اشرف برای ما رفیق زحمتکشان بود و این یکی ... حامی سرمایه و سرمایه داران

با درود به هیبت الله معینی چاغروند که به این نظام اسلامی شکنجه نه گفت
۵۴۶۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲       

    از : محسن مقصودی

عنوان : اشباح برج عاج !
جالب این است که اشباحی در بالای سفره بحث نشسته اند و در حالی که مرغ و پلو را به نیش می کشند، خود را در جایگاه قاضی القضاه می بینند ! فضای مجازی هست و اشباح سرگردان و کاریش هم نمیشه کرد !
بهتر است که بحث را مابین اشخاص حقیقی پی گیریم.
۵۴۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲       

    از : همنشین بهار

عنوان : «هیبت» درست است.
تصویر شاد و خندانی که در دست مادر معینی است فرزند نجیب و دلیر وی «هیبت» است. هیبت الله معینی چاغروند.
«هبت» نام دقیق او نیست.
...
در زندان شاه نیز، همه «هیبت» صدایش می‌زدند. وقتی در زندان بچه ها «اش‌تی‌تی» بازی می‌کردند و او برنده می‌شد، به شوخی شعر خاقانی را در ستایش «مظفر الدین قزل ارسلان ایلدگز» می‌خواندیم که:
دریا هبتی و کوه هیبت
کز ذات تو این و آن ببینم .
با کمال احترام: همنشین بهار
۵۴۶۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲       

    از : ایکاروس

عنوان : نقد نظر
صرفنظر از اظهارات و ادعاهای آقای مقصودی و عیسی صفا که مرغ پخته را به خنده می اندازد و هنوز در چهار چوب همان دستگاه دروغ پراکنی حزب توده قرار دارند، بقیه دوستان ظاهرا" اظهارات یکدیگر را به دقت نمی خوانند و تنها در فکر بیان گفته خود هستند. لازم است با سعه صدر نقدها را خواند و به آن جواب داد. نقد مبارزه مسلحانه دلیلی بر بی احترامی و شایسته نبودن رهبران جانباخته فدایی نیست و هرکسی می تواند آن را بپذیرد یا نقد کند. به نظر می رسد بعضی دوستان اصلا" متن مقاله دیگری را درست نخوانده است.
۵۴۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲       

    از : کیوان ش

عنوان : یک سوال از اقای آمویی
جناب اقای آمویی که به تکرار سخنان بدون پشتوانه مخالفان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پرداخته اید و از "عمق" بی سوادی سیاسی فدائیان مینویسید. ایا یک بار در عمرتان شده که ادعایی را با سند و مدرک اعلام کنید. به نظر میرسد که خود را صاحب نظر هم میدانید. ایا تا بحال بخود زحمت داده اید به تعداد مقالات و کتاب و کتابچه این سازمان بین ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۵ بیاندازید تا شرمنده ادعای تو خالی خود شوید. شما اگر ریگی در کفش ندارید سازمان، گروه، یا حزبی را نشان دهید که بیش از این سازمان در طول آن ۵ سال تولید نوشتاری و تحقیقی کرده، البته شما که عالم آگاهید ولی برای دیگران با سند و مدرک ثابت شده که زنده یاد حمید مومنی در حال که مخفی و تحت تعقیب روزانه بود یک تنه با جمع معلمین چپ ایران، سازمان وحدت کمونیستی که در محیطی امن و امان و دسترسی به تمام کتب و مقالات، به مقابله تنوریک برخواست و عملا آنها را زمین گیر سیاسی کرد. به نوار های زنده یادان حمید اشرف و تقی شهرام گوش دهید تا شاید شرمنده خود شوید که بودن حتی یک دلیل و مدرک محکمه پسند همانند ولیان فقیه تنها فتوا داده اید.
۵۴۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲       

    از : amjad karimi

عنوان : یاد ستاره ی سرخ آسمان غمزده ی لرستان .
در مسلخ عشق جز نکویان را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند .در ارتباط با نوشته های غرض آلود *کیوان ش* در ارتباط با فرزند دلیر خلق لر هبیت معینی .فقط می توانم بگویم برای شما متاسفم که اینگونه بر کسی می تازی که سالها در زندانهای حکومت هار اسلامی شکنجه شد و دست آخر هم داغش را هم بردل مادرش گذاشتن و هم بردل خلق لر .آقای کیوان ش هیبت معینی شناسنامه ی مبارزاتی دارد از یلان و تناورانی است که با این گونه تهمت زدنها زندگی مبارزاتیش خدشه دار نمی شود .کی بود کی بود من نبودم بقایای خط راست و نپذبرفتن مسئولیت مسئله ایی است حائز اهمیت و قابل بحث و افشاگری .ولی اینکه مغرضانه بر جنازه ی اعدامیانی بتازی که هنوز مادرانشان در خاورانها سرگردانند مهر تائید بر اعدام و خوش آمد گویی به جلادانی از جنس لاجوردی می باشد .یاد ستاره ی سرخ آسمان غمزده لرستان هیبت معینی همیشه جاودانه است .
۵۴۶٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۲       

    از : محسن مقصودی

عنوان : دروقایع سی سال پیش منجمد نشویم !
آقای امیر آموئی،
اول آنکه بند ناف من را در پای درخت دوستی و رفاقت و رزم مشترک کمونیست های میهنم دفن کرده اند.
دوم آنکه آکاهی و باور به سوسیالیسم علمی ، فدائی و توده ای و راه کارگری ندارد. مشکل در جامعه ما این بوده و هست که بخاطر سرکوب وحشیانه و کشتار بی رحمانه کمونیست ها از آغاز تا کنون، تداوم تجربه و ترویج آگاهی سوسیالیستی دچار گسست شده است و عدم توازن موجب تفرقه! باید از انقلاب فنی ارتباطاتی برای ترمیم این گسست ها بهره برد. کمونیست ها با هم جدل و بحث و گفتگو و مبارزه ایدئولوژیک می کنند، ولی کینه ورزی به هم ندارند. قطب نمای ما منافع طبقه کارگر ایران و منافع بزرگ پرولتاریا و زحمتکشان کشورهای جهان است. دشمنان کارگران و زحمت کشان اسم این همبستگی بین المللی را می گذارند، وابستگی و عدم استقلال. این اتهامات را تمام نیروهای سیاه ارتجاع و ضد کمونیست درتمام جهان از جمله ساواک و واواک هزاران بار تبلیغ کرده اند و می کنند. و بخاطرش هزاران و میلیون ها تن از انسان های شریف سوسیالیست را به خاک و خون کشیدند. در حالی که نمایندگان سرمایه داری جهانی براحتی گردهم می آیند و برای تقسیم منافع جهان قول و قرار می گذارند ، هر همکاری و همبستگی و هم فکری کمونیست ها را عدم استقلال می نامند. همبستگی کارگری یکی از اصول اساسی سوسیالیسم علمی است. دوباره این سوال را از آقای کشتگر و دیگرانی که خود را سوسیالیست می نامند می کنم که انترناسیونالیسم پرولتری را معنی کنید و بگوید در این دنیا ، همبستگی شما با کدام نیروی کارگری و پرولتری است؟
سوم اینکه آقای آموئی گویا خود مقاله را با دقت نخوانده است و کامنت ها برایش جالب تر بوده اند. در مقاله می خوانیم که :
""دستگیری وسیع اعضای رهبری حزب توده و خبرهایی که از شکنجه شدید آنان از درون زندان می رسید ما را برآن داشت که هرچه زودتر راهی برای حفظ اعضای آسیب پذیر سازمان، یعنی استادان دانشگاه و هنرمندانی که امکان مخفی شدنشان نبود و احتمال لو رفتن روابطشان با سازمان وجود داشت پیدا کنیم.""
خود آقای کشتگر به شکنجه های رهبری حزب اذعان دارد، حالا آقای آموئی آن ها را "شاهکارهای تلویزیونی" می نامد و برخ می کشد! خوب بود ایشان از لاجوردی ،شاه شکنجه گرهای جمهوری اسلامی ، هم تقدیری می کرد.
چهارم اینکه امروز با سی سال پیش تفاوت های اساسی بوجود آمده است. مقاله کشتگر با این خط و ربط، سوسیالیست ها را در همان فضای سی سال پیش منجمد می کند. حرف این است اگر به عدالت اجتماعی و سوسیالیسم باورمندی، پس از این همه شلاق و درفش و زندان و اعدام، چهره بگشا ، آغوش باز کن و بازو در بازو بی افکن تا نبرد مشترک را با استبداد و استثمار به پیروزی رسانیم.
۵۴۶٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۲       

    از : جمشید برومند

عنوان : نشان دهید غمخوار و یار و یاور جنبش سوسیالیستی هستید.
سهراب عزیز، بعداز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه موجی از امید و حمایت در قلب و روان مبارزان راه آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی در سراسر جهان دمیده شد. ده روزی که دنیا را به لرزه در آورد ! کتابش همیشه خواندنی است و فیلمش نیز دیدنی است. وقایع جنگ دوم جهانی و نقش اتحاد جماهیر شوروی در برابر فاشیسم هیتلری انکار ناپذیر است. همین چند روز پیش بمناسبت سفر اولین انسان به فضا در سال ۱۹۶۱ ، که توسط یوری گاگارین انجام گرفت .تلویزیون دولتی سوئد فیلم مستندی نشان داد که چگونه بعداز این سفر تاریخی ، یوری گاگارین در سفرهای خود به اروپا و آمریکا مورد استقبال وسیع مردم بخصوص کودکان و جوانان قرار می گرفت. ولی با این وجود کسی نمی تواند منکر چپ رویها ، تندرویها ، کجرویها ،مشکلات ، کمبودها ، فشارها ، انحرافات و جنایات که بتدریج ساختار نوپای سوسیالیزم را از درون تضعیف نمود گردد. بالاخره به تلاشی آن منجر گردید.
تاریخ احزاب کمونیست کشورهای جهان نشان میدهد که اغلب آنها بعداز انقلاب اکتبر تاسیس شدند. و در تمام آنها از جمله در حزب توده ایران تلاطم های جنبش جهانی سوسیالیسم و کارگری کم و بیش تاثیر داشته است. باید نکات مثبت بسیار و نکات منفی و انشعابات و انشقاقات و ناروائی ها را در مجموعه ای مطاعه نمود نه فقط یک مورد و آنهم فقط منفی و مخرب . این که برای ادامه ء مبارزه درست نیست. این برخورد در بین بعضی از فعالان بعداز سقوط سوسیالیزم واقعا موجود نیز ادامه داشته و دارد. ولی وقتی به صحنه ء سیاسی امروز جهان نگاه کنیم در بعضی کشورها نیروهای مارکسیست و چپ در دعواها و انتقام گیریها «زمین گیر» نشده اند و با تجدید سازمان و مصمم برای آرمانهای شریف سوسیالیزم به مبارزه ادامه میدهند.
یکی از این آنها حزب کمونیست برزیل پنجمین کشور پر جمعیت جهان می باشد که در دوران جنگ سرد با کودتا و سرکوب نظامیان لَت و پار شد.
امروز فقط داری ۲۰۰ هزار عضو و کادر می باشد که نسبت به جمعیت برزیل ناقابل است. ولی همین حزب در پناه آزادیهای موجود در برزیل توانست برگزار کننده اولین کنفرانس کمونیست های جهان در خارج از اروپا باشد.
من فکر می کنم که غلظت و حّدت برخورد ما با تجربیات بعداز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ مسئله ای را حل نخواهد کرد. ارتجاع شکست خورده پادشاهی و حاکمین کنونی تمام راهیان آزادی و عدالت اجتماعی را از بین بردند. با غم شاهرح هدایتی بسازیم یا سیروس سپهری و علینقی آرش که زود پر پر شدند. یا در همان سالها ، هوشنگ تیزابی و حکمت جو را که زیر شکنجه از بین بردند. گلسرخی و دانشیان را که تمام مردم دیدند. مگر بیژن جزنی ، سعید مشعوف کلانتری و بقیه یارانشان فراموش خواهند شد؟ در زمان شاه ۵۰- ۵۲ با هیبت معینی ، ثقلینی ، سعید آدرنگ و آصف رزمدیده ، حمید منتظری و ..و.. هم بند بودیم .
هیچکدام تصور نمی کردیم که انقلاب شود . و وضع هزار مرتبه وحشتناکتر از زمان شاه گردید. بهروز نابت هم بینهایت شکنجه شد ولی انقلاب رادید.
رفیق دیگرم عباس صابری ،بعداز انقلاب با عشق و امید به ایران بازگشت و هرکدام با تعلقات گروهی مختلف یک پس از دیگری در خون خود طپیدند.
بخشی از جان باختگان کشتار ۶۰ تا ۶۷ از نیروهای وابسته به حرب توده ایران و سازمان فدائیان خلق -اکثریت می باشند. آیا می تواند بگوئید چرا این بخون خفتگان به خمینی و حکومتش نه گفتند ؟ آیا شما حمید منتظری ، ثقلینی ، آصف رزمدیده و سعید آذرنگ را می شناسید؟
آیا می توانید بگوئید این بخون خفتگان در زیر شکنجه چه بایست میکردند ؟
آیا می توانید بگوئید گروهها و سازمانهای چپ بر نامه ای را باید دنبال میکردند و امروز چه باید کنند؟
لطفانشان دهید که برای تقویت جنبش سوسیالیستی غمخوار و یار و یاور هستید.
۵۴۶۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۲       

    از : کیوان ش

عنوان : جعل تاریخ یا واقیعیت امر؟
تاریخ نه بر مبنای نظرات این و آن و یا به دلخواه این و آن بل بر واقعیت حرکت شخص، نیرو، یا سازمانی شکل میگیرد. بنا بر تمامی شواهد موجود ثبت شده حتی در اسناد ساواک، محبوبیت سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و حمایت بیدریغ توام با احترام و ستایش اعضای این سازمان تنها و تنها بواسط عملکرد این سازمان که همانا مبارزه مسلحانه با رژیم دیکتاتوری پهلوی بوده و بس. مهم نیست که یکشیه فدایی شده ها برای مطرح کردن نام خود به وارونه سازی تاریخ دست بیاویزند. مهم نیست که هبت الله معینی چنین میپنداشته یا این امیال و آرزوی های علی کشتگر هست که نام معینی دست آویز مطرح کردن نظرات اش شده. تاریخ را نه کشتگر میسازد نه معینی. تاریخ را واقعیت های صورت گرفته در جامعه میسازد.
جالب هست که مقاله علی کشتگر دست مایه ای شده تا شیفته گان کیانوری و حزب منفورش از بالنده گی "چپ" صحبت کنند که قرار بود با ادغام اکثریت و حزب توده بوقوع بپیوندد!! بقول مذهبیون همفکران حزب توده، جل الخالق!. پیشرفت چپ با رهبری کیانوری-نگهدار - شوخی تاریخ. دیگری اصرار دارد که اری علی کشتگر اشتباه مبکند و هبت الله معینی در همان زندان دوران شاه هم سرسپرده حزب توده بود و این را او به تنهایی میداند چون با او هم سلول بود. عجبا ، جل الخالق! معینی اگر ارادتی به حزب توده داشت چرا باید گذرش به زندان بیافتد. مگر نماینده گان حزب توده از عباس شهریاری و نمانیده حزب در اصفهان برای مجلس دوره اوا "نفوذی" های حزب در ساواک نبودند ( شما بخوانید از رهبران ساواک) جال چرا معینی باید زندانی شود و در رژیم اسلامی ضد امپریالیست جنایتکار قرن اعدام شود، الله العلم. حیف آن "خدا بیامرز" زنده نیست که در "جلسه و پرسش و پاسخ" جوابی به این معما دهد.
۵۴۶۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۲       

    از : امیر آمویی

عنوان : اصل، ایجاد حزب مستقل سیاسی است
توضیح به خوانندگان:

۱- در صورتی که خواستید به لینک داده شده سری بزنید، بعد از وارد کردن آدرس لطفا عدد ۱۵۵ را به لاتین تایپ کنید، در غیر این صورت «سرور» اجازه‍ی ورود نمی دهد.

۲- آقای مقصودی! بند ناف خود شما را کجا دفن کرده اند؟ تازه مگر شاهد شاهکار تلویزیونی آقایان نبودید. خودشان هم از دست خودشان خفه شده بودند. قبول ندارید؟

۳- به نظر من در صحبتهای آقای کشتگر خقایق زیادی نهفته است و ارزش توجه دارد!

۴- سعی نکنید برای حزبی که در واقع دچار فلج و از نظر سیاسی وابسته مطلق به حزب کمونیست شوروی شده بود، اعتباری کسب کنید. از نظر تاریخی حزب توده به پایان راه خود رسیده بود و کسانی که اکنون با نام حزب توده فعالیت می کنند، قطعا باید هویت و استراتژی نوینی برای خود تدارک ببینند، مخصوصا که خود حزب کمونیست شوری و حزب توده با کمال میل سرنگونی را به سرفزازی ترجیح دادند.

بگذارید اگر قرار است حزب سوسیالیستی در ایران شکل می گیرد، حزبی باشد که مغز متفکر خودش برای خودش تصمیم می گیرد و استقلال دارد و مشکلات و مسائل داخلی درون کشور خودش برای آن مهم است، نه اولویت در مصالح حزب به اصطلاح برادر.

۵- یک نکته هم بگم به آقای نگهدار که در اینجا غایب هستند: همان طور که گفته‌اید زندان رفتن یا نرفتن دلیل بر اعتماد و مخصوصا دلیلی بر درستی نقطه نظر و تفکر کسی نخواهد بود! تفکر سیاسی امروز بیشتر یک علم است تا یک مرام. برای علم ورزیدن باید اندیشه ورزید نه زور! تراشیدن سابقه هم دردی را درمان نمی کند. مگر خود شما با آن سابقه‍ی زندان رفتنتان چه می کنید؟ فکر سره ساز و کار خودش را دارد. شما باید بپذیرید که غالب کسانی که در راه مبارزه مسلحانه گام گذاشتند و جان و زندگی باختند، اگرچه فداکار بودند، اما از نظر تفکر سیاسی درست و علم سیاست چیزی نمی دانستند. تاریخ این حقیقت را به روشنی نشان داده است! اتخاذ مشی مسلحانه که لنین در گفتارهای خودش عام بودن آن را به شدت رد کرده است انحراف از راه صحیح مبارزه بود و تشکیلات فدایی در آن زمان توجهی به آن نکرده بود! چنین سیاست نادرستی در غیاب رهبران برجسته و قائم بالذات فدایی و ضعف عمیق تئوری و دانش سیاسی باید فدایی را به دامان حزب توده انداخته باشد. اما من نمی خواهم وارد این بحث بشوم. البته بسیاری کسان بودند که از حدود سالهای پنجاه و پنج و پنجاه و شش به نادرستی طرز عمل فدایی و مجاهد پی برده بودند ولی کسی جرئت نمی کرد انتقاد کند!

۶- در عین حال قویا پیشنهاد می کنم مطلب آقای نگهدار را از طریق لینکی که داده شده بخوانی و با سخن آقای کشتگر مقایسه کنید.

آمویی
۵۴۶۰۷ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۲       

    از : سهراب

در پاسخ به شیفتگان سیاست نادرست حزب توده در مقطع ۵۷-۶۲ باید گفت: حضرات از خواب خودخواسته بیدار شوید. انترناسیونالبزم پرولتری در جهان دوقطبی، اسم رمزی برای گوش به فرمان بودن چپ درمقابل اوامر حزب کمونیست شوروی بود. دفاع از منافع زحمتکشان ایران هیچ نسبتی با دنباله‌روی از فرامین حزب کمونیست شوروی نداشت. یلتسین، آقایف، علیف،... نمونه‌هایی از به اصطلاح رهبران طرازنوین شما بودند.
آقایان نگهدار و طاهری‌پور شایسته است که این نوشتار را در خلوت خویش بخوانند و به تفاوت سیاست اخلاق‌مدار و شارلاتانیزم سیاسی اندیشه کنند.
۵۴۶۰٣ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۲       

    از : محسن مقصودی

عنوان : بند ناف علی کشتگر را کجا خاک کرده اند؟
سال هاست که علی کشتگر به هر بهانه ای به تکرار تاریخچه پرخاشی که خودش و هلیل رودی به روند وحدت سازمان فدائیان خلق ایران و حزب توده ایران کرده اند، می پردازد. تحلیل کشتگر سراسر عاطفی و پر از کینه ورزی کور است.
اول آنکه وی شرایط و موقعیت آن روز کشور را نادیده می گیرد. پراکندگی و تفرقه نیروهای خلق در آن زمان کاملا به سود ارتجاع جنایتکار بود.
من خود شاهد بودم ، در حالی که وزارت ارشاد اسلامی اجازه چاپ کتاب برای کودکان و یا اجازه چاپ پوستر مشترک حزب و سازمان رارد می کرد، به جزوات علی کشتگر و دوستانش اجازه چاپ می داد. همان زمان من این مطلب را به فرهاد نعمانی که استاد دانشکده اقتصاد بود گفتم. وی که از دوستان کشتگر بود، برآشفت و در حالی که ناراحت بود که چرا نورالدین کیانوری، دبیر اول وقت حزب توده ایران برخورد تندی با کشتگر و جریان منتسب به او داشته است گفت که چند ماه باید بگذرد تا گرد و غبار ها بخوابد و موضع حزب توده عوض خواهد شد، من بوی گفتم که فکر می کنید که اصلا تا چند ماه دیگر ما خواهیم توانست فعالیت علنی بکنیم؟ وی سرش را با خوشبینی تکان داد ولی رویدادها خلاف این خوشبینی را نشان دادند.
دوم آنکه آنچه که کشتگر نمی گوید آن است که ن. کیانوری هم با وحدت سریع حزب و سازمان موافق نبود. شاید بعلت آنکه او هم یورش ارتجاع به نیروهای چپ را حدس می زد.
سوم آنکه این تلاش کشتگر و دوستانش برای جلوگیری از وحدت سازمان و چپ ، چه نتیجه مثبتی بعد از ۳۲ سال در بر داشته است؟ اگر این وحدت صورت می گرفت طبقه کارگر ایران ضرر می کرد؟ امروز چپ ایران ضعیف تر بود؟ خود کشتگر حتی نتوانست در جریانی که سردمدارش بود نیز دوام آورد. و امروز تنهای تنهاست.
وحدت حزب وسازمان می توانست به شکوفائی چپ در ایران بیانجامد. هرچه چپ ایران بیشتر مردمی می شد، بیشتر در مقابل مردم پاسخگو بود و می توانست بهتر هم اشتباهاتش را تصحیح کند. کشتگر و دوستانش منافع مردم و طبقه کارگر را در پای اختلافات شخصی با فرخ نگهدار و دیگر اعضای کمیته مرکزی سازمان قربانی کردند.
چهارم ، اما بالاخره علی کشتگر باید توضیح بدهد که " همبستگی جهانی کارگران و جریانها و جنبش های کمونیستی و سوسیالیستی جهانی" بطور مشخص چیست ؟ و مصداقش کدام است؟
"پرولتاریای جهان متحد شوید !"، " آنچه کمونیست ها را از دیگر جریانات خرده بورژوا ئی سوسیالیست جدا می کند، انترناسیونالیست بودن آنها هست" اینها نه صحبت های فرخ نگهدار است و نه شعار های حزب کمونیست اتحاد شوروری، که تکرارشان نشانه وابستگی باشد. اینها آموزش مارکس است برای کسانی که می خواهند بدانند سوسیالیسم علمی چیست و برای سوسیالیسم و عدالت اجتماعی تا نثار جان ، مبارزه می کنند.
علی کشتگر می خواهد با کدام کمونیست و سوسیالیستی در جهان همبستگی داشته باشد؟
می دانم که بند ناف کشتگر را در خاک نفاق دفن کرده اند، عاطفه، عقلش را می فرساید و جدل و گفتگو تاثیری در اخلاق و داوریش ندارد. این چند کلمه را از آن جهت آوردم تا بگویم که حقیقت چند بعدی و چند لایه ای است، یکه تازی نکنیم.
۵۴۶۰۱ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۲       

    از : امیر آمویی

عنوان : به این مطلب هم یک نگاهی بکنید
با درود

بد نیست به این مطلب هم یک نظری بیاندازید. در سال ۲۰۰۷ نوشته شده ظاهرا:

http://www.negahdar.info/index.php/article/۱۵۵
۵۴۵۹۹ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۲       

    از : شاهین انزلی

عنوان : افشای رفقای هم فکر اقای نگهدار ضرورت است چون فردادیر است .
رفیق کشتگر گرامی .از انجای که خود درون سازمان بودم و از انشعاب های قبلی تا پروسه انشعاب و جدای رفقای ۱۶ اذر و شما بیخبر نبودم و با نیت از این جمله شما از مقاله فوق.... برخی از رفقای کمیته مرکزی بطور منظم با رهبران حزب توده ایران جلسه داشتند و برای پیشبرد پروژه خود در سازمان از آنان رهنمود می گرفتند. آقای نگهدار و سایر رفقای هم نظر او در کمیته مرکزی به این نتیجه رسیده بودند.... ایا فکر نمیکنید که زمان رسیده تا اسامی رفقای هم فکر اقای نگهدار را در جهت وحدت با حزب توده و یا بلوکه کردن نظرات انتقادی در سازمان عنوان شود تا با این هم فکران اقای نگهدار بیشتر آشنا شویم با اینکه هنوز همان هم فکران و اعضای کمیته مرکزی در قید حیات میباشند و بایستی خود به سخن ایند که چگونه باعث اختلاف و انشعاب و رفتن به دامان حزب توده شده اند... رفیق گرامی کشتگر اشتباه و خیانت فقط منوط به دولت مردان حاکم و حاکمین یک کشور نیست بلکه رهبران سیاسی احزاب هم بخاطر قدرت هم دستی در اشتباه و خیانت دارند من نزدیکی به رهبران حزب توده و وحدت با حزب را خیانت نمیدانم بلکه بزرکترین اشتباه بود که با پیشوندو پسوند شگوفائی نظام اسلامی هم راه شد و فاجعه افرید و در تاریخ ماندگار شد این وظیفه شما و دیگران است که اسامی هم فکران دبیر اول سازمان اکثریت اقای نگهدار را برای اشنای عنوان کنید این یک ضرورت است چون فردا دیر است .
۵۴۵٨۹ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۲       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : آقای کشتگر، این لباس پوسیده تر از آن است که با نخ و سوزن بتوان دوختش
آقای کشتگر، ممکن است لطف کنید بگویید که پس این سازمانی که با اسم اکثریت شکل گرفت و اتفاقا در دفاع از جمهوری اسلامی و مواضع ضد امپریالیستی امام هم شکل گرفت، چگونه ایجاد شد. کی بود کی بود ، من نبودم که پاسخ نبود. شما و دوستان شما بعد از شکل گیری سازمان اکثریت که بر اساس مواضعی که در بالا آمد ، شکل گرفتید. آیا این مواضع نیز بر اساس استقلال چپ بود؟ بعلاوه، از آن زمان تا کنون ، چگونه است که بخش اعظم اپوزیسیون طرفدار اصلاح رژیم از همین سازمان اکثریت و حزب توده بوجود آمده است. به سازمانهای مختلفی که هر روز برای باندی از رژیم دست میزنند و به چشم مردم خاک می پاشند ، توجه کنید. حتما نامه های فدا شوم به نخست وزیر اعدام های ۶۷ ، یا نامه به خامنه ای، با تماس گیری با سفارت در دوره رفسنجانی، یا رنگ زدن پاسداران سابق و امنیتی های رژیم و فروختن آنها به اسم خبرنگار و ولتر شده ، کار از ما بهتران است. حرف شما درست بود اگر این سیاست ادامه نداشت. اما ادامه این سیاست نشان میدهد که اکثریت و حزب توده صرفا یک عده نبودند که اشتباه کردند. اینها آگاهانه حمایت از منافع یک طبقه را انتخاب کردند و تا به امروز نیز در همین راه مصرانه و با پیگیری حرکت کرده اند و این راه چیزی بجز اصلاح رژیم جمهوری اسلامی و شریک شدن در قدرت با آن نبوده است. آیا با تمام اینها میتوانید بگویید که همایون تافته جدا بافته ای بود. پس مواضع اکثریت و کلا شکل گیری اکثریت اگر با مخالفت ایشان بود، چرا تا مقطع اعلامیه ۱۶ آذر باقی ماند. اگر دعوا بر سر ادغام با حزب توده بود، که این اختلافات بین باندهای مافیای حاکم نیز بیشتر وجود دارد. اینها را با هزار سریشم نیز نمی توانید به مواضع جنبش کمونیستی بچسبانید.
۵۴۵٨۴ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۲       

    از : عیسی صفا

عنوان : تحریف
آقای علی کشتگر ! آیا شما در باره نظریاتی که به هبت نسبت می دهید نوشته و یا مدرکی بجز بیان شفاهی خودتان برای ارایه دارید؟ منهم سال ۶۰ با هبت که آشنایی و همکاری چند ساله با هم در زندان زمان شاه داشتیم در مورد وحدت با حزب توده ایران حرف زدم. او تمام مواضع ایدئولوژیک و سیاسی حزب توده ایران را قبول داشت و فقط فکر می کرد حزب از نظر تشکیلاتی و افراد به اندازه کافی روحیه رزمنده ندارند. مایلم این بحث بالا بگیرد تا جدی تر نشان دهم که حرف های شما تحریف نظریات هبت است.
۵۴۵۷۷ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۲