نلسون ماندلا و یاد علی های سرزمین ما - عفت ماهباز

نظرات دیگران
  
    از : خسرو گ

عنوان : به شیر پاک خورده، مسعود بهبودی
قصدم نقد نوشته تان نیست. می خواهم احساس غرور را ابراز کنم به فرزندان شیر پاک خورده ی سرزمینم که با وجود همان هزاران تضادی که بر شمرده اید، سره و ناسره را با درخشانی می شناسند. درود بر شما.
۵۹۴۱۴ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۲       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : در فرهنگ کهن و افسانه ای تالش ها، خورشید دختر است و ماه پسر. برایش داستانی نیز دارند، که خورشید*
به مادر خود رجوع می کند و از او چاره می جوید. می گوید: پسر ها بر تن عریان من می نگرند و من شرم می کشم.
مادر دسته ای از سوزن نور به او می دهد تا به چشم بینندگان بپاشد، تا نتوانند تن عریان دختر اش را ببینند.
خورشید در تالش هم نام زن است، و هم خواهر «لِدُو» قهرمان ملی تالش هاست، که هنگام یورش بیگانگان وقتی او و جمعی را به اسارت می بردند، با نی هفت بند تالشی خود برای پهلوانان - مرز بانان - و هم برادر خود لِدو پیام می فرستد و آنها سر می رسند و اردوی دشمن را تار و مار کرده، خورشید و یاران را نجات می دهند.


آن نی که مولوی بزرگ از آن سخن می گوید شاید از همین فرهنگ کهن ستانده شده. نی اصلی ترین ساز تالش هاست و نقشی بیش از یک وسیله موسیقی دارد.
تالش کوهی وقتی نی می نوازد، با آن نوا به شنونده از راه دور می گوید که چه حالی دارد. در افسانه ی لِدو و خورشیدِ نی زن، خورشید با ترانه شعری از راه نی زدن برای برادر پیام می فرستد و می گوید چه بر آنها رفته است.

* در بعضی غروب ها، دریا به یکسر خونین است. توصیف آن در سخن نگنجد، مهاجرتن انسان ها را می مانَد، باید خود رفت و دید.
۵۹٣۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۲       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : عفت ماهباز عزیز سلام، خسته نباشید و پیوسته باشید. این شعر کوتاه گیلکی که خیلی دوست اش می دارم،
زیرا برای من دریایی از خاطره و زندگی و طبیعت را در خود دارد، را به یاد علی نازنین تو اینجا می گذارم تا از او و یار سفر کرده ات و همه ی دریا دلان عاشق انسان و طبیعت و آزادی و عدالت یادی کرده باشیم.


هنگام غروب خورشید گاه صحنه ای غریب رخ می دهد ، که جان می ستاند و می دهد. مردم دریایی می دانند که من چه می گویم.



شعر گیلکی
دریا و خورشید عشق


غروبان
که خورشید
خو رخته اوسانه
غروبان
که دریای عاشق
خورشیده دوخوانه
بیده اید
پسر عاشق زمین - دریا
آتشه مانه؟!


ترجمه

عشق دریا و خورشید


غروب ها
که خورشید
قصد رفتن می کند
غروب ها
که دریای عاشق
خورشید را به خود می خواند
دیده اید
پسر عاشق زمین - دریا
آتش را می ماند؟!
۵۹٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : مونیسم مادی هستی ـ چه هستی طبیعی و چه هستی اجتماعی
این نظر خواننده اصلا درست نیست.
ایران و هر کشوری ضمن داشتن خودویژگی های (خاصیت های) خاص خود دارای جنبه ها و جوانب عام و کلی (عامیت ها و کلیت ها) است:
اگر ایران را جزء تلقی کنیم و جهان را کل، میان ایران و جهان و میان هر جامعه و جهان رابطه دیالک تیکی جزء و کل برقرار است.
هیچ جامعه و کشوری در جهان وجود ندارد که در ورای قانونمندی های هستی وحدت مند باشد.
خواننده اگر فئودالیسم ایران را مثلا در آثار سعدی و یا حافظ بررسی کنند، خواهند دید که در خطوط کلی اش حتی سر موئی با فئودالیسم اروپا فرق ندارد:
دربار فئودالی ایران با دربار فئودالی مثلا آلمان و یا فرانسه تحت قانونمندی های عامی اداره می شود.
فیلم های متعددی در این زمینه ساخته اند:
شاه در همین اروپا به دلیل سوء ظن، زن فوق العاده زیبایش را حتی به دست جلاد می سپارد.
این همان کاری است که در دربارهای ایران صورت می گیرد.
تعیین کننده کم و کیف روبناهای جوامع بشری زیربناها هستند، مناسبات تولیدی هستند که همه جا یکسان اند.
اتفاقا درجه بربریت و توحش اروپا و امریکا هزاران بار قوی تر از ایران بوده است:
۶ میلیون انسان را فاشیسم به کوره های آدمسوزی می سپارد.
۶۰ میلیون نفر را فاشیسم و میلیتاریسم فقط در جنگ دوم جهانی قلع و قمع می کنند.
امپریالیسم علاوه بر کشتار بی دلیل بیش از دو میلیون ویتنامی، خاک کشورش را با دی اکسین مسموم می سازد تا مادران ویتنامی دهها هزار سال بچه های ناقص الخلقه بزایند.
هم اکنون دو میلیون زن و مرد و کودک سوری آواره اند که ۵۰۰ هزار تن از آنها کودک اند.
میلیون ها عراقی و افغانی و ایرانی و غیره سرگردان جهانند.
جمهوری اسلامی که از آسمان نازل نشده است.
بدون اراده امپریالیسم نه کودتائی، نه شاهی و نه شیخی پدید می آمد.
جهان کل واحدی است و رشته های متنوع ناگسستنی کشورها را و فرهنگ ها را به هم پیوند می دهند:
از تأثیر متقابل در مقیاس جهانی گریزی و گزیری نیست.
هیچ چیز ایران در خطوط کلی اش نوبر نیست.
ایران جامعه ای دریده از درون است:
هزاران تضاد درونی متنوع ایران را به جهنمی بدل کرده اند.
خودستیزی نه پدیده ای تصادفی، بلکه ضرور و جبری است:
نتیجه کرد و کار همین تضادها ست که در طول تاریخ قوام یافته اند.
همین کشتارهای فجیع چراغ سبزی به غرب امپریالیستی بوده است:
مراجعه کنید به سخنان موسوی نخست وزیر آن زمان و رفسنجانی در تلویزیون شب های بعد از کشتار رهبران معصوم تر از چهارده معصوم حزب توده.
۵۹٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۲       

    از : خواننده

عنوان : ایران با هیچ جا قابلِ مقایسه نیست.
نه در این مورد و نه در بسیاری از مواردِ دیگر، ایران با هیچ جای جهان قابلِ مقایسه نیست.

احساسات شما همه قابل درک است و جای احترام دارد. اما واقعیت و منطق با احساسات همخوانی ندارد.

شما برای مثال قطبِ جنوب را هم، چون سرد است و یخ دارد، با جای دیگری در جهان مقایسه نمی کنید. قطبِ جنوب با هیچ جای جهان قابلِ مقایسه نیست. ایران هم با هیچ جای دیگری درجهان قابلِ مقایسه نیست.
۵۹٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣۹۲