انقلاب اسلامی و سوال های بی پاسخ - مرتضی ملک محمدی

نظرات دیگران
  
    از : سینا صدرالعلما

عنوان : جناب الف باران...
حضرتتان میفرمائید:
{ انقلابی که شما آنرا فاجعه می‌نامید یکی‌ از عظیم‌ترین و باشکوه‌ترین انقلابات بشری بوده است.در کدامیک از انقلابات تاریخی‌ حضور بیش از ۱۲ میلیون مردم از جان گذشته در خیابانها حضور داشته است ؟}
خوب این برداشت جنابعالیست! با پشتوانه بر این استدلال شما عرض میکنم که ، خمینی هم فاجعه نبود بدلیل اینکه وقتی به وطن قدم رنجه فرمودند بیش از پنج میلیون مردم از جان گذشته در خیابانها حضور داشتند و به استقبال با شکوهش رفتند و به مزخرفاتش هم باجان و دل گوش فرادادند. بعد از ده سال خرابی میهنشان و جنایات فجیعش در همه امور برای قدردانی از این خدمات اسلامیش بعد از سَقط شدنش بیش از ده میلیون مردم ازجان گذشته به تشیع جسد عفن آورش پرداختند و برایش برج و بارگاه ساختند. در کدامیک از انقلابات تاریخی مردم ازجان گذشته اینچنین از زعیم خودشان استقبال و بعد از گور به گور شدن اینچنین باشکوه بدرقه اش کردند؟؟؟
استدلالات حضرتعالی بسیار تکیه بر تجربه؟؟؟ و علم الاجتماع؟؟؟ و کاملاً علمی است. تشکر از این دنیادیدگی جنابتان...
۶۱۴۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : الف باران

عنوان : نظام اسلامی فرزند مشروع انقلاب نبود ، فرزند نامشروع و فرزند حرامزاده انقلاب بود.
"روحانیت بلحاظ طبقاتی فئودال مضاعف کلاسیک بوده است:
یعنی هم خودش صاحب اراضی مبتنی بر مالکیت فئودالی بوده و هم مبلغ مذهب به مثابه ایدئولوژی فئودالیسم بوده است.
آنهم نه فقط در ایران، بلکه در سراسر جهان."

آقای بهبودی; آیا واقعاً این حرفهای شماست ؟ این خود شما هستید ؟ آیا نظام جمهوری اسلامی نظام فئودالی است ؟
اگر فلسفه انقلاب همان است که شما می‌فرمائید ، پس انقلاب مشروطه هم انقلاب نبود چون نه‌ نظام فئودالی را از بین بود و نه‌ نظام شاهنشاهی را !
انقلابی که شما آنرا فاجعه می‌نامید یکی‌ از عظیم‌ترین و باشکوه‌ترین انقلابات بشری بوده است.در کدامیک از انقلابات تاریخی‌ حضور بیش از ۱۲ میلیون مردم از جان گذشته در خیابانها حضور داشته است ؟ این رژیم هنوز هم پس از سی‌ و پنج سال از اجتماع چند نفری مردم آنچنان هراسان است که مبادا تجمع آنها بهمن عظیمی‌ چون انقلاب ۵۷ ببار آرد و نظام را از صحنه ایران پاک نماید.
تحقیر انقلاب تحقیر حضور مردم در سرنوشت آینده خود می‌باشد.شما هم همان حرفهای نویسنده مقاله را می‌زنید. (ملت‌ها هم همچون افراد اشتباه میکنند) !
آقا‌ی بهبودی و آقا‌ی ملک محمدی , نظام اسلامی فرزند مشروع انقلاب نبود ، فرزند نامشروع و فرزند حرامزاده انقلاب بود.
۶۱۴۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : آسمان آبی

عنوان : تناقض
آقای ملک محمدی با "مفهوم انقلاب و انقلاب اسلامی بهمن" تصفیه حساب قطعی کرده است. شور بختانه اما، با حمایت و باور به اصلاح طلبی (خاتمی و موسوی و...) ،با جمهوری اسلامی تصفیه حساب قطعی نکرده است. این دیگر واقعا نوبر است.
۶۱۴٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : من به شجاعت رفیق محمدی تبریک میگویم!
رفیقی قلم در دست گرفته و آنچه را باور دارد بر کاغذ آورده است ،درست یا نه درست ،شجاعت می‌خواهد و من به این شجاعت احترام می‌گذارم.
۶۱۴٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : چپ سابق

عنوان : اولویتهای وارونه ما نگران کننده اند
"انقلاب اسلامی و سوال های بی پاسخ" شما اقای مرتضی ملک محمدی بماند. برسید به "سوال های بی پاسخ" ، انفعال و طفره روی اپوزیسیون جمهوری اسلامی نسبت به مسئولیت شان در براندازی ج.ا و مهمتر از ان ارائه یک الترناتیو سالم برای ملتی گیر کرده در منگنه ج.ا و این اپوزیسیون غیرمسئول و بی کفایت. ملتی در بند بدترین ناامنی هاست، اسیر اعتیاد، فحشا، بیاریهای روانی حاد و آلودگی هواست، در اثر فقر اعضاء بدن و دخترانش را حراج می کند، خود را بیرون در ادارات دولتی به آتش می کشد، گرسنه شب سر به بالین می گذارد، نگران لقمه نان بعدی است،.... و ما دنبال مفهوم درست و علمی الفاظی مثل انقلاب یا نگران "انقلاب اسلامی و سوال های بی پاسخ" به ان هستیم!!!

وای برما که بجای راه حل پیدا کردن برای این ملت که ضروریت و نیاز اولیه مردم است مشغول یافتن پاسخ به سوالاتی هستیم که ۳۵ سالست برای مردم حتی نان شب هم نشده است و فقط برای ارضاء ذهن کنجکاو خودمان بوده و بی ارتباط با ابتدائی ترین دغدغه مردم که همان نان و آب و هوای سالم و بهداشت و مسکن و آموزش و پررش در کشوری امن است. یا ما اولویت ها را وارونه قرار داده ایم و یا با وجدان مان خوداحافظی کرده ایم وگرنه مردم را اینطور بدبخت و بیچاره ول نمی کردیم تا ببینیم "سوالهای بی پاسخ" به "انقلاب اسلامی" کدامند یا ابراهیم یزدی این یا آن را گفته یا نگفته.
۶۱۴٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : جواد جوادی

عنوان : منتظر عذرخواهی اقای ملک محمدی هستیم
من در لینک قبلی نوشتم که جمله ای که اقای ملک محمدی از اقای دکتر یزدی نقل کرده است جمله اقای یزدی نیست. از اقای ملک محمدی حواستم ماخذ خود را اراپه دهد. ایشان جوابی نداند. لابد خوانندگان اخبار روز را حقیرتر از این می دانند که جواب بدهند. اقای بزرگمهر در کامنتی با سند و مدرک نوشته است که ان جمله نه فقط جمله یزدی نیست بلکه یزدی از ان جمله انتقاد کرده است

اقای ملک محمدی . شما در مقاله خود دروغ بزرگی نوشته اید و حالا ثابت شده است که دروغ گفته اید .
من شما را نمی شناسم سوابق شما را هم نمی دانم. مهم هم نیست . شما مقاله ای منتشر کرده اید یعنی از ما خواسته اید مقاله شما را بخوانیم. ما هم به شما احترام گذاشته ایم و مقاله شما را خوانده ایم اما شما به ما دروغ گفته اید و حق این است که عذرخواهی کنید البته اگر برای دیگران احترام قاپل اید و دیگران را ادم حساب می کنید. اگر به خاطر دروغ بزرگی که نوشته اید عذرخواهی نکنید فقط یک چیز ثابت می شود و ان چیز البته ادم نبودن دیگران نیست
۶۱۴۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : عیسی صفا

عنوان : نظر
آقای ملک محمدی نظر شما بعد از انقلاب در مورد مواضع سیاسی چه بود؟ شما نه تنها نظر روشنی در این زمینه نداشتید ، حتی در موردمرحله انقلاب هم نطر نمی دادید و می گفتید باید در باره فعلن « ساختار اقتصادی و اجتماعی ایران کار کرد». این مطلب را در سازمان راه کارگر با خودمن مطرح کردید !
۶۱۴۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : از شلغم تا مغز
یکی از تحلیلگران انگلیسی مقاله ای در این باره نوشت
و در پایان چنین جمعبندی کرد:
«انقلاب ایران پیروزی جهل بر ظلم است.»
بهزاد انصاری (بزرگمهر)

خود این حکم (استنتاج نهائی) تحلیلگر انگلیسی مبتنی بر جهل مرکب است.
جهل نسبت به الفبای علوم اجتماعی حتی، چه رسد به مفاهیم و مقولات و قوانین ماتریالیسم تاریخی.
انقلاب یک مفهوم فلسفی است و تعریف استاندارد دارد، درست بسان اکسیداسیون و احیا که مقولات شیمیائی اند و تعریف استاندارد دارند.
تحریف قوانین علوم به معنی خردستیزی و به نیت خود فریبی و عوامفریبی است.
انقلاب امری زیربنائی است:
انقلاب اجتماعی به گذار بالنده جامعه از پله فرماسیونی نازل به عالی اطلاق می شود و نه هر جنبش و قیام و تعویض قدرت صرف.
و گرنه باید به جای مغز شلغم داشت و جنبش فاشیستی در اروپا (بویژه آلمان و ایتالیا) را و روی کار آمدن باند خونخوار هیتلرو موسولینی و ددان درنده دیگر را انقلاب نامید.
و یا مینی ژوپ و غیره را انقلاب زنان جا زد.
و یا تولید کالای معینی را انقلاب قلمداد کرد.
ازاین رو مفهوم «انقلاب ایران به مثابه پیروزی جهل بر ظلم» یاوه جاهلانه ای بیش نیست.
در اینکه این فاجعه نه انقلاب، بلکه رستاوراسیون و ضد انقلاب بورژوائی سفید بوده، تردیدی نیست.
ولی خود این یاوه انگلیسی حتی با تجارب مردم در جامعه سازگار نیست:
این اجامر و اوباش فئودالی ـ فوندامنتالیستی حتی قبل از قبضه قدرت سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیکی دست رژیم پهلوی را در زمینه ظلم از پشت بستند:
مثال:
آتش زدن سینما رکس به فتوای احتمالا پسر خمینی
آتش زدن شهر نو و سوزاندن زنان ذلیلی که از فرظ ذلت مادی و فکری و فرهنگی تن به خودفروشی داده بودند.
ترور شخصیت های روشنگری از قبیل کسروی دهها سال قبل از فاجعه بهمن و تأیید همین چندی پیش خامنه ای.
این اگر به معنی سفید کردن روی رژیم پهلوی نبوده، پس چه بوده است.
علاوه بر این ظلم همیشه پیش شرطی به نام جهل دارد.
ستمگری همیشه بر خردستیزی مبتنی است.
انسان خردمند که نمی تواند بدون تخریب خانه خرد تاریخی و دفن پیشاپیش خرد اندیشنده به جنایات متنوع دست یازد.
۶۱۴۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : پاسخ به آقای جواد جوادی
دوست عزیز انتقاد شما وارد است، نقل قول مورد نظر آقای ملک محمدی از آقای یزدی اشتباه است . احتمالا ایشان از تیتر اشتباه بسیاری از رسانه ها که از هول "حلیم" دکتر یزدی در دیگ افتادند ناشی میشود.

آقای یزدی این مطلب برای نشان دادن برخورد غربی ها با انقلاب ایران صفحه ۴۱۰ تا ۴۱۲ در کتاب خاطراتش نقل قول کرده است:"روزی که شاه ایران را ترک کرد، جمعبندی تمام ناظران بین المللی این بود که انقلاب ایران پیروز شده است. هر روز تحلیلهای متعددی پیرامون اوضاع ایران در روزنامه های غربی منتشر میشد. یکی از تحلیلگران انگلیسی مقاله ای در این باره نوشت و در پایان چنین جمعبندی کرد که: «انقلاب ایران پیروزی جهل بر ظلم است».

متاسفانه بیدقتی در بحث و گفتگو عادت شده است و بعضی نویسندگان اصلا اهمینی به مرجع و ماخذ نقل قول های خود نمی دهند. حتی از ارائه لینک برای کمک به پیشرفت بحث و گفتگو دریغ می کنند.

جالب تر اینکه آقای یزدی در ادامه ء حرفش از "جهل مرکب " می گوید:
" وقتی مقاله و تحلیل این نویسنده‌ی انگلیسی را خواندم بسیار ناراحت و عصبانی شدم و با خود گفتم این غربی‌ها – به خصوص انگلیسی‌ها، نمیخواهند یا نمیتوانند ما را درک کنند؟ این چه نوع قضاوتی در مورد انقلاب ایران است. پس از پیروزی انقلاب هر روز شاهد رویدادهای مختلف و نه چندان مطلوبی، در سطوح متفاوت بودیم.
انگیزه یا علت همه ی این رویدادها، یکسان نبود – هرکدام علت یا علل خاص خود را داشت. اما به تدریج یک علت در این رویدادها شاخص شد و آن جهل و نادانی بود.
جهل در مورد پیچیدگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه جدید و تفاوت‌های اساسی آن با جامعه ساده و ابتدایی مدینه؛ جهل درباره مناسبات جهانی و روابط بین المللی، جهل درباره… این جهل در مواردی از نوع جهل مرکب بود"
( پایان نقل قول از جلد سوم کتاب خاطرات آقای ابراهیم یزدی اخیرا منتشر شد.)

سایت ملیون به بهانه ء ۲۲ بهمن به معرفی این کتاب پرداخت و این تیتر را اشتباها از دکتر یزدی نقل کرد و خیلی ها در این اشتباه "غرق " شدند :{ دکتر ابراهیم یزدی : انقلاب ایران پیروزی جهل بر ظلم است}

http://melliun.org/iran/۳۴۷۸۳
۶۱۴۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : جواد جوادی

عنوان : اقای ملک محمدی نقل قول است یا بافتن
اقای ملک محمدی در شروع مقاله خود نقل قولی از اقای یزدی اورده و منبعی هم ذکر نکرده. من هرچه گشتم چنین جمله ای نیافتم . تا ان جا که خبر دارم اقای یزدی هنوز تا حد گفتن این جمله به سلطنت طلبی گرایش نیافته و مثل دوست عزیز ما چپ سلطنت طلب نشده است
اقای ملک محمدی ممکن است لطف کنید منبع و ماخذ این نقل قول را بنویسید و اگر این جمله را از خودتان دراورده اید یا حرف اقای یزدی را تغییر داده اید؛ وتوضیخی عنایت بفرماپید
اقای سردبیر اخبارز روز . بهتر نیست اگر نویسنده ای از کسی نقل قول کرد؛ به ویژه ان گاه که مثل مورد مورد بحث ما بعید است که اقای یزدی چنین جمله گهرباری فرموده باشند؛ به روال رسانه های معتبر؛ از او منبع و ماخد بخواهید تا خلق خدا که با خواندن مقاله ایشان از چپ و ملی و لیبرال و دموکراسی خواهی توبه و به صف سطنت طلبان گرامی می پیوندند گمراه نشوند
۶۱٣٨۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : صدر خسروی

عنوان : پوتین
برادر جان، خسرو صدری
بس کنید، شما مایلید از رژیم جمهوری اسلامی دفاع بکنید، که می کنید، خوب بکنید. دیگر چرا سرهم بافی می کنید. لابی اسرائیل و آمریکا چه ربطی به آقای ملک محمدی دارد. اگر سرقفلی "چپ" دست شماست، باشد مبارکت هم باشد. از انقلاب سود برده اید خوب نوش جانت.
اخبار روز را هم همردیف خودت نکن!
شما ماشااله شناخته شده تر از این حرفها هستید که کسی بخواهد با شما بحث و گفتگو کند.
۶۱٣٨۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : زیست و دوام استبداد در جامعه استبدادی میسر میشود
معما گر حل شود آسان شود . از تاریخ اگر درسی گرفته باشم اینست که بدون چمشداشت واقعی از آینده مسئولیت عواقب را نیز باید پذیرفت چون افکار عمومی همه را به اندازه سهمش مسئول میشناسد ٫ کسی که این واقعیت را ندیده و یا انکار میکند شاید موقعی از خواب بیدار شود که تمامی احزاب خارج از ایران با یک فراخوان مشترک و متحد با واکنش مثبتی ازسوی جامعه مواجه نشوند. یعنی هنوز انتظار جامعه از احزاب برآورد نشده است نه زیر بار مسئولیت تاریخی رفته نه امروز خود را مسئول در عواقب راهکار خود نشان میدهد.
انقلاب یک پدیده اجتماعی است و بعد از ۳۵ سال با حل معماها و مقایسه نرخ دلار به قضاوت تاریخی نمینشینند. اگر در مجموع جامعه سیاسی و آگاه امروز ایران مانند اکثر احزاب و سازمانهای اپوزسیون در خارج که بیشتر نظریه پردازی بجای سیاستورزی را پیشه کرده است ٫ فکر میکرد بطور یقین بجای جنبش سبز با جنبشی نظیر مشروطه خواهی روبرو میشدیم نه با جنبشی مانند جمهوری خواهی. انقلاب ۵۷ یک انقلاب بینظیر در تاریخ ۵۷ بود که سرنوشت کشور را از دست یک ارباب درآورد حال نتیجه این بدست گرفتن حکومت و کشمشهای مدون اگر به دیکتاتوری انجامید باید علل آن بررسی شود نه شک و تردید در لزوم انقلاب ٫ بخاطر اینکه انقلاب از ضروریتها بوقوع میپیوندد و انتخاب احزاب برای بوقوع پیوستن انقلاب به هیچ وجه شرط کافی نیست.
بررسی ۳۵ سال بمن می آموزد که:
۱. استبداد را فقط شاه نیاورد و با رفتنش هم با خود نبرد مانند خمینی که استبداد را فقط او نیاورد و با رفتنش نیز با خود نبرد ٫ اینجا نقش و مسئولیت احزاب هم در میان است که کمتر کسی حاضر به برعهده گرفتن آنست.
۲. ۳۵ سال نشان داد که سرف مخالف بودن دلیل بر حقانیت مخالف نیست
۳. ۳۵ سال نشان داد سرف انقراض حکومت دیکتاتوری ٫ تضمینی به سرنوشت و آینده بهتری ندارد.
۴. ۳۵ سال بوضوح کیفیت جامعه ۵۷ را نمایان کرد که سرف استقلال طلبی و بدست گرفتن سرنوشت خویش شرط کافی برای پیشرفت و بهبودی جامعه نیست بلکه سرنوشت و کیفیت آینده کشور رابطه مستقیم با کیفیت افکار عمومی و احزاب دارد .
۵. ۳۵ سال باوراند که تحمل مخالف و بررسمیت شناختن دگراندیشی تنها راه برون رفت از موانع استبدادی و ورود به ریل دموکراسی است ٫ پدیده ای مانند آشتی ملی میتواند برون رفت از آچمز سیاسی را کلید بزند. به باور من افکار عمومی جامعه در این روند پیشرو احزاب خواهند شد و سیاستورزی کلیشه ای ( احزاب پیشرو و دنباله روی توده ها ) سالهاست در عمل شکست خورده است و با کیفیت جامعه ودرجه بلوغی آن هیچ انطباقی ندارد
۶۱٣٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : ایشان که ادعای چپ بودن نکرده است!
آقای ملک محمدی نه تنها ادعای چپ بودن نکرده است، بلکه به سبک و سیاق لابی های طرفدار اسرائیل در آمریکا و آن هایی که فیلم ۳۰۰ را ساختند، با زبان بی زبانی می خواهد بگوید که عیب از ایرانی هاست. او مثل همه همفکرانش "کودتای ۲۸ مرداد" را ،"۲۸ مرداد" می نامد، از نظم نوین جهانی دفاع می کند، از عدالت اجتماعی و انقلاب اکتبر بدش می آید و در حسرت بازگشت سلطنت ،شاه را قربانی شاخ و شانه کشیدنش برای غرب وانمود می کند.
با اینحال نمی دانم که چرا بعضی دوستان او را "چپ" پنداشته اند. مگر همه کسانی که در اخبار روز مطالبشان چاپ می شود باید چپ باشند؟!
۶۱٣٨۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : زانیار

عنوان : درک درست از فاجعه ۵۷
همیشه اعتقاد داشته ام و دارم که بدون رسیدن به درک درست از زمینه ها و چرایی فاجعه ۵۷ نمیتوان به مبارزه با حکومت برآمده از آن امیدی بست. تعبیرهای نخ نما و عامی پسند نظیر خمینی انقلاب دموکراتیک توده ها را ربود نه تنها راه بجایی نمیبرند بلکه تحلیل عمقی انقلاب را تبدیل به کاریکاتوری میکنند که در آن تنها بواسطه اشتباه تاکتیکی نیروهای انقلابی بود که روحانیت به نیروی غالب بدل شد. آیا همین بد فهمیها نیست که هنوز بعد از ۳۵ سال نیروهای ترقیخواه را از درک ماهیت نظام جمهوری اسلامی عاجز کرده و بسیاری از آنها را به تماشاچیانی بدل کرده که غیر از سوت و هورا کشیدن برای یک جناح نظام در مقابل دیگری کار دیگر از دستشان ساخته نیست؟ آقای ملک محمدی: از شما بابت این مقاله روشنگرانه بسیار سپاسگزارم.
۶۱٣۷۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : شوخ طبع

عنوان : هادی می گوید
آنکه خوشخدمت و جلب شده است
آن، چپ سلطنت طلب شده است!
۶۱٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : بابک مهرانی

عنوان : آقای ملک محمدی امروز چه باید کرد؟
در بارهء واقعه تاریخی ۲۲ بهمن ۵۷ ؛ سقوط حکومت پادشاهی و تاسیس حکومت اسلامی بشیوه های مختلف برخورد میشود:
ـ شکست خوردگان پهلوی با روشن های غیر منطقی و توجیه گرایانه از بررسی واقعی علل شکست حکومت مطلقه پادشاهی طفره میروند.
ـ چیره شدگان مذهبی نیز با دروغ و تمسک به دیانت و اصول شرع و فقه بر "حقانیت " و "مشروعیت" خود پافشاری می کنند که "صنار " ارزش ندارد.
ـ مخالفان دو حکومت مطلقه پادشاهی و ولائی نیز بنا بر جهان بینی ، منافع فردی یا گروهی خود با این واقعه تاریخی بر خورد های مختلف می کنند. داوریها و نتیجه گیریها بسیار متفاوت است.

فکر می کنم : در حرف ، همه قبول داریم که ؛ اگر واقعیت های مربوط به دو سیستم حکومتی را در نظر بگیریم ، بحث و گفتگو ها آسان تر میشود. پس اختلاف نظر ۱۸۰ درجه ای در داوری ها بین شکست خوردگان ، چیره شدگان و منقدان هردو سیستم در کجاست؟

اگر حکومت پادشاهی ایران را بمنزله زیر مجموعه ای از سیستم سرمایه داری جهانی مطالعه نمائیم که در درون خود دارای ضعف های جدی بود و سیستم ناکارائی بحساب میامد که قادر به اصلاخ تضادهای مختلف درونی خود نبود و بهمین دلیل نتوانست به کار خود ادامه دهد. ایران به آحاد مختلف ایرانیان تعلق داشت نه پهلویها . مسئله اینست. نیروهائی که در درون سیستم نقش نداشتند با تمام جانفشانی ها نتوانستند بعداز سقوط در مدیریت جدید شرکت داشته باشند.
ـ هنوز تکنوکرات های حکومت گذشته از ترس بوروکرات های مرتجع سیستم حکومتی پیش، جرات به تشریح اشکالات داتی سیستم نکرده اند. هنوز شکست خوردگان حکومت گذشته با ادعا های "دائی جان ناپلئونی" و "من نبودم کی بود کی بود " بی عرضگی ها و تک ر روی های خود را کتمان می کنند و یا خود را با نیروهای مذهبی بقدرت رسیده مقایسه می کنند. این ها برای شناخت شکست و انهدام یک سیستم قابل قبول نیست. سیستم سرمایه داری وابسته در رژیم گذشته با مدیریت حکومتی مناسب تری می توانست سیستم موجود را اصلاح و بهبود نماید و تمام امکانات سیستم جهانی از آن حمایت میکرد. هنوز عادت دارند که ایران را مِلک "پدری " خود بنامند. هنوز ندانم کاریهای خود را گردن نمی گیرند.

ـ نیروهای مذهبی سنتی و بازار ، نهضت آزادی و جبهه ملی کم وبیش با کل سیستم حکومتی پیوند ارگانیک داشت و بغیر از شاه و تعویض چند تا از مهره ها مشکلی نداشتند و بهمین دلیل همه در سازش با سیستم جهانی مشکلی نداشتند . و برای ارتباط با آن آشکار و مخفی رقابت می کردند . تصادفی نبود که شاه با سران جبهه ملی و غرب با نیروهای مذهبی در تماس بود. ولی چرا غرب مذهبی را ترجیح داد ؟ لابد پایگاه نسبی مردمی

ـ نیروهای چپ و رادیکال شمول مجاهدین خلق در این عوالم نبودند . نه در درون سیستم بودند و نه جابجائی ها رهبران سیاسی برای حفظ سیستم سرمایه داری ایران در ارتباط با سیستم جهانی سرمایه داری را در نظر می گرفتندو اساسا امپریالیسم جهانی قبول نداشتند. یا برای استقلال تلاش میکردند. غیر از این بود؟ نه بختیار با شاه را قبول داشتند نه سنجابی با خمینی و نه مذاکرات با سولیوان و هایزر و قضایا بعدی

آقای ملک محمدی ، بر روی این مسئله و در مقطع بهمن ۵۷ مکث کنیم. در باره سیستمی که قبلا در سال ۵۵ و ۵۶ صدای تقش در آمده بود و از کار افتاده بود و رهبرانش در حال فرار بودند بحث کنیم . تا این موضوع را هضم نکنیم . این بحث ها ، بی هدف ادامه پیدا خواهد کرد.

توجه آقای مرتضی ملک محمدی را به این نکته جلب می کنم که در سال ۵۷ چه کسی یا جریانی می توانست بجای مذهبی ها خمینی ، بهشتی ، بازرگان ، بنی صدر ، یزدی و .و. با هایزر و سولیوان و سران ارتش به مذاکره بنشیند؟
آری ، ۳۵ سال است که این آقایان و شاگردان و سربازان آنها تلاش کرده اند که با ایدئولوژی خود سیستم سرمایه داری وابسته ایران را اداره کنند با ضایعات عظیم انسانی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی آن .......

در این اینکه سیستم کنونی بمراتب از سال ۵۵ ،۵۶ و ۵۷ بیمار تر است شکی نیست.
ولی واقعیت اینست تمام مذاکرات پشت در های بسته صورت می گرفت و در خیابانها توسط مردم تائید شد. چه کسی می توانست سیستم فرتوت و مردنی پادشاهی را نجات دهد ؟ یا قبل از "عروج" خمینی خود را برای همکاری با جهان سرمایه داری آماده کند؟ ما که قبول نداشتیم ، به این سئولات باید پاسخ داد.
امروز هم در درون سیستم حکومتی ایران سنگ روی سنگ بند نمیشود و سرمایه داری جهانی همانطور که ۲۵ سال رژیم شاه را تر و خشگ کرد با این "حضرات" ۳۵ سال ساخته است و فقط با کسانی ساخت و پاخت می کند که موجودیت سرمایه داری جهانی را قبول داشته باید و در میان مردم ایران پایگاهی داشته باشد. بهمین دلیل است که شاهدوست های هیچوقت گزینه ای نبوده اند.
ـ وجه مشترک دو سیستم حکومتی مرتجع ایران سرکوب بیرحمانه دگراندیشان بوده و هست. تا زمانیکه دگراندیشان نتوانند با برخورداری از حق تشکیلات و احزاب آزاد فعالیت نمایند مردم نیز به همین صورت غیر متشکل تحت سلطه باقی خواهند ماند.
بنظر نگارنده مهمترین سئوال این است که چگونه می توان در درون سیستم موجود سرمایه داری ایران حضور داشت و بتدریج یا انقلابی آن را به صاحب اصلی آن یعنی مردم واگذار نمود؟
بابک مهرانی
جمهوریخواه
۶۱٣۶٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : از علم تا فلسفه
حضرت کیا.
اندیشه فقط در فرم جمله قابل تبیین است.
«هر آنچه شرط بلاغ است، با تو می گویم
تو خواه، از سخنم پند گیر، خواه، ملال» (سعدی)
جناب معمار،
مارکسیسم ـ لنینیسم (جهان بینی (فلسفه) طبقه کارگر) علمی از طراز علم الاشیاء است.
کسی نمی تواند اگر ریگ طبقاتی ـ مثل بعضی ها ـ در کفش نداشته باشد، بدون تئوری و اسلوب (متد) مارکسیسم ـ لنینیسم به بررسی درست مسائل جهان و مافیها نایل آید.
درست به همان سان که بدون علم بیولوژی و سیستم اسلوبی آن نمی توان لجنی را تجزیه و تحلیل کرد و میکرو ارگانیسم های پنهان در آن را شناخت.
انقلاب یک مفهوم عام است و فقط می تواند مفهومی فلسفی باشد و هست.
جامعه شناسی یکی از علوم منفرد (Einzelwissenschaft) است و فقط می تواند مسائل خاص خود را بررسی کند.
جامعه شناسی را به عالم مسائل عام راه نیست.
ضمنا علوم اجتماعی ـ به معنی حقیقی کلمه ـ با مارکسیسم پدید آمده و توسعه یافته است.
بدون از آن خود کردن تئوری و اسلوب مارکسیسم ـ لنینیسم بنی بشر ول معطل است.
گورکی نامی آموزش مارکسیسم ـ لنینیسم را پیش شرط گذار واقعی از عالم حیوانی به عالم اصیل انسانی دانسته است.
حق هم داشته است.
ما آزموده ایم در باره بخت خویش
۶۱٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای مسعود بهبودی
من مقاله را خواندم و میخواستم نظر خود را بنویسم با خواندن کامنتها با یک واقعیت روبرو شدم که بقول نویسنده مقاله بعد از ۳۵ سال هم تفاسیر و هم برداشتهای متفاوتی از یک واقعه تاریخی ( واقعیت ) وجود دارد ٫ ایشان به این نتیجه میرسد که حکم هگل درست از کار درنیامد. نقد مقاله بماند برای بعد اما من نقد نوشته شما را مهمتر دانستم . ا. انقلاب یک پدیده اجتماعی است نه فلسفی ٫ البته انقلاب نیز مانند هر چیزی اصولأ فلسفه ای دارد حتی نوشته هر کسی مانند من و شما هم فلسفه ای دارد ٫ شما میتوانید فلسفه انقلاب ۵۷ را تحلیل کنید اما بیان اینکه یک مفهوم فلسفی است آنوقت همه چیز در جهان مفهوم فلسفی است و تکرار کردنش بدردنخور است.
۲.شما در همه کامنت های خود باورهای خود را برای دیالوگ با دیگران ملاک مشترک قرارمیدهید از جمله باور به نظام سرمایه داری یا فئودالیسم و همچنین جایگاه طبقاتی مد نظر خود را ملاک مشترک بحث قرار میدهید. یعنی من نوعی اگر باورهای ( قوانین جهانشمول حقیقی مد نظر شما ) شما را قبول نداشته باشم امکان دیالوگ را شما سد میکنید بدین معنی که : اول من نوعی باید اول قوانین بدیهی و خدشه ناپذیر مورد ذکر شما را ایمان بیاورم تا امکان دیالوگ فراهم شود ٫ محض اطلاع شما من مارکسیسم را فلسفه نمیدانم بلکه یک ایدئولژی میدانم و نظامبندی های تعریف شده کلاسیک از جمله فئودالیسم و سرمایه داری را ناقص و سطحی نگری میدانم ٫ در شرایط تاریخی و جغرافیائی خاص برای زمان محدودی میتوان از این مفاهیم در مورد خاصی مثلأ شیوه تولید یا طبقه خاص اجتماعی از لحاظ اقتصادی مانند سرمایه داری سود جست و منظور خود را تفهیم کرد.
۳. در مورد انقلاب ۵۷ نمیتوان مثل همه رخدادها از حقیقت صحبت کرد ٫ حقیقت همیشه نسبی است و فلسفه اعمال هر کنشگری است و تا ابد پیش باورمندش محفوظ خواهد ماند اما آنچه که شامل واقعیت ( وقایع و رخداد موجود ) است. برای اولین بار در تاریخ ایران مقوله انتخابات با انقلاب ۵۷ در جامعه نهادینه شد حالا یکی خبط تاریخی بنامد یکی پسروی فرقی نمیکند. حضور فعال عمومی زنان در عرصه های مختلف اجتماعی با فلسفه انقلاب ۵۷ رقم خورد حتی با حکومت دینی و نگاه تبعیض آمیز به زنان اما بستر آن با وجود همین انقلاب میسر شد.
۶۱٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : اینجا بحث میشود و این خواست من است.
من چیزی نوشتم کوتاه و خلاصه فکر می‌کنم رفقا منظورم را فهمیدند و قصد انشاه نگاری ندارم تا غلط املایی را مانع شوم!.
۶۱٣۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : متاکامنتی بر سه کامنت سه حریف
من فرصت خواندن این مطلب را نداشته ام.
ولی می خواهیم راجع به همین سه کامنت ابراز نظر کنم:
این سه کامنت حاکی از آن است که ما ایرانی ها معنی مفاهیمی را که به خدمت می گیریم، نمی دانیم:

۱
انقلاب یک مفهوم فلسفی است و مفاهیم فلسفی نمی توان و نباید بدلخواه تعریف کرد.
چنین کاری، کرد و کاری ایراسیونالیستی است.
خردستیزانه است.
چنین کاری شرم انگیز است، اگر عوامفریبانه نباشد.

۲
انقلاب اجتماعی یعنی گذار جامعه بشری از پله فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی نازل به عالی تر، مثلا از فئودالی به سرمایه داری.
مثال انقلاب سفید فرمایشی و از بالا، انقلاب فرانسه

۳
«همسطح بودن نظام قبلی و بعدی» را که نمی توان به غیر از درجا زدن جامعه معنی کرد، چه رسد به انقلاب و توسعه بالنده آن.
مناع رطب خواری، ظاهرا خود رطب خوار قهاری است.
فقط باید امیر مومنین را خبر کرد.

۴
روحانیت بلحاظ طبقاتی فئودال مضاعف کلاسیک بوده است:
یعنی هم خودش صاحب اراضی مبتنی بر مالکیت فئودالی بوده و هم مبلغ مذهب به مثابه ایدئولوژی فئودالیسم بوده است.
آنهم نه فقط در ایران، بلکه در سراسر جهان.

۵
از این رو فاجعه بهمن معنائی جز پیروزی ارتجاع فئودالی بر سرمایه داری نداشته است:
یعنی رستاوراسیون بوده است.
خمینی و شرکاء به یلسین شباهت دارند و نه به لنین.

۶
همین رستاوراسیون پس از انقلاب فرانسه نیز رخ داده و استبداد فئودالی سی سال بر اریکه قدرت نشسته است.

۷
پیروزی ضد انقلاب و رستاوراسیون را اما نمی توان و نباید "خبط تاریخی" قلمداد کرد.

۸
ولی تأیید ضد انقلاب و حمایت از آن را بیشک می توان حماقت بینشی (فقر فلسفی، به قول مارکس) تلقی کرد.

۹
اما فلسفه بافی بعضی ها مبنی بر اینکه «انقلاب ۵۷ یک انقلاب بود ولی‌ در پاکسازی ضّد انقلاب "ماشین رژیم سابق، هجتیه ،..."»
اولا حجتیه و نه هجتیه.
ثانیا اندیشه فقط در فرم حکم و یا جمله تبیین می یابد.
« ماشین رژیم سابق، هجتیه » که نه حکم و یا جمله، بلکه مفهومی من در آوردی و بی معنی است.
حجتیه هرچی باشد، اولا ماشین نیست، ثانیا ماشین رژیم سابق نیست، ثالثا نماینده فئودالیسم و یا بنده داری و یا حتی بدتر عهد عتیق موسوم به صدر اسلام است ونه نماینده سرمایه داری و نه نماینده بورژوازی مدرن ضد مذهبی و ضد فئودالی
۶۱٣۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۲       

    از : انقلابی سابق

عنوان : عجب گیر کردیما واقعا!
فعلا که رژیم از یکطرف و این اپوزیسیون از طرف دیگر ما ملت را به گروگان گرفته اند. این اپوزیسیون اگر حسابی بود رژیم تا حالا دوام نمیاورد، می آورد؟؟؟

اگر هم این اپوزیسیون فقط روی سرنگونی این رژیم اتحاد کنه نتیجه اش بهتر از سال ۵۷ نمیشه که اتحادشون فقط روی سرنگونی شاه بود. بنظر من اپوزیسیون نمیخواد اتحاد کنه چون هر کدومشون مطالباتشون با بقیه زمین تا آسمون فاصله دارند.
۶۱٣٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۲       

    از : جمشید برومند

عنوان : برای "کیا"
با این حرف کلی شما دردی دوا نمیشود :"اتحاد همه نیروهای ضّد دیکتاتوری لازم است تا از این منجلاب بیرون بیاییم."
ببینید ؛ تجربه انقلاب ۵۷ ثابت کرد که کلی گوئی ، دنباله روی ، سکتاریسم و مصلحت گرائی الزاما بنفع مردم ، نیروهای مترقی و ضد دیکتاتوری تمام نمیشود. دیدیم که عقب مانده ترین نیروهای ارتجاعی حاکم شدند و "مستانه" سر دادند"دیو چو بیرون رود فرشته در آید " . در همه پرسی جمهوری اسلامی نیز ، نیروهای ضد دیکتاتوری در خواب حرگوشی ، مانند مردم به جمهوری اسلامی ضد مشروطه رای دادند. بعد هم دخیل بسته شد که از میان خیل نیروهای ارتجاعی حاکم ، عناصر مترقی آنها تفوق خواهند گرفت که نگرفت . استحاله خواهند شد که شد ولی بنفع آدمخواران تازه بدوران رسیده نظامی . در نتیجه چنان پوستی از گرُده ء مردم کُندند که نیازی به بحث بیشتر نیست. بخش بزرگی از نیروهای بالنده ءمردم نیز بشدت از نظر جسمی و روحی و سیاسی آسیب دیدند.
امروز این مشکل در خارج از کشور بسیار حاد تر از داخل ایران بچشم میخورد.
تکرار شعار های قبل از انقلاب با بار بسیار منفی روبرو میشود و تداعی شعار "همه با هم " میگردد.
دیگر نمی توان با شعار کلی اتحاد همه نیروهای ضد دیکتاتوری "معجزه "کرد. دیگر امکان همراهی همه نیروهای ضد دیکتاتوری مثل قبل از انقلاب حول شعار "شاه باید برود" بدون قید وشرط ، مثلا حول شعار "ولی مطلقه فقیه " باید برود، یا جمهوری اسلامی منحل باید گردد یا این یا آن شعار "جذاب " جمع نخواهند شد. مردم در ایران قطبی شده اند و جامعه تغییرات زیادی کرده که تمام جامعه شناسان اذعان دارند. حکومت مذهبی بر خلاف حکومت پادشاهی در لایه های پائینی اجتماعی سرمایه گذاری کرده و لانه دارد.
باید بفرمائید اصلا نیروهای ضد دیکتاتوری کدامند؟ تکلیف آن دسته از مردمی که از این حکومت دیکتاتوری حمایت می کنند چه میشد؟
اگر این را مشخص کنید شاید بحث روشن تر شود.
حرف آخر :
در ایران امروز "گفتمان " انتخابات و رای شهروندی و تقلب انتخاباتی و حقوق شهروندی و قانون اساسی بیش از روزهای انقلاب بهمن ۵۷ مطرح است.
بهتر نیست کنشگران سیاسی و حقوق بشری بر این محور های مطالباتی ، مثلا انتخابات آزاد تکیه نمایند؟
بهتر نیست نقض آشکار و دائمی حقوق بشر جمهوری اسلامی از جمله در امر انتخابات را دامن زد؟
بهتر نیست نیروهای ضد دیکتاتوری پای بندی خود را به مردم سالاری ، در دفاع از حق رای مردم بدون دخالت باندها و نهاد های قدرت و حامی دیکتاتوری نشان دهند؟
چه نیروهائی اساسا انتخابات آزاد قبول ندارند؟ با آنها چه باید کرد؟
در فردای ۲۲ بهمن از بحث ها در بین مردم وجود نداشت دیکتاتوری رفت و دیکتاتور دیگر بازتولید شد. در این مورد چه میگوئید؟
هنوز بحث هائی مانند ، اول سرنگونی بعد انتخابات نیز مطرح است . به همین دلیل شعار "اتحاد همه نیروهای ضّد دیکتاتوری لازم است تا از این منجلاب بیرون بیاییم." به این تفاوت های راهبردی توجه ندارد.
۶۱٣٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۲       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : آقای محمود اسدی محترم...
من و امثال فراونی دیگر در این شورش ازپیش برنامه ریزی شده شرکت نداشتیم و برای همین همانموقع جُل و پلاسمان را جمع کردیم و ناچاراً جلای میهن گفتیم. زیرا کتاب میخواندیم و از تاریخ مملکت بویژه صدسال گذشته اش آگاه بودیم و میدانستیم از آخوند بجز بدبختی و فلاکت و تحجّر و تحمیق انسانها کار دیگری بر نمیآید. با رباعیات خیّام آشنا بودیم. مادر پیرم زا در آن هنگام یک کارگر زن تیمارش میکرد، روزی درهمان بهبهه شورش لجنبار خمینی برگشت با همان لهجه ویژه خودش به مادرم گفت{ خانم من از این مردم تعجب میکنم به آخوند اعتماد میکنند و دنبالشان در خیابانها راه می افتند}
بودند فراوان مردمی که بخوبی از رذالت و دنائت آخوند آگاهی داشتند. اما دربرابر انبوه مردم نادان مملکت چه میتوانستند بکنند.؟
این دقیقاً همان ملتی بود که روز ۲۷ مرداد سال ۱۳۳۲ در خیابانها فریاد میزد «از جان خود گذشتم با خون خود نوشتم یامرگ یامصدق» وروز بعد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همین ملت بود که فریاد میزد « جاوید شاه مرگ بر مصدق» آیا نادان تر از این ملت بتاریخ خود سراغ دارید؟
و باز بعد از گذشت ۲۵ سال ستم شاهی با جمعیت پنج میلیونی به استقبال جلاد بیسوادش رفت و بعد از دهسال کشتار و جنگ و خرابی مملکت پعد از بدرک واصل شدنش اینبار با جمعیت ده میلیونی ببدرقه جسد عفن آورش رفت و برایش برج و بارگاه ساخت وهنوز که هنوز اسن مرتب برای رفع حاجتش بسر قبر هولناک او میرود!؟
یکعده عقب مانده شارلاتان درس خوانده هم دوربر این آخوند رذل گور به گور شده برای لَپ و لیس جمع شدند و آن شد که اکنون تجربه و ملاحظه میفرمائید.
بقول هِگل فیلسوف آلمانی:« هرملتی لایق همان حکومتیست که بر او حکم میراند»
حال بگردید و چون براستی گذشته چراغ راه آینده است چاره جستجو بفرمائید.
۶۱٣٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : چطوره آنطوری که بود انقلاب را توضیح دهیم؟
انقلاب ۵۷ یک انقلاب بود ولی‌ در پاکسازی ضّد انقلاب "ماشین رژیم سابق ،هجتیه ،..."

فائق نیامد و بطور خزنده ولی‌ ، شاه شد.

و اگر واقعیت را در تئوریهای تخیلی‌ پنهان کنیم نه‌ تنها به نتیجه نمیرسیم بلکه به ناکجا آباد میرسیم.

اتحاد همه نیروهای ضّد دیکتاتوری لازم است تا از این منجلاب بیرون بیاییم.
۶۱٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۲       

    از : انقلابی سابق

عنوان : سئوال کلیدی من
حالا این "خبط تاریخی" و اشتباه تاریخی سال ۵۷ را چطور باید جبران کرد؟ ۳۵ سال گذشته و ما تازه میخواهیم بفهمیم یا فهمیدیم که انقلاب ۵۷ غلط بود که بود ولی حالا چکار باید بکنیم تا ملت نجات پیدا کند مسئله اصلی و دغدغه ما باید باشد، نه؟!
۶۱٣۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : محمود اسدی

عنوان : چرا رودربایستی دارید؟
آقای ملک محمدی در مطلب‌تان بر نکات درستی دست گذاشته‌اید. ولی برخی را با رودربایستی طرح کرده‌اید.
مثلا نوشته اید: «محتوای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی واقعی گفتمان مسلط بر انقلاب از نظامی که سرنگون می کرد پیشروتر نبود.» آقای ملک محمدی پیشروتر نبود هم رو بودن و یا هم سطح بودن را هم معنی میدهد. آیا منظورتان هم سطح بودن هم هست. یا اینکه بدون رودربایستی بگوئید این محتوای فرسنگها عقب تر بود.
«نظام اسلامی فرزند مشروع انقلاب بهمن بود.» نظام اسلامی فرزند مشروع جامعه ایران و همه نیروهای انقلابی آن (از جمله شما و من) بود!
نهایت اینکه باید براین رودربایستی فائق آمد!
۶۱٣۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۲