یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انقلاب اسلامی و سوال های بی پاسخ


مرتضی ملک محمدی


• سالگرد انقلاب بهمن بود و تکرار سئوال هایی که سی وپنج سال است ذهن جامعه ایران را بخود مشغول کرده است. رابطه این انقلاب با نظامی که از درون آن سرکشید چه بود؟ ایا امکان دیگری بود؟ محتمل ترین بدیل چه تفاوت بنیادی با این جمهوری می داشت؟ ایا جمهوری اسلامی یک ضدانقلاب بود؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۶ اسفند ۱٣۹۲ -  ۷ مارس ۲۰۱۴


سالگرد انقلاب بهمن بود و تکرار سئوال هایی که سی وپنج سال است ذهن جامعه ایران را بخود مشغول کرده است.رابطه این انقلاب با نظامی که از درون آن سرکشید چه بود؟ ایا امکان دیگری بود؟ محتمل ترین بدیل چه تفاوت بنیادی با این جمهوری می داشت؟ ایا جمهوری اسلامی یک ضد انقلاب بود؟ و چون حاصل انقلاب نظامی بود بمراتب تبعیض گراتر از نظام پیشین این سوال هم هر روز ابعاد بزرگتری بخود می گیرد که ایا اصلا انقلاب بهمن لازم بود؟ گفته می شود انقلابات یک ضرورت تاریخی هستند, لازم و نالازم بودنشان دست کسی نیست. درست است اما ضروری بودن به معنای درست بودن و قابل پذیرش بودن نیست. بنظر می رسد این حکم هگل که هر چه ضروری است حقیقی است در مورد انقلاب اسلامی درست از کار در نیامد. امروز تعداد آنهایی که انقلاب بهمن را یک حقیقت قابل دفاع می پندارند به بخشی از حاکمان و بخش کوچکی از اپوزسیون خلاصه می شوند. هر چه از ان دوران دور شده ایم سئوالها هم شفاف تر و گسترده تر شده اند. وقتی سئوال شفاف و همه گیر می شود معنایش این است که داریم به جواب نزدیک می شویم. تا سالها طرح خبط بودن انقلاب چندان آسان نبود. وقتی پیروان نظام شکست خورده, ۲۲ بهمن را روز عزای ملی می خواندند با غیظ و غضب جامعه روبرو می شدند. ولی امروز وقتی از زبان ابراهیم یزدی یکی از پایوران انقلاب و نظام اسلامی می شنویم که انقلاب بهمن روز قیام جهل علیه ظلم بوده است کسی تعجب نمی کند.

بخش بزرگی از جوانان انقلابی و چپگرا از فردای انقلاب حساب خود را از نظام برآمده از انقلاب جدا کردند ولی حرمت انقلاب را پاس داشتند. گویی هیچ رابطه ای میان انقلاب و نظام برآمده از آن نیست. مفهوم انقلاب دزدی شده از این فاصله گذاری میان انقلاب و نظام برساخته شدو این نمادی بود از سرسپردگی آن نسل به انقلاب و ستایش بی انتقاد از عمل توده ها. توده, خلق, انقلاب همچون ذاتی مقدس و پاک. جسارت به حریم انقلاب هنوز برای بسیاری از آن نسل دشوار است. اما آیا بدون تصفیه حساب با چنین درکی از مفهوم انقلاب و انقلاب اسلامی بهمن بطور مشخص می توان با جمهوری اسلامی تصفیه حساب قطعی کرد؟ و همه آن پیوندهای پیدا و نا پیدایی که پیش از انقلاب همه اجزا و گروهایی کارگزار این نهضت را بهم وصل می کرد از بن برید؟ هنوزهم هستند روشنفکران و سیاسیونی که می پندارند با تخطئه کردن جمهوری اسلامی و ضدانقلابی خواندن آن از این پیوندها بریده اند.

نظام اسلامی فرزند مشروع انقلاب بهمن بود. هیچ تصادف و سوتفاهم و دزدی و دغلی هم در کار نبود.نویسندگان زیادی بخصوص از طیف چپ هنوز در باره قدرت و وسعت نفوذ و رهبری روحانیت بر فکر و مبارزات مردم خود را فریب می دهند. آنها هنوز بر این باورند که روحانیت و بخش انقلابی و خمینیست آن نیروی مهجور و ناشناخته آن سالها بوده اند. در حالیکه نهضت اسلامی هوادار خمینی لااقل بعد از پانزده خرداد ۱٣۴۲ هیچ رقیب سیاسی درخوری در برابر خود نداشت. وقتی توده ها به خیابان ها سرازیر شدند تازه این واقعیت آشکار شد. گذشته از میزان نفوذ توده ای این نهضت اسلامی از هر لحاظ نیرومندتر از رقبای خود در طیف ملی گرایان و چپ گرایان بود. از لحاظ کادرهای مبلغ و مروج و سازمان گر, و از لحاظ شبکه ها و سازماندهی و رهبری مقتدر. آنچه در استانه انقلاب آشکار شد ابدا تصادفی نبود. جنبش اسلامی خیلی پیش از آن و به آرامی بر همه ارزش های مبارزاتی, شعارهای انقلابی و برنامه های رقبای خود دست انداخته بود و آن ها را آز آن خود کرده بود. ایثار, انقلاب, عدالت, استقلال, مستضعفان. آنها در این عرصه نه فقط چیزی کم نداشتند بلکه, محمد و علی و امام حسین شان برای چپ که ظاهرا دستش پرتر از بدیل های دیگر می نمود رقابت ناپذیر بودند.

چپ ها از لحاظ نگرش فلسفی یا جهان بینی و برخی حوزه های فرهنگی و سبک زندگی با گفتمان حاکم بر جنبش اسلامی بوضوح قابل تشخیص بودند ولی از لحاظ مدل سیاسی و نظام اقتصادی و ارزشها و الگوهای مبارزه سیاسی چندان گفتمان و سیمای روشن و قابل تفکیکی نداشتند که مانع تصرف و دست اندازی جنبش اسلامی بر آنها شود. تصفیه حساب با نظام اسلامی در این عرصه ها هنوز در میانه راه است و دوام نظام موجود با این نیمه کاری ها و شکوهمند دانستن انقلاب بهمن بی ارتباط نیست. نظام اسلامی هنوز به اسانی از گفتمان ضد امپریالیستی و استقلال طلبی چون منبعی پرنیرو بهره می برد و بدیل های سیاسی آن در اردوی چپ و ملی هنوز در گفتمان عصر انقلاب درجا می زنند. تصادفی نبود که با اعتلای دو باره پوپولیسم رادیکال نما عدالت محور و ضد امپریالیستی در قامت آدمی همجون احمدی نژاد که انقلاب بهمن بار دیگر نیم رخی نشان داد، جامعه ایران به هیجان آمد و زیر پای طیف وسیعی از جامعه سیاسی و روشنفکری که به مائده های انقلاب بهمن وفادار مانده اند خالی شد. و انرژی هسته ای هم هر نفعی که نداشت این خاصیت را داشت که بار دیگر رادیواکتیوهای استقلال طلبی و ناسیونالیسم ایرانی را فعال کند. تکرار این واقعیت بعد از سی و پنجسال فقط این حقیقت را یادآوری می کند که آنهایی که از جهارجوب پلاتفرم قبل از انقلاب بیرون نیامده اند در برابر این رقیب شانسی زیادی برای عرضه اندام ندارند.

گفتمان اسلام انقلابی و عدالت محور که به شکل گیری انقلاب بهمن منتهی شد یک توهم یعنی یک ایدئولوژی کاذب بود. محتوای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی واقعی گفتمان مسلط بر انقلاب از نظامی که سرنگون می کرد پیشروتر نبود. به این اعتبار انقلاب ۵۷ یک خبط تاریخی بود. یک خبط ملی. ولی خبطی اجتناب ناپذیر. ملت ها هم همچون افراد اشتباه می کنند. آنها نیز مانند اشخاص در محاصره محدودیت های تاریخی و تشخیص های غلط خود گرفتار می شوند. یادمان باشد انقلاب بهمن آخرین انقلاب قرن بیستم بود. این انقلاب شعارها و وظایفی را در برابر خود قرار داده بود که از نظر تاریخی عمرشان به پایان رسیده بود. ما در زمانی دست به انقلاب زدیم که همه نظام های برامده از انقلابات قرن بیستم برای خارج شدن از صحنه تاریخ آماده می شدند. آنها از صحنه بیرون می شدند و ما مشغول جمع آوری ته مانده های فکر و ایدئولوژی شان برای پیروزی انقلابمان بودیم. در حالیکه خورشید انقلاب اکتبر مدتها بود که سرد شده بود و در سرزمین های خود غروب کرده بود تازه ما خود را با آن گرم می کردیم. ما در زمانی دست به انقلاب بردیم و حساب خود را از جهان جدا کردیم که جهان در آستانه جهانی شدن بود و ملت های دیگر برای تجدید مناسبات اقتصادی در یک جهان جدید آماده می شدند. و در درون, ما در شرایط رونق افتصادی داخلی که به پشتوانه آن شاه در برابر غرب شاخ و شانه می کشید او را به زیر کشیدیم. تصمیم بر این بود که در هر شرایطی باید انتقام بیست و هشت مرداد را باز پس گرفت. بنابراین این سوال پیش می اید که در ذهنیت توده های مردم چه می گذشت؟ ما چه تصوری از گردش تاریخ داشتیم, بکجا می خواستیم برویم؟ اتو پیای تسخیرگر روح مردم از چه جنسی بود, چه تصوری از نظام جایگزین داشتیم؟ البته در مخیله قشر روشنفکران چپ که خود را بدیل بی بدیل زمان می پنداشتند انقلاب سکویی بود که آنها را به نظام سوسیالیستی پیوند می داد. ولی توده های وسیع مردم چطور؟ آنها که چنین تصوری از نظام های سوسیالیستی شرقی نداشتند و حتا به آنها بدبین و مشکوک بودند. جواب من به ریشه یابی این خبط بزرگ این است که بر زمینه عینی نظام تبعیض آمیز وقت گفتمان اسلام انقلابی عدالت جو این توانایی و فرصت را پیدا کرد که به عنوان مطمئن ترین, بومی ترین, اصیل ترین و آزمایش نشده ترین گفتمان ذهنیت وسیع ترین توده ها را به تسخیر خود در بیاورد و به آنها بباوراند که اسلام انقلابی و عدالت خواه مورد نظر آنها نظامی خواهد بود که از همه بدیل های مردمی زمان فراتر خواهد رفت. این باوری بود که پیش از ظهور انقلاب چنان وسعت می بافت که حتا بخش های بزرگی از روشنفکران و نیروهای چپ را درباره مقوله نوعی سوسیالیسم اسلامی و رهایی بخش به تردید افکنده بود. نه ی ما به جمهوری اسلامی نه ای افتخار آمیزی بود ولی این نه, باید به ماهیت انقلاب ۵۷ داده شود. آن نه ی انقلابی مردم به نظام شاهی نه ی از موضع ترقی خواهی نبود.

۱۵ اسفند ۹۲
مرتضی ملک محمدی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست