آقای علیجانی، و افسانه "ملی – مذهبی"ها - بهرام خراسانی

نظرات دیگران
  
    از : علی کبیری

عنوان : جریان ملی-مذهبی یک جریان تمامیت خواه مذهبی است!
دوستان گرامی یک نکته ی ظریفی را که ملی-مذهبی ها از مطرح کردن آن بازرنگی خاصی طفره میروند، باید مد نظرقراردهند. این نکته ی ظریف همانا خصلت "مذهبی" است که اینان با تردستی به خصلت "ملی" چسبانده اند. در واقع هدف ازحرکت سیاسی این جمع ملی-مذهبی در رسیدن به حکومت چیزی جز بازگشت به حکومت جمهوری اسلامی کنونی منتها با عنوانی کشدار ومبهم، نیست. درزیر منظورم را بازتر شرح میدهم.

۱- واقعیت آنست که این جمع ملی-مذهبی مرکب از افرادی معتقد به مذهب شیعه که یکی از شعبه های دین اسلام است، میباشند (لطفاً تفاوت دین و مذهب را در این مورد درنظرداشته باشید). پس با برگزیدن مذهب شیعه، بین خود و دیگر مذاهب و سایر فرقه ها و جریانات سیاسی با ایدئولوژیهای مختلف، یک خط قرمز پررنگ کشیده اند. شک نیست که باتوجه به برنامه ی آتی این جمع در مورد حزب سازی زیر چنین عنوانی، در اولین ماده از اساسنامه ی این حزب قید خواهد شد که " یکی از شرائط عضویت در این حزب، اعتقاد به دین مبین اسلام و مذهب شیعه میباشد." بنابراین هنگامی که این جمع حکومت را قبضه کنند، آن حکومت چیزی جز حکومت اسلامی کنونی نخواهد بود.

۲- درکشوری چون ایران که معتقدین به مذاهب دیگری جز مذهب شیعه هم وجود دارند، قبضه کردن حکومت از جانب هر یک از آنها زیر سرپوش مذهب، نمیتواند خواسته های سایر مذاهب و عقائد را برآورده سازد.

۳- ترکیب صفت ملی با مذهبی، ترکیبی نا همسازاست. به این سبب که صفت ملی دربرگیرنده ی همه ی مردمان صرفنظر از دین و مذهب و ایمان وعقیده است. در صورتی که صفت مذهبی فقط و فقط به یکی از مذاهب و آنهم از نوع شیعه نظر دارد. پس کسانی که به چنین صفتی خودشان را موصوف میکنند، در واقع با سیاست رندانه ای میخواهند یک حکومت اسلامی دیگری و آنهم از جنس حکومت فعلی را به ملت قالب کنند.

با توجه به دلائل بالا، دنباله روی از این جمع نمیتواند دمکراسی را برای ایران به ارمغان آورد.
۶۱٣٨۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : محمد براتی

عنوان : دوباره پرگار را دیده ام
دیشب دوباره ای برنامـه را دیده ام، منظور آقای علیجانی اصلا" این نبوده که چون ملت ایران مسلمان هستند، پس باید مذهب را درسیاست دخالت داد! اگر ملت چنین دست وپا بستــه بدنبــال روحانیت رفت و به قانون اساسی رای داد... اولین مقصـرش می تواند شاه باشــد که نگذاشت ملت بخواند واگر ملت درآن روزها آگاهی نسبی داشت سرنوشتش چنین نمیشــد! جناب آقای مهمنش ازجبهــه ملی ادعای آن را داشت که تشکیلاتشان دراین قضیــه مقصـر نبودند، باید گفت هنـوز قیافــه وتصویرکامل مرحوم دکتــرسنجابی جلو دیدگان خیلی است که با آن کلاه و آن تسبیـح درجواب یک خبرنگارخارجی که ازایشان سوال کرده بود چــه خبــر؟ گفت: "یـو سی بهتــر دن می" آری بیائیــد خودمان را گول نزنیــم، ما ملت کم وبیش بیســواد بودیــم و یاحــداقل کمســواد...خب طبیعی بود درآن دوران اکثریت بدنبـال روحانیت بودند، چون روحانیت بیش از روشنفکران به مردم نزدیک و از یک قداست بالایی هم برخوردار بودنـد،((دقیقا"الان یادم نیست مرحوم کسروی این جمله را گفتــه ویا مرحوم تقی زاده...اینکه ملت ایران یک حکومت به روحانیــون بدهکاراست)) بهــرحال اندک مردم باســواد هم بااحتساب نوع فکری که داشتنـد چشم به رفتـار روشنفکران مورد وثوق خود دوختــه بودندکه آنهــا هم دنبال رو روحانیت با این خیال خام که مثلا" روحانیت ازمملکت داری بی اطلاع اند ودر نهــایت این آنهــاهستند که زمام امورمملکت را بدست خواهنــدگرفت...زهی خیــال خام! درحال حاضرهم اثبات این قضیــه هیــچ دردی را از دوش ما ملت نمی کاهـد، روشنفکران مافراموش نکننـد، همین اصولگرایانیکه ازآنهــا نام می برند بصورت سنتی ۳۰درصــدکم وبیش ملت را تشکیل میدهنــد که دغدغــه دین دارند وقابل توجــه ای ازآنان دغــدغــه سرمایــه، بنــابراین هرگروهی که اظهارنظرمیکنــد نباید برترس وهراس اینگروه بیافزاینــد،
درپاسخ به کاربرمحتــرم جناب آقای حســام، به عرض ایشــان برســانم مرحوم مهنــدس سحابی در مجلس و به هنگام تصویب قانون اساسی وماده مربوط به ولایت فقیـــه به عنــوان مخالف صحبت کرد، فیلــم آن هم بعــد ازفوت ایشـان در برنامــه هایی که هــم بی بی سی و هم وآ درهمین رابطه نشــان دادند بود واحتمالا" در یوتیوب هم موجود است،
۶۱٣۶۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : آزادی اندیشه و آزادی انتخاب و فعالیت بدون حذف
چه دولتهای سکولار مانند هیتلر و اسد چه ایدئولژیک مانند استالین و کیم یونگ اون چه مذهبی مانند شاه اسماعیل و طالبان ٫ همگی با کشتار وسیع و دیکتاتوری در تاریخ و حال نشانگر اینست که با نبود نهادهای مستقل مدنی و فعال ٫ زمینه مساعد همیشه برای هر تمامیتخواهی چه مذهبی چه غیر مذهبی فراهم است ٫ آزادی اندیشه و فعالیت در جهت تحقق آرمان و باورها چه موافق چه مخالف فکری جزو حقوق انسانی هر فرد است و بچالش کشیدن نظر مخالف هم همینطور حق هر انسانی است. در عرصه سیاسی و حکومتی بشکل دموکراتیک نمیتوان مخالف فکری را از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن حذف کرد با هر مدلی که سدی برای انتخاب شدن مخالف نظری ایجاد کرد بمنزله دیکتاتوری و تفتیش عقاید است. کیفیت شعور و گفتمان جامعه ٫ حکومت ( دولت و مجلس ) متناسب با افکار عمومی را تعیین میکند چه ارباب ( شاه ) رابرگزیند چه نمایندگان سکولار چه مذهبی چه غیرمذهبی چه چپ چه راست را. حکومتهائی که پشتوانه اکثریت جامعه را ندارند به ساز و کاری چون رد صلاحیت نیازمندند یا حذف از انتخاب شدن را اتخاذ میکنند یا به حذف فیزیکی متوسل میشوند یا به کودتای نظامی دست میزنند. کسی که بفکر قوانین سکولار در قانون اساسی است باید بداند که این جامعه است که بشکل آزادانه میتواند نمایندگان سکولار را راهی مجلس موسسان یا مجلس قانونگزاری کند ٫ نه با قبضه کردن ساختار قدرت و از روی سر مردم دستگاه حذف و تفتیش عقاید برای ورود هر نیروی فکری را سامان داد. در عرصه سیاسی ایران امروز به باور من نیروهای دموکرات مذهبی شانس زیادی در صورت انتخابات کاملأ آزاد دارند و به باور من بچالش کشیدن و نقد برنامه سیاسی و اجتماعی کارائی مثبت دارد تا نقد نظری و جهانبینی . برای مثال باید برنامه و عملکرد جبهه پایداری و اصلاح طلبان حکومتی و نهضت آزادی را نقد و بررسی کرد نه باورهای مذهبی و درجه اعتقادی آنها را. من غیر مذهبی اگر با قوانین قصاص و اعدام مخالفم دلایل اجتماعی و انسانی آنرا طرح میکنم نه از منظر اسلام ٫ قانون قصاص اگر لغو شد کار تفسیراز قران را به باورمنهایش میسپارم که در قران آمده یا نیامده و این وظیفه مسلمان هاست که چه تفسیری از عقاید خود عرضه میکنند .
۶۱۲٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : زمین شوره سنبل برنیارد
بنده هم بعنوان پدر کیقباد وارد گفتگو میشوم.
اول اینکه جناب خراسانی طبق مرسوم لینکی به ویدئو گفتگو ندادند که من آنرا در پایین میاورم.
جریان ویدئو بنظر من انعکاس مقالات اخبار روز بود. جناب تابان کمترین گوینده بود و میدان به کامنت نویسان ( علیجانی ) داده شده بود که از هر دری حرف بزند و به نتیجه ای نرسد. گمان دارم اگر شخص بهتری برای دفاع از ملی - مذهبی انتخاب شده بود میتوانست بگوید که در ایران هنوز مذهب چنان نفوذی دارد که نمیتوان وجود آنرا نادیده گرفت.

عقیده جناب مهمنش که مذهب در دوران مشروطیت قویتر بود و مشروعه از مشروطه شکست خورد بنظرمن درست نیست. طبق قوانین مشروطه بنا بود که مصوبات مجلس مورد تایید پنج مجتهد قرار گیرد و آنچه مانع اجرای این قانون شد دیکتاتوری رضا شاه بود. ماحصل گفتار جناب علیجانی - که خود او نمیدانست - این بود که زمین شوره مذهبی سنبل برنیارد (که او خیال میکند بر میآورد). و تاییدی جناب تابان این بود که تنها چیزی که طیف های ملی مذهبی را زیر یک پرچم آورده است " مذهب " است. بنا براین راه درازی در پیش است.

بحث این هفته پرگار: "جریان ملی مذهبی"
http://www.bbc.co.uk/persian/tv/۲۰۱۱/۰۴/۰۰۰۰۰۱_ptv_pargar.shtml
۶۱۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : رضا اسدی

عنوان : تفاوت در طرز تفکر است و نه در افراد
در این برنامه از پرگار برایم بیش از هر موردی تفاوت بین دو طرز تفکر و دیدگاه کاملن مشهود بود. یکی آنکه آقای مهمنش و تابان آن را نمایندگی و بیان می کردند که تفکری نوین، مدرن، سازنده و آینده نگر بود و دیگری تفکری واپسگرایانه که آقای علیجانی سعی بر اثباتش و قالب نمودنش به نو اندیشی می نمود. این تضاد و اختلاف را به وضوح میشد در رفتار و گفتار هر دوطرف کاملن دید. دو نفر اول دلایل خودشان به آرامی و متین بیان می کردند و نیازی به پرش میان حرف طرف مقابل نمی دیدند ولی آقای علی جانی در حالتی تقریبن عصبی سعی بر قطع نمودن کلام دیگران و تحمیل نمودن نظر خودش را می نمود.
این مقاله آقای بهرام خراسانی و نظر آقای محمد براتی نیز جای بحث دارند که هر کاربری می تواند از دیدگاه خودش به آن بپردازد. به عنوان مثال: اینجانب با اینکه آقای براتی حنیف نژاد و رضایی را از مسعود رجوی جدا می کند و آنها را "گوهرهایی می نامد که در تاریکی درخشیدند" موافق نیستم، چرا که ریشه این معضل را نه در مسعود رجوی بلکه در آن ایدیولوژی و طرز تفکری می بینم که آنها به آن معتقد بوده و هستند. چه چیزی ثابت می کند که اگر حنیف نژاد، رضایی، خیابانی و غیرو زنده مانده بودند مرتجع تر از مسعود رجوی نمی شدند؟ ملیون ها ایرانی هستند که در همین زمان حال وجود انقلاب اسلامی را نتیجه اعمال تندروانه آنها می دانند که ممکن است به نظر آقای براتی و امثالهم غلط و به فهم دیگران درست باشد.
۶۱۲۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : احمد صلاحی

عنوان : بهتر است دموکرات باشیم
آقای خراسانی ،
وقتی میخوانم که نوشته ای :" شیخ فضل اله نوری در زمان خود، آشکارا با مشروطیت که همان دموکراسی ورد زبان آقای علیجانی است، مخالفت میکرد. تاریخ هم نه به دلیل مذهبی بودن او، بلکه به دلیل جایگاه او در نبرد میان آزادگی و خودکامگی او را به دار آویخت.."
تعجب می کنم که "تاریخ " در جمله شما چه معنائی دارد؟
دوست عزیز !
تردیدی نیست که شیخ فضل الله نوری مخالف مشروطه بود و حرف های مفت هم زیاد زد و در ریختن خون بسیاری از مشروطه خواهان دستش آلوده بود.
اما او بعداز فتح تهران توسط مشروطه خواهان دستگیر شد به حکم شیخ ابراهیم زنجانی در ۹ مرداد ۱۲۸۸ در میدان توپخانه به دار کشیده شد. کتاب "خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی" نیز توسط نشر کویر منتشر شده است.
شما بهتر است به ۹ مرداد ۱۲۸۸ بر گردید. در همان زمان شیخ فضل الله نوری بحکم شیخ دیگری محکوم به اعدام شد. در همان زمان روحانیون دیگری با مشروطه خواهان همراه بودند. این خصوصیت دورن گذار است. حکومت آیت الله خمینی نیز انتقام او را از مسئولان حکومت گذاشته که مشروطه خواه نبودند گرفت و هزاران نیروی مذهبی مجاهد و چپ را نیز قتل عام کرد. این هم "تاریخ" نیست.
چند توضیح مختصر:
بمناسبت ۱۳ آبان ۱۳۵۷ و اشغال سفارت آمریکا نهضت آزادی اعلامیه ای علیه استعمار و غرب و شرق و تائید کار دانشجویان خط امام صادر کرد.

همزمان مهندس بازرگان استعفای خود را برای آیت الله خمینی نوشت که مورد قبول واقع شد. بنظر میرسید آقای بازرگان فکر میکردکه با استعفای او موافقت نمیشود.

چند روز بعد آقای مهندس سحابی ، آقای بسته نگارو چند تن دیگر با نامه ء سر گشاده ای از نهضت آزادی جدا شدند و علل آن در انتقاد از سیاست های نهضت آزادی از سال ۵۶ به بعد توصیف کردند که نهضت آزادی از خمینی دنباله روی کرد و باعث شکست و انحراف انقلاب شد.
نتیجه:
هنوز دوران گذار پیشرفت اجتماعی برای پوست انداختن نیروها به وقت بیشتری لازم دارد که بتوان نیروهای مشروعه خواه را سر جایشان نشاند. یک روز طباطبائی و بهبهانی مخالف فضل الله نوری ها بودند ، روزی صدای آیت الله طالقانی درهیجانات بعداز انقلاب گم شد ، امروز هم کسی از مجتهد شبستری ها حرف نمیزند که در تهاجم "فرهنگ کاران " جمهوری اسلامی تنها هستند. نیروهای مذهبی را نباید با یک چوب زد و رنسانس نیز چنین نبوده است. بهتر است واقعا دموکرات باشیم.
۶۱۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : حسام

عنوان : آقای براتی‌ محترم
"آیا مخالفت مرحوم مهندس سحابی با ولایت مطلقه فقیــه را در زمان نوشتن قانون اساسی را نخوانده یا نشنیده ای؟! آنهــم درست درهمان زمان که رهبــرا مارکسیست شما در حزب توده واکثریت فرمان اطاعت سـرداده بوند و کمک به نظام ضدآمپریالیستی ایران را وظیفــه می پنداشتــند!"

من که تقریبا تمام کتاب‌های استاد محترم مهندس سحابی را در آن زمان خوانده‌ام متأسفانه از اظهارنظر ایشان درمردولایت فقیه اطلاعی ندارم ،ولی‌ نظر حزب توده‌ ایران را "نقد" در مورد ولایت فقیه را در آن زمان خوانده‌ام .

در ضمن در آن زمان اکثریتی وجود نداشت و ولایت فقیه مطلقه نبود. "منظورم زمان انقلاب است"
۶۱۲۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : محمد امیری

عنوان : ملی- مذهبی ها و مذهب
ما در رویکرد اجتماعی و سیاسی خود ، ورود مذهب به حوزه عمومی را به نقد می کشیم و معتقدیم، مذهب یک رابطه شخصی بین فرد با خدای خودش است. و طبق شنیده ها به تعداد ادم های جهان ، مذهب وجود دارد و در صورت قرار گرفتن بعنوان منطق سخنان فرد، با توجه به جنبه تقدس اعتقادات برای خود و فاقد ارزش بودن عقاید دینی دیگران، آشفتگی و بهمریختگی سیاسی و اجتماعی را پدید می آورد که تا مرحله فروپاشی جامعه پیش خواهد رفت.
اگر به جنگ های گذشته و حال نگاهی انداخته شود. ردپای مذهب در تمامی آنها بصورت مشخص یا پشت پرده دیده می شود. لذا از دوستان و رسانه ها درخواست می شود از وارد شدن به حوزه تحلیل، ارائه دلایل رد یا پذیرش، و ارزش و اعتبار مضامین مذهبی خودداری شود.
در حال حاضر داشتن زندگی بهتر در این دنیا به جمع سپرده شده و شرایط نیکو و یا بد در آخرت به خود فرد واگذار گردیده است.
پایدار باشید
۶۱۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : میترا ف

عنوان : آقای علیجانی ۲ برابر مهمانان دیگر هم صحبت کرد
آقای علیجانی ۲ برابر مهمانان دیگر هم صحبت کرد ! اما بحث اصلی با ایشان و افراد مشابه که درعالم سیاست اعتقادات مذهبی دارند این است که در بحث دمکراتیک بحث و نقد مذهب که اساس فکری انان است را توهین به اعتقادات مردم برداشت می کنند یعنی به وسیله مذهب خودراترویج میکنند و از همان طریق برای خود مصونیت طلب می کنند ؛ بعد از این احزاب سوسیال مسیحی در اروپا نیز امروز وجودشان بعد از جنگ جهانی دوم و ابعاد مذهبی آن ایجاد شده و اکثرأ در کشورهائی فعالیت می کنند که لائیسیته در قانون اساسی اشان درج شده اما با وجود این در اکثر موارد و معضله های اجتماعی مانند حقوق زنان و همجنسگرایان و غیره نظریات کلیسا را دنبال می کنند. بنظر من کسانی که به اسم مذهب خود را وارد صحنه سیاسی واجتماعی می کنند" باید"مثل دیگر ان نقد ایدئولوژیک را به اساس و کتاب و رسوم خود بپذیرند.
۶۱۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : این آرزو به وقو ع میپیوندد!!?
"بدنه جنبش سبز، مذهب را اگر بخواهد، تنها برای زندگی شخصی خود میخواهد. چه برای آرامش روانی، و چه برای نیایش در پیشگاه خداوند. اما برای فرمانروایی، هرگز"



زمینه‌ها برای وقو ع چنین آرزویی مهیا است ،اگر احترام هم را نگاه داریم و به تمام مبارزان و فداشدگانمان ارج نهیم از سحابیها تا افضلیها.
۶۱۲۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : محمد براتی

عنوان : زمین وزمان را بهم بافتی که چی؟
جناب آقای خراسانی،
اگرچه بصـورت واضع نگفتی که خودت کجا ایستاده ای،لیکن از مطالب نوشته شما چنین برمی آید که خودت را مارکسیست می پنــداری، همان مارکسیست هایی که بخاطر ضدآمریکایی بودن رهبـرانقلاب، سران حزب توده واکثریتی ها حکم پیوستن به زیرپرچم ایشان را صادرکردند تا ازطریق ایشان به مبارزه ی ضـدامپریالیستی خودشان ادامه دهنــد!
جناب آقای خراسانی گذاشتن ملی مذهبی ها را در کنار ملاعمر، طالبان و گذاشتن مرحوم طالقانی را درکنار شیخ فضل الله و... هرگز درست نیست! همانطور گذاشتن سران مجاهدین حنیف ، رضایی و... را درکنار مسعـود رجوی! زیرا آنان گوهرهایی بودندکه در تاریکی درخشیده اند و این یکی برای رسیدن به قدرت از هیچ پلیــدی فرار نکرد وروی برنگرداند!
جناب آقای خراسانی، شما آگاهانه از هــدا صابر وهالـه سحابی نام میبرید و مدعی میشوید که آنهــا ملی ومذهبی نبوده اند ولی از استــاد و الگوی آنان مرحوم مهنــدس سحابی نامی نمیبریــد! چرا؟ آیا،ایشان که بوجودآورنده ی حزب یاگروه ملی مذهبی ها بود را میشــود گذاشت کنار طالبان ، ملاعمـر ، بوکوحرام و...؟! شما که اطلاعات نسبتا" بالایی داری! آیا مخالفت مرحوم مهندس سحابی با ولایت مطلقه فقیــه را در زمان نوشتن قانون اساسی را نخوانده یا نشنیده ای؟! آنهــم درست درهمان زمان که رهبــرا مارکسیست شما در حزب توده واکثریت فرمان اطاعت سـرداده بوند و کمک به نظام ضدآمپریالیستی ایران را وظیفــه می پنداشتــند!
جناب آقای خراسانی این حرف شما درست که اکثریت مطلق مردم مسلمان تکالیف شرعی و واجبات خود را به درستی بجا نمی آورند...ولی همین مردم هنوز که هنوز است به هنگام جابجا کردن قرآن اول آن را می بوسنـد و زیارت میکننــد،
جناب آقای خراسانی،برای کوبیــدن یک عقیــده زمین وزمان را بهــم دوختی واسب خود را یک تنه تاختی! چرا؟ اطمینان داشتــه باش آن اکثریت مردمی که شما مدنظرتان است هنوز نطفه هم نشده اند! باوربکن اکثریت مطلق مردم ما، هم ملی هستند و هم مسلمان... واین هــم دروغ نیست،.
۶۱۲۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : دوست

عنوان : پاسخی محکم و مستدل
ممنون از نوشته متین و مستدل شما.دیر به دیر می نویسید اما بجا و خواندنی.
سربلند باشید
۶۱۲۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲