آقای فواد شمس، ساکت لطفاً! - حسن جزایری

نظرات دیگران
  
    از : نامی شاکری

عنوان : با بهروزجان!
بهروز جان !
اول : نظم سوسیالیستی و دمکراتیک جا یگزین سیستم قرون وسطایی نمی شود !
دوم : بازماندگی مصائب ۶۷ ایجاد مشروعیت نمی کند.
سوم : بسیاری از ما سوار اتوبوس عوضی هستیم !
۵۶۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : بازماندگان ۶۷
جناب اقای فرزان. به عنوان یک بازمانده ۶۷ به شما اطمینان میدهم اکثر بازماندگان به آرمان های انقلابی خود وفادارند و همان طور که وحشت سالهای سیاه، شکنجه و انفرادی را سپری کردند این یورش های ارتجاعی-فاشیستی در اشکال نو و بازی های بد و بدتر را نیز تاب خواهند آورد، زیرا یاد گرفته اند یک سال و دو سال و پنج سال در مقیاس تاریخی لحظه ای بیش نیست.
۵۶۰۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : کی عقب است؟
آقای براتی اینکه شمس و جزایری عقب مانده اند موضوعی قابل بحث است اما من در عین اینکه به آزادی بیان در همه جا از جمله اخبار روز معتقدم در عجبم که جای این نوشته شما در جایی مثل سایت جرس و کلمه و سحام نیوز و و نظایر اینهاست که هدف و سیاستشان اصلاح امور نظام فقاهتی و آوردن افرادی لایق!! به جای افراد بی کفایت!! و سرانجام بازگشت به دوران طلایی امام است. افرادی که اینجا بحث می کنند اما معتقدند که در نهایت این سیستم قرون وسطایی باید در هم پیچیده و نظمی سوسیالیستی و دمکراتیک جانشین آن شود. با عرض معذرت فکر کنم اتوبوس را عوضی سوار شده اید.
۵۵۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۲       

    از : فرزان داد

عنوان : از این مقاله بدتر نخوانده بودم
آقای جزایری
این مقاله را به سبک روزنامه کیهان نوشته اید. بجای نقد مقاله آقای شمس به تخریب شخصیتی پرداختید. من نه شما را می شناسم نه آقای شمس را، ولی پس از خواندن نوشته شما مطمین شدم که امکان پیشبرد یک دیالوگ منطقی با نظرات شما بسیار دشوار است. بجای نوشتن اینکه "هم یاد کشتار ۶۷ را گرامی بدارید و هم به روی عقیده و قبرشان تف کنید! " بهتر است با بازماندگان اعدام های ۶۷ صحبت کنیدوببینید که نظراتشان پس از ۲۵ سال چگونه متحول شده است. در ضمن استفاده از واژه رویزیونیسم بعنوان یک فحش درست نیست چرا که دستاوردهای روزیونستها و سوسیال دموکراسی در ۱۵۰ سال گذشته به مراتب قوی تر از دستاوردهای کمونیستها بوده است.

با احترام فرزان داد
۵۵۹۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۲       

    از : محمد براتی

عنوان : هر دو از قافله عقبنــد...بسیار هم عقب!
مقاله هر دو نفر چپ ! یعنی اول مقاله ی آقای شمس و بعــد هم مقاله ی آقای جزایری که از تیــتر آن تعجب کرده بودم را خواندم، هر دو در مورد ما ملت که آقایان سنگ ما را بر سینــه میزنند در اشتباهنــد، مامیخواستیم در این مرحلــه اوضاع کشــور را آرام کنیــم، که اینکار را با موفقیت آنجام دادیم، ما میخواستیــم که از جنگ جلوگیری کنیم، که اینکار را هــم آنجام دادیم، ما میخواستیــم ومیخواهیــم چرخ کارخانه های کشور را که بیشترشان از۵۰ظرفیتشان خیلی کمتــرکارمیکننــد حداقل از این که هست بدترنشــود وکارگران بیشتری بیکارنشوند وآقای روحانی خیلی بلنــد ورســا گفت: "خوب است سانتری فیوژها بچرخــد...که چرخ کارخانه ها هم بچرخــد" و نه تنها آقای روحانی بلکه کل نظام هم امروز چنین میخواهــد، درحالیکه اگر گروه رضـا پهلــوی،گروه رجوی و تک وتوکی اینور و آنور سـاقط کردن نظام ج ا ا را به هر قیمتی ولو حملــه نظامی و داغون کردن مملکت میخواهنــد، رفقــای ! چپ هم همــین را به یک شکل دیگر میخواهنـــد، آری رفقـای !چپ هم عین همین را ولو با خوابیــدن همــه ی کاخانــه ها وصنعت کشــور میخواهنــد!! لیکن، ما مردم و جنبش سبــز همینکه وطن از این خرابتر نشود راضی ایم، چرا که قصد ساختن آن را داریم، چرا اقبال آقای هاشمی در این مرحله خیلی بالا رفتــه بود؟ برای اینکه ما مردم که روشنفکر نیستیم وما مردم که بیســواد هستیــم نخواستیم چپ چریک اکثریت و یا اقلیت ویا چپهــای حزب توده ویاچپ پیکار، راه توده،راه کارگر،راه فلان و بهمـان و راه... برایمان تصمیـم بگیرندکه خدای ناکرده به زحمت بیافتنــد!! ما خودمان نشستیم و فکر کردیم و گفتیم اگر آقای هاشمی بیاید، او آدمی نیست که مثلا" درصحبت کردن با رهبری رودربایسی کند و یا در مجلس، در مقابل برادران سپــاه یا اطلاعات به لکنت زبان بیافتــد و درحال حاضر هم یکی میخواهیــم که خجالت نکشد و حرفش را بزند، پـس اقبالش بلنــد شــد و با اطمینان میشود گفت که او اگر ردصلاحیت نشده بود بالای ۳۰میلیــون رای می آورد، و اگرچــه جناب آقای دکتر عارف را مدیرشایستــه و دانا میدانیــم ولی باز نشستیم و فکر کردیم و دیدیم آقای روحانی باز اگرچه کل ظرفیت آقای هاشمی را ندارد ولی چون آقای روحانی طلبــه بوده و بهرحال دربین مردم عوام که من هم جزءاش هستم راست یا دروغ شایعه است که در حوزه شاگرد با استادش بدون لکنت زبان صحبت میکند، و جناب آقای روحانی هم در مناظراتش عــین همــین را نشان داد و آقای قالیبــاف را برای همیشــه از این مقام دورکرد، لــذا با همین استــدلال از جناب عارف خواهش کردیم که چنــین فداکاری نماید و او هم که یک تحصیل کرده واقعی غرب است عینا" چنین کرد و نام خود را برای همیشــه در قلب ها ثبت کرد، بنا براین اشتباه می فرمائیــد که جنبش سبــز را مرده می پنــداریــد!!!!! هرگزچنــین نیست و نخواهتـد بود، مگر جنبش "سبــــز" یک گروه چپ چنــدنفره راه...است که بمیــرد؟ نخیر دوستان محتــرم، اکثریت مطلق آنانیکه رای داده اند از جنبش با افتخار سبــــــزند که چنــین فکرکرده اند و اکثــریت مطلق آنانیکه رای نداده اند هم باز ازجنبــش باافتخارسبــز است که با منطق اینکه رای ندهیــم تا قــدرمان را بدانند این بار با صنــدوق قهــر عاقلانــه کرده اند که دیده شوند که با اطمینان میشود گفت خوب هم دیده شــده اند،
۵۵۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۲       

    از : ایرانی

عنوان : رژیم و نظام فاشیست اسلامی
نامی شاکری فاشیسم را نظام نمی داند و آن را شکلی از رژیم می داند.البته او تعریفی از نظام یا رژیم نمی دهد و نمی داند که هر دو در موارد زیادی در ادبیات سیاسی جایگزین هم شده و می شوند.
تعریف فاشیسم این است:"فاشیسم شکل ناسیونالیسم استبدادی رادیکال است که در اروپا در اوایل قرن ۲۰th باشد به شهرت رسید. فاشیست ها به دنبال متحد کردن ملت خود را از طریق یک حکومت تمامیت خواه که به ترویج بسیج توده از جامعه ملی، با تکیه بر یک حزب پیشتاز برای شروع یک انقلاب برای سازماندهی ملت بر اصول فاشیستی بودند. خصمانه به لیبرال دموکراسی، سوسیالیسم و کمونیسم، جنبش های فاشیستی به اشتراک گذاشتن برخی از ویژگی های مشترک، از جمله ستایش از دولت، سرسپردگی به یک رهبر قوی، و تاکید بر ملت پرستی افراطی و نظامی گری. بازدید فاشیسم خشونت سیاسی، جنگ و امپریالیسم به عنوان وسیله ای برای رسیدن دوباره جوان سازی ملی و ادعا می کند که کشورهای قوی تر حق برای به دست آوردن زمین و منابع با جابجایی کشورهای ضعیف تر است."
خوب این همان رژیم یا نظام فاشیستی ایران است فقط باید دین را جایگزین ملی گرای کرد اما حتی نخست وزیر محبوب امام نیز به تدریج به جایگزینی ناشیونالیسم یا همان ملی گرای به جای "اسلام عزیز" کرد.
۵۵۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣۹۲       

    از : نامی شاکری

عنوان : اشتباه نکرده ای !
بهروزجان !
به لحاظ نظری،هر عضو جنبش چپ ، به خودی عضو جنبش سبز هم هست ، اما یک عضو جنبش سبز ، الزاما عضو جنبش چپ نیست اما از آنجا که جنبش چپ با جنبش سبز ، همگرا است از نظر تاریخی تا مدتهای مدید همراه و متحد هم خواهند ماند .
۵۵۹۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣۹۲       

    از : الف باران

عنوان : ماقبل سرمایه داری !
عقایدی که اقتصاد جمهوری اسلامی ایران را "ماقبل سرمایه داری" می‌داند ، برای رشد و تکامل سرمایه داری امتیاز و فرصتی میخواهد . این عقاید،عقاید محوری تروتسکی در جدال با لنین بوده است.
۵۵۹۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : اشتباه کردم!
با عرض معذرت از اقای شاکری. بنده اشتباها تصور کردم شما از موضع یک عضو جنبش چپ به منتقدین شمس حمله کرده اید اکنون متوجه شدم که عضو جنبش به اصطلاح سبز هستید. بنده هم مانند شما نه تنها آگاهم که جنبش به اصطلاح سبز نه تنها جنبشی در چهارچوب قانون بلکه فراتر از آن جنبشی برای بازگشت به "دوران طلایی امام" است. من هم می دانم که این "جنبش" بیش از آن که از ولی فقیه بترسد از جنبش توده ای و رادیکالیزاسیون اعتراضات می ترسد. من هم می دانم که این "جنبش" سبز شما نه طرفدار براندازی که اساسا موجودیتش در حاشیه رژیم معنی می دهد. از این که رنگ شما را قدری سرخابی یا حتی صورتی دیدم معذرت میخواهم. شما بسیار سبز و زیبایید امروز. به هر حال، مته به خشخاش گذاری هم شما هم در ترجمه regime به رژیم یا به نظام موجب تقدیر است اما سوال اساسی را جواب نمی دهد که آیا کمونیست ها و سوسیال دمکراتهای تارانده شده در سالهای ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۵ به دنبال یافتن جناح های دوراندیش و کمتر بد در میان نازیها می گشتند یا انفراد و سرکوب را تاب آوردند. فرض بگیریم که به قول شما مسئولیت چپ حمایت از هر گرایش ضددیکتاتوری حتی درمیان بورژوازی علیه اهل بیت حاکم است. پرسش این است که شما چطور می توانید از نیروها و جناح هایی حمایت کنید که سرنگونی حکومت به کنار حتی حذف ولی فقیه را از فحش ناموسی بدتر می دانند؟ لطفا از مسئولیت تاریخی چپ در حمایت از دمکراتهایی چون رفسنجانی! و روحانی!! - و حتما مدتی دیگر عسگراولادی و باند موتلفه - نگویید که حالمان دگرگون می شود. باز هم با عرض معدرت از عدم تشخیص هویت شما در ابتدای بحث.
۵۵۹۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۲       

    از : الف رستمی

عنوان : تفرقه
اپوزیسیون ایران را نباید به رای داده ها و رای نداده ها تقسیم کرد. بسیاری رای داده اند ولی غلط یا درست رایشان برای راهگشایی مبارزات آتی بوده است. و بسیاری هم رای نداده و همچنان که تا کنون نشان داده اند، در صف اول پیکار علیه دیکتاتوری ایستاده اند.
تنها تقسیم بندی واقعی و مهم و تعیین کننده تقسیم مردم و رژیم ولایت فقیهی است. همه مدافعان رژیم رفتار عینا مشابهی ندارند. از همه مخالفان نظام دیکتاتوری نیز نمی توان برداشت ها و رفتارهای مشابهی انتظار داشت. بحث های روشنگرانه نباید به تفرقه افکنی بینجامد، فحش و توهین و تخریب بدترین کار است.
۵۵۹٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۲       

    از : نامی شاکری

عنوان : زیر عبای بهروزجان !
زیر عبای بهروزجان !
اول : "فاشیسم یک " نظام" نیست . یک "رژیم" است که بر نظام سرمایه داری عارض می شود . ما حق نداریم به دلخواه بر هر توتالیتری صفت " فاشیسم" بدهیم . پدرسالاری های توتالیتر ماقبل سرمایه داری (مثل لیبی قذافی) یا توتالیترهای مابعد سرمایه داری (مثل اتحادشوری استالین) فاشیسم نیستند. ضمنا T تاریخ نمونه های متعددی از همکاری و اتحاد بین نیروهای " متفاوت الااستراتژی " را به مانشان می دهد که نمونه ی بارز آن اتحاد استالین و چرچیل برای مهار فاشیسم است.
دوم : مثل اینکه متوجه نیستید "جنبش سبز" (با تمام جریان های اجتماعی و سیاسی مشمولش) ماهیتا یک جنبش اصلاح طلبانه در چارچوب نظام موجود است و در این چهار سال هم به وفور در باره اش گفت و گو شده است . بنابراین حذف ، تغییر، براندازی و سرنگونی فعلا استراتژی این جنبش نیست . رهبران و فعالان شاخص جنبش سبز هم باوردارند و به صراحت یا به کنایه اعلام می کنند که بدون مهار دیکتاتوری عارض شده بر نظام ، "استقلال ، آزادی، جمهوری اسلامی" مورد نظرشان تحقق پذیر نخواهد بود. " اجرای بدون تنازل قانون اساسی" همین نظام ( و با همان اصل معروف ۱۱۰) بخش قابل توجهی از "حقوق ملت" را احیاء خواهد کرد. به نظر شما در شرایط عینی و تناسب قوای سیاسی موجود (که بهتر از من به آن وافقید) ، جریان های چپ می توانند از مسئولیت تاریخی شان در همراهی و پشتیبانی رهبران جنبش سبز برای احیای حقوق ملت سر باز زنند ؟
سوم : اگرچه ، تعبیر "زیر عبای" شما را نمی پسندم ، اما ترجیح و آرزوی من هم این است که زیر عبای امثال بهروزجان برای احیای حقوق ملت مبارزه می کردم تا "زیر عبای هاشمی و خاتمی و روحانی و..." اما چه کنم که : دست ما کوتاه و خرما بر نخیل !
۵۵۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۲       

    از : اروان کیانی

عنوان : قدرت در دست ولی فقیه میباشد
رای دادن و یا رای ندادن حق شهروندی من میباشد
من هم در دوران دوم خرداد دانشجو بوده ام و سرکوب ۱۸ تیر ۷۸ را که اقای روحانی هم در ان نقش داشت فراموش نکردم. نمیتوانم بپذیرم که جنبش چپ دمکرات چاره ای ندارد جز انکه هر ۴ سال بین کاندیداهای تائید شده از طرف ولی فقیه یکی را به عنوان بد انتخاب کند که بدتر انتخاب نشود. من به کسی رای میدهم که کاندیدا من باشد واگر قرار باشد هردفعه نگاه کنیم که مردم از نا امیدی به کدام بدی رای میدهند خوب دیگر احزاب به چه کار میایند ?
در سی چهار سال گذشته تعداد ۳۰۰-۴۰۰ نفر در حکومت قرار دارند و بعضی هم بیش از بیست سال در مجلس حضور دارند و این نشان میدهد که خانه از پای بست ویران است و عده ای در هر انتخابات ولی فقیه برای رای دادن به یک بد چنان به دیگران تحکم میکنند که انگار رای دادن و یا رای ندادن حق شهروندی من نمیباشد و بعد از انتخابات هم چنان احساس پیروزی به انها دست میدهد که انگار فتح خیبر کرده باشند. نه دوستان زیاد تند نروید و داغ نکنید و به تحریم کنندگان حمله نکنید بگذارید کمی گرد و غبار بخوابد و شما هم خودتان را برای یک دوش اب سرد اماده کنید همانطور که بهزاد نبوی که در دور دوم انتخاب خاتمی به تحریم کنندگان لقب خائن داده بود وا امروز دیگر تحریم کنندگان را سرزنش نمیکند چون خود و دوستانش در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به انها پیوستند.
۵۵۹۰۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : بازنگری یا ایستائی ؟
روند سیاسی و تحولات اجتماعی و اقتصادی را باید منبطق با شرایط هر جامعه بررسی کرد و برای پیشرفت جامعه فعالیت کرد ٫ با کلی گوئی و تهمت نه تنها واقعیتها عوض نمیشوند بلکه درک پدیده های انباشته شده و جاری و آینده را ناممکن میکند.
با مطرح کردن صرفأ کلیشه ای تضاد ( کار و سرمایه ) نمیتوان جوامع و تحولات آنرا بررسی کرد ٫ تقریبأ همه کشورهای دنیا از نظر اقتصادی بشکل سرمایه داری اداره میشوند مانند سوئد و لیبی یا آلمان و افغانستان یا انگلیس و روسیه که ساختار کاملأ متفاوتی دارند .
در جوامع صنعتی جهان اول مقوله کار از نظر محتوی در حال تحول و جایگزینی در مقوله سرمایه قرار دارد نه در تضاد با سرمایه.
دید دائی جان ناپلئونی تحولات و روند جامعه ٫ قادر به شناخت وعلل چالش ها و تأثیرگزاری در جامعه نیست ٫ ( همه سر و ته یک کرباسند ) ناشی از اینگونه دید به ساختار حقیقی است این نگرش پیروزی تیم فوتبال یا جایزه اسکار فرهادی و هر دستاورد اجتماعی ٫ اقتصادی و سیاسی یا صنفی جامعه را دسیسه نظام یا سوپاپ اطمینان قلمداد میکند یا در تحلیل شرایط به ( هدف جمهوری اسلامی ) یا به تقسیم بندی ( مدافعان و مخالفان ) نظام بسنده میکند و مبنای تحلیل قرار میدهد
اما چپ نه در مالکیت نسل امروز و نه در مالکیت گروه خاصی است . چپ بطور چشمگیر در حال تحول و بدنبال مانیفست جدیدی است برای جایگزینی در اداره جامعه بشکل تک حزبی و دیکتاتوری پرولتاریا. نه در مرحله انقلاب سوسیالیستی و آلترناتیو برای جمهوری اسلامی.
۵۵۹۰۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : لب کلام
لب کلام آقای نامی شاکری این است که جامعه ما - یا دولت ایران - به نوعی متعلق به دوران ماقبل سرمایه داری است و سیاست بر این باید تعیین شود. خب تا اینجا مشکلی نیست، من هم معتقدم جامعه ایران خودویژگیهایی دارد از جمله سلطه حاکمیتی که با نظام های متعارف سرمایه داری هم خوانی ندارد. اما مصیبت تحلیل شاکری آنجا گریبانگیر می شود که با جناح های دوراندیش بورژوایی! رژیم - حال در هئیت سردار سازندگی یا خاتمی یا شیخ حسن روحانی - باید علیه جناح های فئودالی متمرکز شده در دربار متحد شد! البته این پریشان گویی نظری که انحطاط عملی و بی برنسیبی را به دنبال دارد را هرکس که الفبای سیاست را می داند متوجه می شود. نمی خواهم وارد بحث تئوریک شوم که احتمالا در جایی به آن خواهیم پرداخت، اما شاکری بهتر است جواب این را دهد که آیا در نظام های فاشیستی که جنبش کاملا محو و به حاشیه رانده شده بود چپ ها بدنبال کشف جناح های دوراندیش نظام فاشیستی ماندند؟ آیا اتخاذ تاکتیکی که مغایر با استراتژی باشد معنا می دهد؟ یا اصلا در فرهنگ سیاسی شما جایی برای استراتژی هست؟ اصلا به تضاد کار و سرمایه و سرنگونی بورژوازی کار نداریم، همین جمهوری اسلامی غیربورژوایی را در نظر بگیرید، آیا خواستار براندازی - یا لغت محترمانه حذف و تغییرش - هستید یا نه؟ خب می توانید توضیح دهید تاکتیک شرکت در انتخابات و زیر عبای رفسنجانی و خاتمی و روحانی و ایضا خامنه ای رفتن چگونه به استراتژی سرنگونی کمک می کند؟
۵۵۹۰۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : عدم درج کامنت
با سلام. من دوتا کامنت مختصر گذاشتم اما گویا فراموش شده نگاه کنید. ممنون
۵۵۹۰۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : محسن مقصودی

عنوان : برای "دوستدار چپ"
دوست عزیز، خیلی ظلم می کنی که مرا به یاد "من" می اندازی ! دیدی که چگونه آنان که به من و تو ، "صافی و شوخ طبعی و مهربانی" آموختند پس از سال ها زندان، حلق آویز شدند؟ ببین این حلق آویز ها سال هاست که ادامه دارد، اعدامی ها ، همه جوان، اعدام کنندگان هم همه جوان !! جوانانی که در این رژیم متولد شدند و بزرگ شدند! من و تو می دانیم که همه آنها می توانستند " صاف و شوخ طبع و مهربان " باشند. آخر ببین "من" چندبار اعدام شدم !، ببین "من" چندبار اعدام کردم ! آخر انصاف بده باز هم " شوخ طبع و صاف و مهربان ! آخر انصاف بده نباید چوبه های اعدام را شکست و احکام اعدام را پاره کرد و به کسانی که این احکام را صادر می کنند گفت : ای جنایت کاران بس کنید !
ما به خیانت های شما رای نمی دهیم ما "مهربانی و شادی و صداقت" رای می دهیم !
mohsen.maghsoudi.iran@gmail.com
۵۵٨۹۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : محسن مقصودی

عنوان : چپ علفی !
این نظر مشترک است که تعریف دقیق و مورد قبول عامی برای آنچه که مواضع " چپ" نامیده می شود وجود ندارد. و هرکس از ظن خود یار چپ می شود.
من چپ را با مواضع آزادی خواهی و ضد استبدادی، استقلال اندیشه و کثرت گرائی، جانب داری از منافع زحمتکشان و طبقات کم درآمد، جمهوری خواهی و باور به حاکمیت آگاهانه و سامان یافته مردم، عدالت طلبی و ضدیت با تبعیض،برابری حقوق شهروندی و حقوق ملیتی، استقلال خواهی و ایران دوستی، امپریالیسم و استعمارستیزی، صلح دوستی و همزیستی مسالمت آمیز، طرفداری از پیشرفت و توسعه سیاسی، اقتصادی،اجتماعی ، فرهنگی و هنری می شناسم.
برخی عادت کرده اند که خود را "چپ" بنامند هرچند که از کارگزاران استبداد، از نمایندگان سیاسی بزرگ ترین و رانت خوارترین بخش خصوصی در اقتصاد دفاع می کنند، هرچند که پشت ریاکارترین و مردم فریب ترین بخش حاکمیت می ایستند، خود را چپ می خوانند ولی با جنگ طلب ترین و متجاوز ترین جناح های امپریالیستی همکاری می کنند و یا خود مزد بگیر آنان هستند ویا با نوکرانشان نرد دوستی می بازند! و دروغ های بزرگ رسانه های امپریالیستی را دوباره گوئی می کنند، اینها از روی اعتیاد خود را "چپ" می نامند ، در واقع چپ علفی هستند!
جالب اینکه جامعه ما چنان در تک و تاب و تحول و تشنه اندیشه های نوین است که کسانی که بهیچ وجه نمی خواهند خود را با "اتیکت" چپ معرفی کنند، بسیاری از اندیشه ها و مواضع چپ بخصوص چپ مارکسیستی و انقلابی را باز اندیشی و باز گوئی می کنند. نه فقط جناح های رادیکال جنبش سبز اما و همچنین اصول گرایان. اگر حوصله دارید بروید میز گرد تحلیلی انتخابات ۹۲ را در سایت "تسنیم" بخوانید: http://www.tasnimnews.com/Home/Single/۸۹۱۰۶
کسانی که تصور می کنند که روند و پویش توسعه سیاسی و اجتماعی در ایران از دید چپ انقلابی بدور مانده است، سخت در اشتباهند. اتفاقا چپ مارکسیستی از توسعه سیاسی سود می برد چرا که برای تمام مسائل عمده و اساسی کشور، دست پری از راه حل ها و تجربه ها دارد. این دولت های استعماری هستند که اوضاع کشور را آشفته و درهم می خواهند و برای هرج و مرج های خونین نقشه می کشند و مزدور استخدام می کنند. این رانت خواران دولتی و یا خصوصی سازان خونخوار هستند که کارگران را به برده های دوران فئودالیته تبدیل کرده اند و چپ ها را که همیشه برای قوانین عادلانه کار مبارزه کرده اند، دشمنان سرسخت خود می دانند و آزادی را از آن ها سلب می کنند و به زندان و حبس می کشانندشان !
امروز که جامعه سیاسی از حرکت "موجی" به سمت حرکت با برنامه و هویت دار پیش می رود، چپ نباید هویت خودش پنهان کند و بدون هر گونه ائتلافی تنها خود را در "جنبش " هائی ذوب کند که نه در رهبری آنها نقشی دارد و نه معلوم است که این موج ها به کدام ساحلی خواهند نشست. موضع روشن و صادقانه تحریم فعال در انتخابات غیر دمکراتیک در جمهوری اسلامی و سازماندهی مطالبات و خواست های مردمی برای تغییر سیاستهای خانمان برانداز حاکمیت، فشار بسیار بیشتری را فراهم می کند تا در صف رای ایستادن، تقیه و تظاهر کردن و خر و خرما را با هم خواستن !
۵۵٨۹۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : نامی شاکری

عنوان : چپ سلفی!
" بهتر است دیگر از جنبش سبز سخن به میان نیاورید چرا که اولاً لاشه ی بوگرفته اش حتی حال خودتان را بهم زده؛ بهتر است فکری به حال چال کردنش کنید! "
از این متن مطول و کف آلود ، همین کلمات برای من کافیست تا حسن جزایری را نمونه کلاسیک یک "چپ سلفی" بدانم . چپی که در قلمرو سیاسی ایران مشغول حماسه ِی نفی و انکار جنبش ها ی عینی و بالفعل و ستایش جنبش های موهوم است و البته در این حماسه آفرینی ، بی آنکه خود بخواهد شده است همدست و متحد جریان های مرتجع و اقتدارگرای درون و برون حکومت ج اا ! غافل از این حقیقت تلخ که به عنوان یک فعال چپ هم می توان با تاکید بر قطعیت علمی "تضاد کار- سرمایه" ، از شناخت دیگر موانع توسعه و تکامل جامعه در هر دوره تاریخی ، بازماند و پرسشگران را به "متون مقدس مردان مقدس " احاله کرد و دیگران را با دهانی کف آلود دارای "مواضع اپورتونیستی و رویزیونیستی" خواند . مگر در "متن های مقدس " نیامده است که تمام مصائب و مشکلات ، پس از تعیین تکلیف "تضاد کار- سرمایه" ، از جامعه ریشه کن خواهد شد و در بهشتی خواهیم زیست که در جوی هایش شیر و عسل جاری ست !؟ "چپ سلفی" چنین رویکردی به جهان دارد!
"چپ سلفی" از یاد می برد که "چپ" ، پیش از آنکه یک حزب سیاسی باشد یک دستگاه "تفسیر و تغییرجهان " بر اساس تعامل دیالکتیکی عین– ذهن ،با تقدم اولی بر دومی است . فروکاستن "چپ " به یک حزب و دستگاه مرتبط با قدرت (اعم از پوزیسیون یا اپوزیسیون) کار آنهایی ست که مارکسیسم را از آخر به اول خوانده اند و پیش از آنکه به فصول آغازین برسند، مدرسه شان را سیل برده است . "چپ" ی که آرمانگرایی" سوسیالیستی را با " ایده الیسم" فلسفی ممزوج کرده و دستگاهی ساخته که کارش چپاندن جهان عینی بر آن ذهینت آرمانی ست ! چپ سلفی چنین رویکردی به جهان دارد !
تشبث به "تضاد کار و سرمایه" و نادیده انگاری تمام "تضادهای دیگر" جامعه و/یا احاله این "تضادهای دیگر" به دوران پس از حل "تضاد کار و سرمایه " ، حماسه دیگر ذهنی گرایی "چپ سلفی" است . غافل از این که : " تضاد کار– سرمایه" ، خصیصه اصلی جامعه مدرن و دارای ماهیت " آنتاگونیستی" (آشتی ناپذیر) است . جامعه ای که شیوه مسلط تولید در آن ، " شیوه سرمایه داری " است و همین تسلط ، موجب امحاء انواع و اقسام تضادهای ماقبل سرمایه داری می شود. اصلا نظام سرمایه داری به همین دلیل نسبت به نظام ما قبلش، مترقی تر است که قابلیت حل بسیاری از تضادهای غیرآنتاگونیستی از.جمله تضادهای ناشی از تبعیض نژادی ، جنسی ، دینی ، مذهبی ، قومی و ملی ...را دارد . البته که "چپ سلفی"، چنین نگاهی به جهان ندارد و منتظر معجزه ی حل تمام تضادها پس از حل "تضاد کار- سرمایه "می ماند !
"چپ سلفی" غافل است که همین دستگاه "تفسیر و تغییرجهان " ، موانع توسعه و تکامل جوامع پیشا مدرن یا در حال گذار را نیز ، عقلایی تر از دیگر دستگاه ها می شناسد و می شناساند. اینجا هم نکته ی اصلی ، اجتناب از تحمیل آرمان و آرزو بر واقعیت های عینی است که مشخصه ی بارز آن " عقب ماندگی " است . مظاهر عقب ماندگی هم عبارتند از فقر و گرسنگی ، بی سوادی و خرافه و بیماری ، منازعات قومی و نژادی ، هرج و مرج سیاسی و بی قانونی و ...
"چپ سلفی " رهایی از این " عقب ماندگی" را تا هم تعیین تکلیف "تضاد کار- سرمایه"، به تاخیر می اندازد و نیروهای اجتماعی درگیر با این "عقب ماندگی" را دارای "مواضع اپورتونیستی و رویزیونیستی" می خواند ...البته ما با این ادبیات آشنائیم ...این هم ادامه همان وقایع تاریخی ست که تراژدی اش را رفقای دهه ی چهل و پنجاه ما از سر گذرانده اند و با کمدی اش هم ما دست به گریبانیم !
۵۵٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : دوستدار چپ

عنوان : برای محسن مقصودی
محسن جان به یمن ابزارهای الکترونیک و اینترنت بعد از دهه ها از تو می شنوم و می بینم. اما به کجا چنین شتابان؟ این تویی؟ همان محسن صاف و شوخ و مهربان. چرا انقدر تند و برخورنده شده ای. آن شوخ طبعی و ظرافت در کلام کجا رفت؟ زمانه با ما چه کرده است که به جای ساییده شدن زبری هایمان بر عکس تیزی تیغه هایمان را صیقل داده است. دوستدار تو بوده ام اما اکنون انگار نمی شناسمت. با هر موضع سیاسی که داری اما می توان مهربان تر بود، خوش بینانه تر به افراد نگریست و به جای کوبیدن بر طبل جدایی ها نوای همراهی را سر داد. این مقاله که چه عرض کنم فحش نامه تو را یاد تمام آن مقالات بی سر وته اوان انقلاب بر علیه خودمان نمی اندازد. تو را چه می شود که از این مقاله تمجید می کنی؟ فحاشی و شلوغ بازی و سفسطه وانگ زدن همیشه محکوم است از هر گروه و یا در هر صفی که باشی. ما که خود بیشترین زخم را از این روش خورده ایم که نباید برای این رفتارها هورا بکشیم.
۵۵٨٨۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : کیم میر

عنوان : لطفن کمی انصاف !
.با توجه بسختی انتشار دیدگاه بنده ازناحیه دست اندر کاران سایت اخبار روز بنا نداشتم زیاده مزاحمت فراهم کنم. آنچه مرا وادار کرد به این وجیزه بپردازم گفته های این اقا که "حسن جزایری" یا کاوه شفا"} نام دارد بوده که متاسفانه کسیکه خودرا" شفا"نام نهاده به گفته آن بزرگ "نهند بر سر زنگی کافور نام"از زهر هلاهل نیز کشنده ترست .زیرا بانخستین نگاه به عنوان نوشتار بصورت سورئالیستی کلمات شکل مسلسل ونقطه ها گلوله آن جلوه گر شد بهیجوجه قصد تخریب نداشته وفقط حس خود را بیان داشتم چنانچه با خواندن مطلب بواقعیت پیوست. من بدفاع از خود ونه ۸۵درسد مردم کشورم که فعلن وکالتی از ناحیه آنها ندارم به این آقای شفا"میگویم شما با توهین بمن که یکی از اعضا وطرفداران حرکت تارخساز جهانی جنبش سبز هستم مرتکب بزه توهین وافترا وسخنان کذب شده اید واگر در ایران یافت میشدید مطمئنن به دادگستری میخاندمت بی هیج اغماضی .چون جنبش سبز بعد از تاسیس در بستر تاریخ و بصورت دیالکتیکی دارای یک شخصیت حقوقی مستقل که اعضاوهواداران زیادی سهامداران آن هستندند ودر واقع شما بیک شخصیت حقوقی شناسنامه دار توهین نموده اید و این شخصیت وکل انرا "لاشه متعفن بو گرفته ومستحق چال کردن"دانسته اید واین یعنی بزه ای را درحق یک شخص معین مرتکب شدن و چرا؟ اغماض نمیکردم هر چند شما ودیگر همفکران از درک این جنبش واینکه چرا جهانیان را شوکه کرد وبرای امثال شما بزرگی وارج وقرب آورد عاجزید . یاد آور میشوم جنبش سبز یک نحله یا مکتب یاموضوع جدید ومدرن را در سپهر سیاسی فلسفی اجتماعی جهانمدرن ایجاد وبنام مردم رنجدیده ایران ثبت وضبط تاریخی وبرای شمایان بزرگی -ارجمندی -باد در غب غب قیافه انچنانی و بعضی از دوستانتان کت وشلوار همراه با کروات شیک رو به دوربین وآماده برای نزول اجلال ومنت به این مردم رنجدیده که بلاخره رهبر داهی پیدا کرده اند آورد(وچه خوش گذشت!!اگر دوست داشتید ارجاع بفلیم های مضبوط درکانال "جدید"را میدهم که در این سایت هم جایگاه خاص دارند) و اما چرا ؟موجب تاسیس نحله یا مکتب جدیدی در جهان شد آن هم بطرز ظریف وزیبا وبر معمول همیشه معترضین در اینگونه موارد با ریختن به خیابان ودر هم شکستن وبرپا کردن بلوا وشورش خواستار سرنگونی یا انقلاب ومشابه ان بودن ولی مردم دنیا دیدند که خلقی با نزاکت و ارام وکمال ادب به خیابان امده و قبول نظام وگفتن انتخابات ساختید قبول. نامزدها تائید نمودید قبول.آرا ریختیم قبول.و نتیجه ای هرچند غیر قابل قبول اعلام کردید قبول!!!همه اینها را ما پذیرفتیم وحال خطاب به هیئت حاکمه پاسخ دهید! ما بعنوان مالکین آرا آنرا مطالبه میکنیم بگو ببینم رای ما کو ؟آرای ما کجاست!؟ وشما بعنوان امین با رای ما چه کردید؟و حال مسئول هستیدیدپاسخ دهید. این بود آن رمز وباعث حیرت واحترام جهانیان.و عزت واعتبار هموطنان وشور شوق همگانی (هر چند شما وهمردیفان چون اجل فضلا وحکمای تمام عالم هستی بودید نه تنها چیزی نیافزود بل موجبات تاخیر اجرای تئوریهای بهم بافته شما را فراهم آورد.!!متاسفم)گردید.آقای شفا!! خلاف بعرض رسید زیرا نتنها سبز ببنفش استحاله نشد بل حضور مطمئن سنگین وناظر داهی همه جا احترام بر انگیز بود. هرجند ان روی سکه شمایان دروطن هرروز بیشتراز گذشته خواهان مرگ ودستگیری سبز و سبزان میشوند ولی افسوس حاصل جز حرمان ودرماندگی چیز دیگری نیست.ولی خودمونیم این قلم زیبای شما زیبنده کیهان وطن و لندن هم است خوشبحالتان که چند منظوره هستیدید!! واقعیت اینکه نیازی بخواندن مطلب اقای فواد شمس نداشتم بهمین جهت قصد دفاع یا تائید وتکذیب آنرا ندارم واینکه ان اقا آماری را که داده چقدر درست یا غلط است ولی مقر به راست مدرن بودن خود بوده شما چه میگوئید؟گفتم حضورم در این صفحه بعنوان شاکی خصوصی وتذکر از ناحیه شخصیت مستقل و حقوقی سبز بوده وسر آن نداشتم که با استدلالات مکانیکی شما به برابر بایستم چون کسیکه از درک تاریخ و روند مونیستی آن عاجز است مشت به سندان کوبیدن است.اتفاقن خواهشی از همه دوستان داشتم و از ابن کم مایه بپذریرند یکبار دیگر "ماتریالیسم تاریخی ودیالکتیک" وخصوصن " نظریه مونیستی تاریخ "اثر سترگ پلخانف بادقت وحوصله بخوانند.خوبه.!در پایان این مبل لهستانی چه مشخصاتی داره؟بشکل نوستالزیک صندلی لهستانی رو خوب میشناسم از سالن انتظار حموم و سلمونی تامراسم ملا ی روضه خون وختم اموات ویا بستنی فروشی محل.. خلاصه در تمام زندگی جریان داشت ولی حالا این مبل لهستانی واقعیه؟! که میشه روش لم داد واستراحت کرد چیه؟نمی دونم!!!
۵۵٨٨۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : فواد شمس

عنوان : پاسخ
در کنار برخی از انگ ها و اتهامات که باید فقط بهش لبخند زد، بگذریم. اگر از لحن سر تاسر مشوش و مباحث در هم ریخته اش بشود چند نکته ای در آورد و پاسخ داد به شرح زیر است:
۱- جزایری هم در تیترش هم در جای جای مطلبش با انواع و اقسام کلمات تلاش کرده است که ما را "وادار" به سکوت کند. این بحث تعجب بر انگیز است. چون اگر وی استدلال های خودش را قوی می داند باید از دیالوگ استقبال کند. یا اگر موضع ما را اشتباه می داند نباید از این بهراسد که ما بیشتر حرف بزنیم و بیشتر خود را افشا کنیم. ازاین زاویه دعوت به سکوت کردن و تلاش برای ساکت کردن ما برای جای سوال دارد؟ قطعا وی قدرت و توان آن را هم ندارد که ما را وادار به سکوت کند . پس بهتر است اندکی گوش دهد. ممئن هم باش من بعد از سال ها مواجه با این برخورد ها و انگ و تهمت و فحش شنیدن ها اگر قرار به ساکت شدنم بود خیلی وقت پیش ساکت می شدم. قوی تر و بزرگتر از وی هم نتوانست با ابزار های دیگری هم ما را ساکت کند.
۲- وی در جای جای مقاله به اصلاح طلبان حمله کرده است. با ضعیف ترین استدلال ها و مشموش ترین کلمات! در عالم سیاست و رقابت سیاسی حمله بد به مراتب از هزاران دفاع خوب برای رقیب خوشحال کننده تر است. قطعا اصلاح طلبا هوشمند از این متن جزایری کلی استقبال خواهند کرد. ای کاش ایشان یک مقاله ی مستقل در نقد مواضع اصلاح طلبان می نوشت و مشخص و مدون به نقد آنان می پرداخت. تمام سخن من این است که اتفاقن این دست نوشته ها و این دست موضع گیری به اسم چپ دقیقا همانی استکه رقبای سیاسی چپ دلشان می خواهد. می خواهند از چپ چهره ای مستاصل نشان بدهند که از استدلال کردن و نقد درست و نشان دادن راه کار و دخالت گری اجتماعی – سیاسی ناتوان است. همان کاری که حسن جزایری کرده است.
۳- نا به جا ترین کاری که آقای جزایری کرده است خرج کردن از اعتبار جان باختگان است. وی در برخی از جاهای مقاله شان خودش را پشت کشته شدگان دهه ۶۰ و سال ۶۷ پنهان کرده است. این کار دقیقا سواستفاده است. ان جان های شریف اتفاقن در راه "آزادی بیان" رفته اند. نه آن که پشت آنان سنگر بگیرید و دیگران را وادار به سکوت کنید. این کار بسیار نادرست و نا به جا است.باید از حسن جزایری و دیگران که این چند وقت این کار را می کنند پرسید فرق شما با کسانی که به نام شهدای جنگ ایران و عراق حجاب اجباری بر سر زنان کردند و آزادی های سیاسی را سرکوب می کردند چیست؟ این ظلم و ستم و سواستفاه را در حق جان باختگان راه آزادی و سوسیالیسم نکنید لطفا! در مباحث سیاسی بحث سیاسی شتان را بکنید. از انانی که دست شان از دنیا کوتاه شده است مایه نگذارید لطفا! اخلاق را تا حدی رعایت کنید.
۴- فردی به نام "جسن جزایری" که این متن را نوشته است. در بخشی با تشریح وضعیت نا به سامان کشور مدعی است که کاری هم از روحانی و دیگران هم بر نمی آید. خوب اگر این گونه است چرا انقدر برآشفته می شوید. بگذارید "تق" کار خودش در بیاید. شما خونسرد باشید. بر فرض که این امر را قبول کنیم. راهکار آقای جزایری چیست؟ باید چه کنیم؟ راهکار ایشان برای برون آمدن از این شرایط چیست؟
۵- در انتها باز هم باید گفت که متن آن چنان مشوش است که واقعا نمی توان از دلش دیالوگی در آورد. من در مقاله خودم هم گفته بودم با این دوستان نمی توان گفتگو کرد. مخاطب من کسان دیگری بوده اند که تاکنون هوشمندانه سکوت کرده اند و جوانان کم تجربه و خام اندیش و زود عصبانی شونده را انداخته اند جلو که ما را وادار به سکوت کنند! اما خوب اگر قرار بود ما سکوت کنیم خیلی وقت پیش سکوت کرده بودیم . پس بهتر است "بزرگتر" های جریان وارد گود شوند.
۵۵٨۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : محسن مقصودی

عنوان : چرا ساکت؟
علت دعوت آقای جزایری به سکوت چیست؟ بگذار امثال فواد شمس بنویسند تا عمق بیماری درهم اندیشی و پراگماتیسم بی ارزش و فرصت طلب که بخشی از فعالان اجتماعی را مبتلابه خود کرده است ، آشکار شود تا شاید درمانی بیابد.
البته پلمیک آقای جزایری پاسخ بسیار خوبی است، اما یاوه گوئی هاو پراکنده اندیشی ها، فزاینده هستند و برای مقابله جدی و اساسی با آنها، کار نظری سیستماتیک ، پایه ای و جامع ای لازم است که نیروهای چپ و سوسیالیستی در دو دهه گذشته کمتر به آن پرداخته اند. برای رفع این کمبود باید راهی جست.
۵۵٨۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : چرا چنین عصبانی؟!
به نظر پاسخ و انتقاد شما به آقای فواد شمس ، چیزی به دانش کسی نمی افزاید و لحن آن هم غیرمودبانه و بسیار عصبی است.
انتقادات آقای شمس به رویکرد برخی چپ ها به انتخابات ، به نظر من صحیح است وبهتر بود که مشخصا به آن ها پاسخ می دادید.
چپ ایرانی هم که کلا معجون عجیبی شده است : هرکه در دنیا چپ است ، برای ادوار اسنودن و جولیان آسانژ دل می سوزاند و لعن و نفرین نثار آنانی می کند که لیبی و سوریه را ویران کردند و ما را هم تو نوبت نشانده اند. "چپ" وطنی ولی داریم که در عرصه جهانی "لیب" می زند و در رابطه با مسائل داخلی هم مواضع رادیو اسرائیلی دارد.
۵۵٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۲