از : بهروز
عنوان : فدایی تجسم روح انقلابی و کمونیستی است نه چسبیدن به تاکتیک و تئوری
آقای معمار خلق تاریخ کرده که فداییان هرگز با حزب توده مرزبندی نداشته اند. نمی دانم این حکم را از کدام کتاب و نوشته فداییان استخراج کرده. هرکسی آثار فداییان را بخواند متوجه می شود که فدایی آنتی تز اپورتونیسم حزب توده بوده است. و از طرف دیگر اقای بهبودی معتقد به فقر تئوریکی رهبران فدایی بوده است. لابد غنای تئوریک را ایشان در رونوشت های سران حزب توده از آثار تئوریسین های حزب برادر و اعضای آکادمی علوم اتحاد شوروی می داند. منظور از غنای تئوریک چیست؟ جریانی که به درک نوی از سازمان، رابطه توده و پیشاهنگ، و عمل سیاسی می رسد بی گمان دارای پایه های تئوریکی خود است که برنامه و استراتژی آن را توجیه و تاویل می کند. از جناب بهبودی میخواهیم که لطف کند آثار گرانقدر تئوریک جنش چپ ایران در ۵۰ سال گذشته را برای ما نام ببرد تا ببینیم کدامیک غنای بیشتری در مقایسه با تئوری مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا، مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک، چگونه مبارزه مسلحانه توده ای می شود، مبانی استراتژیکی جنبش نوین انقلابی ایران داشته و کدام حرف نوی به جنبش ما هدیه کرده اند. برخلاف ادعای مضحک شما که نفی حزب توده از سوی فداییان مکانیکی! و فئودالی!! بوده نقد فدایی از حزب توده را می توان به چند محور خلاصه کرد: ۱) بی عملی و اپورتونیسم حزب توده که اوج آن در ماجرای کودتا بود. ۲) ماهیت "فراطبقاتی" حزب توده (به ادعای خود حزب توده) و اتخاذ تاکتیک، استراتژی و مشی سیاسی که با تعاریف یک حزب کمونیستی کارگری در تناقض است. ۳) دنباله روی صرف حزب توده از حزب شوروی تا سر حد گوش به فرمان بودن تحت لوای دروغین انترناسیونالیسم پرولتری. این که سازمان فدایی دچار انشقاق شد و این که ریشه مادی و طبقاتی این انشقاق را چگونه می توان توضیح داد ذره ای به بنیادی های نظری و عملی جنبش فدایی ربطی ندارد، و مطمئن باشید آقایان ادعای اینکه اگر امروز رفقا جزنی، احمدزاده، پویان و دیگران زنده بودند پیرو فرخ نگهدار و شرکا می بودند به همان اندازه مضحک و بی پایه است که ادعا شود فرخ نگهدار و هم فکرهای امروزیش برخاسته از قلب جنبش مسلحانه بوده اند. کسانی که بعدها رهبری سازمان فدایی را غصب کردند غالبا افرادی در حاشیه جنبش مسلحانه بودند و بعضی حتی یک روز هم زندگی در شرایط دشوار مبارزی انقلابی سالهای ۵۰ تا ۵۵ را تجربه نکرده بودند. رفقای بنیانگزار سازمان فدایی اگر زنده بودند بی شک رزمنده و وفادار به پرنسیب های انقلابی خود باقی می مانند و این را نه به خاطر کند و کاو در اثار تئوریک بلکه به خاطر پرورش خود به عنوان انسانهای متعلق به یک جنبش اجتماعی معترض انجام می دادند. در هیچ مغزی هر چند خرد نمی گنجد که حمید اشرف، جزنی، احمد زاده یا پویان برای شامورتی بازی های ضدامپریالیستی کف بزنند و هورا بکشند و سازمان فدایی را به زائده حزب توده مبدل کنند.
۶۰۷۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : حضور مجدد آقای صبوری
به این نوشته شما نظر خود را مینویسم که گفتید : « برادر نوشتم در ۳۳ سال اخیر چه کرده اید که نامتان هنوز فدائی است. در دنیای مدرن وقتی که یک استاد دیگر درس نمی دهد می نویسند استاد بازنشسته وقتی فوتبال دیگر بازی نمی کنی می نویسند فوتبالیست سابق . اگر به جانباختن برای آرمانی باور نداری که فدائی نیستی و اگر به آن عمل نمی کنی که بد تر ؟ »
سازمان فدائیان خلق واژه چریکی را از همان اول برداشت چون صادقانه روش مبارزه چریکی را ادامه نداد اما آنهائی که معتقد هستند به چریک فدائی کجایند در این ۳۳ سال مورد ادعایتان.
اگر به جانباختن در راه آرمان را معیار فدائی بودن میدانید رجوع کنید به لیست جانباختگان ۳۳ سال اکثریت و ۳۳ سال چریک تا بدانید بامسما بودن نام را . و بنابه استدلال خود چریک فدائی امروز بدون عملیات چریکی خود را چریک فدائی سابق بنامد و بامسما شود .
۶۰۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : حضور آقایان بهبودی و صبوری
آقای بهبودی اشاره شما در مورد حزب توده واقعیت دارد اما این تخطئه کار مشترک اکثر نیروهای سیاسی بوده و مختص فدائی نبوده است حتی در مجاهدین به حذف فیزیکی منجر شد و جان برکفان سلطنت که دیگران را آدم هم حساب نمیکردند که بررسی عمیقی را میطلبد ٫ اما مقصود من از ادعای خود ٫ باور به منش خود و صداقت در عمل بود که کسی را در صورت عدم مبارزه چریکی ٫ خائن نمیامیدند بلکه نقش حزب توده را بیشتر در۲۸ مرداد برجسته میکردند در عین حال بهترین روابط دوستانه را اکثرأ حفظ کرده بودند که همین زمینه در پروسه وحدت رل اساسی را داشت.
آقای صبوری با زرنگی و وای و داد نمیشود از واقعیات گریخت ٫ کسی نگفت اگر به روحانی رأی ندهی یعنی عملگرا نیستید ٫ من میگویم چریک فدائی در ۱۹ بهمن در سیاهکل اعلام موجودیت کرد و تا ۵۷ حرف و عملش یکی بود ( صداقت داشت )
اصولأ چریک فدائی بعد از ۵۷ وجود خارجی ندارد اگر مخالف حرف من هستید یک عملیات با محل و تاریخ مشخص مستند کنید تا همه به وجودش پی ببرند چرا اطلاع رسانی نمیکنید ؟ و بی عملی خود را در تخریب اعمال دیگران ( چه درست چه نادرست ) پنهان میکنید این گوی و این میدان
۶۰۶۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : عدم وجود برنامه و تحلیلی جامع از اوضاع ایران
آرمان عزیز، اول آنکه ایراد به آقای احمد صبوری در رابطه با جلوگیری و یا عدم جلوگیری ایشان از اتحاد نبود، اگر یادداشت قبلم را با دقت بیشتری مطالعه کنی، موضوع مطلب چیز دیگری است.
و دیگر آنکه اگر فرض را بر این بگیریم، که تحلیل شما از وضعیت و موقعیت فدائیان اکثریت درست باشد. چرا دیگرانی که، بنا به تعریف شما، هم فدایی واقعی و هم مارکسیست واقعیند، نتوانسته اند به اتحاد برسند، علیرغم نقاط مشترک فراوان و صداقتهای فراوان سیاسی اشان.
علت چند پاره گی ها و عدم اتحاد درونی جنبش فدائی، عدم وجود برنامه و تحلیلی جامع از اوضاع ایران است.
زمان پایه گذاری جنبش فدایی، درست یا اشتباه عناصر پایه گذار جنبش، تحلیلی جامع و مشترک پیرامون رژیم کودتایی شاه که از دل، براندازی دولت ملی مصدق به قدرت رسیده بود، داشتند. اما امروز علیرغم وجود امکاناتی وسیعتر و بهتر از آن زمان، عناصر متعلق به جنبش فدایی، جهدی پیگیر برای تدوین تحلیلی جامع از اوضاع و چشم انداز آینده ندارند.
وجود درکی ناقص از اتحاد، و امتزاج مستمر آن با وحدت نیز، بخشی از علت وجود عدم اتحاد جنبش فدایی را شامل است.
۶۰۶۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : حضور محترم آرمان
شما میگوئید : « سازمان اکثریت که هیچ از تمام اصول بنیادگذارن سازمان چریک های فدایی فاصله گرفته است »
۱.باید توجه کرد که این اصول فقط متعلق به بنیانگذاران نبوده بلکه اصول همه فدائیان تا ۵۷ بوده است
۲. اگر منظور شما از این اصول همان « مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک » برای هر مقطع زمانی است ٫ کاملأ حق با شماست
۳. لطفأ جهت آگاهی من ٫ حداقل در ۲۰ سال گذشته یکی از عملیات چریکی فدائی را ذکر کنید که متوجه به وجود واقعی چریک فدائی باشم که از این اصول نامبرده شما فاصله نگرفته است.
بعد ادامه داده و میگوئید : « اکثریت اکنون یک جریان لیبرال یا سوسیال دمکرات در بهترین شکل می باشد »
هر کسی میتواند اسمی برای خود و دیگری بچسباند ٫ کسی میتواند در حرف ادعای چریک بودن را بکند ولی در عمل به نوشتن عقاید بپردازد ٫ هر کسی هم ادعای سوسیال دموکرات بکند باید این را بفهمد که هر سیاستی را نمیشود در هر موقعیتی بدلخواه عملی کرد ٫ برای مبارزه بسبک سوسیال دموکراسی کشور شما باید حداقل زمین بازی را داشته باشد ٫ اتخاذ مبارزه چریکی نیست که کوه و جنگل و اسلحه و سیانور و صداقت و دل شیر میخواهد سیاستورزی بسبک سوسیال دموکراسی احتیاج به کشوری دارد که دارای سندیکاهای مستقل و قوی باشد و حداقل دموکراسی در کشور وجود داشته باشد از رسانه ها ٫ ژورنالیسم و احزاب کاملأ آزاد گرفته تا انتخابات آزاد. در غیر اینصورت سوسیال دموکراسی در ایران غیر دموکراتیک و در جایگاه یک کشور در حال توسعه یک توهم و خواب و خیالی بیش نیست.
شما همچنین گفتید : « فدایی های مارکسیست می تواند یک اتحاد با هم تشگیل دهند و با این کار به روشن شدن جبهه سیاسی چپ کمک کنند.»
این اتحاد فدائی های مارکسیست مد نظر شما ٫ به روشن کردن چه چیزی در جبهه سیاسی چپ میخواهد کمک کند ؟ اگر حقانیت همان اصولی است که ذکر کردید از جمله « مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک » ؟ این که موجود است فقط عمل و صداقت پیروانش را کم دارد. اگر به اصول دیگری اعتقاد دارد ۱. خود نیز از آن اصول اولی فاصله گرفته ۲. میتواند اصول جدیدش را روی میز بگذارد و مانیفست جدید خود را بنویسد و عمل کند.
۶۰۶۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۲
|
از : احمد صبوری
عنوان : وای از این عملگرائی
معمار پرکار و همیشه در سایت پیروز
رأی دادن به حاج آقا دکتر روحانی و دفاع از بچه آخوندها عملگرائی محسوب می شود و امتناع از انجام آن بی عملی است ؟. برای انجام چنین عمل قهرمانه ای هم حتمأ باید فدائی سابق باشی چرا که کس دیگری قادر به انجام این ا عمال قهرمانانه نیست!!!.
دعوت به رأی دادن به خامنه ای هم برای اجتناب از بی عملی سیاسی بود و مسلح کردن پاسداران به سلاح سنگین که عین عملگرائی است.
برادر نوشتم در ۳۳ سال اخیر چه کرده اید که نامتان هنوز فدائی است. در دنیای مدرن وقتی که یک استاد دیگر درس نمی دهد می نویسند استاد بازنشسته وقتی فوتبال دیگر بازی نمی کنی می نویسند فوتبالیست سابق . اگر به جانباختن برای آرمانی باور نداری که فدائی نیستی و اگر به آن عمل نمی کنی که بد تر ؟.
آن عزیز که ادعا می کند فدائی سابق بوده می نویسد آنها مادرانشان را آزار دادند بعد هم هنوز خودش را فدائی می داند. من می گویم همه تان عزیز برای صحیح نویسی برای اینکه عمل و گفتارتان یکی باشد بنویسید فدائیان سابق یا بازنشسته امروز شما ها فدائی نیستید.
با عذر خواهی من به این بحث ادامه نخواهم داد باید بروم یه کاری عملی ای انجام دهم.
۶۰۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۲
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : در رابطه با کامنت مسعود معمار و آرمان
«تمامی بازماندگان این عزیزان گواه این است که آنها چگونه با محیط و دگراندیشان در ارتباط بودند و دوستان توده ای یا کنشگرانی که به مبارزه مسلحانه اعتقاد نداشتند را سازشکار ٫ لیبرال و امثالهم لقب نمیدادند بلکه با دیده احترام برخورد می کردند.» (مسعود معمار)
تجربه شخص خود من که سهل است، نقل قول هائی که در فرصت های مختلف از مثلا جزنی بر سر زبان ها ست، به زهر ضد حزب توده ای سرشته اند.
فدائیان درست به خاطر فقر تئوریک خود، برای تعیین هویت کاذب، به نفی مکانیکی حزب توده می پرداختند.
حتی پس از وحدت فرمال با حزب توده خیلی از آنها ضدیت با حزب توده را هم حمل می کردند و هم بر زبان می راندند.
خود حزب توده، هم قابل بررسی است و هم قابل نقد است.
نقد حزب توده از سوی فدائیان و مذهبی ها اما از موضع فئودالی و آنتی کمونیستی بوده است.
این همان آنتی کمونیسم است که امروزه نقاب از چهره برداشته و عریان شده است.
« فدایی های مارکسیست می تواند یک اتحاد با هم تشگیل دهند و با این کار به روشن شدن جبهه سیاسی چپ کمک کنند.» (آرمان)
من تقریبا با نمایندگان همه فرقه های مدعی فدائیسم بحث داشته ام.
تا کنون به شبه مارکسیستی در میان آنها حتی برخورد نکرده ام، چه برسد به مارکسیستی.
اگر آرمان فرقه ای با گرایش مارکسیستی پیدا کند، کاشف بزرگ قرن محسوب خواهد شد.
چون چنین کاری به کشف سوزنی در کاهدانی شبیه است.
سران فعلی اکثریت (صرفنظر از صحت و سقم مواضع و نظرات شان) هم بلحاظ سواد و هم بلحاظ صداقت، باز هم صد بار بهتر از بقیه اند.
۶۰۶۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۲
|
از : آرمان
عنوان : لیبرال یا فدایی
در اروپا گفته ای است که بهترین لیبرال ها سوسیال دمکرات ها هستند زیرا کاری را که لیبرال ها نمی توانند بر علیه کارگران انجام دهند سوسیال دمکرات ها انجام می دهند!
جناب البرز از قرار انتظار معجزه دارد که به آقای صبوری ایراد می گیرد که چرا جلوی اتحاد جمع فدایی را گرفته است. سازمان اکثریت که هیچ از تمام اصول بنیادگذارن سازمان چریک های فدایی فاصله گرفته است اکنون یک جریان لیبرال یا سوسیال دمکرات در بهترین شکل می باشد و عملا نه می تواند و نه مورد مشترکی با دیگر افراد و سازمانهای فدایی دارد که با آنها اتحاد بتواند بکند.
سازمان اکثریت در واقع با جریان های لیبرالی مانند نهضت آزادی و جبهه ملی اشتراک نظر دارد و بهترین کاری که می تواند بکند این است که نام فدایی را به لقایش ببخشد و نام خود را به سازمان اکثریت تغیر دهد و صداقت سیاسی نشان دهد و از این رفتار دوگانه دست بردارد.
فدایی های مارکسیست می تواند یک اتحاد با هم تشگیل دهند و با این کار به روشن شدن جبهه سیاسی چپ کمک کنند.
۶۰۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : بی عملی خود را پشت بت ساخته خویش پنهان کردن
با اطمینان کامل بر این باوم که اگر پویان جزنی حمید اشرف زنده میماندند و تحلیلی چون نگهدار یا طاهری پور یا عبدالرحیم پور داشتند با همین برچسب زن ها مواجه بودیم.
کلی گوئی از نداشتن برنامه و فرار از پاسخگوئی است ٫ تمامی بازماندگان این عزیزان گواه این است که آنها چگونه با محیط و دگراندیشان در ارتباط بودند و دوستان توده ای یا کنشگرانی که به مبارزه مسلحانه اعتقاد نداشتند را سازشکار ٫ لیبرال و امثالهم لقب نمیدادند بلکه با دیده احترام برخورد میکردند. سازمان فدائی خلق در آن مقطع زمانی از شرایط تاریخی اجتماعی جامعه نشأت گرفت اینطور نبود که چپ های قبل و بعد ایشان بیسواد بودند یا ترسو یا سازشکار ... جامعه بسته سیاسی و خفقان و سانسور و دستگاه ساواک و در نهایت استبداد فردی ٫ برخی روشنفکران را برحق متقاعد کرد که بدون ضربه زدن مسلحانه هیچ روزنه امیدی برای نیروهای سیاسی و تحولات اجتماعی وجود ندارد. آستینها را بالا زدند و صادقانه خود شروع بکار شدند نه در خارج بنشینند و بفرمایند : «تنها ره رهائی جنگ مسلحانه » . کسی که از صداقت آنها سواستفاده کرده و بیرون از گود فقط شعارش را میدهد کسی است که آرمان فدائی را نفهمیده و بدنبال کار و کاسبی از صداقت دیگران است ٫ بدون رودربایستی کلاش تمام عیار است. تاریخ گواه است که خیلی از این فداکاران بخاطر ضربه ندیدن دیگران یا جان خود را از دست دادند یا بدام ساواک افتادند و استقبال میلیونی در مقطع انقلاب از صداقت آنها ناشی میشد نه از مطالعه یکشبه مارکسیسم یا مانیفست توسط هواداران.
مثلی است که فردی پدر خود را کور کرد تا به او هم « کوراغلو » بگویند اما مردم او را « کور کیشینین اوغلی » صدا میکردند. فدائی بامسما بود و به عملکرد سازمان مربوط میشد و اسم ظاهری و شعاری و دکان کار و کاسبی نبود.
سرمایه داری و لیبرال و سوسیال دموکرات ٫ بینش یا ماهیت طبقاتی وووهم شده واژگانی برای توجیه بی عملی برخی و گریختن از پاسخگوئی ٫ من نوشته ای از این اشخاص ندیدم که حتی در مورد آشپزی هم از این کلمات سود نجویند. اولأ مناسبات اقتصادی در کجای دنیا غیر سرمایه داری است ٫ تازه مناسبات در کشوری مانند ایران سالهای زیادی با مشقت نیاز دارد تا بپای اروپای کلاسیک برسد و در این گیر و دار براحتی میشود به احزاب و کنشگران انگ دفاع از سرمایه داری لیبرال و غیره چسباند و تنها راه را نشان داد « تنها ره رهائی جنگ مسلحانه » و البته خود به کاسبی ادامه داد و هر دستاورد دیگری را سوسیال دموکراسی نوکرسرمایه داری یا سوپاپ اطمینان یا بزک خواند. مگر نه اینکه زمان پهلوی سرمایه اری بود بعد از انقلاب هم سرمایه داری لابد با این تز « بت پرستی » هر حکومت بعد از جمهوری اسلامی هم با مناسبات سرمایه داری ولو مانند سوئد همان منش « مبارزه مسلحانه هم تاکتیک هم استراتژیک » را میطلبد. من نمیدام چرا این افراد در کشورهای محل اقامت تن به خفت سرمایه داری میدهند و از بزک ها استفاده میبرند و موتور جنبش را روشن نمیکنند بله اینکار دل فدائی و صداقت میطلبد.
۶۰۶۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : خود آستین همت بالا زده
آقای احمد صبوری، از یادداشت کوتاه و فقیهانه شما، استنباطم این است، که هیچ حرکتی از حرکات جنبش چپ، بویژه جنبش فدایی نمی تواند مورد تأیید شما باشد، الی آن حرکاتی که زیر نظر مستقیم زنده یادان حمید اشرف، بیژن جزنی، مسعود احمدزاده انجام گرفته باشد.
با توجه به اینکه مرقوم کرده ای «...آخرش همه شون می خواهند جمع شوند و دوباره حول نام فدایی اتحاد کنند..» میشود نتیجه گرفت که، گرد آمدنِ برخی از افراد را حول نام فدایی، که میشود حدس زد، نامی است بسیار مقدس برای شما، برنمی تابید.
به گمان من، شما عوض پراندن سخنانِ بی ریشه، لازم است، که حرفهای صدمن یک غاز را درز گرفته، و عوض واگذار کردن کار فکری پنجاه صفحه ای علمیت به دیگرانی که اصلا مورد وثوقت نیستند، خود آستین همت بالا زده، و چهره واقعی زنده یاد حمید اشرف و سازمانش را آنگونه که بوده، به جهانِ پیرامونت معرفی کنی.
۶۰۶۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣۹۲
|
از : احمد صبوری
عنوان : تصور کن رفیق
تصور کن یک حزب لیبرال که می خواهد تکنوکرات های در سرویس سرمایه داری را تجمع دهدو اسمش سازمان فدائی اکثریت باشد.
باور کنید اینها هنوز نمی فهمند یک لیبرال حالش از شنیدن کلمه فدائی دگرگون می شود. یک لیبرال در فکر اوضاع خانواده اش است قربون مادرش نمی ره چه اینکه بخواهد خودش را فدا کند.
یکی می نویسه فدائی ها مادرانشان را آزار دادند.دیگری می نویسه آنها اصلأ دموکراسی را نمی فهمیدند. این آخری می گه بله و نه، یکی با قاتل حمید اشرف عکس خانوادگی می اندازه اون یکی داستان می نویسه که تو آن حمید اشرف ندیده را انگاری با سیلوستر استالون اشتباه گرفته و هر جا می نشینه می گه بهترین مطلب را نوشته . و آخرش همه شون می خواهند جمع شوند و دوباره حول نام فدائی اتحاد کنند.
برزویه جان باور کن واقعأ دکتر احتیاج داریم آنهم از جنس ساعدیش. اینگار این گروه تلو تلو می خورنددریغ از یک انسجام فکری و یک کار فکری ۵۰ صفحه ای انجام شده با یک متد علمی . جالب اینکه هنوز هم اکثریتند
۶۰۶۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : اپوزیسیونِ بی برنامه و متفرق
برزویه عزیز طبیب، مثل همیشه خوب دیده ای، و خوش نگاشته ای.
گرچه دور از انصاف است، نقد گذشته در خارج از ظرف زمانی آن، اما وقتی دورانی جدید آغاز میشود، پردازش و تصمیم گیریها با میزان گرفتن از گذشته، اثرات مطلوبی نخواهد داشت.
و آن میشود که شعار دفاع از میهن پس از فتح خرمشهر و آبادان و اظهار عجز متجاوز تغییری نیافته و عملا همگام با شعار راهِ قدس از کربلا می گذرد، میشود.
و امروز با وجودِ هجمه وسیع عناصر استبداد به یکی از ارکانِ مهم حیات کشور ایران، یعنی مردم ایران و دوستی های موجود و تاریخی بین آنان، برای باز گرداندن آن به نظاماتِ هرج و مرج ملوک اطوایفی قرنِ اخیر، سیاست و تعریف دقیق و مشترکی از مسئله ای به نام فدرال و اثرات آن در دست نیست. و از این هرج و مرج بی سیاستی در این زمینه، عمله استبداد نهایت استفاده را برای ریشه دواندن در افکار عمومی برای ایجاد انشقاق ملی می برد.
جنبش سبز سالهای اخیر ایران، که همچنان قدمهای کوچک و لرزانش، سبز و در حال تکاپوست، چنان با، میرحسین یا حسین، در هم پیچیده شد، که علیرغم گفتِ صریح میرحسین در باب اطاعتش از رکن نظام ج.ا یعنی ولایت فقیه، همچنان در مقام علمداری جنبش باقی ماند، و عملا اپوزیسیون متفرقِ ساکن خارج از کشور تبدیل به دنباله شد.
اپوزیسیونی که به واسطه وجودِ عدد کثیری از نخبگان، در صفوف خود، می بایست سالها پیش از این به توافقاتی اصولی در درون رسیده، و به عنوانِ، سر، برای جنبش ضدِ استبدادی و دموکراسی خواه کشور عمل می کرد، حال در تفرقه و انشقاق کامل تبدیل شده به، دنباله، نوع جدیدی از تفکر ولایت فقیه ای.
خلاصه آنکه اگر درد میهن و زحمتکش به دل داریم، وقتی ارواح را هم احضار می کنیم، با استفاده از حضور زندگان، باید که چاره ای اساسی برای اپوزیسیونِ بی برنامه و متفرق بیندیشیم. و اگر تحولات در اروپای قدیم و جدید منشاء الهام ماست، باید که بدانیم، تحولات پیشرونده اروپای قدیم و جدید هم، همواره بر یک اپوزیسیون قوی و متحد استوار بوده و هست.
۶۰۶۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣۹۲
|
از : دانکو
عنوان : درب سازمان گشوده باد بر نسل جوان
رفیق برزویه طبیب!( دارم تصور میکنم قیافه حکمای معقول شده را از کشف این رفاقت)
:)
رفیق ، تحلیل بسیار چارچوب دار و مستدلی بود. فضلا و حکمای معقول شده بدیهی ترین تحلیلهای منطقی را هم در عقب نشینی هزیمت گونه اشان به فراموشی سپرده اند(البته اگر اصلا یاد داشته بودند). چه برسد به تحلیلهای دیالکتیکی و طبقاتی که از اول هم با ان بیگانه بوده اند.
رفیق گرامی حالا که تلاش رسانه ای "فرهنگی کاران" علم کردن نسل جدید در مقابل مسن ترها برای قبضه و اضمحلال کانون نویسندگان قرار گرفته و تجربه به من ثابت کرده فضلا و حکمای معقول ما همیشه در تور جو رسانه ای گرفتار میشوند. بیا ما هم از این موج(البته هنوز اوج نگرفته) بهره بگیریم و بگوییم درب(میدانم درست ترش "در" است) سازمان هایتان را بر روی "نسل جوان" بازگشایید. چرا که نه یک بار هم ما موج سواری کنیم.
۶۰۶۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣۹۲
|