چکامه ی سرگشتگی - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
  
    از : ر. سماوی

عنوان : باور نمی کنم
"باور نمیکنم که دراین دشت مردخیز، ازبهر یک نبرد دلیرانه مردنیست
باور نمی کنم که فرو مرده شعله ها، باور نمیکنم که امید ونبرد نیست "
۶۰۰۰۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : مجلس سخنرانی پالتاکی
‫اسماعیل جان خوئی، انصافاً امروز ایران را، خوب درک کرده و خوش سروده ای،
‫.....
‫وآید اگر، کسی به جز استالین
‫یا شاه یا سزار نمی آید،
‫.....


‫و این جای تأسف است، که ایرانیان خارجه نشین، به جای استفاده از آزادی موجود برای چاره اندیشی مشترک‫ در باره ‫منافع ملی ایران، با کوششی خستگی ناپذیر مشغول چپه کردن تغار ماست یکدیگر با ‫تهمت ‫و افترا و گاهاً مشت، لگد، دمپائی، چتر و عصا هستند.

‫شبی در مجلس سخنرانی پالتاکی،‫ شرکت داشتم،
‫عددی از حضار آلات تناسلی گردانندگان اتاق را نشانه رفته و دائم در باره خواص، اندازه، رنگ، کیفیت‫ و بوهای نامطبوع آن آلات، قلم فرسائی میکردند.
‫عددی دیگر مدام در حال چاق سلامتی با دوشیزه گان مجلس،
‫و عددی احوال خانواده را از دیگری جویا بودند.
‫تنی چند آگهی هایی جهت خواندن مقالاتی در دفاع یا رد فلانی میفرستادند.

‫با آنکه هیچیک از حضار جلسه ویدئو خود را روشن نکرده بودند، اما از شیوه نگارش بعضی از حضار‫ در باره اظهارات سخنرانان،‫ مشخص بود، که رگهای گردن ایشان، از فرطِ غیظ به رنگ سرخ، و از حیث اندازه،‫ به قطر شیلنگ آب باغچه در آمده است.

‫با همه این احوالات گردانندگان صبور برنامه سخنرانی در ثانیه هایی که میکروفون در اختیارشان بود، مدام متذکر میشدند که در انتهای برنامه، وقتهایی جداگانه برای طرح سئوال حضار و نیز اظهار نظر ایشان پیش بینی شده است.

‫کیفیت صدای یکی از سخنرانان مورد اعتراض دوستانه گروه بزرگی از حضار بود، سخنران برای آنکه به حضار نشان دهد که نهایت کوشش خود را ‫برای بهتر شدنِ کیفیت صدا انجام داده، نوشت« من بلندگو را در تمام طول صحبتم جلو دهانم نگاه داشته بودم». من آخرش هم نفهمیدم، ایشان از بلندگوی کامپیوتر خود برای حضار اتاق پالتاکی صحبت میکرد، یا از میکروفونش
۵۹۹۹٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۲