هیزم بیار آتش اسلام هراسی نباشیم - رضا فانی یزدی

نظرات دیگران
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : آنجایش -زنباز-نژاد پرست-قسم تاروپودی -شانیت مبارزاتی خانمِ اکرمی
خانم یا آقای اکرم که اصرار دارید بدانیم که خانم اکرم هستیددر دفاع از آزادی ضد آزادی بیان در کامنتی آورده ای :(...قذافی را در سوراخ جسته چوب آنجایش بکنند) باید گفت : «آنجایش» خیلی جا هایش می شودآنجایش!اما در ادبیات لومپنی و کوچه بازاری آنجایش فقط می شود یکجایش،یکجایش هم مشخص است کجایش است. بگذریم !آنجایش ،کجایش است!. در جایی نسخه ای برای آن کاریکا توریستها پیچاندید اما متاسفانه این نسخه راه گشای شما دیر بدست آنان رسید و آنان توسط برادرانِ آزادی خواه ضد آزادی بیان تان به حقشان رسیدند . نسخه جنابعالی برای آنان بعد از رمز گشایی چنین بود: چرا؟(کاریکاتور ی از این دو رهبر زنباز چپ راست نکشیدی)البته نوع کاریکاتور را هم برای آنان تشریح کرده اید،آنهم بدین شکل بود که آن دو زنباز را بایستی با ریشهایی بلند ، در دستی شمشیر ودر دستی قرآن و بر سرعمامه ای به رنگ پرچم فرانسه داشته باشند در این نسخه و راه کار حکیمانه که آورده اید در مورد دو رهبر زنباز (سارکوزی و اولان) یکی نماینده چپ ویکی راست مطالب بسیاری می توان آورد اما به کلمهء زنباز اشاره می شو د:وقتی به کلمه زنباز در رابطه با این دو شخص می خواهم فکر کنم هرچه تلاش میکنم چیزی به ذهنی معیوبمان نمی رسد، اما در لحظه آخر به یاد دوران قاجار می افتم و به پادشاهانش فکر می کنم البته نه به آقا محمد خان چون آن نگونبخت از آن بختها محروم شده بود به فتحعلی شاه و مظفرالدین شاه می اندیشم که آن دو قبلهء عالم!بعد از فعالیتهای مخصوص جسمی شبانه ، وقتی صبح از خواب بر می خیزندو بعد از طهارت روح که آنهم با خواندن دو رکعت نماز صبح انجام می پذیرد، بسمت کاخ مخصوص روانه می شوند آنهم برای رتق و فثق امورات رعیتشان،وقتی به کاخ وارد می شوند به اندرونی ِ خاص می رفتند بعد از کشیدن شادروان! به امورات موردنیاز نیازمندان و آرزومندان با سخت کوشی پی گیر امورات می شدند.بعد از یاد آوری شرایط آن دو قبله عالم یک مشابهت سازی کردم و گفتم شاید چنین باشد:این اولان زنباز سوسیالیست ، بعد از فعالیتهای مخصوص شبانه وقتی صبح از خواب بر می خیزد بدون عمل طهارت برای رتق و فتق امورات پرولتاریا به کاخ وارد و به قسمت مخصوص می رود ،و در آنجا کر کره ها را می کشد و به امورات خاص حوریان می پردازد . وآن سارکوزی زنباز راست ،برای رتق و فتق امورات سر عمله ها وقتی وارد کاخ می شود به اندرونی می رود پرده کرکره ها را می کشد و به امورات خاص می پردازد . از نسخه پیچی هم بگذریم.::: در جایی آورده اید:(خواستگاه، انسان تربیت شده با ذهنیت غربی چه خوب و چه بدش چه فیلسوف دانشکده ایش و چه لات میکده اش، نژاد پرستیست)البته دررابطه با سخنان گهربارتان دیگران گرام بر خلاف ادبیات شما ، پاسخ فریخته ای دادند .اما اگر بخواهیم بطریق دیگر وبا ادبیات خود شما پاسخی بدهیم می توانیم بگوییم:یارو شاید معنی نژاد پرستی را نمی داند که آنرا طوطی وار تکرار می کند. در جایی آورده اید:(غرب آفتی است که دور[دیر] زود همه را با خود به قعر جهنم می برد سفر بخیر)پیام سفر بخیر !یعنی آنانی که با غرب قرار است به جهنم بروید بدانید من با شما نیستم ! وقتی قرار است که شما با جهنمیان نباشید! پس شما جزء همان گروهی هستید که می خواهند غربیان را به جهنم بفرستند حالا اینها کیستند؟کمی بفکر کردن نیاز است، البته نه چندان زیاد!در شرایط فعلی تنها کسانی که می خواهند این کا را انجام دهند همان برادران ایمانیتان باشند که ممکن است در آینده در رکاب برادر اردوغان کبیر رهبر عثمانی جدیدتان باشد.پدرجان گاهی وقتها لازم است آن چیز را بکار گرفت همین طور نمی شود گاله راباز کرد و...اگر بخواهیم به آورده های این کامنتت اشاره کنیم مطلب زیاد است به تعدادی از آنان توسط دیگران گرام پاسخی هایی داده شد اینجانب به بعضی از آنان اشاره می کنم آورده اید:(ایرانیان نژاد پرست)هرچه فکر می کنم چه پاسخی بدهم!چیزی به ذهنم نمی آید به خود می گویم شاید این ضد نژاد پرستی ، راست می گوید اما وقتی به ادبیات و پرت و پلا گویی ها دقت می شود این کینه پراکنی ها باید از یک نژاد خاصی و یا یک ایده لوژی خاصی که می تواند همسنگ نژاد پرستی باشد نشأت گرفته باشد وبا ادبیاتی که از بعضی گروه های ضد ایرانی داشته ایم می توان حدس زدچه گروهی می تواند باشد اما امید واریم چنین نباشد و سخنان حکیمانه شما ناشی ا زدلسوزی برای سعادت انسانها باشد و ناشی از خصلت انسانمداریتان باشد.در جایی آورده اید :(شما را نمی دانم ، اما خودم که در تمامی تار و پود وجودم ارزنی مذهب ندارم) در این مطلب می خواهی بقبو لانی که اگر از برادران داعشیان حمایتی می کنم ناشی از این نیست که من خود مسلمان بنیاد گراهستم و همین اصرار و نوعی قسم خوردن، دیگران را به شک می اندازد پس خود این جناب نیز آنکاره است بااین قسمها می خواهد خلافش را به دیگران بقبولاند!. بگذریم!.:::در جایی آورده اید(با تمامی وجودم در برابر هر ستیزی که در آن انصاف نباشدبه حکم انصاف می ستیزم،بی ترس از تهمت و دشنام وانگ بی انصافان،چه ایرانی بی انصاف ،چه غیر ایرانی بی انصاف.خانم اکرم) پدر جان این چرندیات و این گنده گویی های کودکانه چیست که بیان می کنی این شانیت مبارزاتی به شیوهء عربده کشی برای خود قائل شدن یک نوع ....بحساب می آید !در پایان می توان گفت جناب آقای اکرم یا.... ویا خانم اکرم یا...که اصرار دارید گفته شوید خانم اکرم گاهی وقتها پیش می آید چند رو در یک فرد حلول می کند آن آدم می شود دو رو یا سه رو و... .
۶۶۱۶۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣       

    از : خانم اکرم

عنوان : به امیر ایرانی
امیر ایرانی، لطفن برای مردم نسخه نپیچید که چگونه نظر خود را بیان کنند. که اگر در تناقص با آزادی بیان نباشد، حتمن کودکانه است. هر چند امیرانه باشد
۶۶۱۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : جنجال آفرینیِ کودکانه
خانم یاآقای اکرم گرام،می توان بدون جنجال آفرینیِ کودکانه وگروه بندیِ ایرانیان به نژاد پرستی و غیر نژادپرستی !نظر و ایدهء را ارائه داد و قضاوت راسپرد به خوانندگان گرام!. در رابطه با سیاستهای غلط فرانسه و غفلت آزاد اندیشانِ آنجا کامنتی تحت رابطه با مقاله «من چارلی هستم» سرکارخانم مارال سعید تحت عنوان « سرهنگ - سارکوزی- اشک در آوردن»ارسال، که درتاریخ ۱۹/۱۰/۹۳به شماره ۶۶۰۶۶انتشار یافت که مجددا" آن را می آورم.::::فردی با درجهء ثابت سرهنگی بنام قذافی با رفتاری غیر عادی و ژستهای جلب توجه کنندگی و نگرشی متوهمانهء نجات بخشیِ بشریت، حاکم بر کشوری بنام لیبی می شود ،این کشور سر زمینی است پهناور با جمعیتی نه چندان زیاد، باخلق وخوی قبیله ای با در آمدهای نفتی متناسب ،این حاکم در بلوک بندی جهانی دوران جنگ سرددربلوک شرق تعریف می شدوآن در آمدهای نفتی را دارایِ های شخصی می پنداشت واین حاکم با نگرشهای متوهمانهء منجی گری و در امدهای فراوان و یکی از بازیگران بلوک شرق شدن، در او یک اعتماد بنفسی کاذب ایجاد می کند واین اعتماد بنفس او را بر آن داشت تا بسمت تاثیر گذاری بر سیاستهای بعضی از کشورهای اروپایی برود،و دراین نگرش کسی رامی یابدبنام سرکوزی،و سرهنگ با دلارهای نفتی اورا فربه می کند و در غفلت آزاد اندیشان و انسانمداران !فرانسوی او به عنوانِ رئیس جمهوری وارد کاخ ریاست جمهوری می شود و حاکم بر لیبی از تاثیر گذاری بر سیاستهای یکی از کشورهای جهان که مدعی مهد آزادی خواهی است سر مست وپرواز کنان در عالم رویا پردازی گذر ایام می کند و در عالم رویا پردازی تصمیم به خروج پولها از فرانسه و اروپا می گیردو می خواهد آنان را به افریقا جهت رونق آنجا ببرد، بین سرهنگ و رئیس جمهور شکر آب می شود بر لیبی شرایطی حاکم می گردد ،ائتلافی جهانی بر علیه سرهنگ با محوریت فرانسه تشکیل و به کمک نیرو ی هوایی فرانسه وپیاده نظام القاعده ای به حمایت قطر و عربستان و امارات بر لیبی آن می شود ! که گزارشگران آنان شرم از بازگویی دارند ! لیبی کشوری می شود که مردمان آن تنها آرزویشان فقط تامین جانی است نه چیز دیگری!و آن سر زمین با آن همه انبار های تسلیحاتی می شود جولان گاه القاعده زادگان و آنان سوار بر آن مرکبهای جنگی که هیچ شباهتی با کجاوه شتر ندارند ، مکانهای دیگری را برای جولان دادن می طلبند! و هر کجا که بروند آن میکنند که گفتنش با دیدگاه انسانی شرم آور است !آن پرونده ننگ آلودِ رئیس جمهور سارکوزی چیزی جزءشرمندگی برای آزاد اندیشان فرانسوی باقی نخواهد گذاشت و جامعهء فرانسه و آزاد اندیشان آن قطعا"! تاوانهای سنگین تر ی را بخاطر غفلت از اینکه سکانِ هدایتِ کشورشان را که دارای پیشینه و الگوی آزادیخواهانه است به سیاست مداران فرصت طلب درجه۲یا۳یا۴ می سپرند که نتیجه اقداماتشان ،بر بعضی از مناطق جهان آن می رود که مردمانشان آرزوی یک روز بدون ترس از مردن را دارند ! با امید روزی که اشک در آوردن واگویان حوادث!سپهرش همهء کره زمین را پوشش دهد!
۶۶۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣       

    از : kurosh Gomnam

عنوان : ---
هرفرد بنیاد گرایی تروریست نیست ؛ اما همه تروریست ها بنیاد گرا هستند. ما آشکارا می بینیم که میلیو نها مسلمان با جریانات افراطی و خشن همدلی و سمپاتی دارند. بنابراین هراس از اسلام سیاسی بی پایه نیست.
۶۶۱٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣       

    از : م. ارشک

عنوان : نعل وارونه زدن
به: زرین مهر،
فعلا که این اسلامگرایان مورد ترحم شما هستند که به برکت توجیه گری های امثال جنابعالی در خانه دیگران کارد را برگلوی صاحبخانه گذاشته اند. شما ظاهرا تصور می کنید با نعل وارونه زدن و قربانی را مقصر شمردن از مسلمانان اروپا حمایت کرده اید. خیر، رویکرد شما فقط به تشدید تنش و تقویت جریانات نژادپرست می انجامد. لطفا خودتان را از آن عوالم رویایی و خودساخته ای که غرق در آن هستید، بیرون بیآورید.

خانم محترم اکرم،
در جای دیگری به اظهار نظرها شما در همین موضوع پاسخ داده ام، اما چون در این کامنتتان بسیاری مسایل درست و نادرست مطرح کرده اید و آسمان و ریسمان را به هم بافته اید، به چند مورد آن می پردازم.
ماشاءالله، یدی طولانی در خلط مبحث دارید. می فرمایید: "بی معرفتی محض است که پیوستن پسران و دختران ساکن خرابه های پاریس را به گروهای افراطی/تروریستی، یکسره تقصیر اسلام و مسلمان بودنشان بدانیم...". سرکار خانم محترم، مساله اینجا نه پسران و دختران خرابه های پاریس است و نه اصولا اسلام. مساله اعمال گروههای اسلامگرای افراطی به نام اسلام و موضع بقیه مسلمانان و قاطبه مسلمانان نسبت به آنهاست.
در همین رابطه با کلمات و واژه های زشتی به ایرانیان ساکن اروپا اشاره می کنید و ضمن وارد کردن اتهامات نارویی به "بعضی از آنها" آنها، آنها را از جمله "...سربازان احمق و زشتکار رژیمهای ... " می خوانید. علی رغم ادعای شما به ستیز به حکم انصاف، یک تفکر بشدت غیر متعادل که به مرز نفرت پراکنی می رسد در اظهارنظرهای دیگر شما هم به چشم می خورد. بله، مهاجران ایرانی از تقریبا همه گروههای مهاجر دیگر از سطح تحصیل و آگاهی سیاسی- اجتماعی بیشتر و ادغام پذیری بیشتری در جامعه مهمان برخوردار هستند. به همین دلیل و نیز به این علت که ایرانیان درسی و پنچ سال اخیری که با یک نظام حکومتی اسلامی درگیر بوده اند، تجارب و آگاهی سیاسی بیشتری اندوخته و از مذهب و تعصب مذهبی فاصله بیشتری گرفته اند. به عکس، بخشهای وسیعی از اقلیتهای مسلمان اروپایی دیگر، مثل مراکشی ها، ترکها، عربها و دیگران، باوجود سالیان دراز زندگی در اروپا و برخورداری از امکانات ترقی و پیشرفت، هنوز زیر سلطه مذهب و سنتهای مذهبی و فرهنگ آخوندی خودشان به سر می برند. بعضی از اینها تبدیل به گتوهایی شده اند که پلیس رسمی و قانونی کشور جرات ورود به آن مکانها را ندارد. در فرانسه در شهرهایی که جمعیت مسلمان زیاد است، مسلمانها در وسط روز در خیابانهای شهر نماز می گذارند و رفت و آمد را متوقف می سازند و چون مداخله پلیس به زدوخورد و تنش بیشتر می انجامد، مقامات ترجیح می دهند که مساله را مسکوت بگذارند. حتما بی اطلاع نیستید که در انگلستان هم اکنون قانون شریعت در میان مسلمانان حاکم است، حتی ختنه دختران جوان در میان مسلمانان امری رایج است و از دست پلیس و مراجع هم کار زیادی ساخته نیست. می دانید چرا؟ برای اینکه به محض اینکه پلیس و مقامات قضایی مداخله کنند، از سوی مسلمانان (و به احتمال قوی امثال خود سرکار) متهم به نژادپرستی می شوند و فورا به پیشینه استعماری و غیره و غیره اشاره می شود و ندای واسلاما سرداده می شود.
تا زمانی که خود مسلمانان به طور جدی و قاطعانه گروههای افراطی و اندیشه عصر حجری آنها را محکوم و طرد نکنند، خطر یک فاجعه ای جهانی همچنان بالای سر همه ما خواهد بود.
۶۶۱٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز ‫

عنوان : قبل و اول از هر مطلبی از آزادی
‫خانم اکرم گرامی، از جایی که فارسی را خیلی روان می نویسی و به چم و خم آن آشنایی، میتوانم به حدس یقین بنویسم، که شما هم ایرانی هستی. از جایی که عنوان یادداشت خود را«ایرانیهای نژادپرست» انتخاب کرده ای. برایم جالب است که بدانم آیا شما به عنوان یک ایرانی، خودت را نژادپرست میدانی
‫شکی در اینکه جوانان متعصب و مسبب حادثه دهشتناک پاریس، به لحاظ آنکه متولد فرانسه بوده اند، تحت تأثیر شرایط نامساعد محیط رشد خود در فرانسه،‫ آن شدند، که بودند، به بیانی دیگر هیچ فردی متعصب و جنایتکار متولد نمیشود.
‫و شکی در این نیست، که همراه با اعتراض به وقوع این جنایت و دستهای پنهان و آشکار مخالف آزادی سخن، به زمینه ها و عللی که این تعصبات و خشک مغزیها را می آفریند هم باید اعتراض کرد.
‫اما این همه نمیتواند دلیلی بر بهتر بودن سوسیالیزم واقعا موجود آن زمان باشد. چه اگر سیستم شوروی، واقعا آنگونه که گفته میشد، مردم بنیاد بود، پس از هفتاد سال تلاش در هم نمی ریخت. ‫این استدلال شما، به مانند استدلال برخی از هموطنان است، که با تمسک به افتضاحاتی که ج.ا هر روزه مرتکب میشود، برای ایرانیان جوان از بهشت آریامهری سخن می گویند. اگر آریامهر واقعا اهل عدالت، مدرنیته، آزادی و ساختن بهشتی‫ برای هموطنانش‫ بود، مردمش فریب در باغ سبز روح الله را نمی خوردند. موقعیت پیدایی این فریب را هم، خود آریامهر با دادن آزادی عمل به خرافه، و به زنجیر کشیدن و قتل اندیشمندان کشور فراهم آورده بود.
‫اینکه صاحبان سرمایه و قدرت با هزاران ترفند و جنایت‫، قصد ازدیاد سرمایه و قدرت خود را دارند، پدیده ای تازه نیست. ولی مردمان عادی کوچه و خیابانها، یعنی ما، جز از طریق وجود آزادی در اجتماع‫ قادر نخواهند بود، صدای خود را بگوش یکدیگر، و صدای اتحادشان را بگوش صاحبان سرمایه و قدرت برسانند. پس انصاف در این است قبل و اول از هر مطلبی از آزادی، آزادی سخن، نوشتار، نشر و اجتماعات حمایت و پشتیبانی بی قید و شرط [بی قید و شرط] کنیم.
۶۶۱٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹٣       

    از : خانم اکرم

عنوان : ایرانیهای نژاد پرست.
بی معرفتی محض است که پیوستن پسران و دختران ساکن خرابه های پاریس را به گروهای افراطی/تروریستی، یکسره تقصیر اسلام و مسلمان بودنشان بدانیم. بی معرفتیست که پیشینه ی استعمارگرانه، جنگجویانه و البته نژاد پرستانه ی فرهنگ فرانسه و انگلستان را هم در این داستان تراژیک به کل فراموش کنیم. گرایش این جوانان گتو نشنین که بسیاری اوقات از خانوادهای مسلمان هم نیستند، به سازمانهای ضد نظام، پیش از هر چیز نشان از خیانت و ارتداد روشنفکران چب آن کشورها به شهروندان سوخته ی کشورشان دارد، و البته نشان از خودفروشی ی تمام و کمال نخبگان این جوامع به نطامهایشان دارد.
پس از فروپاشی شوروی، فریب دولتهای رفاه ملی هم آرام آشکار شد، رفاه مجانی در نبود تهدیدی بیخ گوش، بیهوده و احمقانه شد. بینوایان این مملکتها در این میان بی پناه شدند، درغیبت چپ بیکاره ی خود فروخته، بومی های این بینوایان به دلقکان راست افراطی می پیوندند، و خارجیهایشان که عمومن مسلمانند و همیشه از سوی احزاب چپ و راست این کشورها به امان مساجد رها شده بودند، به القاعده ایسم گرایش می یابند. باید بخاطر داشت که اکثریت خارجیهای مهاجر، در کشورهای خود ، متعلق به ان قشری نبوده اند که مهاجران ایرانی در ایران بوده اند. پدر و مادران این جوانان اغلب توالتهای کشورهای اروپا را از فنلاند تا پرتغال پاک و تمیز می کنند، در قدیم هم بارسنگین کارهای آلوده ی صنعت غرب را همین ها بر دوش می کشیدند.
بسیاری از ایرانیهای ساکن اروپا که اغلب همگی به قشر مرفه کشورشان تعلق داشته اند و عمومن در کشور خود مجانی لا اقل تا دیپلم درس خوانده اند، خود را با این بینوایان مقایسه کرده و به آنها فخر می فروشند. بعضی از این ایرانیان، در ذهن خود افکاری دارند که دستکمی از نژادپرستان بومی ندارد. اینها بی تردید سربازان احمق و زشتکار رژیمهایی هستند که برای شکستن هر رژیم مخالفی در جهان اگر مسلمان باشد القاعده و داعش می پرورانند و اگر مسیحی باشند آنی می سازند که در آمریکای لاتین ساختتد، سازمانهایی که در سلاخی انسان بی پناه، داعش را در جیبشان می گذاشتند.
آنچه غرب نمی داند، تا بیخ و بن سیاسی بودن دین اسلام است، اسلام مسیحیت بی دندان نیست، این دین سیاسی زاده شد و متل هر حزب سیاسی از روز پیدایش برای کسب قدرت اجندا(برنامه؟) دارد. اسلام دینیست که مثل خود کارتر، ریگان، سرکوزی و حال مک کین و اورلان کلکباز است. من نمی دانم کجا بودند/هستند آن نخبه ها و روشنفکران اسلام و طبعن مسلمان ستیز غربی، و البته مقلدهای ایرانیشان، وقتی هر دو رهبر راست و چپ فرانسه، سرکوزی و اورلان، در حمایت از جانورانی که در لیبی و سوریه اینگونه آشکار هر روز سر مسلمانان را می بریدند و می برند، شعار انقلابی و پول و اسلحه پخش می کردند و هنوز هم می کنند.
شما را نمی دانم، اما خودم که در تمامی تاروپود وجودم ارزنی مذهب ندارم، با تمامی وجودم در برابر هر ستیزی که در آن انصاف نباشد به حکم انصاف می ستیزم. بی ترس از تهمت و دشنام و انگ بی انصافان. چه ایرانی ی بی انصاف ، چه غیر ایرانی ی بی انصاف. خانم اکرم
۶۶۱۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹٣       

    از : ئاواره

عنوان : یعنی کسی ملتفت نشد؟
سازمان چریکهای فدای خلق ایران:
تاسیس ۱۹۷۱
باالهام از جنبش چریکی در امریکای لاتین
هدف نبرد علیه سرمایه داری و امپریالیسم
.....
RAF (ارتش سرخ ) در آلمان
تاسیس ۱۹۷۰
باالهام از جنبش چریکی در امریکای لاتین
هدف نبرد علیه سرمایه داری و امپریالیسم
.....
( هر دو بر گرفته از ویکی پدیا)
............
ناگفته پیداست اگر ارتش سرخ را تروریست بدانیم، احمقانه وبوقلمون صفتی است که سازمان چریکهای فدایی را تروریست ننامیم!!!
این روز ها بغلور عقاید رایج عمومی مد شده. شعور کپی گر عمومیت یافته و دری وری نویسی عار نیست
...........
اگر هم دوستان اخبار روز کامنت مرا سانسور کردند، حداقل خودشان یکبار دیگر بر مقاله ای که چاپ کردند، یک نظر اجمالی دیگری بندازند.
با سپاس
۶۶۱۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : هراسیدن ازاصل اسلام واز مسلمان نترسیدن
هر ایده لوژی و هر دینی یک نوع حقانیت برای خویش قائل ویک برتری نسبت به دیگران در آنها مطرح است که این مسائل هم یک امر طبیعی است چون اگر این حقانیت و یا برتری مطرح نباشد فلسفهء وجودی آنان بی معنی است وحتی این برتری طلبی را در نظامات قبیلگی وایلی و نژادی میتوان دید.می توان گفت :در هربرتری طلبی و حقانیت ،خشونتی یافت می شود که به راحتی به پیروانش و وابستگانش انتقال می یابد و آنان را آمادهء انجام جنایات می کندو توجیه جنایت را برای پیروانش تئوریزه می کند.اگر پیروانی معتقد به عدم خشونت می شوند آنان متوجه نیستند ، عدم خشونت ناشی از نفی آن نیست بلکه ناشی از این است که از قدرت لازم برای اجرای حقانیت خویش بر خوردار نشده است.نشان داده شده وتجربه شده که هر کدام که به قدرت رسیده اند آن ذات اصلی خویش را که خشونت در آن نهفته است نمایان کردند و موجد کشتارهای وحشتناکی هم شدند. اینان مسائلی هستند که با سرنوشت بشر گره خورده اند اما مشاهده می شود برای مهار این خشونتها ی بر خاسته از ایده لوژی ها و دینها و نژادها و...اندیشمندان و سیاستمداران راه کارهایی برای مهار ویا به حد اقل رساندن آنها ارائه داده اند و برخی هم در سیاستهای اجرایی کشورشان شیوه های حکومتگری را مطرح کرده اند که بعضی از آنان وارد حوزه قدرت نمی شوند و اگر بعضی ها هم وارد شوند از قدرت لازم برای نشان دادن خشونتهای نهفته در خویش بر خوردار نخواهند شد و انجام عمل را نخواهند یافت. باید گفت: اگر در ایده لوژی و دینها یک نوع تعابیر رحمانی و لطیفتر مشاهده می شود آنرا باید ناشی از این دیدکه بعضی از پیروان ، اخلاق را بکمک دین و یا ایده لوژی می آورند با زدن انشعابات ویاساختن شاخه هایی کمی ازآن خشونت های ذاتی می کاهند تا پیروانی که اخلاقا"با خشونت هیچ سازگاری ندارند بتوانند معنویتی برای خویش تعریف کنند که در اینجاست می توان ادعا کرد ازاصل هر دین وهر ایده لوژی باید هراسید و وحشت داشت اما از پیروان می توان نهراسید چون ممکن است او از اخلاقیات کمک گرفته باشد و ان اصل وحشتناک را رحمانی و لطیف کرده باشد. بر همین اساس می توان از اصل اسلام هراسید اما از مسلمان خیر، چون ممکن است او با اخلاقیات خویش از آن ذاتِ خشونت دار برای خویش معنویتی لطیف ایجاد کرده و با آن معنویت ،آرامشی را اگر چه دروغین است برای خود رقم زده باشد.
۶۶۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹٣       

    از : زرین مهر

عنوان : روزگار
کسی کو نیاموزد ازز روزگار
نیاموزد از هیچ آموزگار
دوست گرانقدر آقای فانی، مطالب شما برای افرادی که به واقعیت های عینی و رخدادهای تاریخی دقت و توجه دارند امری بدیهی و روشن است و برای دوستانی که در عوالم خودساخته و تکراری غرقند البته که قابل فهم است.این دوستان تا لحظه ای که جریانات سوپر راست نژاد پرست کارد بر گلویشان نگذاشته در خواب شیرین خرخر را ادامه خواهند داد و البته که مسئولیت افرادی مثل جنابعالی متفاوت است. قلم شما پرتوانتر باد.
۶۶۰۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹٣       

    از : علی کبیری

عنوان : یزدی فانی...کسی که وقایع را وارونه میبیند!
جناب یزدی فانی،

این منتقدین یا بقول شما اسلام ستیزان نیستند که بطور یک طرفه اسلام را نقد میکنند. درواقع این جمع باسلاح قلم به جنگ آدمکشان اسلامی که قصد جانشان راکرده اند، میروند و شما توقع داریدتا غیرمسلمانان همچون حواریون مسیح، مسیح وار با مسلمانان آدمکش برخورد نموده واگر مسلمانان قبای آنها را طلب کردند، ردایشان رانیز به آنان تقدیم کنند ویا اگر مسلمانان به آنها یک سیلی زدند، طرف دیگر صورتشان را برای سیلی خوردن به مسلمانان عرضه کنند. نه آقای محترم...لااقل این نسخهء مشفقانهء شما برای علاج بیمار مسلمان ایرانی جواب نمیدهد. برچه اساسی و به چه دلیلی باید درمقابل دستاربندان یاوه گو که ملت وکشور مارا به گروگان گرفته اند، ساکت باشیم؟ چرا شما ملت مارا به زندگی گوسفندوار تشویق میکنید؟ تاکی باید درمقابل دروغگوئیهای فقهاء سکوت اختیارکرد؟ تاکی باید درمقابل ظلم و ستم زیر سرپوش دین سکوت کرد؟ ایرانیان ادیان خود رادارند. ادیان آنها زرتشتی است که "پندارنیک، گفتارنیک وکردارنیک" را توصیه میکند و مانی که " مبارزهء روشنائی با ظلمت" را و مزدک که "به هرکه به اندازهء نیاز وفعالیتش." اینها ادیان ماهستند ومابجز اینها به دین دیگری نیازنداریم. متوجه شدید؟ اگر آرامش و ترقی میخواهید، به اصل خود برگردید و نه چیزدیگر.
۶۶۰۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹٣       

    از : م. ارشک

عنوان : سرنا را از سر دیگر زدن
آقای رضا فانی یزدی
دست مریزاد بابا! دست به ماله کشی حضرتعالی هم بدنیست.
شما که در معرفی خود در تارنمایتان می فرمایید "... به فعالیتهای سیاسی و حقوق بشری می پردازید و ازبنیانگزاران واولین اعضای اتحادجمهوری‌خواهان ایران ..." و غیره و غیره بوده اید، رجوع شود به:
http://www.rezafani.com/index.php?/site/comments/aboutme/ ) آنوقت در این نوشتار تحریک آمیزتان روشنفکر برخاسته از جامعه مسلمان را هدف حمله بی انصافانه قرار می دهید فقط به خاطر اینکه به عنوان یک انسان وحشی گریهایی را که به نام مذهبش انجام می گیرد به باد انتقاد می گیرد و محکوم می کند؟ آیا این جنایات بی سابقه نباید در وهله اول به شدید ترین وجه توسط خود مسلمانان محکوم شوند؟ مگر انتقادات بی رحمانه ای که روشنفکران مسیحی ازارباب کلیسا و اندیشه مذهبی بطورکلی کردند و می کنند موجب انزوا و تباهی جوامع مسیحی شده یا به عکس باعث ارتقاء ارزشهای انسانی و پیشرفت و ترقی آنها گردید؟ شما که در تشکلی هستید که دفاع از دموکراسی و آزادی بیان و سکولاریسم و غیره را اهداف اصلی خود قرار داده، چطور به خودتان اجازه می دهید با چنین نوشتار تحریک آمیزی صداهای خردورزانه اقلیت مسئولی را در میان مسلمانان خفه کنید؟ حالا خوب است که طعم سرکوب و خفقان را هم چشیده اید. واقعا دست مریزاد.

آقا یا خانم زمانی
ظاهرا روشنفکر آتئیست مسلمان خار چشم شماست، زیرا شما قادر نیستید ببینید که اینها هستند که بیشترین خدمت را به جوامع مسلمان انجام می دهند، نه شما و آنهایی که با سکوت یا عدم محکوم کردن قاطعانه چیزی که جز توحش عریان نامی برآن نمی توان گذاشت مهر تایید برآن می زنند و زمینه اسلام هراسی و اسلام ستیزی را فراهم می کنند. بله، راست می گویید که از ماست که برماست، منتهی شما سرنا را از سر گشادش می زنید. درواقع، اتهام بغایت غیرمنصفانه ای که می زنید خیلی بیشتر به شما و امثال جنابعالی می چسبد تا به روشنفکران آتئیست مسلمان زاده.
۶۶۰٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹٣       

    از : مهناز

عنوان : فرق اسلام هراسی و مسلمان ستیزی‌
جناب فانی،

با عرض سلام. شما در این نوشته با اختلاط مقولات نامربوط تصویری مغشوش از پدیده تعصب و بیگانه ستیزی‌ (هر نوع بیگانه ای) داده‌اید.

بسیار فرق است میان "مسلمان ستیزی‌" و "اسلام هراسی". اولی‌ میتواند نتیجه تعصب و نا آگاهی‌ و بیگانه ستیزی‌ باشد، ولی‌ دومی‌ هراس از یک تفکر و ایدئولوژیست که اتفاقا بی‌ مورد هم نیست.

البته اسلام جنبه‌های مثبت و سازنده ای دارد و در مرحله‌ای از تاریخ بشر تمدن ساز بوده، ولی‌ آموزه‌های اسلامی ماهیتا قابلیت آموزش و گسترش خشونت و سلطه گری و عدم تحمل دیگران را دارد، زیاد هم دارد، و حذف این آموزه‌ها از اسلام و "رحمانی" جلوه دادن آن هم آسان نیست! ولی‌ این قابلیتها، بسته به شرایط، میتوانند تا حدی خاموش بمانند و به عقب رانده شوند، یا به ایدئولوژی مسلط در جامعه تبدیل گردند. متأسفانه در دنیای امروز شق دوم دست بالا را دارد و اسلام امروزی بسیار خطرناک است. بنابر این ترس از آن کاملا بجا و منطقیست و نمی‌توان از مردم دنیا انتظار داشت که از آن نهراسند. این به عهده مسلمانان است که آنرا تعدیل کنند و از ترسناک بودن برهانند. صرف اینکه مسلمانان میانه رو بگویند "اسلام ما فرق دارد" کافی‌ نیست.

مثالی که در مورد گروه نژاد پرست و جنایتکار کوکلاس کلن در آمریکا زدید بسیار گویاست. این گروه به خاطر اعتقادشان به ایدئولوژی برتری نژادی و توجیه جنایت محکوم هستند، نه سفید پوست بودن. فراموش نکنید که بزرگترین و گسترده‌ترین مبارزان با این گروه و افکارشان سفید پوستان بوده و هستند. اگر سفید پوستی‌ صرفاً از شاخه خشونت آمیز نژاد پرستی‌ تبری کند و بگوید که "من به برتری نژادی معتقدم ولی‌ برتری نژادی من با کوکلاس کلنها فرق دارد چون با کشت و کشتار مخالفم" نمی‌تواند انتظار داشته باشد که مردمان آزاده از او بپذیرند.

مبارزه (و نه صرفاً تبری) با ایدئولوژی "برتری نژادی سفید پوستان" در وحله اول به عهده سفید پوستان است، همچنانکه مبارزه با ایدئولوژی اسلام سیاسی و سلطه گر و خشونت پرور به عهده مسلمانان می‌باشد. مسلمانان اگر میخواهند اسلام هراسی را از دنیا بر اندازند باید هدف مبارزه خود را جهان اسلام قرار دهند نه مردمی که به حق از اسلامی که می‌بینند و اثراتش را حس میکنند می‌ترسند.

با احترام،

مهناز
۶۶۰٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹٣       

    از : کیا

عنوان : اسلام همیشه دو چهره داشته است!
من مجبور شدم مقاله و کامنت‌های البرز و زمانی "کامنت نویسان محترم" را چند بار بخوانم تا حمله آقای زمانی را به البرز بفهمم .

متاسفانه عقل من کم آورد اگر کسی‌ روشنگری کند بسیار سپاسگزارم!
۶۶۰٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹٣       

    از : خسرو صدری

عنوان : ترور و تروریست های مهم در خدمت قدرت ها هستند!
با آن که همیشه شریک دلنگرانی های آقای فانی عزیز دررابطه با آنچه مستقیم و غیر مستقیم براوضاع کشورمان اثر می گذارد، هستم ولی درتبیین مسائل گاه زاویه دید مشترکی باهم نداریم.من با این تعبیر که: "تروریست ها افراد معدودی هستند که دچار استیصال بوده و همین استیصال متاسفانه آنها را به جنایت می کشاند." موافق نیستم.نظرم را هم در این باره چند سال پیش در مطلبی با عنوان"ترور در خدمت قدرت" نوشتم. ترورهای مهم تاریخ کشورمان و جهان ونیز سازمان های تروریستی مهم، همه در چارچوب درگیری های قدرت های جهانی ، منطقه ای و یا حداقل داخل کشوری قابل توضیح و کالبد شکافی هستند. تروریست ها قرار نیست که مستقیم به حامیان خود خدمت کنند؛ بلکه برعکس در بسیاری موارد باید بهانه مناسب برای اقدامات قدرت پشت سرشان ایجاد نمایند.در این رابطه به علایق اسرائیل در تشکیل سازمان حماس و استفاده آمریکا از القاعده توجه فرمایید.
در معادلات سیاسی اروپا، ترورهایی که به نام دفاع از اسلام انجام می شود، دارای تاثیری مستقیم و فوری است. این اقدامات به سرعت در گرایشات سیاسی مردم تاثیر می گذارد و همانطور که میدانیم:"درعالم سیاست هیچ چیزی به خودی خود صورت نمی گیرد." حتی اگر احمقی هم پیدا شود که فقط از روی تعصب وبدون ارتباط مستقیم ویا غیر مستقیم با قدرت ها، دست به ترور زند، بلافاصله وجهش به حساب خاصی ریخته خواهد شد. منظورم آن نیست که ترور کور هم اینجا و آنجا صورت نمی گیرد.ترور های اینچنین ولی وارد مانورهای تبلیغاتی نشده و زود هم فراموش می شوند.
ترورهای دولتی هم البته مقوله ای دیگر است که آمریکا واسرائیل برجسته ترین مصادیق انجام آن هستند.
۶۶۰۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : پیشنهاد می کنم
زمانی گرامی، ممنون از اینکه وقت شریف خود را صرف خواندن نظرم کرده ای، اما ایکاش قبل از دست به قلم یا (کیبورد) شدن،‫ با کمی حوصله تمام نظر یا ‫مطلبم را خوانده بودی، که اگر چنین کرده بودی، شاید قدر دانسته، و مطمئن می شدی، آنی که بن می برد، دوستان عجول و کم حوصله ای چون شما هستند، که نخوانده، می برند و می دوزند.

‫ضمنا، اگر منظورت از [کمنتار] نظر است، پیشنهاد می کنم، وقتی فارسی می نویسی، فارسی بنویس. بس که کلمات غیر لازم به این زبان بخت برگشته چپانده ایم، که اگر فردوسی [علیه الرحمه]‫ سر از خاک بردارد، نمیدانم چه خواهد کرد، مسلما قبل از هر کاری یک دل سیر به حال [کمنتار] شما گریه خواهد کرد.
۶۶۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹٣       

    از : حمید آقایی

عنوان : خلط مبحث نفرمایید
آقای فانی یزدی، لطفا خلط مبحث نفرمایید و یا به کلی گویی نپردازید.

اگر هراسی هست، از ایدئولوژی اسلامی و یا اسلام سیاسی است که الهام بخش تروریست های می باشد. ایدئولوژی اسلامی با آنچه که عموم مردم مسلمان به آن اعتقاد دارند بسیار متفاوت است و این تفاوت را مردم عادی بهتر از من و شما می شناسند و می فهمند؛ و به همین دلیل نیز بدون صغرا کبری و بدون تردید با تروریسم و خشونت مرز بندی کرده و می کنند.

باید از ایدئولوژی اسلامی و اصولا هر ایدئولوژی دیگری هراس داشت. گروهای تروریستی که از آنها نام بردید از میان فرهنگ و اعتقادات مردم عادی برنخاسته اند و تغذیه نشده اند، آنان نیز ایدئولوژی خاص خود را داشتند.
۶۶۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹٣       

    از : زمانی

عنوان : از ماست که برم ماست
این شهروندان ومردم عادی اروپائی نیستند که به اسلام هراسی و مسلمان ستیزی دامن میزنند، بلکه دو دسته افراد این کار را میکنند ۱- فاشیست ها و دست راستی های جوامع غربی ۲- باصطلاح روشنفکران آتئیست مسلمان زاده !! ( نمونه اش همین خانم یا آقای البرز با کمنتارش) ، و صد البته انگار برخی ایرانی های خارج از کشور میخواهند گوی سبقت را از دست راستی ها هم بربایند، مصداق : یکی بر سر شاخ بن میبرید...
دستتان درد نکند آقای فانی با هشدار مسولانه تان .
۶۶۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : پیشرفت سریع و قدرت گیری محیرالعقول خودکامگان
‫آقای یزدی گرامی، ضمن احترام فراوان و بی قید و شرط ‫به سخن پایانی نوشتارت، که می گوید،‫ «...ایجاد تنفر علیه هر مذهب، نژاد، جنسیت..... میتواند چون هلوکاست موجبات...کشتار میلیونها انسان را فراهم آورد....».
‫ولی برخلاف پنداشت شما،«...معرفی اسلام به عنوان [یکی از] ریشه [ها] و منشا[های] این ترورها و جنایات...» را «...هیزم بیار[ی] برای جنایات جمعی...» نمیدانم.

گرچه گروههای کوچکی از مسیحیت اینجا و آنجا در جوامع مسیحی مردم را به انزوا دعوت می کنند، اما عصر روشنگری اروپا دندانهای خونخوار و انسان سوز این مذهب را کشیده است. اما فیلسوفان و روشنگران در مذهب اسلام قبل از پراکندن اندیشه های اصلاحگرایانه خود یا بر دار شدند، و یا به جبر عزلت گزیدند. و امروز بر غالب سکوهای بلند سخنوری در جهان اسلام، خرافه اندیشان و خرافه افکنان حکومتی خودکامه دارند.

‫جدای از نقشه های صاحبان سرمایه در جهان، که وقت و بی وقت برای حفظ سرمایه خود در این یا آن محل آتش جنگی دهشتناک و خانمانسوز را علم می کنند. اسلام نیز ‫در سده اخیر و حاضر در غالب مواقع تبدیل شده به اهرمی در دست آتش افروزان، که با سوء استفاده از عدم تجربه و درک ‫بخشهای وسیعی از مردمانِ به اجبار حاشیه نشین شده، آگاهانه و گاه نا آگاهانه آنان و خود را به جنگ و نبرد با شیوه هایی از زندگی می کشند، که برای داشتن یک زندگی انسانی بسیار لازم است.

‫اگر در طول هزار و سیصد سال گذشته، بواسطه دلایل پسندیده و ناپسند فراوانی، لازم بوده، که همه از یک فرد، که عادل و باکمالاتش می نامیدند، تبعیت کنند. امروز این شیوه از زندگانی بر اساس هزاران دلیل، نه تنها پسندیده نیست، بل اسباب ایستایی، عدم تحرک و پیشرفت اجتماعی را موجب میشود.

‫بگذار آشکار بگویم، اگر نتوانیم ‫فعالیتهای انسانیمان را متمرکز بر این نکته سازیم، که حس و قدرت تحمل را در برابر بدترین نوع انتقاد فراهم ‫آوریم، آنگاه قادر نخواهیم بود، که ‫با حفظ جایگاه منتقد و انتقاد در هر اجتماعی، بخصوص اجتماعات مختلف ایرانی، به رشد اندیشه های سالم و انسانی یاری رسانیم.

‫اسفناکترین رویدادی که دامن قریب به اتفاق نیروهای شرکت کننده در قیام بهمن ۵۷، را گرفت. همانا ‫فراموش شدن دفاع یکپارچه و بی قید و شرط از مقام منتقد و انتقاد بود. که این همه اسباب پیشرفت سریع و قدرت گیری محیرالعقول خودکامگان تازه از راه رسیده را فراهم آورد.
۶۶۰۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹٣