فاجعه در بیمارستان های ایران - خسرو ثابت قدم

نظرات دیگران
  
    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : دوست محترم، جنابِ شیروانی
شما بدرستی مرقوم فرموده اید: «آیا بهتر نبود قبل از قضاوت و تحریر مقاله کمی در باره ادعای آن خانم که به نظر اشتباه میرسد از چند نفر که به امور بیمارستانی واردند سوال کرده و بعد حکم صادر میکردید»؟

در رابطه با فرمایشِ شما باید به عرض برسانم:

۱- من - لااقل از دیدِ خودم و تا جائی که ضمیرِ آگاهم بر آن آگاه است - حکمی صادر نکرده ام. چنانکه از بدنویسی ام چنین استنباط گردد که بنده حکمی صادر کرده ام، نخست معذرت می خواهم. و سپس شما را ارجاع می دهم به شماره‍ی ۳.
من شخصاً، اصولاً و اساساً با «صدورِ حکم» مخالفم. متنِ من در طبقه بندی متونِ نثر، واضحاً «یک گزارش» یا «یک خاطره» ارزیابی خواهد شد. برداشتِ «صدورِ حکم» از سوی خواننده، یک سوتفاهم است. حال یا بدلیلِ سوتعبیر؛ و یا بدلیلِ بدنویسیِ بنده.

۲- پاسخِ مستقیمِ این بنده به اظهارِ بالای شما اینست: باور بفرمائید که خیلی بیش از آنچه که شما بدرستی درخواست فرموده اید، انجام داده ام. تلاش برای توضیحِ بیشتر یا تلاش برای اثباتِ مسئله، منجر به افشاء شدنِ نام یا هویتِ «قربانی» خواهد شد. چیزی که ایشان مایل بدان نیستند. بدنامیِ «ادعائی غیرِ قابلِ اثبات را نوشتن»، بنده آگاهانه به جانِ خودم خریده ام.

۳- این متن را در گفتگو های فیسبوکی برای دوستانی که چون شما - به حق - به صحتِ این روایت شک داشتند نوشته ام:
ممنونم از نظرات تون. چنانکه در متن آمده است، من بعلتِ حالتِ شوک و نامطلوبی که پس از شنیدنِ این موضوعات داشتم، نمی توانستم شرح ماجرا را به تفصیل بنویسم. قرار بر این است که بعدها، با کمکِ همین دوست، البته اگر خواست و حالش اجازه می داد، موضوع را مفصل تر گزارش دهم. چرا که داستان به همین ۲ مورد ختم نمی شود. مدتِ بستری بودنِ ایشان کمی طولانی تر شده بود و ایشان موارد دیگری را هم داشته و دیده بوده است (هم در موردِ خودش و هم در موردِ دیگرِ بیماران). اما در موردِ میزانِ احتمالِ واقعی بودن یا نبودنِ روایت: هنگامِ بازگوئیِ چنین حوادثی که امکانِ ثبتِ سندی و ارائه‍ی مدارکِ محکمه پسند موجود نیست، همیشه، همیشه، کسانی می توانند چنین اموری را تصور کنند و باور کنند، و کسانی نمی توانند تصور کنند و باور کنند. این امر چیزی طبیعی و منطقی ست. بسته به شناخت و تجاربِ شخصی.

۴- هم شکِ بسیار بجا و به حقِ هر خواننده ای، و هم عصبانیت و ناراحتیِ هر فردِ صادقی که در بیمارستانها کار می کند، برای بنده، پیش از نوشتنِ متن، روشن و واضح بوده است. لزومی نمی بینم که چیزی را که مثلِ روز روشن است تأکید کنم و بگویم که «طبیعی ست که هرگز چنین وقایعِ تکان دهنده ای همه افراد را شامل نمی شود». حتی در زندانهای ممالکِ دیکتاتوری هم که همه زندانبانان شکنجه و آزار نمی دهند.

با درود و تشکر از شما دوستِ محترم.
۵۵۷۰٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ تير ۱٣۹۲       

    از : حسین شیروانی

عنوان : بی انصافی هم حدی دارد..
دوست گرامی نویسنده.من خودم پزشکی هستم که حدود ۲۵ سال سابقه طبابت در بیمارستان های ایران را داشته و کار عمده من در بخش های مراقبت خاص مانند سی سی یو و آی سی یو است. با وجود مشکلات زیادی که سیستم درمانی کشور ما دارد اما داستانی که جناب عالی از قول شخص دیگری بیان کرده اید بسیار دور از ذهن و غیر واقعی به نظر میرسد.آیا بهتر نبود قبل از قضاوت و تحریر مقاله کمی در باره ادعای آن خانم که به نظر اشتباه میرسد از چند نفر که به امور بیمارستانی واردند سوال کرده و بعد حکم صادر میکردید ؟
۵۵۶۹٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ تير ۱٣۹۲