ایتالیا، زندان پناهندگان سیاسی است - کاوه بنایی

نظرات دیگران
  
    از : مریم

عنوان : درخواست کمک
سلام من الان مطالب شما رو در وبسایت دیدم. راستش من در هفته پیش، در ایتالیا یک مرد ایتالیایی رو دیدم که گفت در

کمپ پناهجویان رم کار می کنه. فارسی رو هم خیلی خوب صحبت می کرد. می گفت با پناهجویان ایرانی و افغان دوستی داره و

عاشق زبان فارسیه. متاسفانه از ایشون شماره ای ندارم، حتی اسمشون رو هم نمیدونم و نیاز هست که باهاشون در مورد یکی از اقوام

که گرفتار شده ن، تماس بگیرم . هر چه قدر اینترنت و گوگل و ... رو می گردم نمیتونم به هیچ وجه ردی ازشون

پیدا کنم ( که خب طبیعی هم هست)، دست به دامان شما هستم اگر راهی پیش پای من بگذارید و کمکم کنید بتونم با ایشون تماس بگیرم خواهش می کنم کمکم کنید.

یک دنیا سپاس

مریم.
۷۴۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۵       

    از : کاوه بنائی

عنوان : به لیثی عزیز
سپاس لیثی جان ایمیل من تفییر کرده است .kasra۱۹۵۵@gmail.com
۶۲۵٨٨ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣۹٣       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : «موی سپید را فلکم رایگان نداد - این رشته را به نقد جوانی خریده‌ام»*
سلام کاوه ی بسیار عزیز و تا ژرفای جان درد کشیده و هم، همدرد دیگری - یعنی همان چیزی که در روزگار دروغزده ی ما یافت نمی شود.

*عکس ات را هر وقت می بینم؛ آن بیت جلوی چشمم رژه می رود.


گاه در پای مطلبی بی بُن و انحرافی برای به حاشیه راندن عدالتخواهی و منحرف کردن مسیر مبارزه ی مردم، و یا برای ایجاد جنگی روانی، کلی بازار گرمی صورت می گیرد! بسیار "جدی" و "اندیشمندانه" صورت می گیرد!
آری، راحت و زمانه پسند، آن زشتِ کاسبکارانه صورت می گیرد!

اما اینجا کسی فریاد نمی شود!

و یا کافی است عزیزی دردمند تمام کند؛ دسته دسته "سوگواران" می رسند از راه! جمعِ "یاران" می رسند از راه!
ولی کسی را گویی با دردمندان زنده ی عاشق زندگی کاری نیست. او که این نداند کیست؟ که دارند به ما می آموزند اینگونه رذیل و "خوشبخت" و "راحت" و "بی خیال" می توان و باید زیست.

قانون زمانه: چکمه داران را ستودن، به هر قیمتی بودن، و خود را با پر رویی، بی شرمی و دروغکی - سر در برف کرده - دوستدار گرامت انسان نمودن! و در این گرماگرم، یواشکی دری به روی خود گشودن! یعنی زنده زنده مردن و به روی خود نیاوردن!
این کل داستان دروغخانه ی دوران ماست.

دلگیر مشو عزیز؛ در زمانه ی بی رحم ما، اگر محبتی جایی دیدی، تعجب کن.


باری، این جهانِ پستِ مرده ی مرده پرست ما، کاریش نیست به امروز، به روزگارِ هست ما!

دست ات را گرم می فشارم و بیش از پیش عزیزت می دارم و برایت قبل از هر چیزی، سلامتی آرزو می کنم.
۶۲۵۷۹ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣۹٣