از : رضا اسدی
عنوان : ابراز شجاعت با اسم مستعار تناقض دارد
احمد آقای گل، اینجانب پس از چندین سال عضویت در یک سازمان تروریستی اسلامی به نتیجه ی دلخواهم نرسیدم و تصمیم گرفتم تا همان راهی را بروم که مرحوم گلشیری و امثالهم رفتند. اما تعجبم از این است که شما با این همه دم زدن از شجاعت و بی باکی چرا با اسم مستعار در اینجا نظر میگذارید؟ نمیدانی که این دوتا با هم تناقض دارند؟
۵۷۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲
|
از : احمد
عنوان : بعد از سی سال زندگی در خارج؟!
آقای اسدی، در تعجبم که شما که دیگران را به یادگیری فرهنگ غرب و فلسفه و علم تشویق کرده اید، چگونه بعد از سی سال زندگی در خارج از کشور طوری مقاله می نویسید که جرات ندارید حرف خود را به روشنی بزنید. مرحوم گلشیری در جمهوری اسلامی زندگی میکرد که گفته بود من نمیتوانم نظراتم را رک و راست بیان کنم و شما لطفا لابلای سطور را بخوانید. شما دیگر چرا؟!
۵۷۲٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۲
|
از : رضا اسدی
عنوان : حفظ آرامش و لزوم توجه به متن و محتوای مقاله
جناب احمد، من نیز با نمونه هایی که شما از عملکرد سران حکومت اسلامی بیان نمودید با شما هم نظر هستم و به همان دلیل هم هست که بیش از سی سال رنج دوری از وطن و مشکلات پناهندگی در یک کشور دیگر را پذیرفته ام. روزانه صدها و بلکه هزاران مطلب و مقاله نیز در این رابطه در رسانه های مجازی و غیرو - در سطح جهانی - نوشته و پخش میشود.
در عین حال نظرم این است که شما این مقاله را به سبک و سیاق هواداران سازمان مجاهدین - تحت تاثیر احساسات و با عصبانیت - میخوانید، به همان شیوه هم از خودتان عکس العمل نشان میدهید و دوست دارید که بجای درک مطلب، نویسنده را مورد حمله و هجوم قرار بدهید. چنانچه این مطلب را با حفظ آرامش بخوانید و سعی در فهم محتوا و متون آن نمایید، مطمئن باشید که بیش از آنچه انتظار دارید در آن خواهید یافت.
موفق باشید
۵۷۲۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۲
|
از : احمد
عنوان : آزادی در زندگی
در کشوری که مردم حق ندارند حتی آنچه میخواهند بپوشند و بنوشند و میل کنند، که به جرم راه رفتن با نامحرم در خیابان دستگیر میشوند و شلاق میخورند، به جرم شرکت در تظاهرات مورد شکنجه و تجاوز و اعدام قرار میگیرند، به جرم اظهار نظر تکه تکه شان میکنند، حرف زدن از محاکمه شدن گالیله یک شوخی بیش نیست!
خودتان میگویید محتوای مقاله تان به "خلاقیت و نو گرایی در رابطه با سیاست (!!!) و عقیده در جهان" برمیگردد. فکر نمیکنید که مسخره است که در چنین اوضاعی که آدمهای عادی هم در ایران حق نفس کشیدن ندارند، در بحث سیاسی (!!!) از فلسفه حرف زد؟ مردم ایران الان به دنبال این اند که کسی بهشان از نظر فلسفی ثابت کند که آخوندها چرت میگویند؟! مردم ایران از همان اوائل به قدرت رسیدن آخوندها آنها را مسخره میکردند و دائما همه جا در حال جوک گفتن درباره شان بودند. کسی به دنبال این نبود که یک فیلسوف بیاید بهش ثابت کند که اگر عمه ش در زلزله روش افتاد و حامله شد، بچه ش حرامزاده نخواهد بود. رساله امام خمینی را آنقدر درباره ش جوک ساختند که شد جزو کتابهای ممنوعه!
حالا شما صلاح نمیدانید به واقعیتها بپردازید و با پیش کشیدن یکسری مسائل مسخره آخوندی که فقط اسباب خنده مردم ایران است قصد دارید یکسری چپ کور را بیشتر به انحراف بکشانید، مسلما در چهارچوب حقوقی هیچ ایرادی ندارد و کسی مانع تان نمیشود. ولی شما که از "آزادی در نویسندگی" حرف میزنید، این را هم بدانید که خوانندگان هم در خارج از کشور (!!!!) این آزادی را دارند که نقدتان کنند و جلوتان بایستند. البته شاید درک این موضوع برای کسی که هنوز به موضوعاتی چون دیه شتری میپردازد، سخت باشد.
۵۷۲۱۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۲
|
از : رضا اسدی
عنوان : آزادی در نویسندگی
کاربر گرامی، بر خلاف استنباط شما مبنی بر نام نبردن از" دگر اندیشانی که به دست دگم اندیشان" در جمهوری اسلامی دادگاهی و یا به قتل رسیده اند، اینجانب در این مقاله به دادگاهی و یا کشته شدن فیلسوفان و دانشمندانی پرداخته ام که شهرتی در ارایه نظریه، اکتشاف و اختراع پدیده جدیدی را داشتند و به آن دلیل توسط حکومت وقت کشورشان ویا عوام محکوم گردیده اند، شخصا هیچ فیلسوف، دانشمند و مخترعی را سراغ نداشتم که در رژیم اسلامی و یا بدست عوام الناس ایرانی به چنین دلایلی محاکمه و یا کشته شده باشد.
در عین حال محتوای این مقاله بیشتر در رابطه با نیاز به خلاقیت و نو گرایی در رابطه با سیاست و عقیده در جهان است که در این حد هم به رژیم اسلامی پرداخته شده است.
و اگرچه به نظر اینجانب مصلحت اندیشی و آزادی در نویسندگی حق نویسنده و در سیاست هم - همانطور که روزانه شاهدیم - حق سیاست مدار است با این حال من در نوشتن این مقاله برخلاف تصور شما مصلت اندیشی بکار نبرده ام.
۵۷۲۱۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۲
|
از : احمد
عنوان : قتل دگراندیشان
بسیار شک برانگیز است که نویسنده مقاله در حین نام بردن از دگراندیشانی که به دست "دگم اندیشان" دادگاهی شده و یا به قتل رسیده اند، فقط سه تن به ذهنش رسیده، آنکساگوراس، سقراط و گالیله. حال آنکه مقاله ایشان سیاسی است، به مسائل روز برمیگردد و مخاطبینش ایرانی هستند. یعنی ایشان از کشتار دگراندیشان در جمهوری اسلامی بی خبر است؟ آیا از بین این همه دگراندیش که به دست رژیم جمهوری اسلامی کشته شده اند، هیچ یک شایسته نام بردن نیستند یا اینکه مصلحت اینگونه ایجاب میکند؟
۵۷۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۲
|