حزبی که باید ساخت - اسماعیل سپهر

نظرات دیگران
  
    از : مسعود راد

عنوان : حقوق بشر حداقل مطالبه است
با تشکر از جناب سپهر برای پاسخ به نوشته من، متوجه نشدم مشخصا چه بخشی از مشکلات بشری است که حل آنها را نمی توان به منشور جهانی حقوق بشر "تقلیل" داد و رفع آنها نیاز به تشکیل حزب پیشنهادی دارد؟
البته من به مطلق گرایی اعتقاد ندارم -از این رو سعی میکنم از پسوند "ترین" کمتر استفاده کنم. به همین دلیل معتقد نیستم که این منشور متن مطلقا کاملی است و قابل بهتر شدن نیست. اما معتقدم محکمترین پایه ای است که میتوان بر مبنای آن (و نه به جای آن) زمینه های آزادی و رفاه زمینی بشر را بنا ساخت.
به عبارت دیگر و به نظر من حقوق بشر حداقلی است که متفکرین خیرخواه باید مطالبه کنند، اما ضمن تلاش برای حصول این حداقل، پیشهادهای اصلاحی خود را برای بهتر و کارامد شدن آن ارائه نمایند.
۵۷۹٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : پاسخ به کامنت دوستان!!
گرچه من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق، بهرحال خوشحالم که تذکر موثر بود.
۵۷۹۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣۹۲       

    از : اسماعیل سپهر

عنوان : پاسخ به کامنت دوستان
در پاسخ به سوال آقای مسعود راد باید بگویم که این درست است که هدف اصلی همه احزاب متعارف (چه چپ، چه راست ) کسب قدرت دولتی است. اما تلاش من در مجموعه مقاله حاضر ترسیم مشخصات عمومی حزبی است که ضمن برخورداری از بخش مهمی از کارکردهای احزاب متعارف ( البته در شکل و هیئتی متناسب با اهداف خود ) به نحو بارزی از مهمترین هدف همه احزاب متعارف – یعنی کسب قدرت سیاسی برای خود – فاصله می گیرد. این حزب نوین به این اعتبار، البته از همه احزاب متعارف تاکنونی کیفن متفاوت است، اما قطعن تشکلی از جنس انچمن نیست. من تا همین جا در دو بخش اول این نوشته، نظرم در این مورد را به دلایل متعددی مستند کردم. در بخش های آتی نیز با بدست دادن مشخصات بیشتری از این حزب نوین، روشن خواهد شد که این حزب - برغم حذف کسب قدرت دولتی توسط حزب از اهداف و آماج های آن- سخت به فعل و انعالات سیاسی حساس است، سخت دغدغه قدرت دارد ( البته نه برای خود که برای نهادهای خود حکومتی توده ای ) و سخت در کار سیاست ورزی و تاثیر گذاری بر فعل و انفعالات سیاسی فعال و مبتکر.
در رابطه با مبانی حقوق بشر نیز بی تردید من خود را به عالیترین اشکال حقوق بشر معترف می دانم و الگوی جکومتی ایده آل من - یعنی دمکراسی مشارکتی- بی تردید ضامن وسیعترین و عالیترین حقوق انسانی و حقوق شهروندی همه افراد جامعه خواهد بود. اما نیک می دانم که حل بیشمار مشکلات جامعه بشری به پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر قابل تقلیل نیست و دنیای کنونی ما بیش از هر زمان دیگر نیازمند سوسیالیسم و بیش از هر زمان دیگر مستعد بنای نظام سوسیالیستی است.

در پاسخ به سوال رفیق نامی شاکری نیز مایلم تکرار کنم که من پیش از این در سلسله مقالاتی تحت عنوان "بحثی درباره ی مبانی دموکراسی مشارکتی" تلاش کردم تصویر نسبتن روشنی از آناتونی دمکراسی مشارکتی و تمایز آن با سایر نظامات سیاسی رایج ( بویژه دمکراسی لیبرال) ارائه کنم. تلاش من در آن مقالات بویژه معطوف بود به نشان دادن انطباق دمکزاسی مشارکتی با نیازها و مقتضیات فرارویی طبقه کارگر "از طبقه ای در خود به طبقه ای برای خود" و سلوک و سازگاری آن با ایجاد و بازتولید روابط سوسیالیستی. بنابراین تا آنجا که به درک من از دمکراسی مشارکتی مربوط است، طبقه کارگر ( البته بمثابه طبقه ای آگاه به منافع خود و طبقه ای سازمان یافته در طیف وسیعی از نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی متعلق به خود ) نیروی اصلی برپادارنده چنین شکلی از دمکراسی و نیروی اصلی در دفاع از ماندگاری آن خواهد بود. در نگاه من دمکراسی مشارکتی نه تجسم طرحی در کنار " انواع و اقسام راهکارها ومدل های "عادلانه تر کردن" نظام سرمایه داری" که الگویی از ساختار سیاسی مطلوب کارگران و زحمتکشان است که ضمن ایجاد فرصت قدرت ورزی برابر برای همه آحاد جامعه، اقدام به ایجاد نظام سوسیالیستی را در دایره انتخاب واقعی توده کار و زحمت قرار می دهد.
۵۷۹۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣۹۲       

    از : نامی شاکری

عنوان : فلاش بک !
یک : در ترمینولوژی سیاسی تکلیف "دمکراسی" روشن است . این صفت "مشارکتی" را معادل چه چیزی گذاشته اید ؟ در نیل به "دمکراسی" نمی توان نیروهای اجتماعی سازنده و گرایش های مرسوم را نادیده گرفت . کمونیست ها به صراحت از طبقه کارگر(به مفهوم عام در سال ۲۰۱۳) حرف می زنند ! انواع و اقسام راهکارها ومدل های "عادلانه تر کردن" نظام سرمایه داری با تمام فواید موسمی اش ، سوسیالیسم نمی سازد.
دو : این واژه پردازی ها : "... به اعتبار برخورداری از عمیق ترین و گسترده ترین مکانیزم های دمکراتیک، به اعتبار تضمین عمیق ترین و گسترده ترین آزادی های فردی، سیاسی، اجتماعی برای همه آحاد جامعه، به اعتبار برخورداری از مکانیزم..." با تمام زیبایی ، ناکارآمدند چون از "مضمون عینی " دمکراسی غافلند و صرفا از آمال و آرزوهای " همه با هم "حرف می زنند،حتی : ".. نخبگان سیاسی مورد حمایت صاحبان ثروت و سرمایه ..." را نیز برای بنای سوسیالیسم دعوت می کنند !
سه : مثل اینکه نومید از درس های تجارب سوسیالیستی قرن بیستم داریم به سوسیالیسم تخیلی قرن هجدهم می گردیم !
۵۷۹۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣۹۲       

    از : مسعود راد

عنوان : اما ...
ببخشید، لطفا اگر اشتباه میکنم اصلاح بفرمایید. اما مگر هدف اصلی هر حزبی دستیابی به قدرت سیاسی نیست؟ تشکیلاتی که دمکراسی را ترویج میکند، یعنی سیاسی است و اگر دنبال قدرت سیاسی نیست پس حزب نیست. انجمن است.
اما به نظر میرسد که بخشی از روشنفکری چپ ایران پس از ضربه روحی فروپاشی شوروی و افشا شدن وابستگی حزب تراز نوین ملت ایران هنوز در دوره انکار به سر می برد و باور نکرده که ایده الهای کمونیستی چیزی بیش از شعارهای جذاب برای بهره کشی از توده های محروم در جهت منافع رهبران سیاسی نبوده و نیست.
از نظر من این خصوصیت ایشان بسیار شبیه حالت انکاری است که متفکرین مذهبی با آن درگیرند و اگرچه تشت اسلام سیاسی از بام افتاده، هنوز فکر میکنند اگر طور دیگری رفتار شود مذهب میتواند حکومتی مردمی و دمکراتیک ایجاد کند.
به نظرم، تجربه ای که از حکومت نظامهای ایدئولوژیک -منجمله حکومت جهل و جنون جمهوری اسلامی- کسب شده برای همیشه ثابت کرده که سیاست آلوده به ایدئولوژی فریبی بیش نیست و ره به آزادی و رفاه عمومی نمی برد.
اما نکته غم انگیز برای من در اینست که هیچیک از این دوگروه روشنفکری -که بیشترین سنگ را برای منافع مردم به سینه میزنند، اعتقادی به مبانی حقوق بشرندارند (یا ابراز نمیکنند) و آن را اصولا از مباحثات ایدئولوژیک خود حذف کرده اند. فکر میکنم این بزرگترین دردی است که اپوزیسیون ایرانی به ملت خود تحمیل میکند.
معتقدم گروههای روشنفکری چپ و حتی متفکرین مذهبی مخالف حکومت اسلامی میتوانند با اتکاء و تأسی به اعلامیه جهانی حقوق بشر نه تنها بالاترین حمایت مردمی را به دست آورند، بلکه بیشترین تأثیر مثبت را در روند سیاسی و نجات کشور داشته باشند.
شاید وقت آن رسیده که بجای تلاش برای تطهیر روغن ریخته، ساز و کار نوینی که رفاه و آزادی همه انسانها را تضمین میکند بنا کنیم. مانیفست آنهم آماده است: اعلامیه جهانی حقوق بشر.
۵۷۹٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : تبریک
مقاله یی وزین و در خور تامل.

به نویسنده تبریک میگویم.
۵۷۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : پرسش خاضعانه
" اما لازم می دانم بگویم "دمکراسی مشارکتی" به اعتبار برخورداری از عمیق ترین و گسترده ترین مکانیزم های دمکراتیک، به اعتبار تضمین عمیق ترین و گسترده ترین آزادی های فردی، سیاسی، اجتماعی برای همه آحاد جامعه، به اعتبار برخورداری از مکانیزم هایی که بر قدرت ورزی همه نخبگان سیاسی و گروه های نخبه محور ( و از جمله نخبگان سیاسی مورد حمایت صاحبان ثروت و سرمایه ) لگام می زند، به اعتبار فراهم آوردن وسیعترین فرصت تجربه قدرت برای توده پر شمار نیروی کار و زحمت و به اعتبار تعمیم دمکراسی از حوزه سیاسی به حوزد اقتصاد در مقایسه با همه نظام ها و ساختار های سیاسی شناخته شده تاکنونی، از ظرفیت بیشتر و بهتری برای قرار دادن سوسیالیسم در دایره انتخاب واقعی مردم بر خوردار است.".

جناب سپهر،
با عرض معذرت فراوان از فضولی و کنجکاوی و بخیال خود خیر خواهی یک خواننده و برای سهولت درک مطلب، خاضعانه میپرسم که آیا میشود منظور را در جمله های کوتاهتری بیان کرد؟
۵۷۹۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣۹۲       

    از : اسماعیل سپهر

عنوان : پاسخ به رفقا
من متاسفانه در زمانی که بخش اول این مقاله در سایت اخبار روز در دسترس بود، قادر به پاسخگویی به کامنت های رفقا نبودم. اکنون با پوزش از این تاخیر، پاسخ خود را در این بخش ارائه می کنم.

با تشکر از اظهار لطف رفقا بهرنگ ایرانی و برزویه طبیب و ابراز خوشحالی از وجود بارقه های امید بخش برای نزدیکی و همفکری بیشتر گرایشات متعلق به چپ رادیکال نوین و یا "چپ رهایی خواه" درپاسخ به رفیق خسرو گ مایلم نکاتی چند را یادآور شوم.من نیز اگرچه همچون رفیق خسرو از ضعف و تشتت بسیار در ضفوف چپ ایران متاسف و اندوه ناکم، اما برانم که بخش عمده ای از این ضعف و تشتت به عدم پاسخگویی بجا و بموقع به معضلات تئوریک فراروی چپ در دهه های گذشته و ناتوانی در راهگشاتیهای تئوریک برای غلبه بر خطاها و انحرافات دهشتناک سیاسی – ایدئولوژیک چپ در بیش از یک صد سال گدشته مربوط است. هم از اینرو من فکر می کنم بحث و گفتگو پیرامون الگوهای سیاسی – سازمانی چپ و شفافیت بخشیدن به الگوهای چپ در رابطه با شکل دولت و ساختار سیاسی ایده آل آن و پرتو انداحتن به همه زوایای الگوی سوسیالیستی مطلوب آن، نه گمراهی و بیهوده گویی، که یک ضرورت و گامی بزرگ در راستای پیشروی به سوی سوسیالیسم است.اما در پاسخ به سوال رفیق خسرو در رابطه با شکل دولت مطلوب حزب مورد نظر م باید بگویم من پیش از این در سلسله مقالاتی تحت عنوان "بحثی درباره ی مبانی دموکراسی مشارکتی" تلاش کردم شکل دولت سازگار با سوسیالیسم را مورد بحث قرار دهم. در اینجا طبیعتن من نمی خواهم همه نکات مطروحه در آن مقالات را تکرار کنم. اما لازم می دانم بگویم "دمکراسی مشارکتی" به اعتبار برخورداری از عمیق ترین و گسترده ترین مکانیزم های دمکراتیک، به اعتبار تضمین عمیق ترین و گسترده ترین آزادی های فردی، سیاسی، اجتماعی برای همه آحاد جامعه، به اعتبار برخورداری از مکانیزم هایی که بر قدرت ورزی همه نخبگان سیاسی و گروه های نخبه محور ( و از جمله نخبگان سیاسی مورد حمایت صاحبان ثروت و سرمایه ) لگام می زند، به اعتبار فراهم آوردن وسیعترین فرصت تجربه قدرت برای توده پر شمار نیروی کار و زحمت و به اعتبار تعمیم دمکراسی از حوزه سیاسی به حوزد اقتصاد در مقایسه با همه نظام ها و ساختار های سیاسی شناخته شده تاکنونی، از ظرفیت بیشتر و بهتری برای قرار دادن سوسیالیسم در دایره انتخاب واقعی مردم بر خوردار است. اینهمه، البته "دمکراسی مشارکتی" را اتوماتیک مان به " دولت سوسیالیستی" مبدل نمی سازد. " دمکراسی مشارکتی" صرفن بهترین شرایط را برای اقدام به بنای سوسیالیسم وددفاع موثر از حیات و ماندگاری این نظام فراهم می آورد. اینکه تعادل قوای نیروهای سیاسی حاضر در بازی قدرت در "دمکراسی مشارکتی" در هر مکان و در هر زمان چگونه رقم خواهد خورد، به عوامل متعددی بستگی خواهد داشت و اینکه اراده مردم ( و از جمله توده کار و زحمت ) به چه نظام اجتماعی - اقتصادی تعلق خواهد گرفت و در صورت تمایل اکثریت مردم به ایجاد سوسیالیسم، چه شکلی از سوسیالیسم و با چه سرعتی پی نهاده خواهد شد، همه به شرایط زمان و مکان، به درجه آگاهی و سازمانیافتگی کارگران و زحمتکشان، به ضعف و قدرت گفتمان های غیر سوسیالیستی و بسیاری عوامل آشکار و پنهان دیگر بستگی خواهد داشت. اینهمه بدانمعناست که "دمکراسی مشارکتی" صرفن بهترین و مساعدترین شرایط را برای ایجاد و دفاع از ماندگاری سوسیالیسم فراهم می آورد و " دمکراسی مشارکتی" ضروتن با سوسیالیسم همزاد و مترادف نیست.
۵۷۹۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣۹۲