از : عباس عباس صابری
عنوان : در پاسخ به شعارهای آرمان
بیش از ۳۲ سال از ۳۰ خرداد ۶۰ گذاشته هنوز متوجه نشدی که اعلام جنگ مسلحانه علیه حکومتی که در حال جنگ با تجاوزگران عراق بود یک اقدام نابخردانه بود.
اگر تجاوزی هم صورت نگرفته بود بازهم یک تحلیل بچگانه بود که تصور میکردید انقلاب بمیل شما صورت میگیرد و مردم پس از ۳سال از سرنگونی حکومت پادشاهی هر وقت شما دلتان خواست دوباره انقلاب می کنند.
و بد از همه ، اینکه مانند حزب توده فدائیان اکثریت که از روحانیون خط امام برهبری آیت الله خمینی حمایت کردند دنبال رهبری سازمان مجاهدین خلق دویدید.
یکبار دیگر دو کامنت عصبی خود را بازخوانی کن که در پایان اولی نوشته ای : " ... . از نظر من و خیلی از خانواده های قربانیان رژیم سکوت یا عدم سکوت شما پشیزی نمی ارزد و شما مسئول کارهای هستید که آگاهانه انجام دادید و امیدوارم در یک دادگاه عادلانه در ایرانی آزاد محاکمه شوید و حداقل مردم ایران از رفتار زشت و ضد انسانی شما مطلع شوند."
چشم های خود را پاک کن ! از خواب غفلت بیدار شو ! در آن روزی که دادگاه عادلانه در ایران آزاد تشکیل شود متهمان زیادی باید پاسخگو باشند در صدر آنها آدمکشان و تروریستهای های رژیم و بقیه جنایتکاران قرار خواهند گرفت ، جاسوسان جنگی و.و . شما هم برای توده ایها و فدائیها هر چه مدرک داری جمع کن ، نوع خلاف ها را جنابعالی تعیین نمی کنید. این کار حقوقدانان و وکلاء می باشد .آیا متوجه این موضوع هستی یا فقط شعار میدهی؟
۶۱۱٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲
|
از : آرمان
عنوان : از کوزه همان برون می آید که در اوست
نوشته عباس صابری در مورد آقای صبوری یاد آور دورانی است که حزبی که خود را در خط امام می دانست به تمام مخالفین توهین می کرد و با تبلیغات هیستریک علیه آنها از رژیم مورد حمایتش می خواست که آنها را سرکوب و نابود کند. این یکی همان است که بود و هیچ فرقی نکرده است. حمایت جانانه از رژیم آدمکشان در آن زمان و اکنون خواندن چند خط او نشان می دهد که بی جهت نبود که حزب آنها از یکی از جانی ترین رژیم های تاریخ بشریت حمایت کرد.
۶۱۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲
|
از : عیسی صفا
عنوان : لیبی و مواضع فداییان
لیبی : بازگشت استعمار با سر پوش حمایت « انسان دوستانه »
دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۲۵ آپریل ۲۰۱۱
عیسی صفا
رهبران فرانسه ، آمریکا و انگلستان اکنون دیگر علنی سرنگونی رژیم قذافی را هدف تهاجم نظامی خود به لیبی معرفی می کنند. هم اکنون مشاوران نظامی انگلستان در لیبی هستند. فرانسه و ایتالیا هم مشاوران نظامی خود را گسیل خواهند داشت. توپهای ضد هوایی و انواع دیگر اسلحه مخفیانه در اختیار اپوزسیون قرار گرفته است. آمریکا کمک مالی به اپوزسیون را هم تصویب کرده است. اکسل پونیاتوفسکی پرزیدنت کمیسیون وزارت امور خارجه فرانسه در تاریخ ۱۹ آوریل از ناتو خواست است که نیروهای نظامی زمینی به لیبی بفرستد. اتحادیه اروپا نیروی لوژستیکی بزرگی را برای مداخله بیشتر در لیبی به کار گرفته است.
تجاوز نظامی با پشتوانه شورای امنیت سازمان ملل با ظاهر « دفاع از شهروندان» در مقابل خشونت رژیم قذافی ممکن شد. این اولین بار نیست که شورای امنیت سازمان ملل زمینه ساز حقوقی جنگ و تجاوز شده است. حمله دوم به عراق هم با استناد به قطعنامه شورای امنیت دردر گیری نظامی دور اول قدرتهای بزرگ با عراق انجام گرفت. فقط مردم فریبان می توانند ادعا کنند که سازمان ملل متحد جای عادلانه ای برای دفاع از حقوق ملل است. سازمان ملل بعد از فروپاشی شوروی به جولانگاه قدرتهای امپریالیستی تبدیل شده است. اززمان حمله قدرتهای بزرگ امپریالیستی به یوگسلاوی نظریه ای به نام « مداخله مثبت » به زراد خانه توجیهات نظری تجاوز گران اضافه شد. نام عملیات نظامی هم به « عملیات جراحی » تغییر ماهیت داد.
از مفاهیم مهمی که در زرادخانه ایدیولوژیک سرمایه داری جهانی شده برای توجیه تجاوز با سایر کشورهای ضعیف ساخته و پرداخته شده است مالاندن حق حاکمیت ملی ، دولت و حق تعیین سرنوشت ملل در برابر جهانشمولی « حقوق بشر» و دمکراسی است. « دیکتاتورها باید بدانند که حقوق بشر امری است جهانی و فراتر از حاکمیت ملی ». این جمله از بیانیه سازمان فداییان اکثریت برداشته شده است که با تاخیر چند هفته ای بعد از حمله به لیبی صادر شده است. مضمون مشابهی این بار در بیانیه سازمان اتحاد فداییان دیده می شود: « صدور قطعنامه ۱۹۷۳ از جمله انعکاس بیداری افکار عمومی جهانی در عصر جید است ». هر دو سازمان برای توجیه توافق اولیه اشان برای حمله قدرتهای امپریالیستی به لیبی، از مفهومی جعلی و ساخته شده به وسیله تجاوزگران به نام « جامعه بین المللی» در بیانیه اشان استفاده کرده اند. روشن است جامعه بین المللی همان سازمان ملل نیست. در این صورت نیازی به اسمی دیگر نبود. جامعه بین المللی نام مستعار قدرتهای امپریالیستی به اضافه مزدورانشان است. تاریخ اندیشه ها تکرار می شوند. این دوسازمان با پشت کردن به اندیشه های کمونیستی و دگردیسی به سوسیال دمکراسی از درک ماهیت امپریالیسم و تجاوزگری آن عاجز مانده اند. همان گونه که سوسیال دمکراتهای برخی از کشورهای امپریالیستی از درک ماهیت جنگ اول جهانی ناتوان مانده بودند .
تجاوز امپریالیستی به لیبی اکنون محکی است برای دریافت اساس فسفه سیاسی گروهای مختلف در ایران و جهان. بسیاری از جریانات سیاسی ایران تا کنون نتوانسته اند موضع و سیاست روشنی در برابر پایمال شدن حق حاکمیت ملی خلق لیبی در پیش گیرند. مثلا هر دو جریان سازمان راه کارگر ( هییت سیاسی و کمیته مرکزی) تا کنون به عنوان سازمان بیانیه ای در باره لیبی منتشر نکرده اند. اکنون به نظر می رسد این سوال و نگرانی کاملا مشروع است که اگر سناریوی مشابهی برای ایران پیش بیاید موضع نیروهای سیاسی و اپوزسیون ایران چه خواهد بود؟از این جهت پیگیری مواضع نیروهای ایرانی در باره لیبی هشدا ر دهنده است. قیمت اشتباه در باره سیاست نیروها نسبت به شرایط بین المللی جدید، از دست رفتن میهن خواهد بود إ
جهان بدون شوروی ، جهانی بهتر از جهان با شوروی نیست إ در چه جهانی زندگی می کنیم؟ جهانی که دمکراسی و حقوق بشر در آن پیشرفت کرده اند؟ یا جهانی که قدرتهای امپریالیستی به بهانه دمکراسی و حقوق بشر دوباره استعمار سیاه و کهن را زنده می کنند؟ هوشمندی زیادی لازم نیست تا سیاست یک بام و دو هوای قدرتهای امپریالیستی در برخورد به دمکراسی و حقوق بشر مورد مشاهده قرار گیرد. عربستان سعودی با اشاره مستقیم دولت آمریکا نیروهای نظامی برای سرکوب جنبش مردم بحرین به حرکت در آورده است. ماهیت امپریالیسم نه تنها تغییر نکرده ، بلکه با بحرانها و کمبود انرژی در چشم انداز نزدیک و بدون رقیب و مهارو لگام ، ارتجاعی تر شده است. فروپاشی شوروی فقط یک برنده داشت : سرمایه داری انحصاری در قالب امپریالیسم جهانی شده إ هر آیینه کسانی ویا جریاناتی فروپاشی شوروی را در روند دمکراتیزه شدن چهره جهان تحلیل کنند از درک دوران تاریخی جهانی کنونی باز خواهند ماندو با واقیعتهای مشخص در تضاد دایمی قرار خواهند گرفت.
از جنبه های دیگر حوادث لیبی نقش اپوزسیون در مبارزه با رژیم قذافی ونوع نگرش آنها به مداخله امپریالیستی است. در صفوف مردمی اپوزسیون لیبی، نیروهای ارتجاعی سلطنت طلبها و روسای قبایل چهره اپوزسیون لیبی را مخدوش و مبهم ساخته است. قدرتهای امپریالیستی با توجه به همین ابهام و وجود نیروهای ارتجاعی و مزدور به طمع حمله نظامی به لیبی افتادند. اینجا چون جاهای دیگر، پیوند تاریخی ارتجاع داخلی با قدرتهای امپریالیستی مشخص می شود.تکیه بر تضادهای فرعی قومی ، قبیله ای و مذهبی برای یار گیری از شگردهای دایمی امپریالیسم است. اگر اپوزسیون لیبی در اتحاد با امپریالیسم جهانی در نهایت موفق شده و قدرت دولتی را بدست گیرد مهر خیانت تاریخی را برخود حمل خواهد کرد. یک ضرب المثل فرانسوی می گوید : انتقام غذایی است که« سرد » خورده می شود إ
۶۱۱۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : "در فوائد خاموشی" و مضرات پرگوئی
"دوچیز طیره عقل است, دم فروبستن بوقت گفتن و گفتن بوقت خاموشی". گمانم آنست که بسیاری از احزاب و انجمن ها و گروه ها ی ایرانی به نوعی بیماری همه گیر مبتلایند و آن اینکه تا دری به تخته خورد - شاید برای اظهار وجود - خود را مجبور و مجاز به صدور اعلامیه میدانند, حال ربطی به آنها داشته باشد یا نه مطرح نیست. باید به اینها گفت مرد حسابی " آبت نیست, نانت نیست" اعلامیه دادنت چیست؟ "چو در بسته باشد چه داند کسی که گوهر فروش است یا پیله ور؟ ".
۶۱۱۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲
|
از : خسرو صدری
عنوان : در باره لیبی
موضع رسمی سازمان اکثریت در رابطه با لیبی شباهتی به مواضع نیروهای چپ جهان نداشت. به عنوان مثال "یونگه ولت" درمقاله ای که رضا نافعی آن را ترجمه کرد، با عنوان :"هرکجا آباد بود در لیبی بمباران و نابود شد" ،از جمله می نویسد: آمریکا و شرکایش که به دلائل گوناگون قصد دارند لیبی را تصاحب کنند، نام دخالت استعماری خود را ” شورش ” داخلی گذاشتند که باید مورد حمایت های ” بشردوستانه ” قرار گیرد. خبرگزاریهای ایالات متحده آمریکا و اروپا و دست نشاندگان آنها در سراسر جهان نیز، نام این رویداد را ” جنگ داخلی ” گذاشتند.
بیانیه هم زمان هیئت سیاسی سازمان اکثریت (۵آوریل ۲۰۱۱)،تصویری کاملا متضاد با ارزیابی بالا ارائه می دهد وبه اعتقاد من، همگام و همراه با تبلیغات ناتو وآمریکا،به تحریف حقایق مربوطه مبادرت می کند.
همچنین واژه ها و مفاهیم بکار رفته در این بیانیه با ادبیات و درک نئو لیبرالی مطابقت دارد و مانند لامپهای رنگی وچشمک زن، درپی جلب نظر خریدارانی جدید در بازار سیاست برای متاع خود تلاش می کند:
"...آنها (دیکتاتورها)باید بدانند که "دخالت انساندوستانه" با رویداد فاجعه بار بوسنی و پاکسازی نژادی توسط حکومت میلوشویچ، وارد حوزه حقوق بین الملل و مناسبات جهانی شده و با تصمیمات مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۰۶ رسمیت یافته است. ولی ما معتقدیم مضمون و هدف "دخالت انساندوستانه" باید تامین حقوق بشر، دمکراسی و جلوگیری از کشتار مردم باشد و تصدیق آن نیز اکیداً مشروط به وفاداری به این مضمون و هدف است."
۶۱۱۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲
|
از : ش. فردا
عنوان : انتقاد باید بجا و منصفانه باشد
با درود به رفقا لیثی حبیبی و خسرو صدری
موضوع بحث شما درخصوص لیبی و موضع رسمی فداییان خلق ایران اکثریت در قالب اعلامیه ای که لینک آن را هم گذاشتید توجه مرا هم به خود جلب کرد و چون چنین رویکردی را بخاطر نمی آوردم مجددا به آن لینک مراجعه کردم.
"مقاومت قذافی در مقابل خواست مردم، موجب شد که لیبی به جنگ داخلی کشیده شود و زمینه برای دخالت ناتو در لیبی فراهم آید. حاصل جنگ داخلی برای لیبی بیش از پنجاه هزار نفر کشته، ده ها هزار زخمی، ویرانی و بی خانمانی گسترده و فرار کثیری از مردم به کشورهای همسایه بود. میراث شوم معمر قذافی برای مردم لیبی چیزی جز کشتار و ویرانی نبود."
این پاراگراف را که عینا کپی کردم تنها بخش از آن اعلامیه است که به موضوع جنگ در آن اشاره شده است. راستش من که از آن مطلبی که دال بر حمایت از دخالت نظامی باشد استنباط نمیکنم. شخصا فکر میکنم زمینه سازی حکومت قذافی برای دخالت نظامی "همه" ماجرا نبود و غرب برای رضای مردم لیبی به این کشور حمله نکرد و چنین تجاوزی همانگونه که اشاره شد غیر قابل قبول بوده و هرگز هم کمکی به برقراری دمکراسی در لیبی نخواهد کرد. عدم تشریح این مهم یک نقطه ضعف بسیار بحث انگیز در اعلامیه مورد بحث است اما لزوما به معنای حمایت از "دخالت بشردوستانه" نبوده و نیست.
سازمان اکثریت از نظر من به عنوان یک هوادار منتقد دچار مشکلات عدیده ای بوده و هست اما معتقدم "انتقاد" از نظرات سازمان چه در گذشته و چه امروز از سوی برخی گرایشات چپ بسیار مغرضانه و ناروا بوده و هست. برای مثال همه جا از مواضع سازمان و حزب توده ایران در حمایت از رژیم در سالهای ۵۹ تا ۶۱ انتقاد میشود که البته قابل نقد هم هستند و حتی معتقدم بسیار هم فاجعه بار و مخرب اما شخصا معتقدم سیاستهای هیچ سازمان چپی در آن سالها درست و اصولی نبود و این سیاستها و مواضع "چپ روانه" از سوی گروههایی چون پیکار، راه کارگر و خصوصا اتحادیه کمونیستها و فداییان اقلیت نمونه "افتادن از لبه دیگر دیوار" بود. متاسفانه این گروهها یا آنچه از ایشان باقی مانده است حتی تا همین اندازه "کم و ناقص" هم که اکثریت از گذشته خود انتقاد کرده است، سیاستهای افراطی و غیردمکراتیک خود را در آن سالها بررسی و تحلیل نکرده اند و همچنان از آن مواضع افراطی خود و جنگ مسلحانه و شعارهای "ماوراء چپ" خود در آن روزها دفاع هم میکنند و فراموش کرده اند که در مقابل "اتهامات و سخنان ناروای" نشریات "نامه مردم" و "کار اکثریت" در روزنامه هایشان چه مینوشتند و چگونه اکثریت و حزب را لجن مال میکردند و حتی از حکومت اسلامی هم دشمنتر می انگاشتند.
در خاتمه و با عرض پوزش از طولانی شدن این کامنت، اصرار دارم که بگویم نه "همه" ما "برحق و منزه" بودیم و نه همه "حکومت اسلامی" نماد "پلیدی و زشتی" و تا این را اعتراف نکنیم و نپذیریم دچار دور باطل هستیم و بجای درک آنچه باید "باشیم" و ایفای نقش تاریخی چپ همچنان "بازندگان امروز و فردا" خواهیم بود و جز شکست راه دیگری نخواهیم رفت.
۶۱۰۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲
|
از : علی صمد
عنوان : مواضع رسمی جهت اطلاع
به آقای لیثی عزیز
رفیق خسرو صدری زحمت کشیدند و لینک اطاعیه کوتاه هیات سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) را در باره سقوط دیکتاتور لیبی را در بخش نظرات قرار دادند. من هم علاوه بر اعلامیه مذکور با اجازه رفیق صدری لازم می دانم اعلامیه و موضع هیات سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) را در باره رویدادهای لیبی که پس از چند ماه به سقوط دیکتاتور لیبی منجر شد را لینکش را در اینجا قرار دهم.
شما آقای لیثی و خوانندگان محترم دیگر این یاداشت می توانند با این دو اعلامیه موضوع رسمی و بیرونی سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت را در باره حوادث لیبی ملاحظه کنند.
با تشکر از رفیق صدری و دوست محترم آقای لیثی از خبر رسانی
با احترام
یک- اعلامیه پیرامون رویدادهای لیبی
هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
http://www.kar-online.com/node/۳۲۲۸
دو- شادباش به مردم لیبی!
هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
http://www.kar-online.com/node/۳۹۵۷
۶۱۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲
|
از : عباس صابری
عنوان : احمد صبوری "چپ" یا "سنتی" ؟
احمد صبوری که برخلاف اسم مستعارش اصلا صبور نیست و دائم بیقراری می کند و با حرفهای عامیان و سنتی ، بی پایه و بی اساس در بارهء سازمان اکثریت و سایر نیروها تبلیغ می کند بنظر من چپ نیست.
البته اشکالات سازمان اکثریت سیاسی و مستند بوده و مسئولان آن در این باره از خود انتقاد کرده اند. و اگر کافی نیست می توان و باید از آنها خواست که به کار انتقاد از خود ادامه دهند......
البته احمد صبوری و همفکرانش خیال می کنند با این جو سازی می توانند رفتار سیاسی خود را قبل و بعداز انقلاب ، بخصوص بعداز ندانم کاریهای حکومت با اشغال سفارت آمریکا که پای دخالت نظامی در ایران را بازکرد ـ واقعه طبس ـ بعداز کودتای نوژه و بالاخره اشغال خوزستان و بمبارانهای سراسر ایران توسط ارتش عراق را لا پوشانی کنند.
تردیدی نیست که تمام این ترفند ها برای تثبیت منافع استراتژیک غرب صورت گرفت و ادامه دارد و سیاست های ارتجاعی حکومت آب به آسیاب غرب میریخت و میریزد . حتی پنهانی با آنها معامله میکردو امروز علنی . ولی چپ های ایران در آن شرائط بحرانی و تاریخی در کجا قرار داشتند ؟ طرح شعار انقلاب مرد ، انقلاب دگری باید کرد در همان روزهای اول انقلاب چه معنی داشت ؟ فکری به نقش مردم در جنبش هم شده بود؟ با شعار جنگ ارتجاعی و دعوت مردم به تسلیم در همان اوائل جنگ ، فکری یه مردم خوزستان شده بود که در برابر تجاوز گر حماسه آفریدند این تناقضات ناشی از چه بود ؟
آری فدائیان نه در بعداز انقلاب و نه در بعداز جنگ با سایر "چپ " ها همراه نبودند.
ـ بعنوان بزرگترین سازمان سیاسی چپ ، همه پرسی جمهوری اسلامی را تحریم کردند
ـ بطور جدی و رسمی از مشی مسلحانه فاصله گرفتند که در منطقه و جهان نقش پیشرو داشتند.
ـ تمام توطئه های کودتائی و جنگ تجاوزکارانه عراق علیه انقلاب مردم ایران را محکوم کردند. کاری که تمام چپ های چهان در طول قرن بیستم بارها و بارها تجربه نمودند.
علیرغم این نکات مثبت، سازمان فدائیان اکثریت نمی بایست در بحران سیاسی سال ۶۰ که ناشی از دو برخورد افراطی رهبری سازمان مجاهدین خلق و رهبری حکومت مذهبی بود . به آن صورت دست پاچه ، فقط جانبدارانه از افراطی گری حکومت در سرکوب نیروهای مخالفش حمایت کند. اعتراض منقدین در این مورد وارد است .
اما این به معنی پذیرش ندانم کاریها و برخورد افراطی هر دو رهبری در شرائط اشغال نظامی کشور در کشور نمی باشد که مخرب ، ضد انسانی و بنفع تجاوزگران بود. در عمل دست حکومت فاسد را برای سرکوب تمام دگر اندیشان بازگذاشت .
احمد صبوری در بارهء این ندانم کاریها چه میگوید؟ دربارهء سربداران چه میگوید؟
یک نکته را غفلت می کنید و آن این است که با این روش برخورد مخرب نمی توان در رفع اشکالات که یک فرد یا سازمان مشارکت موفقیت آمیزی داشته باشید .
صبوری میفرماید:" اگر آن جناح رژیم هم به شما گوش چشمی نشان دهد اطمینان دارم که جست می زنید جناب کریمی کجروی ریشه فکری دارد. این رئال بی پرنسیپی سازمان شما نه رفقای سابق را بر خواهد گرداند نسل جدید هم شما را این می بیند که هستید ،و هرگز به شما نزدیک نخواهدشد. شما ها ۳۵ سال است که دیگر آرمانخواه نیستید. تکنوکرات ها و طبقه متوسط هم با شما قرابتی ندارند"
از کدام جناح میگوئی؟ آنها که درزندانند؟ یا آنها که درخارج از کشور ؟ دقیق حرف بزن تا بحث کنیم.
رئال بی پرنسیبی یعنی چه؟ تعریف کن و درباره جریان مورد قبول خود مثال بزن تا بدانیم که که "شماها" در چه حالی هستید؟
بعد آقای احمد صبوری ، به نصایح پدرانه و سنتی پرداخته اند:
" عزیز ،سیاست خیلی بی گذشت است اگر می خواهی گناه قبلی ها را پاک کنی بایداز خودت بسیار بگذری چنانچه مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان و حمید اشرف و بهروز دهقانی و بهروز ارمغانی کردند تا که پلشتی و بی پرنسیپی حزب طراز نوین و اثرش بر افکار عمومی خنثی شد
. این مائیم و باز در ابتدای راه"
راستی آقای صبوری "شماها " سنتی هستی یا خیلی "چپ" هستید. که در بارهء "گناه" و "پاک کردن " آن به بهزاد کریمی توصیه می کنی. "پاک" ازتو نا امید شدم .
حدس میزنم در قبل از انقلاب خارج از کشور بودی ؛ در اوج مبازرات دهه ۵۰ برخلاف برخورد دشمنانه ات با چپ ایران با تمام معایب آن ، زنده یادان حکمت جو و هوشنگ تیزابی توسط همان جانیان که شاروانان جرنی ، احمدزاده، پویان و دیگران را بخاک و خون کشیدند از بین بردند. البته در همان موقع با آصف رزم دیده و سعید اذرنگ هم سلول بودم . شما کجا بودید؟
۶۱۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : این حرکت خطایی بزرگ و تاریخی و استراتژیک است. این حرکت یعنی دنبالچه شدن و خط کشیدن روی
کرامت انسانی بخاطر پیشبرد بعضی اهداف فرصت طلبانه.
چپ یعنی شرف جهان.
بار ها دیده ام افرادی حتی ضد چپ برای اینکه خودی بنمایند از موضع گیری چپ ها در موارد خاصی دفاع کرده اند. یعنی از شرفخانه ی آن تلاش کرده اند قبایی برای خود تهیه کنند. اگر چنین کاری به وسیله سازمان «اکثریت» انجام شده، لازم نیست مخفی اش کنند؛ آدم زنده اشتباه می کند. لازم است با حرکتی انقلابی اصلاح نمایند. این لکه ننگ بزرگی است. اصلن ناتو را و آمریکایی ها را ولش کن. فرض کنیم لنین می خواهد چنین کاری کند؛ باز شرکت تو در کف زنی جنایت است. تو وقتی می بینی دارد حادثه ای وحشتناک - به هر دلیلی - رخ می دهد که ممکن است هزاران انسان در آن جان خود و مال خود و تمام هستی خود را از دست بدهند، تأیید، شرکت مستقیم است در آن کشتار و جنایت تاریخی.
من بار ها و بار ها از نیکی های «اکثریت» هم فراوان نوشته ام تا همه جانبه بنگریم و حقِ حتی کسانی که در مرحله ای اشتباهاتی بزرگ کرده اند زیر پا نیفتد. من بار ها و بار ها بخاطر اینکه رهبران «اکثریت» حقیقتی را به موقع و با دور اندیشی ی ویژه ای در یافتند و از قتل عام هزاران جوان ایرانی جلوگیری کردند، از «اکثریت» تشکر و دفاع نموده ام. کاری را که «اکثریت» در این مورد خاص انجام داد، از شاهکار های سیاسیون میهن ماست در سد سال اخیر. زیرا در غیر این صورت، حال ما هزاران جان شیفته ی اکثریتی نیز به خاک و خون افتاده داشتیم. یعنی هزاران مادر و پدر عزادار بر عزاداران دیگر افزوده شده بود. این اقدام تاریخی و نجات بخش اکثریت فراموش ناشدنی است. و تأیید قتل و کشتار در جای دیگر شرم آور است. باور نکردنی است. شرکت در جنایت است!
همیشه نوشته ام و گفته ام: باید همه ی جوانب را دید تا واقعن - نه در حرف - عادل بود، آزاده بود، شریف بود. و من در زندگی کوچک خود همیشه این را رعایت کرده ام. حتی برای مظلومیت دشمن صادق خود - سر لشکر رحیمی - شعر سروده ام که مورد یورش از سوی رژیم او قرار گرفته بودم. یعنی یک آدمی تازه از راه رسیده نبودم که مثل بعضی از دوستان جَوّگیر شوم. ولی هرگز اجازه نداده ام که خشم کثیف، مرا راه ببرد.
خسروی عزیز، ممنونم از اطلاع رسانی.
شرم دارم.
بسیار شرم دارم.
بسیار بسیار شرم دارم.
۶۱۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲
|
از : خسرو صدری
عنوان : به لیثی عزیز
بیانیه هیئت سیاسی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)،پس از قتل قذافی را که با عنوان "شادباش به مردم لیبی" منتشر شد، در این آدرس می توان خواند.
http://www.kar-online.com/node/۳۹۵۷
پس از آن هم برخی افراد در سازمان ، با شرکت عجولانه در گروه کر"دخالت های نظامی بشر دوستانه"، مشت خود باز کردند و نشان دادند که به موقع با گرگ دنبه می خورند ، هرچند با چوپان هم مدتی اشک ریخته اند . خوشبختانه پروژه"بشردوستانه" روی دستشان باد کرد و فعلا منتظرند تا آمریکایی ها ابتکار دیگری عرضه کنند.
۶۱۰۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲
|
از : محمد سلیمانی
عنوان : لطفا چپ را سنگ قلاب چریک نفرمایید !
من نمیدانم شما چه اصراری دارید که در هر حرف و سخن میکوشید سرنوشت چپ را به چریک سنجاق زنید؟ چپ از چریک آغاز نگشته است که برخورد با چریک را برخورد با چپ تعبیه میفرمایید. شما بخشی از چپ و دست بر "قضا" بخش اصلاح ناپذیر آن بوده و هستید! من اصرار بیهوده و بیش از حد شما در اثبات امری که کمترین شایستگی در آن حوزه از خود نشان داده اید را نمی فهمم . بکوشید به دور از شعار و گنده گویی بفرمایید از آغاز تا به امروز چه در چنته داشته و از چپ بودن کدام نشانه ها در اختیار دارید و در کدام زمینه ها بر مفاهیم آن چه چپ می پندارید افزوده اید ؟ هر چند میدانم در پاسخ چون گذشته به توهین و حذف روی خواهید آورد به همین دلیل این سخن را چونان تیری در تاریکی رها کردم تا شاید از سر اتفاق و بد حادثه هم که شده به رهگذری از شمایان اصابت کرده برای نخستین بار به تفکر درباره چیستی خود نشینید !
۶۱۰۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : آقای احمد صبوری، شما اگر در مورد ربودن سلطانپور به وسیله ی سازگارا مدرکی دارید، لطفن ارائِه دهید تا
همگان بدانند؛ چون این موضوعی بسیار مهم است و آقای سازگارا که خود را آزادی خواه می داند، باید جواب دهد؛ زیرا سلطانپور گرچه مخالف رژیم بود، با همان قوانین خود جکومت هم نمی شد او را به اعدام محکوم کرد.
کشتن شاعر یک ناحقی تاریخی و بزرگ بود.
۶۱۰۶۵ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : سیاوش فدائی
عنوان : نامی آشنا
آقای بهزاد کریمی؛
شما خوب مرا می شناسید. اگر برای تازه گان صحبت هایتان زیباست ولی برای من که زیر تیغ اخراج و تهمت ( تا حد جاسوسی ) توسط شما و دوستان تان در رهبری زخمی بدون درمان است.
آقای کریمی؛ نوشتید « نه کسی از پیروان این خط بر اندیشه اخراج کسی از خط و خطوط دیگر از سازمان عمل کرده است ». براستی باور نمی کنید که دچار توهم شده اید!
آقای بهزاد کریمی؛ می خواستید از مقاله ی رفیق رقیه دانشگری لباس تطهیر برای خود و رهبران همیشه رهبر و رهبران در سایه بسازید، ولی این لباس به تن شما، برازنده نیست.
آقای بهزاد کریمی؛ نوشتید که چرا در عمر سی و سه ساله سازمان فقط به آن دو سال چسبیدید؟. خدمت تان عرض کنم که اگر قرار باشد به سی و یک سال دیگر پرداخته شود مطمعن باشد اگر صداقتی مانده باشد باید سی و یک سال شرمنده باشید. و این واقعیت واقعآ دردناک است.
آقای بهزاد کریمی؛ اگر اعتراض دارید و دنبال سند می گردید، بگویید تا برایتان ردیف کنم
این را هم فراموش نکنید که شرم دفاع از مزدوران القائده و مزدوران سیا در لیبی به نام شاد باش به انقلاب مردم هنوز بر پیشانی سازمان شما می درخشد. حداقل به رفیق رقیه دانشگری دروغ نگویید!
۶۱۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : احمد صبوری
عنوان : باور نمی کنم عزیز
بهزاد کریمی عزیز
با سوگند به یاد همه رفقا و عزیزان جانباخته ام، رک و راست به شما بگویم شما سر سوزنی عوض نشده اید و عوض هم نمی شوید. سازمان مطلوب شما همان است که سال ۶۰ بوده ، سیمای ظاهری اش هم حتی عوض نشده است. تمامی مسولین شما در حال حاضر همان گروهی است که عامل بند بند پلشتی سال های سال های پر رنج بوده اند
این تنها نگهدار نیست که روزی باید جوابگو باشد. طاهری پور و فتاح پور و جناب خلیق هم روز ی پاسخگو خواهند بود. اگر چند صباحی تحت فشار افکار عمومی شعار سرنگونی دادید آنهم برای رد گم کردن بود و الا مگر سر سلسله جنایتکاران دهه شصت مزروعی و گروهش نبودند. مگر سازگارا آن کسی نیست که سلطانپور نازنین را ربود. چه کسی این ۲۰ هزار آدم عاشق را دردید؟ عزیز شما بخشی و جناحی از رژیم اید باور ندارید از هر رهگذری بپرسید؟
اگر آن جناح رژیم هم به شما گوش چشمی نشان دهد اطمینان دارم که جست می زنید . جناب کریمی کجروی ریشه فکری دارد. این رئال بی پرنسیپی سازمان شما نه رفقای سابق را بر خواهد گرداند نسل جدید هم شما را این می بیند که هستید ،و هرگز به شما نزدیک نخواهدشد. شما ها ۳۵ سال است که دیگر آرمانخواه نیستید. تکنوکرات ها و طبقه متوسط هم با شما قرابتی ندارند .
عزیز ،سیاست خیلی بی گذشت است اگر می خواهی گناه قبلی ها را پاک کنی بایداز خودت بسیار بگذری چنانچه مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان و حمید اشرف و بهروز دهقانی و بهروز ارمغانی کردند تا که پلشتی و بی پرنسیپی حزب طراز نوین و اثرش بر افکار عمومی خنثی شد
. این مائیم و باز در ابتدای راه
۶۱۰۶۰ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : "تایید حمله امپریالیستی به لیبی را از طرف سازمان خود یکبار دیگر نگاه کنید."(از کامنت عیسی صفا)*
سلام دوستان
*من قصد وارد شدن به بحث را ندارم، ولی در این مورد خاص سوالی دارم که اگر دوستان روشن سازند، ممنون می شوم.
پیش از این دیده بودم که خسرو صدری چنذین بار به آن اعتراض کرده بود. در جلسه ی امسال شهیدان خفته در خاوران ها، که در کلن برگزار شد، در این باب از آقای بهروز خلیق سوال کردم. و ایشان گفت: این خبر نادرست است. ما حمله به لیبی را تأیید نکرده ایم.
در این باب در گفتگوی کوتاهی که با هم داشتیم، از جمله برایشان مثال زدم که: اصلن فرض کنیم نه ناتو، لنین با همه ی عظمت خود قدرت دارد و گفته به فلان کشور حمله می کنم و مردم آنجا را خوشبخت می سازم. چون ما از نتیجه ی کار او که بیشک دلسوز مردم است خبر نداریم، حتی از کار او نیز نمی توانیم دفاع کنیم، مگر اینکه نتیجه ای نیک دهد.
پایان سخن.
و حالا باید اضافه کنم که مردم لیبی که سر زمینی قبیله ای است، چنان به جان هم افتاده اند که گروه گروه خود را به بنادر می رسانند برای فرار از دست مرگی که هر لحظه در بیخ گوششان صفیر می کشد. و تا به حال هزاران نفر یکدیگر را دریده اند.
بدبختانه خبرگزاری ها، وقتی که برایشان نصرفد دیگر اطلاع رسانی نمی کنند؛ ولی گاه که از دستشان در می رود تازه آدم می فهمد که سکوت دلیل بر آرامش اوضاع نبوده، بلکه «مصلحت نظام» بوده. آیا چنین خبر نگارانی را می توان شرافتمند نامید؟
کوتاه سخن:
اولن می خواهم خود روشن شوم.
دومن اگر چنین خطایی تاریخی از سازمانی چپ و بزرگ و مسئول صورت گرفته، به نظر من تا خیلی دیر نشده، می توان آن را اشتباه شمرد و پس گرفت.
اگر خسروی صدری، عیسی صفا و یا خود آقای خلیق و دیگر عزیزانی که می توانند روشنگری کنند، توضیح دهند، ممنون می شوم.
۶۱۰۵۵ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : بهروز
عنوان : مانیفست التقاط گرایی
من بعید میدانم که اکثریت با سیاست شکوفایی خود تسویه حساب کرده باشد، دلیل؟ آیا فرخ نگهدار به عنوان پرچمدار این سیاست و فرد اصلی در ویران کردن سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، هنوز رهبر معنوی اکثریت شمرده می شود یا نه؟ آیا اخراج شده یا هنوز در پشت پرده نقشی در اکثریت دارد؟
آقای کریمی با به روی هم ریختن انواع و اقسام گرایش های متضاد، و مهم ترین آنها آشفته فکری در مورد استراتژی اکثریت در برابر جمهوری اسلامی، فکر می کند به دستاورد عظیمی نائل شده اما این سیاست التقاط گرایانه منجر به انفعال و در لحظه تصمیمات عملی غالبا به راست می غلتد. اکثریت بعد از انتقاد از خود دهه شصت شعار سرنگونی می دهد اما به این هم وفادار نمی ماند و تا به امروز به کشف و تقویت جناح های واقع بین در حکومت ادامه می دهد، و این یک نمونه از این سیاست التقاطی است که در تمامی سیاست، تئوری و پراتیک اکثریت مشاهده می شود.
۶۱۰۵٣ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : خسرو صدری
عنوان : به دوست عزیز عیسی صفا
چند ماه پیش اظهارات صمیمانه بهزاد کریمی درمورد شما ویادآوری دوران همبندی تان ، با واکنش غیر دوستانه شما مواجه شد. این بار هم پیام تندتان در مورد او به نظر من ازحد انصاف و عدالت فاصله دارد. تا جایی که من از همین نشریات متوجه شده ام، بهزاد کریمی پس از شرکت در کنفرانس استکهلم، فاصله فکری خود را از چنین نشست هایی اعلام کرده و در جلسات بعدی هم شرکت نکرد. با این حال می توان حدس زد که برگزار کنندگان این کنفرانس ها تا چه حد به حضور افراد صادقی چون او ، برای موجه جلوه دادن کار خود نیاز دارند واحتمالا برای بازگرداندن او تشبثاتی هم کرده اند. نظرات بهزاد کریمی را شایدخیلی ها، مثل من و شما ، نمی پسندند، ولی آن ها هم اگر خود را از خانواده "چپ" کشورمان بدانند، وجود کسانی چون او را در کنار خود مغتنم می شمارند. چه کسی می تواند در این جهانی که هرروز در حال دگرگونی است و تا ثبات نسبی فاصله دارد، در مورد راهکارهای خود و دیگرانی حتی بسیار دور با اطمینان خاطرداوری کند؟
شما که عضو ح.ت.ا هستید حتما شنیده اید که زنده یاد کیانوری در مورد مرحوم بازرگان گفت که به او احترام می گذارد، زیرا صداقت دارد. پس چرا ما نباید به کسانی که نه تنها صادقند، بلکه نزدیکترین ها به ما هستند و زندگی خود را هم وقف مبارزه برای آزادی و عدالت کرده اند، احترام بگذاریم؟
۶۱۰۴۷ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : ع.ا ط
عنوان : داور نهایی
از آنروز که مردم پس از رهانیدنتان از زندان های رژیم شاه بر دوش کشان تا درب خانه هایتان می بردند تا امروز این را میدانند که همه ی مبارزان راه آزادی,چه شما که زنده اید و چه آنها که خونبار رفته اند و چه حتی بسیاری از آنهایی که با عشق آزادی توده ها در دل گوشه نشین جای جای این جهان شده اند,جان های بی قراری هستید و ذره ذره ی وجودتان در آرمان خواهیِ رها سازی!و آزادیِ انسان ها است و قلب زنده بودنتان برای روزی می تپد که همه ی آدم ها را سعادت مند و آزاد ببیند.
در این شکی نکنید که دوباره روزی این همبستگی و پشت گرمیِ مردمی به خود را تکرار خواهند کرد و بار دیگر ثابت خواهند نمود که"داور نهایی" آنها هستند.داوری که حساب مصلحت اندیشان و عافیت طلبان را از انسان های شریف و مبارز در راه آزادی جدا میسازد.برایش تفاوتی ندارد که او چه مکتبی دارد و با چه اندیشه ای به جهان مینگرد.این داور,کمال دموکراسیست!او بیشتر و بهتر از هز جریان فکری این را میداند و در زندگی روزمره اش لمس کرده است که احترام به حقوق دیگران و خود چه معنایی دارد.
شما و به قول خودتان"فران ها"و امثال آنها نباید این باور شیرین و تاریخی را از دست بدهید که"مردم داور نهایی اند".
نباید بگذارید که سنگینیِ کفه ی آرمان خواهی تان شناخت و هدایت درست این مردم را برای دنیایی بهتر به فراموشی بسپارد.
روانشناسی شان که ریشه در تاریخشان ,آداب و رسومشان,مناسبات تولیدیشان و ...دارد را بایدبدانیم و بیاموزیم و زندگی کنیم!
بازنگری و نقد با توجه به این بنیانهای اجتماعی-اقتصادی است که راه روشن و درست اندیشی سیاسی می انجامد و اساسی تر میشود.
ساده نگذریم که چرادر جنگلی ترین روستاهای مازندران امروز, روستاییِ شریفی دکتر"قبادی"را لعن و نفرین میکند و به قعر جهنم حواله میدهد!زیرا که او حتی فرامین بهداشتیِ رژیم شاه را که میتوانست به نفع مردم باشد به جا نمی آورد!
برداشت مردم را جدی تر بنگرید.خطا ها واشتباهات یک سازمان سیاسی که منجر به از دست دادن هزاران جانِ شریف انسانی میشود رامانند خطای تاکتیکیِ یک تیم فوتبال نبینیم!که نتوانسته در یک بازی حتی حساس امتیازی بگیرد!!
باید نگاه هاتان را سنگین تر و عمیق تر کنید.با"شستن چشم هایتان""جور دیگری"ببینید.
لازم نیست هرروز در بوق و کرنا کنید که اشتباه کرده اید.در زندگانی سیاسی این پیشامد ها وجود دارد.همان گونه"جان بیقرار" بمانید برای آزادی خواستن,برای نه گفتن به ظلم و بیداد,برای پیشتاز بودن.مردم شما را خواهند بخشید.تمایز بارز سیاستتان را با اصلاح طلبان حکومتی و مجیز گویان حداقل نگر نشان دهید.بنگرید با چه چیز میتوانید با تفاوت بدرخشید.شما جامه ای به تن دارید که از خون پاک مبارزان راه آزادی نقش و رنگ گرفته است.بهتر است به خواست های برحق توده ها در این خفقان و سیاهی نزدیک تر باشید.مردم را با زندگی کردن در آنها و با آنها سازماندهی کنید.با چیزهایی که به آنها مربوط میشود و تعریف زندگیشان است.
دوست عزیز!خوش بودنتان,از ته دل خندیدنتان,لباس های فاخر و شیک پوشیدنتان حتی کراوات زدنتان,زیورآلات آویزان کردنتان,رهانیدن مو هاتان در باد پشت ماشین های سان روف دارتان!بیزینستان و آفتاب گرفتن هاتان در سواحل اختصاصی هتل های آنچنانی شایسته ی جان های بیقراری که بودید و هستید نمیباشد و شاید خوشایند این مردم نیز نباشد.به پوپولیسم در نغلتیده ام اما برای شما مردان و زنانی که به گونه ای حرفه ای راهی را اینگونه انتخاب کرده اید برای آزادی انسان ها شرایط دشوار تری از آدم های معمولی وجود دارد.ساده نیست با هوشی که در شما سراغ دارم بهتر میدانید چه میگویم.
آقای کریمیِ عزیز و بزرگ!
اگر"نقش مشارکتی" مردم را میخواهید,باید در این فرآیند سوسیالیستی خواست های بر حق مردم را ارتقا دهید.شما روشن فکران آزادی خواهید,بازمانده از تاریخ خونبار جنبش مردمی و انسانی هستید.
وقتی شما بسنده میکنید به"هر اقدامی که ولو اندک میزان بتواند با بازسازی فضای اعتماد"به امثال شماها را فراهم کند و برایش بدون تحلیل عمیق و بنیادین اجتماعی_اقتصادی"جای ارج و تقدیر"میگذارید مردم که درگیر نان شبشان هستند چه کنند؟به کجا پناه ببرند از بیدادگری ها؟
بلی,"زمان"خواهد برد,"هزینه"در بر خواهد داشت.
بهتر است هرروشنگری و نقد را"بیماری مزمن افراطی"ننامیم.
کدام"مسولیت جمعی"با پای خود به مسلخ رفتن "غبرایی ها"و تسویه حساب های درون سازمانی را درست میداند.شما خوب میدانید چه میگویم...
با مردم ساده و راحت گفتگو کنید.ما صداقت شما را باور داریم.ایرادی نخواهد داشت همان گونه که گفتید"حقیقت روند"است,اما لحظه ها تپش حقیقیِ زندگی هستند,فراموششان نکنید.
۶۱۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : یک دوست
عنوان : نوشته ای بس طولانی
جناب کریمی
صرف نظر از محتوای نوشته، از رهبری یک جریان سیاسی با چند دهه تجربه انتظار می رود تفاوت رساله نویسی و مقاله نویسی را در نظر بگیرد. شما همواره طولانی می نویسید بسیار خسته کننده. تا جایی که در انتها رشته مسئله از دست خواننده در می رود. برادر من، رفیق من، آخر دراز نویسی که فضیلت نیست. برعکس نشان از ناتوانی در ارائه یک مطلب به صورت منسجم است و پاهی هم البته نشان از چیزی در چنته برای ارائه نداشتن و هی از این در و آن در گفتن که در مورد شما تصور نمی کنم حالت دوم باشد. شما به عنوان رهبری یک جریان سیاسی باید بتوانید به صورت موجز منظور خود را یا پاسخ خود را بیان کنید. حال اگر نکاتی باقی می ماند و شما الزام در طرح آنها را دارید خوب هر از چندی مقاله مستقلی بنویسید و این نکات را طرح کنید تا ما هم بتوانیم رشته افکار شما را به بهترین وجه دنبال کنیم.
حتی در دانشگاه هم همواره دراز نویسی مورد انتقاد قرار می گیرد و افراد را از حجیم کردن رساله برحذر می دارند، چه رسد به یک مطلب که در پاسخ به نوشته دیگر تحریر شده باشد.
با درود
۶۱۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : آرمان
عنوان : سکوت یا همدستی
بنا بر اعتراف نشریه سازمان خودتان اعضای شما در آمل با پاسداران به مقابله مسلحانه با مخالفین رژیم به نام سربداران عمل کردند و حتی مدعی بودید که فردی یا افرادی از سازمان شما مجروح نیز شدند. سازمان شما یا به قول شما یک حزب سیاسی تبدیل به محافظین رژیم جنایتکاری شدید که برای سرکوب مخالفین رژیم که با شما مخاصمه عملی نداشتند حمله مسلحانه کردید. از دستگیری و شکنجه و اعدام هوادران و اعضای دیگر نیروهای سیاسی از جمله مجاهدین و پیکار و اقلیت جانانه حمایت کردید و به هواداران و اعضای خود رهنمود می دادید و می گفتید که با پاسداران رژیم همکاری کنند. حال می گویید که شما بعدتر سکوت نکردید! کمترین چیزی که در مورد شما می شود گفت این است که شریک جرم یک رژیم جانی بودید و تبهکاریی های جانیان رژیم را در نشریات خود توجیح و تطهیر کردید و حتی در عملیات نظامی رژیم علیه مخالفانش شرکت کردید و تازه دلخور هستید و می نویسد که سکوت نکردید. لابد شما در یک دنیای دیگری زندگی می کنید که هنوز عمق اعمال خودتان را درک نکردید. از نظر من و خیلی از خانواده های قربانیان رژیم سکوت یا عدم سکوت شما پشیزی نمی ارزد و شما مسئول کارهای هستید که آگاهانه انجام دادید و امیدوارم در یک دادگاه عادلانه در ایرانی آزاد محاکمه شوید و حداقل مردم ایران از رفتار زشت و ضد انسانی شما مطلع شوند.
۶۱۰۲٨ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : حضور محترم بهزاد کریمی
چه زیبا گفتی : « تاریخ، بیش از آنکه با نبایدهای دیروز ساخته شود با بایدهای امروز است که سر بلند می کند. ارزش سنجش پذیر انتقاد از خود یک جریان سیاسی برای جامعه، در مسئولیت پذیری جمعی آنست. در ارایه چهره اثباتی برای امروز جامعه است و طبعاً هم در پی روند نقد هر آنچه که گذشت. »
نقد و بارنگری من نسبت به سازمان ( اکثریت) در گذشته و حال از جنس دیگری است از باورهای من نشأت میگیرد ٫ میخواهم فقط تیتر وار اشاره کنم ٫ البته برخی دور از انتظار است چون هر تاریخی زمان حال خاص خود را داشته است. از تاریخ نمیشود درس گرفت و نکرده ها را امروز کرد یا کرده ها را نکرد. تاریخ بمن میآموزد حال را باید جدی گرفت و کیفیت خاص خودش را شناخت و سیاست مورد نیازش را اتخاذ کرد هر چند آن سیاست در تاریخ ( حال آن زمان ) کاملأ اشتباه بوده است یا بالعکس .
۱. اتخاذ درست سیاست غیر مسلحانه بعد از انقلاب مردمی
۲. تحلیل بر پایه ایدئولژیکی ( شکوفائی جمهوری اسلامی )
۳. نادیده گرفتن اولویتهای مورد نیاز جامعه و فدا کردن آن بر پروژه ( آرمان دست نیافتنی در آن مقطع تاریخی ) امثال تخطئه امیرانتظام
۴. اشتباه بودن سیاست حمایت و انتقاد . بلکه سازمان این پتانسیل استقلال را داشت که سیاست انتقاد انتقاد خود را اتخاذ میکرد اما دید میانبر زدن به سوسیالیسم که از باورهای ایدئوژیکی و سیاست آرماگرایانه ناشی میشد ٫ بخش انتقاد را قابل تحمل تا ثمره حمایت کرد و تأثیر تعیین کننده ایفا نکرد . میتوان محاکمه و اعدام لاجوردیها را محکوم کرد همینطور مسلح کردن دانش آموزان توسط رجویها و انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی
۵. بلا تکیفی داخل پس از ضربه به حزب توده ٫ عدم آمادگی و برنامه در صورت هجوم به سازمان و گریز به خارج از کشور
۶. ذهنی گرائی در ۵۷ و باز هم ذهنی گرائی امروز ( ندید ضروریات بالفعل امروزی ) و قربانی کردن آن برای تطهیر سیاست گذشته و تبری از آن . از جمله ندید : « فلسفه ضرورت » مورد ذکر دولت آبادی ها
۷. عدم برنامه و هدف منسجم
۸. پرداختن به تئوری های نظری مانند سکولار و ولایت فقیه بدون راهکار عملی مشخص
من به همین فعلأ بسنده میکنم.
البته انصافأ خود شما اشاره کردید که باورهای مختلفی وجود دارد اما من برداشت و انتظار خود را از گذشته و امروز بیان کردم
با آرزوی موفقیت
۶۱۰۲۴ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : ahmad hsan
عنوان : چپ درون حکومت کدام است
.هراس راست درون حکومتی و برون حکومتی از ما، درست در همین است.
ببخشید اگر ممکن است نویسنده این مقاله این قسمت را روشن تر بیان نماید
همچنین بخش چپ را هم با ذکر اسامی و اقداماتت خاص چپ بیان نماید
۶۱۰۲٣ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣۹۲
|
از : عیسی صفا
عنوان : عبور از مارکس؟
آقای بهزاد کریمی عبور از مارکس با مضامینی مشابه سازمان شما قبلن از طرف رهبران انترناسیونال دوم جون کائوتسکی رخ داده بود. به سیاست های بین المللی خود نگاه کنید تا شباهت بین سازمان خود و آنها را دریابید. تایید حمله امپریالیستی به لیبی را از طرف سازمان خود یکبار دیگر نگاه کنید. در مورد مشی سیاسی تبریک سازمان به مردم در انتخابات مهندسی شده ۹۲ را دوباره مرور کنید. تبریک به مردم برای چه؟ سیاسی کاری را کنار بگذارید. تبریک برای شرکت در انتخابات و رای به روحانی بود و هست.یعنی دادن مشروعیت به دولت و از جمله خامنه ای است. یعنی سلب مشروعیت از جنبش ضد کودتای ۸۸. آیا خود شما نبودید که در کنفرانس استکهلم و یا پراگ ( یکی از آنها) در کنار سلطنت طلبان و نئو کانها نشستید؟ این است سیاست چپ و پروژه جبهه مردمی و دمکراتیک؟و اما در مورد چپ سنتی و دگماتیک. ما اگر دگماتیک بودیم مارکسیست باقی می ماندیم و لنینیست نمی شدیم ! سنتی شما هستید که به تزهای رهبران ورشکسته انترناسیونال دوم روی آورده اید ! منتهی چون این روی اوردن در اوضاع و احوال جدید روی می دهد ، شما آنها را نوین در می یابید.
۶۱۰۱٣ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣۹۲
|