در ستایش آن «نه» «نیم درصدی»! * - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : حسام

عنوان : به آقای متین!
کلمات " خائن" ،"کرنش" کلمات متینی نیستند که برای انقلابیون به کار میبرید!
۶۱۹۰۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ فروردين ۱٣۹٣       

    از : جلال متین

عنوان : آن نه چه ربطی به اکثریت دارد؟
سازمان اکثریت هرگز نمیتواند ادعایی در مورد آن نه داشته باشد. در آن مقطع هنوز خط سازشکارانه و خائنانه حزب توده در سازمان فدایی نفوذ نکرده بود و این سازمان با اتکا به رادیکالیسم چریک فدایی خلق در آن انتخابات شرکت نکرد اما با کرنش و دست بوسی ای که بعدها اکثریت از جمهوری اسلامی کرد نمیتواند ژست مخالفت با آن اتخابات را بگیرد.
۶۱٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱٣۹٣       

    از : ههڵوێست

عنوان : ملت کرد چند میلیونی هم جزو
در این نوشتار به قشرهائی از جامعه اشاره شداست که در رفراندوم "آری- نه" شرکت نکردند، اما فراموش کردهاند اسمی مردم کردستان بیاورند که یکپارچه رفراندم را تحریم و عملن به رفراندوم و حکومت دینی قاطعانه "نه" گفتند. که این نشان از آن داشت که باچشم نسته به پای چندوق رآی نمی رود.اگر جمعیت مردم کورد در ایران را ۱۲ درصد هم فرض کنیم، چرا "نه" گفتگان به جمهوری اسلامی باید "نیم درصد" بوده باشند؟
۶۱٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹٣       

    از : الف باران

عنوان : اگر صد بار دیگر حق انتخاب را برای مردم ایران بین دو رژیم شاهنشاهی و هر رژیم دیگری قرار میدادند،مردم ایران بازهم به رژیم شاهنشاهی رای "نه‌" میدادند.
در متن مقاله مطالبی از واقعیت‌ها آورده شده است ولی‌ تعدادی تلاش بر آن دارند که هر طور شده "انقلاب" را نفی و یا به هزاران "دلیل" مردم را از تکرار هر انقلاب یا قیامی که بخواهند سرنوشت خود را تعیین کنند بر حذر میدارند.این تعداد دموکراسی میخواهند ولی‌ در حصول دموکراسی آنها مردم نباید شرکت داشته باشند و اگر هم داشته باشند باید پیش‌ نویس دیکته شده دموکراسی آنها بوسیله بیگانگان نوشته شده و بزبان دست نشاندگان خود آنها برای مردم خوانده شود،نتیجه آن هم بوسیله همان "از ما بهتران" تصحیح و نمره قبول یا ردی داده شود . اگر این سناریو در دیگر کشور‌ها اثرات و نتایج خونباری برای آن ملت‌ها هم بر جای گذاشته باشند باز هم مرغ آنها یکم لنگ دارد و جاده آنها هم همیشه یکطرفه است . در نظر آنها منافع و خواست مردم مطرح نیست انگار ماموریتی از طرف بیگانگان دارند و فقط آنرا می خواهند.نگویید که اینطور نیست ! متاسفانه کم نیستند خود فروختگانی که کشور و منافع مردم ایران را بهر بهایی برای منافع شخصی‌ و یا پیشبرد اهداف سیاسی خود می فروشند. یک روشنفکر متعهد به جایی میرسد که به‌خود بگوید:
"در پیش بی‌ دردان چرا فریاد بیحاصل کنم"...
تمام سئوالات و اما و اگر‌ها انقلاب را هدف میگیرند. آنها کینه‌ای از انقلاب و کینه بیشتری از مردمی دارند که انقلاب کرده اند.همان طبیعتی که شاه داشت،جمهوری اسلامی و تمام زور و زرّ داران جهانی دارند. آنها آن نوع دمکراسی را می‌طلبند که شاه مملکتی پس ۳۵ سال اختناق ، قیام میلیونها مردم در کوچه و خیابانها، بگیر و ببندها ،کشت و کشتارها، تازه گوش‌هایش باز میشود و می‌‌گوید: "من صدای انقلاب شما را شنیدم ، قول می‌دهم در آینده از آن کارها نکنم...".همان دموکراسی را می‌طلبند که باید "عضو حزب رستاخیز او شوند یا بروند گور خودشان را هر کجا که میخواند بکنند...".
این حق مردم ایران بود که رژیم سلطنتی را که در اکثر کشورهای جهان سرنگون شده و از بین رفته بود،دوباره نپذیرندو در رفراندومی که در برابر بقا رژیم شاهنشاهی رای "آری" و یا "نه‌" قرار گرفته بود، جواب "نه‌" بدهند !
اگر صد بار دیگر حق انتخاب را برای مردم ایران بین دو رژیم شاهنشاهی و هر رژیم دیگری قرار میدادند،مردم ایران بازهم به رژیم شاهنشاهی رای "نه‌" میدادند. اینکه رژیم جمهوری اسلامی از نفرت مردم نسبت به رژیم گذشته سؤ استفاده کرده تا جمهوری اسلامی خود را به مردم ایران تحمیل کند ذره‌ای از درجه نفرت مردم به رژیم شاهنشاهی گذشته نمی کاهد...
مردم به وعده‌های خمینی در پاریس که میگفت: " روحانیت در سیاست دخالت نمیکند و بعد از سرنگونی شاه ما مجلس موسسان تشکیل میدهیم و...، اعتماد کردند.حال اگر مجلس موسسان در پاریس به "مجلس خبرگان" در تهران تبدیل شد و تمام وعده‌های گذشته به دروغ گویی مصلحتی" تقیه "تبدیل شد ,مقاومت و مبارزات قهرمانانه مردم نیز از آنزمان تا به امروز همچنان ادامه داشته و دارد و در تاریخ مبارزاتی ایران، خونین، ولی‌ افتخار آفرین می‌باشد.
۶۱٨۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹٣       

    از : mohsen tajfar

عنوان : استقلال
مشکل بزرگ چب در ایران نداشتن استقلال بود وهست وخواهدبود....تا زمانی که از روش غلط نقد جانانه شود جهت اطلاع سازمان فدائیان رفراندم را تحریم نکرد وتنها اعلام نمود که دران شرکت نمی کند اشکال ارزیابی حزب توده بیروی بی چون وچرا از مسکو بود بقول سنائی..تو خفته ای وبیر تو خفته خفته را خفته چون کند بیدار......لیکن سعدی بزرگ می فرماید ...مرد باید که گیرد اندر گوش ار نوشته است بند بر دیوار...بس بدنبال استقلال و نقد از خود باشید...بدرود
۶۱٨۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹٣       

    از : نامی شاکری

عنوان : بیت :
پروین کرد عزیز!
" گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار باده ی ناخورده در رگ تاک است "
۶۱٨٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹٣       

    از : پروین کرد

عنوان : هموطن گرامی جناب شاکری :یک انسان میتواند میلیونها آدم را گول بزند اما خودش را هرگز، و من در گوشه ی خانه ام بازهم بیشتر بخود میبالم!
چرا که آنزمان که (نخبه گان سیاسی کار تازه ازبند رسته ی) زندانهای آریامهری گوش شریف را به رادیوی دولتی انگلیس بی بی سی (( حرامزاده ))میسپردند ومنتظر انه و غرق در (شور انقلابی و عاری از شعور سیاسی)تا ببینند کی سرکرده گان ((امپریالیسم جهانی)) در گوادلپ دمب محمد رضا شاه را میگیرند و بیرون اش میآندازند و شاخ بز گر و اخفشی رامیگیرند و بجایش مینشانند تا این حضرات تازه رسته از زندان فریاد ((انقلاب شکوهمند)) سردهند و بگویند (((مردم حماسه آفریدند)))،عین اینروز حضرتتان که سخت و عاشقانه در گیر همان حماسه آفرینیها (مردمی) هستید . من اما نک مقهور نشدم ، که دهانم از تعجب اینهمه شور احمقانه و فقر شعور سیاسی (واق) ماند ( واق بفارسی همان دهان طاق ماندن است ) عوام الناس ((مردم)) در همه جای جهان ( با سواد ودموکراتیک) هم عین لیوانی آب نوشیدن به بازیهای خیابانی و (((حماسه آفرینیهای)))شبه ۵۸ بز گر و ۷۶ شیاد خندان اردکان و ۸۸ میر حسین قاتل هزاران جوان زن و مرد ایرانی ، به تآترهای خیابانی کشیده میشوند و گناهی هم ندارند جز اینکه توسط ( به سخره گیران انسان ) حماسه آفرین ((بازیچه ) ) خطاب شوند ، اما آنانکه باد نخبگی سیاسی به گلو میاندازند تا الماس پرولتاریا را در لجن فاشیسم اسلامی پیدا کنند ، فقط و فقط کور خوانده اند و خودرا گول میزنند حتی اگر منابر آخوندی اشان در دیار (کفار ) هم، طبق تعطیلات از فاطمیه و عاشورا تا نوروز را ،درون مرزی اعلام کنند !! نمیدانم نهایت عقب مادگیست یا ماتحت لیسی قاتلیشان ؟ و بگذرم ،، اما بگذارید کمی از خودم بگویم و یاد ی از (حماسه آفرینیهای ) (((مردم))) همیشه در صحنه . از کمتر از ۵ سالگی ام وبه جبر ، در شهری دورافتاده و مرزی به کلاسهای (تهیه و مخلتط) رانده شدم ، الف بای فارسی راکه زبان حرف زدنم نبود، نه در (بابا نون داد جون داد امروزی) ، که در ( آب ،با با ، بار ) کم کم یاد گرفتم ، اگر چه هم آب وهم بابا میشناختم اما آن (بار) گران را مدتها طول کشید تا بفهمم و آرزو کنم تا بر دوش تک تک ایرانیان و (خدا نکند تا ابد ایام ) سنگین سنگین جاخوش نکند ! آری خواندن را بی فهم و درکش یادگرفتم . در کمتر از هفت و نیم سالگی ام مقارن با کودتای ۲۸ مرداد مادر جوانم مرا ترک کرد نمیدانم به بهشت یا بسوی جهنم رفت ؟ اما بزرگتر ها در هییت دایه و له له و کس و کار و جوانتر هامرا به(تماشای) تآتر های خیابانی ( شاه فراری شده سوار گاری شده ، با خون خود نوشتیم از جان خود گذشتیم یا مرگ یا مصدق ،، و فقط دوسه روزی پس از آن همان قیافه ها رادر زبانی و شوری بکار گرفته شده ای دیگر (که امروز میفهمم اش و نه آنزمان کودکی) شاه آمد خوش آمد (چشم توده ای درآمد ،، شاهنشاه پیروز است ،، مصدق پفیوز است ) !!! را در مرز آلزایمر و پیری و فرسودگی جلوی چشمانم است ، زمانیست گذشته و بد بختانه بی عبرت گیری برای نحله ی فکری از نوع حضرتتان، ، اما بگذاریدصاف و ساده وبی غش با صدای بلند و فوق رسا به شما بگویم ،آری من ضد انقلابم ،، چرا که انقلاب شکوهمندی که (((امپریالیسم جهانی))) به ملت ایران تنقیه و زور چپان کرد ، زورش به من یکی نرسید و همین. اگر بعضآ کلامم حضرتتان را آزرده است از( شخص شما) پوزش میخواهم اما نحله ی فکری شما را که من( انسان زن) را در همراهی با توحش و فاشیسم اسلامی و تقبل انگاشته شدنم فقط در هییت یک (کاف و سین ) و در سخره و مزاح لات و آشغالهای حکومت اسلامی( مرا کاف و سین کوهی میداند) و بروی نامبارک خود نمب آورد ، بلکه در گذار و زیرپا نهی، همه چیز پست نازلی گیرش بیاید ، اما درین نشییه گی در خیال تابد ایام سرگردان خواهند ماند . من بر علیه شخص شما نیستم و نه اشخاص دیگر ، اما نه کورم و نه خودرا به عمد به کوری میزنم ،،،،، حال و هوش و حوصله ی جر وبحث هم ندارم ، در گوشه ی خانه ام بخود میبالم چرا که خودرا بیش ازآن میدانم که جزو عوام الناس(مردم) تاریخ ساز باشم ،،،،، تاریخ سازان آنانند که نه مردم((عوالناس))را که احزاب استخوان دار را به خرج شهر داری به سر کار (سیاسی عبادی ) بکار میگیرند ،،،،،، و درد و داغ بس بیش ازین پر گویی مجازیست و من عاری از هوش و حال و حوصله ی جر و بحث
۶۱٨٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹٣       

    از : سیامک

عنوان : خطاب به همه
لطفا آدرس اشتباهی حتی به خودتان ندهید که نتیجه اشتباه نگیرید! طبق نظر آقای محمد ملکی نه اون ۹۹.۵ درصد درسته نه کسانی که رای دادند پشتیبان جمهوری اسلامی بودند نه ما ملت متمدنی بودیم نه از دمکراسی و فلسفه حکومت چیزی میدونستیم نه درکی از عدالت داشتیم نه فهمی از انسانیت و انسان مداری .انسانهای بزرگ کارهای بزرگ انجام میدهند اما ما بزرگ هم نبودیم ما فقط نشخوار کننده افکار بودیم وهیچ فهمی از دنیای مدرن نداشتیم همه مقصرند و هیچکس مقصر نیست . واقعیت اینه که هم مردم هم روشنفکرها هم احزاب هم سلطنت طلبان چیز بیشتری در چنته نداشتند.به قول معروف از کوزه همان برون تراود که در اوست.
۶۱٨٣٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹٣       

    از : نامی شاکری

عنوان : زبان دراز!
پروین کرد عزیز!
من نوشته ام "نتیجه "ی چنان پاسخی در مقابل چنان پرسشی ، "منتسب" به شاه خواهان (سلطنت طلبان) است .نگفته ام و اعتقادهم ندارم که چون نیم درصد اند، پس مستوجب نابودی و اعدام اند. این حرف ها تهمت و افترا است .
شما خیال می کنید فقط شعور شما و آن "نیم درصد" می رسیده که " دین جوابگوی نیاز جامعه ی امروز نیست " ؟اشکال شما این است که واکنش آن "نیم درصد" را ناشی از "قد" شعورشان می دانید. غافلید که واکنش آن "نود و پنج درصد" هم ناشی از "قد" شعورشان نبوده . در "وضعیت" انقلابی ، چیزی که کمتر به کار گرفته می شود "شعور" است . در چنین وضعیتی ، "شور انقلابی " ( و "ضد انقلابی" ) فعال است .
ما در تاریخ وظیفه ی دیگری هم بغیر " به خود بالیدن " داریم . شما می توانید در منزل تان بنشینید و تا سرنگونی نظام ج اا دست به هیچ اقدامی نزنید و همچنان به خودببالید. تاریخ را خوشبختانه امثال شما نمی سازند. تاریخ را همان مردمی می سازند که در فروردین ۵۸ ، آن رای نود و نه و نیم درصدی به جمهوری اسلامی ایران می دهند و در خرداد ۷۶ و ۸۸ ، برای اصلاح همان ج اا ، از طریق صندوق های رای ، آن "حماسه"ها را می آفرینند.
من که هستم و صدایم ...؟ یکی از همان زبان درازها !
۶۱٨٣۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹٣       

    از : اروان کیانی

عنوان : باز هم به نامی شاکری
من که گفتم برای شما متاسفم چون دنباله روی از اخوندها را افتخار حزب توده و خودتان میدانید.نیم درصدی که شما انرا واقعی میدانید همانطور که در این مقاله نوشته شده دروغ اخوندها وحزب توده بوده است.در اول مه مه سال ۵۸ در متینگ فداییان خلق در میدان ازادی بیش از دویست هزار نفرشرکت داشتند وحزب توده هم با ۲۰۰۰ نفر متینگ گذاشت و حتا اگر فداییان خلق و پیکار وحزب دمکرات کردستان وکومله وجبهه دمکراتیک راه حل کلان برای انقلاب ندشتند اما میدانستند استقرار جمهوری اسلامی به صلاح مردم ایران نیست و ان چیزی بود که حزب توده با انهمه سن و سابقه انرا نفهمید و این نفهمیدن را به هیچ عنوانی نیمشود توجیح کرد حتا کسان اندکی مثل جنابعالی راه حل حزب توده را درست بدانید و نه گویان به رفراندم ارتجاعی حکومت اسلامی را سلطنت طلب بدانید. در ضمن خوشبختانه ان موقع هنوز بدنیا نیامده بودم تا به چشم خود ببینم چگونه ادمهای عاقل وبالغ وپیرمردان حزب توده وهوادارانش بدامان اخوندها پناه میبرند و بقول شما بعد از ۳۵ سال افرادی مثل جنابعالی نمیتوانند خودرا از این ذهنیت ازاد کنند.
۶۱٨۲۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹٣       

    از : علی قدیمی

عنوان : اسناد چه نوشتند؟
ما در همه پرسی قانون اساسی میگوئیم .. اری
حزب توده ایران از همه اعضا و هواداران خود وهمه مردم ایران دعوت میکند که بخاطر تحکیم اتحاد همه نیروهای خلقی در نبرد علیه امپریالیسم به سرگردگی امپریالیسم امریکا و بخاطر پشتیبانی از رهبری ضد امپریالیستی و خلقی امام خمینی هرچه وسیعتر در رفراندم قانون اساسی شرکت کنند. به این سند رای مثبت دهند.
مردم شماره ۱۰۵ شنبه اذر ماه ۱۳۵۸.
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

سلامت امام را ارزومندیم
سلام به امام سلام به وحدت خلق است
اعتماد به امام تکیه دادن به نیروی توده هاست
طپش قلب امام استمرار انقلاب است
دوام عمر امام دوام انقلاب است
راه امام ادامه انقلاب است
راه امام فریاد خلق است .. شیطان بزرگ امریکاست
سلامت امام ارزوی تودهای ملیونی خلق است
ما از خلقیم
ما با خلقیم
ما با خلق ..
سلامت امام را ارزومندیم.
مردم شماره ۱۵۰ پنج شنبه ۴ بهمن ماه ۱۳۵۸
۶۱٨۲٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹٣       

    از : پروین کرد

عنوان : بلبل بادام تلخه ! گاه و نه بعمد ، درخت بادام تلخ را بجای درختچه ی گل سرخ عوضی میگیرد و آوای زهرآگین سر میدهد!
جناب هموطن شاکری ، شما بچه حقی اجازه ی این زباندرازی را بخود میدهید تا آن صدها هزار( نیم در صدی را)!که شعورشان قد داد تا بدانند( دین جوابگوی نیاز جامعه ی امروزین نیست) و به (جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش ) آن بز اخفش رآی ندادند را ، بالکل شاهی یا بزبان امرورین (سلطنت طلب ) بنامید ! شما کی هستید و صدای تان از کدام کوره ی گرم درمیآمید !! اگر خیر سرتان دموکرات مآب تشریف دارید ، پس حد اقل اینرا بدانید که در یک ( حد اقل خزعبلات بافی دموکرات منشانه ) !!! همان شاهی و سلطنت هم حق ابراز وجود و اظهار فضل دارد و محکوم به اعدام و نفی نیست !! این شما و نحله ی تفکراتی حضرتتا ن است که آنانرا محکوم به نابودی و اعدام میدانید عینهو حکومت اسلامی .. بالشخصه بر خود میبالم که الم شنگه و هیاهوی (انقلاب شکوهمند را) !!!!! مقهور کننده نیانگاشتم ، چرا که فقط ویزانگر بود نه بیش و همه چیز را ویران کرد بر باد داد . هیچ رابطه ای با شاه و شیخ ندارم اما معالاسف مقهور سیاسیوکاری
۶۱٨۲۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹٣       

    از : masoud memar

عنوان : فرار از واقعیت ؟
سیاستمداری که تاریخ کشورش را نداند هر چقدر هم آرمان و نیت نیک داشته باشد نمیتواند در روند سیاسی کشور نقش تعیین کننده ای ایفا کند. بحث بر سر دموکراتیک بودن یا نبودن انتخابات ماند در سال ۵۸ مگر چپ آنزمان اعتقاد به انتخابات آزاد برای حکومت دیکتاتوری پرولتاریا داشت و مخالف قهر انقلابی بود. همانطور که اکثر کنشگران چپ در روند دموکرات شدند این اتفاق برای اکثر مذهبی ها هم افتاده است ٫ یکی در قدرت شکست خورد و دیگری خارج از قدرت شکست خورد. یکی در قدرت تجربه اندوخت دیگری خارج از قدرت . واقعیت انقلاب اسلامی نه تنها در جهان ثبت شده است بلکه بیش از دو نسل آنرا تجربه کرده است و هنوز هم نیروهای مذهبی البته نه به مفهوم حزب اللهی ۵۷ ٫ تنها آلترناتیو واقعی در برابر جمهوری اسلامی هستند البته به مفهوم نوینی که باعث حذف و حبس و حصرشان شده است.
۶۱٨۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹٣       

    از : نامی شاکری

عنوان : چرا رویا می بافید؟
اروان کیانی عزیز!
چرا رویا می بافید؟ "آنهمه نیروی دمکرات جامعه ایران " در همان رفراندوم سنجیده شده است : نیم درصد! ( ده برابرش هم که بکنید تازه می شود پنج درصد!) نمی دانم در سال ۵۷ کجا بوده و چه می کرده اید. آن "بزرگترین سازمان چپ ایران " در سال ۵۸ ، خودش در مواجهه با انقلاب ایران و نیروهای درگیردرآن ، آنقدر درهم پیچیده بود که مصداق بارز این بیت مولوی بود : "چون کشتی بی لنگر کژ می شد و مژ می شد"
ضمنا ، ابزار احساسات شما به جنازه ی حزب توده ی ایران ، بعد از ۳۵ سال برای من بسیار شگفت انگیز است . اگر واقعا چپ گرا باشید ، چامعه ی ایران را به درستی بشناسید، درک درستی از ماهیت انقلاب ایران داشته باشید، به تناسب قوای طبقاتی و اجتماعی نیروهای درگیر در انقلاب به درستی واقف باشید، درک درستی از نیروهای مرتبط با وضعیت ایران در مقیاس بین المللی در اواخر دهه ۷۰ میلادی داشته باشید، به همان چیزی می رسید که رهبری حزب توده ایران در مواجهه با انقلاب ایران و رهبری اش رسید!
۶۱٨۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹٣       

    از : اروان کیانی

عنوان : به نامی شاکری
برای شما متاسفم که انهمه نیروی دمکرات جامعه ایران را که جمهوری اسلامی نمیخواست سلطنت طلب مینامید. غیر از حزب توده که از همان اول انقلاب دنباله رو رژیم ارتجاعی اسلامی شد بقیه نیروهای چپ و دمکرات از جمله بزرگترین سازمان چپ ایران یعنی سازمان فداییان خلق یا به رفراندم نه گفتند وانرا تحریم کردند و یا با شرکت در ان به جمهوری اسلامی نه گفتند
۶۱٨۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹٣       

    از : نامی شاکری

عنوان : " رفراندوم" نالازم!
اشکال "رفراندوم" یازده فروردین ۵۸ در آن بود که اصولا موضوعیت نداشت وتحمیل هزینه ی زائد به جامعه ای غرق در مصائب انقلاب بود ! رژیم شاه را انقلاب واژگون کرده بود و آقای خمینی رهبر بلامنازع آن انقلاب بود ! جمهوری اسلامی که سهل است اگر آقای خمینی ،"جمهوری شیطانی" هم به مردم پیشنهاد می کرد، مردم به همان میزان بهش رای می داند. رفراندوم و انتخابات و...متعلق به جامعه ی نرمال و دارای نهادهای مدنی دمکراتیک و فعال است .شرایط عینی یازده فروردین ۸۸ را به یادبیاورید.
در آن "رفراندوم" نالازم ، گزینه های متعدد پیش روی مردم نبود، که اگر بود هم نتیجه را چندان تغییر نمی داد و شاید اصلا به استناد " کمیت" بیرون آمده از صندوق ها، بهانه ی سرکوب ، مستند هم می شد.چه خوب شد که در آن رفراندوم ، گزینه های دیگر پیشنهاد نشد، وگرنه آبروی تمام جریانات چپ و دمکراتیک بر باد می رفت !
ضمنا :
سابقه ی تاریخی و دلایل سیاسی تمام آن نیم درصد (یا بیشتر) که محو نشده . در یازده فروردین ۵۸ در برابر پرسش "جمهوری اسلامی یا نظام شاهنشاهی" ، آن نیم درصد(یا بیشتر) ،منتسب به سلطنت طلبان هستند و قابل ستایش نیستند!
۶۱٨۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹٣       

    از : کیا

عنوان : عجله در انتخابات جمهوری اسلامی و اعتماد به روحانیت!
واقعه ۵۷ حد اقل بازگو این است.

۱.مردم سلطنت را برای همیشه به زباله دان تاریخ سپردند.

۲.مردم به روحانیت اعتماد کردند .ولی‌ روحانیت از سلطنت بدتر کرد .

نتیجه:

سلطنت نمیاید و مردم دیگر به روحانیت اعتماد نخواهند کرد .
۶۱٨۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹٣