از : علی کبیری
عنوان : این حکومت را باید با سلاح خودش خلع سلاح نمود!
آقای دستمالچی گرامی، شما بدرستی به جمله ای از خمینی که «...همه افراد تاابد تابع قوانین قرآن هستند...» به نکتهء بسیارمهمی اشاره کرده اید که به عقیدهء من باید هرچه بیشتردرافشای محتویات نابخردانهء قرآن به منظور بیداری جماعت خواب زده کوشید. مبنای مبارزه باید براین پایه قراربگیرد. آنهائی که به این توجیه میتازند، قطعاً دچار اشتباه بزرگی هستند. این حکومت ادعامیکند که براساس قرآن و حدیث عمل میکند. پس لازمست با سلاح خودِ حکومت به جنگش رفت تا اعتبارش رادرنظر هواداران ساده اندیش و شوربختانه اکثریت مردم، ازدست بدهد. توضیح آنکه ابطال حدیث از نظر منطقی کاربسیارساده ایست که حتی تودهء ساده اندیش را هم میتوان به سهولت مجاب کرد. میماند قرآن که به عنوان کتاب آسمانی تبلیغ شده و میشود. منطق به ما حکم میکند که این کتاب آسمانی که محتویات آن بنا به روایت مجتهدین ادعامیشود که از جانب الله و از طریق جبرئیل به محمّد نازل شده است، اگر درآن یک اشتباه یا تناقض درگفتار مشاهده شود، پس اعتبارآن مورد سئوال قرارخواهدگرفت. ولی بامرور خردمندانه و موشکافانهء آن میتوان ده ها اشتباه و تناقض گفتاری را از آن بیرون کشیده و آنراازاعتبارمنسوب به الهی بودن ساقط نمود. حال چرا پیشنهادمیکنم که مبارزه با این حکومت را باید از این مبداء شروع کرد؟ اولاً- این حکومت اعتبار خودش را به قرآن گره زده است. ثانیاً- سلاحی که بکمک آن آزادیخواهان و فعالان دمکراسیخواه و آزاداندیشان را موردحمله قرارمیدهد، همین قرآن که کلام خدا قلمدادشده است، میباشد. پس لازمست تا حکومت دستاربندان را با سلاح خودش خلع سلاح نمود و پس ازآن دیگر متاع دندانگیری برای عرضه به ساده اندیشان هم نخواهدداشت. حسن دیگر این کار آنست که مدعیان نواندیشی دینی و متظاهرین به روشنفکری دینی هم دیگر حرفی برای گفتن نخواهندداشت. این پیشنهاد براساس تجربیاتی است که تاکنون دربحثهای مختلف با اینها داشته ام که تا اشتباهات و تناقضهای قرآن راباآنهامطرح کرده ام، بالفور عقب نشینی اختیار کرده و از آن پس از سنگ صدادرآمد که ازاین جماعت در نیآمد. موضوع دیگر هم استفادهء لاینقطع دستاربندان و این جمع از مغالطه است که لازمست فنون مغالطه بزبان ساده آموزش داده شود. اگر فرصت اقتضاء کرد شایسته است درآینده به این امر نیز پرداخته شود تا عدهء زیادی از سردرگمی دراین بازار بلبشوی اینترنت بدرآیند.
۶۵۱۹۶ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : چالش جمهوریت با حکومت نظام
آقای دستمالچی من هم حرف شما را میزنم منتها نتیجه برعکس شما را میگیرم . در همین ساختار حقوقی و حقیقی نظام که تمامی انتخاباتش غیردموکراتیک بوده و هست . نظام چه ضرورتی به بازنگری در قانون اساسی داشت ؟ اگر رئیس جمهور شدن امثال موسوی ها به تغییرات کیفی نظام منجر نمیشد حکومت چه ضرورتی به سرکوب با چنین هزینه ای داشت ؟
دید همنظران شما همه تغییرات کیفی را موکول به بعد از گذار از جمهوری اسلامی میکنند .
دید من نوعی اما تغییرات کمّی را لزوم تغییرات کیفی میداند به چند مسئله اشاره مختصری میکنم که همزمان و در ارتباط با یکدیگر در روند کنونی جامعه جاری است . از انتخابات ۸۸ بگویم جناح معتقد به حکومت اسلامی بدرستی تشخیص داد که اگر انتخابات را به معتقدین جمهوری اسلامی ببازد تاریخش برای همیشه سپری شده است و درست به همین دلیل دست به سرکوب با هر هزینه ای زد حتی ابائی نداشت که خاتمی را مفسدالفی الارض خطاب کند یانخست وزیر ۸ سال نظام را متهم به گرفتن میلیاردها دلار از غرب کند و هنوز هم میکند چون چیزی برای از
دست دادن نداشت و ندارد . جامعه درست با این تشخیص بود که اعتراض میلیونی به نتیجه انتخابات کرد . رساتر از رأی من کو ؟ چه چیز دیگری میتوانست به "جمهوریت " تأکید کند؟
بماند که برخی هدف واکنش اجتماعی را تشخیص نداد و نماد سبز این اتحاد را سرخ کرد برخی فلسفه رنگین کمانی برایش بافت برخی طرح تاکتیکی برای تظاهرات ابداع کرد . انگار جمعیت ۵ میلیونی شانسی و اتفاقی کف خیابانها را پر کرده بودند . خلاصه اینکه جامعه در مجموع پذیرش حکومت اسلامی را ندارد در ظمن نمیخواهد که مخالفان را به مسلخ بکشد مگر به اقتضای ضرورت . معتقدین به حکومت اسلامی هم خط قرمز جامعه را میشناسد و سعی میکند از آن عدول نکند و بناچار روحانی را بنحوی کژدار و مریز تحمل میکند ٬ برای سرکوب قادر به استفاده از اونیفرم سپاه نیست بلکه نیروهای خود را با لباس شخصی یا ماسک دار برمیگزیند . قوه قضائیه اسیدپاشی را محکوم میکند و بدون هیچ تحقیقی ارتباطش با امر به معروف را منتفی اعلام میکند تا مبادا از خطوط قرمز جامعه عبور نکند . در همین مبارزه و تنش های اجتماعی میتوان آن جمهوریتی را دید که در چالش با حکومتی هاست .
۶۵۱۹۱ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣۹٣
|
از : پرویز دستمالچی
عنوان : ساختار حکومت و جنبش سیاسی- اجتماعی دو مقوله متفاوت است
آقای مسعود معمار،
اگر در این نظام جمهوریت(ناشی بودن منشاء قوای حکومت از اراده، یعنی رای ملت) پذیرفته می شد دیگر نیازی به سرگوب جنبش "رای من کو؟" نبود و نه سرآن آن زندانی می ماندند و نه فعالان و شرکت کنندگان در آن اعتراض سرکوب، زندانی و شکنجه می شدند و نه به آنها در زندانها تجاوز می شد. ساختار حکومت با جنبش اجتماعی- سیاسی دو مقوله متفاوت است. موضوع نوشته من نه جنبش مردم که ساختار حکومت است. مردم رای دادند و خواست خود را بیان کردند، و حکومتگران نه تنها آن را نپذیرفتند، بل آنها را سرکوب کردند تا "امامت- ولایت" را به جای "رای من" ، یعنی گویا "خواست" الهی را به جای اراده ملت بنشانند و نشاندند. اگر رای مردم (جمهوریت) اساس، یا حتا بعضا اساس حکومت می بود، نه جامعه به خودی و غیر خودی تقسیم می شد، نه نیازی به نظارت استصوابی بود، و نه لازم بود انتخابات را "مهندسی" کرد.
پرویز دستمالچی
۶۵۱۷٣ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : خفتگی یا ندیدن ؟
آقای دستمالچی شما بعد از تجزیه و تحلیل و استدلال ریاضی میگوئید : « جمهوریت این نظام که باید تقویت شود در کجا است؟ ... » و در باره مخالفان نظریه خود میگوئید : « خفتگان را می توان بیدار کرد، اما آنها که خود را به خواب می زنند بیدار شدنی نیستند.»
در مورد کجائی جمهوریت ٬ شما را به تقلب گسترده در انتخابات ۸۸ و سرکوب به هر هزینه ای رجوع میدهم که سرکوبگران به کجائی جمهوریت این نظام اشراف کامل داشتند و هم معترضین به نتایج آن که همین اهمیت ( کجائی جمهوریت ) منجر به ۹۲ شد . در مورد خوابزدگی ک گفتید باید رک بگویم که برخی توانائی و تحمل دیدن تحولات اجتماعی را ندارند چون در مقطع تسویه حساب ۵۷ بسر میبرند .
۶۵۱۷۲ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣۹٣
|