از : سهیل آصفی
عنوان : پاسخ
مرسی «خواننده» عزیز...
درود آقای حسن بنا، اوون مطلب که اشاره می کنید،تا اونجا که به خاطر دارم مطلب کوتاهی پیرامون داوود نوروزی بود در روزنامه ی «شرق» دور اول، که تصویری جدید از او رو هم در میز کارش در برلین من وبلاگ خودم قرار دادم؛ اما همواره فکر گفتگو با حسین نوروزی هم همیشه با من بود،شاید اوونجا هم اشاره ایی کردم،به هر حال همونطور که اشاره کردم کوتاه، او در شرایطی نبود که چنین امکانی بوجود بیاد و این بار هم دیر شد مثل زمان های دیگر تاریخی که همه ماضی شدن و اندوه که نام برخی انسان ها در مرگ اوونها برای چند ساعت تیتر می شه یک بار و البته همین هست.بله،درست نوشتید و من اینجا تنها اشاره وار خواستم که از اینها بگذرم...
روزبه عزیز،سخن اینجا، بر سر برایند «سازمان انقلابی» هست و عملکرد سیستم امنیتی کشور در اوون مقطع مشخص که این داستان ها امروز همه مستند و هویدا هستن بگمون. اتفاقا باز داشتم گفتگوها با آقای خانبابا تهرانی رو می خوندم و به هر حال تب و تابی که در اوون مقطع وجود داشت. به هر روی،بخشی که به سازمان انقلابی و جدایی سریع این افراد از این جریان اشاره می کنه بگمون گویا هست.
و پیرامون شکل گیری حزب کار ایران (طوفان) منظور این مطلب در یک اشاره ی پرشتاب،مقطعی هست که حضور آقای فروتن اوون رو وارد مرحله ایی دیگر کرد وگرنه در رجوع به نطفه های شکل دهنده و دوره های قبل تر مقطع شکل گیری همونطور که بیان کردید هست.
۶۲۷٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹٣
|
از : خواننده
عنوان : مطلب بسیار عالی ئی بود.
من این انسان را متأسفانه نمی شناختم. ولی ۱۰۰ آفرین بر متن و نثرِ شما. عالی بود و پر از احساس.
۶۲۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹٣
|
از : حسن بنا
عنوان : آخرین نظر
سهیل آصفی عزیز
تصمیم داشتم دیگر در این سایت نظر ننویسم . به احترام نوشته شما آخرین نظرم در این سایت را البته اگر امکان نشرش فراهم شود ارسال میکنم.
در پستی از وبلاگتان در ان سالها که در ایران بودید در خصوص حسین نوروزی نوشته بودید و از همان هنگام منتظر این مصاحبه ای که هیچگاه انجام نشد بودم
حکایت دردآوری بود و بسیار بسیار اموزنده ، چه آنجا که به چاپ نکردن کتاب اشاره داشتید در بازنمایی خصلتهایی دیرپا در رفتار بخش برگزیده از مردمان گیرم که داعیه سوسیالیست بودن داشته باشند اما بازتولید همان رفتار پدران فئودال و بورژوایی بوده که البته نسلها- ولو در یک جامعه سوسیالیستی -دوام می اورد و اگر درمان نیابد جامعه سوسیالیستی را هم مضمحل میکند کما اینکه کرد.
رنج و دردی که انسانهای حساس و مستقل و اندیشمند میکشند را پایانی نیست. به قول مارکس اگر سجایای انسانی ثمره محیط است پس باید محیط را انسانی کرد. باور دارم انسانها در ساختن دنیای خود روزی به چنان درجه ای از تکامل خواهند رسید که چنین جامعه ای محقق شود.گیرم که اکنون فرسنگها از حتی تصور چنین جامعه ای هم دور افتاده باشیم....
باز هم تشکر میکنم از مقاله و تلاشی که در معرفی ان زنده یاد داشتید.
۶۲۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹٣
|
از : روزبه
عنوان : تاریخ
درود، آیا در جمله زیر:
"ساواک اما بی کار ننشته،دام آماده است. «سازمان انقلابی» برای شکار علم شده است. خیلی زود آنها که بر باور هستند به ماهیت داستان پی برده و از «سازمان انقلابی» نیز فاصله می گیرند که بعدتر به تحولات منجر به تشکیل سازمان طوفان انجامید."
منظورتان این است که سازمان انقلابی توسط ساواک درست شده بود؟ من اصلا طرفدار این سازمان و یا حزب رنجبران بعدی نیستم. اما تاریخ خوانده ام. در ضمن جهت اطلاعتان، سازمان طوفان هم پیش از سازمان انقلابی تشکیل شده بود.
۶۲۷۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹٣
|