از : مسعود بهبودی
عنوان : کامنتی در رابطه با کامنت سهیلا م.
سهیلا بر آنند که «اصولا مسائل اجتماعی هر گز دارای یک جواب قطعی و واحد نبوده و نیست» و کلی عیب و ایراد بجا و یا نابجا به نویسنده دارند.
سهیلا اما هیچ دلیلی برای این ادعای معرفتی ـ نظری (ادعای مربوط به تئوری شناخت) خویش ارائه نمی دهند.
و نمی گویند که بر اساس کدامین اصول نمی توان به مسائل اجتماعی راه حل قطعی و واحد ارائه داد.
من می توانم صدها مسئله اجتماعی را برشمارم و تحت شرایط معین برای همه آنها راه حل رادیکال ـ حتی ـ عرضه کنم.
خود سهیلا هم برای هزاران مسئله اجتماعی راه حل قطعی و واحد هم ارائه می دهند و هم حتی عملی می سازند.
مثلا کودکان خود را بنا بر وابستگی طبقاتی خویش تربیت می کنند، مثلا به کودکستان، مدرسه و بعد حتی به دانشگاه می فرستند.
عمل هر کس معیار تفکر او ست:
در عمل هر کس راه حل او مادیت می یابد:
راه حل او، طرز تفکر او جامه عمل می پوشد.
اگر برای مسائل اجتماعی راه حل قطعی وجود نمی داشت، نه دولت تشکیل می شد و نه اخلاق و موازین اخلاقی و قواعد و قوانین اجتماعی ـ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره.
آنچه سهیلا نمی گویند، این حقیقت امر است که در جامعه طبقاتی هر طبقه اجتماعی راه حل خاص خود را بر اساس منافع طبقاتی خود در آستین دارد.
تضاد نظری سهیلا با نویسنده این مطلب نیز بیشک به دلیل تعلقات طبقاتی متضاد آندو ست.
این حکم سهیلا تازگی ندارد، بلکه را از عهد عتیق ـ حتی ـ نمایندگان گرایش های معرفتی ـ نظری موسوم به اسکپتیسیسم (تردیدگرائی) و اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) نمایندگی کرده اند و کماکان نمایندگی می شود.
امروزه «علمای» طبقه حاکمه در سطوح ملی (مثلا آخوندهای مذاهب مختلف) و در مقیاس بین المللی (امپریالیسم) این مکتب معرفتی ـ نظری را در حوزه ها، دانشگاه ها و مدارس عالی حتی تدریس می کنند و از طریق رسانه ها به توده های مردم تزریق می کنند.
فوکویامای معروف نماینده همین گرایش معرفتی ـ نظری موسوم به ندانمگرائی است.
طنز قضیه اما اینجا ست که کسانی که مدعی ندانمگرائی اند و برای مسائل اجتماعی راه حل قطعی و واحد نمی شناسند، نه تنها بی وقفه از منابر تمام ارضی موعظه می کنند و رهنمود می دهند، بلکه حتی دست به غیبگوئی می زنند.
عوام فریب که نباید شاخ و دم داشته باشد!
۵۶۹۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣۹۲
|