از : بهروز الف
عنوان : ای کاش یاد میگرفتیم که غلو نکنیم
اینکه خانم بهبهانی شاعری در خور تقدیر و وارسته بود و خواهد بود شکی در آن نیست ولی چرا ما ایرانی ها علاقه خاصی داریم که هیچ تقدیر نامه و یاد بزرگداشتی از هنرمندان، مبارزان، انسان دوستان و ..... در زمان زنده بودنشان نکینم ولی بمحص درگذشت این شخص فرهنگ عقب افتاده شیعه ای خود را جلا دهیم و در وصف این شخص صد ها مراسم "یادبود" برایش فراهم کنیم و برای اینکه از غافله عقب نمانیم هزار ها اعلامیه بدهیم و اسم مان را برای سر زبان افتادن مکرر در پایش بگذاریم و آنقدر مبالغه و اغراق در مورد این شخص بکنیم که کل مسئله را لوث کنیم. آخر اینهمه صفت های رنگارنگ واقعن در مورد خانم بهبهانی صدق میکند؟ مطمئن هستم که حتی خودش هم اگر زنده بود هاج واج میماند از اینهمه غلو و اغراق. اگر در مورد صد تا کارهای مثبت او مینویسیم ایا شایسته نیست که در مورد توهم ایشان به جناخ های از جناح آدمکشان اسلامی هم اشاره ای بکنیم تا برای یکبار هم که شده فرهنگ مریض یا به ارش اعلا رساندن یا خوار و خفیف کردن از جامعه ما رخت ببندد. آیا شایسته هست که ایشان را چنین وصف کنیم " استوار و یکسره ایستاد که همه قفل ها را شکسته می خواست" آیا کانون نویسنده گان به عمد به دروغ گویی متوسل نشده؟ آیا حمایت و ارتباط و ملاقات ایشان با مهاجرانی (وزیر ارشاد- وزیر سانسور و اختناق، کلاشی بتمام معنی) فراموش شده؟ آیا براستی ایشان در مقابل کل رژیم ایستاده بود و هیچ "فقلی را نمی شناخت" یا قفل های تنها جناحی از جناح های آدمکش رژیم را بر میتافت؟ به امید آنروزی که پندار نیک- گفتار نیک- کردار نیک به خاک سپرده شده ما ایرانیان توسط لشگریان اسلام دوباره در کالبد ایرانیان راه یابد.
۶۴۴۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱٣۹٣
|