از : البرز
عنوان : از جایی که مبداء زندگی است
آقای باقرپور گرامی، از خواندنِ جملات زیبای شما خسته نمی شوم، چون شما واژه های جملات خود را، به شیوه ای دیگر، که تلفیقی است از زیبایی، منطق و احساس، کنار هم می نشانی.
نمیدانم هنگام نوشتن کلمات شورانگیز این داستان زیبا، ذهنت منعطفِ چه مبحثی بوده، با خواندن جملات زیبایت، آن را مرثیه ای در تنهایی انسان یافتم.
انسانی که مُدام ندای جاودانه منصور حلاج را بر بلندای دار ستمکاری به فراموشی می سپرد، و با غلیانِ احساس از خدایی می رهد، و با بوسه و کرشمه خدایی دیگر سر به تعظیم و اطاعت فرود می آورد،
بی آنکه در گذر زمان درک کرده باشد، که خدا و خالق خودِ اوست، و هیچ چشمه ای یافت نشده که تنها آهوان از آن نوشیده باشند، چه هر چشمه ای، از جایی که مبداء زندگی است، با اینکه نوش گاهِ آهوان بوده، از همان بَدو پیدایشش، محل اجتماع موجودات از گونه های مختلفش نیز بوده است
۶٣۴۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣۹٣
|