از : لقمان تدین نژاد
عنوان : آخرین قصیده ی شاملو
آقای خویی عزیز، سلام.
متاسفم که از نوشتهی من در مورد میراث شعری شاملو رنجیده شده اید. هرچه نوشتهی خود را مرور کردم نتوانستم چیزی خارج از موضوع یک نقد و نوشته پیدا کنم که قابل آن باشد که شخصی خاص، و در اینجا شما، را برنجاند. لطفا این نوشته را بصورت یک نقد و آنطوری که هست ملاحظه بفرمایید: در ارزش و لیاقت نظریات صرفا ادبی، و یا کاستی های آن، نه چیز دیگر. اینکه چطور یک نوشتهی ساده که عمدتا میراث ادبی شاملو را ستایش می کند می تواند یک دوستی را به دشمنی (البته فقط از یکسو) تبدیل کند در مخیلهی من نمی گنجد.
عنوان این نوشته نوعی طنز و تناقض در خود نهفته دارد یعنی اینکه شاملو-حداقل در چندین دهه-اهل قصیده و غزل و غیره نبود. شعر «آخر بازی» را هم صرفنظر از اینکه تاریخچهی سرایش آن چه بوده است شعری یافته بودم که بدجوری دربارهی خمینی صدق می کند و نسبت به او و جنایات او ایجاد انزجار می کند.
همیشه خوب باشید و سرشار از جوشش های هنرمندانه.
لقمان
۶۲۲۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣۹٣
|