ما هم سهمی در این خانه داریم! - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : حامد صابری

عنوان : توان خواندن
از همه دوستانی که در خصوص مطلب بنده اظهار نظر کرده اند تشکر میکنم ولی نمی توانم اظهار تاسف نکنم که دوستان حتی مطلب را به دقت نخوانده اند و چیزهایی را به بنده نسبت داده اند که با دقت در متن ، خلاف واقع بودن آن اثبات می گردد . بنده گفته ام که ادعای دوستان در خصوص رادیکال تر بودن بدنه سازمان با رهبری صد در صد خلاف واقع است . دلایل خودم را هم توضیح داده ام که بنده در داخل کشور دارم زندگی می کنم و با دوستان سابق نه رابطه سیاسی بلکه دوستی هایمان برقرار است و طبعا بحث های سیاسی هم کم و بیش داریم . دوستی ادعا کرده که من گفته ام صد در صد داخلی ها طرفدار نگهدار هستند بنده به صراحت می گویم اصلا اینطور نیست ولی بنده تاکید دارم که دیدگاه های آنانی که در کشور زندگی می کنند به فرخ نگهدار نزدیک تر است . و این خیلی فرق می کند که اکثریت طرفدار فرخ نگهدار است . دوستان گذشت آن دورانی که ما کسانی را تبدیل به بت می کردیم و بعد آنان را می پرستیدیم . ضمنا دوستی نوشتند که بنده چون گفته ام در داخل هستم پس حق با من است . اصلا اینطور نیست ولی من می توانم ادعا بکنم به نسبت دوستان خارج کشور اطلاع بیشتری از وضعیت داخل کشور دارم . در خصوص میل بنده حق با اون دوست عزیز است البته من منظورم این نبود که در متن است بلکه برای سایت آدرس میل خودمو دادم اگر کسی بخواهد بنده افتخار هم می کنم
۶۶۴۵۹ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹٣       

    از : ع.ا ط

عنوان : بی نگاه به سهم!
چندیست نظریاتی را دوباره می خوانم که از دیر باز با آنها آشنایی عمیق داشته و حتی در شکل گیری وادامه اش نقشی...
نویسندگان و مفسران امروزیش را فرا می خوانم تا "چشمهاشان را بشویند" و دلهاشان را برهانند. از یکسویه نگریستن فاصله بگیرند و تاریخ را از زوایا ودریچه هایی بنگرند که فرآیند رشد انسانی شتابناکش بدون توسل به هرگونه ایدئو لوژی خاص مذهبی ویا فلسفیست.به نظریه هایی بیاندیشند که هدفشان کاستن نا آرامی و نا خشنودی شخصی و فردیست. موانع مشارکت اجتماعی را از سر راهشان بردارند و همراه با رشد و تحولات چشمگیر فر آیند تاریخ بشر هستی خود را بشناسند."طول هر مرحله تاریخی در بستر زمان به تدریج کاهش یافته است".تجویز پیامبر گونه را کنار بگذارند تا دوباره دچار دگماتیزم نگردند...بی نگاه به سهم خواهی! کلیشهای به مسایل نگاه نکنندو...
۶۶۴۴٨ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹٣       

    از : الف باران

عنوان : بهتر همان که شما ...
آقای امیر ایرانی ‌، اگر شما از مارکسیسم لنینیسم تعریف و تمجید می‌‌نمودید از صد فحش خانوادگی برای کمونیستها بدتر بود . بهتر همان که شما بر عقاید خود استوارتر بمانید . موفق باشید !
۶۶۴۴۱ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : "آیندگان برای حل مسائل مربوط به آینده شایسته ترند."
اخیرا جمله ای را جایی خواندم که به نظرم خیلی منطقی آمد.
"آیندگان برای حل مسائل مربوط به آینده شایسته ترند."
حقیقتی است که بسیاری از دلسوزان جامعه و طزفداران عدالت و آزادی دز جامعه ،وقتی به شکلی مسالمت جویانه و با به کارگیری همهء امکانات موجود در جامعه در صدد گشایش جامعه و خارج شدن از انسدادی که دامنگیر اوضاع سیاسی _اقتصادی _فرهنگی و... شده است،تلاش می کنند،بر این باورند که مبادا محصول جنبشی که ثمرهء این کنش _واکنشهای صلحجویانه اشان است،دستخوش طمع ورزی ها و طوطئه های رنگارنگ مدعیان دروغین عدالت ،آزادی و دموکراسی که با بوق و کرناهای رنگارنگشان از صبح تا شام مشغول مشاطه گری نظام غارتگرانه و سلطه جویانهء خودشان هستند،قرار نگیرد.از طرف دیگر نه در حرف بل در عمل بر این باورند اگر قرار باشد که هر اتفاق مبارکی هم در راستای احقاق حقوق ستمدیدگان جامعه و بسط دموکراسی و عدالت بیفتد،عامل اصلی بوقوع پیوستن چنین امری مردم این جامعه با تمام خصوصیات زشت و زیبایشان هستند.باور به چنین اصلی راهی باقی نمی گذارد جز آنکه روشنفکر دلسوز مردم بهترین کاری که می تواند انجام دهد کمک به آگاهی و آموزش بهتر و بیشتر توده های مردم است.تردیدی هم نیست که ابن مهم صرفا با نوشتن کتابها و مقالات متعدد، عملی نخواهد شد.زندگی کردن در کنار آنها و در جریان واقعی دغدغه های آنان بودن ،و توان و ظرفیت آنان را به درستی شناختن بستر مناسبی است برای تدارک آنچه که باید به آنان آموزش داده شود.اگر غیر از این باشد چیزی جز "رویابافی خوش آب و رنگی "نیست که بیشتر به درد پر کردن اوقات در محفلهای روشنفکرانه بخورد.از این منظر است که دیدگاه "نگهدار" هم در جامعهء ما به ازاء هستی اجتماعی قابل ملاحظه ای دارد.و حرف آقای صابری را می توان تا اندازه ای مبتنی بر واقعیت دانست.البته با در نظر داشت این نکته که ایشان به نوعی در منتها الیه سمت دیگر مصاحبه شونده در مقالهء در راه سوسیالیسم قرار گرفته اند و تفریبا اگثر بازماندگان و هواداران جریان مورد نظر را طرفداران "نگهدار" دانسته اند. که به اعتقاد من در هردو سو غلو صورت گرفته است.شاید اگر بپذیریم:"آیندگان برای حل مسائل مربوط به آینده شایسته ترند."،بسیاری از اختلافات فاقد زمینهء عینی باشند . ترسیم دقیق ویژگیهای جامعهء آینده و پافشاری بیش از حد برای معتقد کردن دیگران به آنها بعنوان پیش شرط هرگونه اتحاد عمل برای کاهش انواع فشارهایی که مردم به صورت روزمره تحمل می کنند،بی تردیدنتیجه ای جز به تعویق انداختن تحولات احتمالی مثبت در زندگی مردم نخواهد داشت.بیایید با "خود را تجسم مطلق حقیقت ندانستن" سهم یکدیگر را واقعا محترم بشماریم.
نقد یک دیالوگ
... گفت:فلانی راست شده است. گفتم: عادلانه این است که تصور کنی که او هم معتقد است که تو چپ شد ه ای. گفت: راستی تو خودت هم افکار تندی پیدا کرده ای گفتم
عادلانه این است که در کنار حکم تو این حکم را نیز تصور کنیم که تو هم از نظر فکری کند هستی. گفت: قاضی کیست؟ گفتم: آنکه با اطمینان ساده لوحانه ای خودش را معیار می کند. گفت: پس معیار کیست؟گفتم: همانگونه که دموکرات بزرگ پیشا سقراطی می گوید: معیار انسان است ـ هومومِنزورا ـ. گفت: حالا که انسان معیار است من چه باید بکنم. گفتم: هر حکمی که علیه دیگری صادر می کنی با حکم بالقو ه ای که دیگری علیه خودت صادر می کند از اعتبار ساقط می شود.تصور این دو حکم متقاطع تصوری دموکراتیک از مناسبات به انسان می بخشد که دستاورد آن رسیدن به نقطه تعادل و احتیاط در برخورد با دیگری است.(ناصر کاخساز)
قابل توجه افرادی که خود را مرکز عالم می دانند.اگرچه ممکن است در حرف، چنین ادعایی را نپذیرند ولی در عمل ، کاری غیر از این نمی کنند.
۶۶۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : آشنا(۳)
جناب آشنا،به شیوهءانگ زنی که متاسفانه یکی از روشهای غیر اخلاقی است که وابستگان به خوانشی ازادبیات مبارزاتی چپ برای بدرکردن رقبا بکار می برندویک قطب بندیِ کینه افکنانه ای را در جوامع مطرح می کنند،استفاده کرده ایدو آورده اید:«سوسیالیسم مورد کینه دشمنان انسانهاست...»که این مطلب شما،ادعایست که در آن نوعی خودشیفتگی درآن نمایان است!.آورده اید:«....با فروپاشی کشور شوروی تصور کردند که این سوسیالیسم بود که دچار شکست شد...».جناب آشنا،با فرو پاشی کشوری که خود رانمایندهء یک ایده میدانست آنهم بعداز ۷۰سال حکومتگری ، باید بگویند : چه چیزی شکست خورده است؟ آورده اید:که بعضی به این نتیجه رسیده اند«... پیشگویی های مارکسیسم لنینیسم، تخیلات پوچی بیش نبوده است.». اما بدنبالش می آوری «ما به این اشاره نمی کنیم که امپریالیسم و سرمایه داران و سازمانهای جاسوسی و مزدوران آنها تا چه حد در این تنور یاس و ناامیدی هیزم می افکنند».باید گفت وقتی پای امپریالیستها و سرمایه داران و جاسوسان را پیش می کشی ، آن ادعای علمی بودن وآن پیش بینی های دوره بندی های تاریخی واین مسائل چه می شوند؟با این آوردهء شما، تو خود ناخواسته می فهمانی که آن ادعا های علمی و غیر علمی پوچ و کشک است وبا چندکار گانگستر بازی می توانند سیطره بر نصف جهان را از دست شما در آورند.:::جناب آشنا ، ایرانیانی که ایده چپ دارند و بصورت تاکتیکی یا غیر تاکتیکی با توجه به شرایط جامعه ایران و داخل کشور ، شیوه هایی را برای مبارزه و همراهی با مرددمان بر می گزینند آنان را مورد انتقاد قرار می دهید و آنان را از هر نوع نزدیکی به بازیگرانی تحت اصلاح طلب و واین مفاهیم بر حذر می کنید . باید گفت: این انتقاد کردن حق شما و هر فرد دیگری می تواند باشد !. اما امید وراریم وقتی آنان را نهی می کنیدگوشه چشمی به برادران قاچاقچی سپاهی و دلقک بازی های احمدی نژادی نداشته باشید!. اگر چنین باشد خیلی خیلی داری آشنا می شوید!.
۶۶۴۲۶ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : آشنا(۲)
جناب آشنا گرام، آورده اید:«...در مارکسیسم مطالبی در رد آن پیدا کرده....».در این بخش از نوشتار؛شما بطریقی تناقض در گفتار مارکسیسم را پذیرفته ایدوبا این پذیرش! توقع ساختن یک اسلحه ایده لوژی انقلابی برای بسیجِ گروهی از مردمانی بنام کارگر و نوید رهایی و آزادی به آنان دادن ، نوعی فریبکاری و جدا کردن بخشی از مردمان از روند مبارزاتی ملی برعلیه مستبدین حاکم نیست !؟و مشغول کردن گروهی از مردمان یک کشور به شعار های بی خود نخواهد بود!؟ بایدگفت ؛این توقعات در نوع خودش جالب است!.:::جناب آشنا گرام ،از شخصی بنام "برایان موریس" نام آورده ایدو او را یکی از حیله گران و مارکسیت نما معرفی کرده اید،در مورد نظر جنابعالی باید گفت:این مارکسیت نما و امثال وی متوجه شده اند ،اگر ایده ای ویا راهکاری به مردمان بگوید ؛ می خواهیم به شما آزادی و رهایی بدهیم ،اما! این آزادی و رهایی را فقط با دیکتاتوری و کشت و کشتار می توانیم بشما بدهیم،قطعا"!مردمان به این وعده ها با دیدهء شک نگاه خواهند کرد!! و از خود خواهند پرسید:آزادی و رهایی آنهم با دیکتاتوری و کشت و کشتار!؟::: باید گفت: همین آزادی ورهایی با دیکتاتوری و کشت وکشتار !"چشم اسفندیار"مارکسیسم است!که بادرک این "پاشنهء اشیل" مارکسیسم، بسیارانی از طرفداران مارکسیسم ، برای نجات این فلسفه ، از اخلاقیات کمک گرفته اند که آنرا تلطیف بخشند و پیامد این تلطیف بخشی چیزی نیست جزء انشعابات مختلف!.جناب آشنا گرام ،این منحرفین (مارکسیسم نما ها ) متوجه شده اند ، این فلسفهء آن فیلسوف بزرگ دارای بخش هایی است که می تواند مورد استفاده و کاربردِ زیست جمعی بشریت باشد که نمی توان آن کاربردها را برای تعادل بخشی در جوامع و مهار سرمایه داریِ بی درو پیکر نادیده گرفت!.::باید گفت:هر ایده ای که راهکار کلی و جامع برای رهایی و آزادی بشر مطرح کنند در اجرا ویرانگریش مشخص خواهد شد!. برای نجات آن بخش ها از ایده ،که می تواند مورد استفاده قرار گیرد گروهی ، از اخلاقیات کمک می گیرند و تلاش می کنند که چهره ای انسانی تر از آن ایده ارائه دهند !. حال چقدر درست است یا غلط ؟ آن بحث دیگری است، به همین خاطر است هر چه از سر منشاء فاصله بگیریم ، خوانش ها بیشتر و بیشتر می شود ، پس ! باید اقدامات منحرفین وخوانش آنان را نوعی نجات بخشی ایده آن فیلسوف بزرگ دانست!.....
۶۶۴۲۴ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣       

    از : زندانی زنجیری

عنوان : انقلاب کمونیستی پیشکش !
۱.کشور ما ثروتمند است " جز آخرین سنگر‌های سرمایه داری باقی‌ میماند ".

۲. فرهنگ پز دادن‌های ابتذالی و کلک و حقّه بازی بخصوص با " انقلاب فرهنگی‌ اسلامی " و ثروت اندوختن بی‌ حد مرز به هر شکلی‌ را نمیتوان به سادگی‌ نا دیده گرفت.

عبور از حکومت دینی "ولایی" میبایست هدف قرار گیرد و با اتحاد نیروهای دموکرات و ملی‌ برای آینده و رهایی از این بردگی اقدام باید کرد.

چپ در طیف رنگارنگ خویش میبایست راهی‌ برای اتحاد بیابد به جای نقه زدن!
۶۶۴۲٣ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : جناب آشنا (۱)
جناب آشنا گرام،در سریال کامنتی به مواردی اشاره داشته اید و خوانشی از ماکیسم را مطلوب و سایر برداشتهارا غیر واقعی و مبلغین برداشتهای دیگر را بطریقی منحرفین از آرمان ذکر کرده اید. بخشی از آن کامنتها انتخاب ، و سپس در مورد هر کدام مطلبی آورده می شود:۱)آورده اید:«...چون پذیرش مارکسیسم مد روز بود یک ذره نزول نمی کردند ،همان کسان امروز ازمخالفان سر سخت مارکسیم ولنینیسم شده و با استفاده از منابع قدیم و جدید آنتی کمونیستی در نکوهش مارکسیسم لنینیسم سینه چاک می دهند».باید گفت : اگرقبلا" گروهی افراطی ویا سخت رادیکال بودند وحال به تفریط افتاده اند! این ناشی از این است ؛هر رادیکالیسمی ،برگشتی ویرانگر برعلیه ایده اولیه خواهد داشت و این اعمالِ افراد را باید درپذیرش و شیفتگی احساسی دید نه چیز دیگری!.۲)آورده اید: «....نخست به انتقاد از استالین پرداختند و سپس پای لنین را به میدان کشیدند وآنوقت کاسه کوزه را بر سر مارکس و انگلس خراب کردند...».باید گفت:هر فردی که گرایشی آزادی خواهانه داشته باشد برخوردش با روشهای لنین واستالین انتقادی خواهد بود و این هم یک امر طبیعی است! کافیست به گذشته بر گردیم و تاریخ مبارزاتِ مردم روسیه برعلیه استبداد تزاری را بازبینی کنیم،مشاهده میشود! در یک اقدام مشکوک، وقتی سویس در محاصرهء لشکریان آلمان بوده،لنین از محاصره رد می شود آنهم ؛برای تأثیر گذاری بر روند مبارزات مردمان آن سر زمین،و جهت مبارزات را از حالت ضد استبدادی و آزادی خواهانه به سمت عملیاتی کردن ایده های مارکسیسم ،با افزودن ایده های خود،رهنمون شود! وچنین نیزکرد و سپس یکی از وراثش بنام استالین با روشهای دیکتاتوری وسرکوبگری های وحشتناک،تسلط خویش را تثبیت کرد،سپس ان ایده های مارکسیسم را برای نزدیک به ۷۰سال بر نیمی از کره زمین گسترانید و بسیارانی را به خود مشغول و یا با دیکتاتوری به انقیادِ خویش در آورد.اما بعد از آنکه!آن کوه یخ ایجاد شده با تابش هایی ذوب شد ،بررسی و نقادی ازعملکرد مجریان حتمی و امری طبیعی است!.اما باید گفت؛ آنچنان که باید به فجایع انسانی که از آن رهگذر ایجاد شد مورد بررسی و کنکاش قرار نگرفت !.اما در یک روند انتقادی بعد از پرداختن به ویرانگری های مجریان، توجه به سمت وضع کنندهء ایده خواهد رفت، این روند تعجب بر انگیز نیست!. در پرداختن به سر چشمه دو حقیقت هویدا می گردد : ۱)آیا سر چشمه ویرانگر است ؟۲)آیا خوانش اشتباه بوده است؟.....
۶۶۴۱۹ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣       

    از : حجت عبدالهی

عنوان : فدائیان وفادار به سوسیالیسم
آقای حامد صابری شکی نیست که امتداد تفکر و اندیشه های "نگهدار" در میان طیف هایی از هواداران سابق سازمان در داخل کشور خواستگاه دارد ، طیف هایی که دیگر خود را چپ نمیدانند و اعتقادی به اندیشه های سوسیالیستی ندارند و با تحولاتی که در موقعیت های اقتصادی و اجتما عی شان پدیدار شده ، عملا در جریان اطلاح طلبی داخل کشور حل شده و نگاه و امیدشان به آنهاست .وحتی دیگر نمیتوان آنها را نیرویی چپ و بالنده محسوب کرد.و اما اینکه مدعی هستید اکثریت هواداران داخل کشور طرفدار آقای نگهدار هستند ،ادعایی است گزاف و فاقد درک و برداشت هوشمندانه از واقعیت های موجود جامعه ایران.
۶۶۴۱۲ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹٣       

    از : بهروز الف

عنوان : امتیاز داخل بودن!!!
یک مصاحبه ای انجام شد و دو طرف نظرات خود را دادند و محلی شد برای برخورد اندیشه ها. متاسفانه اما، باز هم عده ای ولی فقیه گونه ادعا کردند که چون در داخل هستند، بر تمامی مسائل واقف اند و فتوای آنها را باید دیگران همانند امت مقلد بدون چون چرا قبول کنند. این روش شاید نه در فرهنگ مذهبی-شیعه ای-دیکتاتوری مسلط برجامعه بل سرخم کردن بر سرکوب و وحشی گری رژیم اسلامی در ۳۶ سال گذشته نهفته باشد. نمونه این برخورد ها را اقای حامد صابری به روشنی انجام داده. ایشان بدون هیچ دلیل و مدرکی (صرفن چون در "داخل" هستند و "آدرس میل" و "نام واقعی" خود را داده اند که هیچ دلیلی برای درستی این امر نیست جدا از آنکه ای-میل آدرسی در نوشته شان سراغ نداریم. هر کسی میتواند ادعا کند که در اخل هست و نام اش حقیقی هست که هیچ کدام ار اینها دلیل بر درست بودن نطراتشان نیست) ادعا میکنند که نظرات مصاحبه شونده "صد در صد" خطا هست و جملگی هواداران اکثریت در داخل (که ایشان تمامی آنها را میشناسد) طرفدار و هم عقیده فرخ نگهدار هستند. انیشتن بر این نظر بود که کسی که میگوید "صد درصد" یا نمیداند چه میگوید یا نادان هست. هایزنبرگ هم ثابت کرد که حتی در حرکت های طبیعی حتمن اشتباه - خطا وجود دارد (اصل عدم یقین هایزنبرگ و جایزه نوبل را هم بهمین خاطر گرفت. اما جناب صابری صرفن چون در "داخل" هست و نام "حقیقی" !! خود را را بکار یرده و "آدرس میل" هم داده "صد در صد" به حق هست. از معجزات سرزمین اسلام زده.
بیچاره سازمانی که "صد در صد" اعضا و طرفدرانش همنظر نگهدار هستند. حتی مسلمین ناب محمدی هم صد در صد طرفدار امام راحل نبودند و در سرکوب و کشتار و شکنجه راه و روش های متفاوتی داشتند ولی طرفداران اکثریت صد در صد همنظر نگهدار هستند!! شاید بد بناشد این نسخه مغزشویی را در اختیار دول سرکوبگر بین المللی داد تا دنیا همه یک جور شود و "قلعه حیوانات" جورج اورول بین المللی گردد
۶۶۴۰۹ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹٣       

    از : حامد صابری

عنوان : تحریف واقعیت در کشور
"با این همه بر این باوریم که بدنه ی فراموش شده ی سازمان در داخل کشور با نسبتی معنی دار، رادیکال تر از خود سازمان است. "
بنده حداقل این را مطمئنم گزاره بالا صد در صد نادرست است قطعا اکثریت نیروهایی از سازمان که در داخل کشور مانده اند مواضع سیاسی شان به فرخ نگهدار بسیار نزدیکتر از مواضع فعلی سازمان است . من نمی دانم آیا این دوستان رابطه ای با بدنه ی فراموش شده سازمان دارند ؟ بنده حداقل در منطقه ای که زندگی میکنم و با بسیاری از دوستان قدیمی در ارتباط هستم چنین چیزی را شاهد نیستم . و از طریق حلقه دوستان دوران دانشگاه در سال ۵۸ که در سراسر کشور پراکنده اند خلاف این را شاهد هستم .
بنده آدرس میل خودم را دادم و با اسم واقعی خود هم مطلب نوشتم اگر کسی خواهان درک حقیقت باشد من می توانم مستندات ادعاهای خودم را ارائه بدهم . ما باید یاد بگیریم اگر واقعیت خلاف میل ما هم هست اول واقعیت را بپذیریم و بعد تلاش کنیم آن را تغییر بدهیم .
۶۶٣۹۹ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹٣       

    از : آشنا ...

عنوان : ...
...پرسش این است که این خیل رمیده و توبه کار چه دورنمائی غیر از این می تواند داشته باشد .وقتی با سرمایه داری مانند شاخ گاو نمی توان درافتاد و آن را از بین برد برای اینکه بزعم آنان جایگزینی ندارد پس فقط باید آنرا آرایش کرد وبرای همه قابل هضم گردانید ، باید به زندگی شخصی رسید و بار خودرا بست تا بار برای زندگی دیگران را .
سقوط عده ای که از کسب قدرت سیاسی و سوسیالیسم دست می کشند و به چاکران بورژوازی بدل میشوند دراین نهفته است که دیگر آرمانی ندارند که برای آن پیکار کنند . آرمان آنها همین منزل آخر است که به آن رسیده اند و درفکر زیور آن هستند . هرکس که امید خودرا ازدست بدهد و به پایان شب سیاه امیدی نداشته باشد به همین سرنوشت دچار می شود . آنها که بدنبال رویزیونیستها ، شوروی را کشور سوسیالیستی تبلیغ می کردند، زودتر ازبقیه با فروپاشی شوروی ، به کام نهنگ سرمایه داری فرو رفته و می روند . یا قبول سوسیالیسم و مبارزه برای نیل به جامعه انسانی و یا فرورفتن به منجلاب حمایت از سرمایه داری دراشکال گوناگون آن . آنکس که امروز به مارکسیسم لنینیسم حمله میکند دیر یا زود درعرصه تشدید مبارزه طبقاتی درکنار دشمن طبقاتی قرار خواهد گرفت . این مسئله فقط یک مسئله زمانی است و کمونیستها باید این واقعیت را برای تعیین برنامه استراتژیک خوداز هم اکنون بدانند .آنها که اینروزها به مغز مارکس حمله میکنند ولنینیسم را به ریشخند میگیرند، همین آرمان بریده هائی هستند که از انقلاب بعدی، ازمباره طبقه کارگر، ازقهرانقلابی، از مبارزه کمونیستها، از مبارزه آزادیخواهان برای آزادی و استقلال و پیکار علیه امپریالیسم می هراسند..آنها راه دیگری جز حمایت از سرمایه داری ندارند و رژیم جمهوری اسلامی نیز جز چیز دیگری جز سرمایه داری نیست ...
۶۶٣۹۷ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : گمان هم نمی رود، که ماحصل دیکتاتوری چیزی جز فشار و تنگدستی های فکری و اقتصادی باشد
‫آشنای گرامی، شاید حق با شما باشد، و انسان بتواند روزی با دیکتاتوری تشریح شده توسط شما، به انسانیت و خوشبختی برسد. اما تا به امروز نمونه های متعدد دیکتاتوری در کشورمان و نیز سایر نقاط جهان نشان داده، که با دیکتاتوری از هر نوع و لباسش نمیتوان به زندگی انسانی دست یافت.

‫تأثیر جنبشها، قیامها و انقلابات مختلف روی داده در کشورمان و نیز جهان را نمیتوان از نظر دور داشت، به همان قسمی که انقلاب مشروطیت ایران هنوز هم چشمه ای جوشان برای تحرک اندیشه ها در کشورمان به شمار می رود، شاید انقلاب اکتبر روسیه هم همان تأثیر را بر مردم به جان آمده روس داشته باشد، و شاید روسها به این می اندیشند، که برای حذر از قسمتهای تاریک لنین و استالین و گرفتار نکردن خود در اردوگاههای سیبری، بهتر باشد، به قسمتهای تاریک لنین ها و استالین ها مجال جولان ندهند، چه بهر حال آزموده را آزمودن خطاست، و دیکتاتوری انسانیت به همراه نداشته، و گمان هم نمی رود، که ماحصل دیکتاتوری چیزی جز فشار و تنگدستی های فکری و اقتصادی باشد.

‫کاش اندیشمندانی از قبیل آشنای عزیز، در کنار مطالعه دقیق آثار اندیشمندان جهان، همتی هم در جهت خواندن آثار اندیشمندان کشورمان به خرج میدادند. دانستن اینکه مارکس، لنین، استالین چه کردند، شاید برای گزینش راه از چاه مثمر ثمر باشند، ولی اگر ما به تاریخ کشور خود، نیروها و امکانات موجود در آن محیط نباشیم، کاری جز به دور خود چرخیدن نخواهیم داشت، و وقتی در اثر چرخیدنهای مکرر حسابی گیج و منگ هستیم، به ناچار و به اصطلاح برای نجات کشور دست به دامان نیروهای واسطه می شویم، نیروهایی که علناً عصر و دوران زندگی آقای خمینی(مبتکر و اعمالگر دستگاه ولایت فقیهی) را دوران طلایی کشور جار می زنند.

‫بنابراین پیشنهاد می کنم، به جای آویختن بی شرط و شروط از واسطه ها، و برافروختن چهره برای اینکه، کسی احیانا گفته ماستِ مارکس، لنین و استالین هم ترش است و یا میتواند ترش و بد ‫طعم باشد، دست به مطالعاتی عمیق در تاریخ سده اخیر کشورمان ‫بزنیم، سده ای که مملو است، از فداکاریها، تلاش و جانفشانیهای متعلقین به جنبش چپ کشور، تا دریابیم، به چه علت و یا علتهایی علیرغم تمامی آن فداکاریها جنبش چپ نتوانسته جایگاه موثر خود را مستمراً حفظ کند، و دائما در معرض خطر‫ تلاشی و کنار گذاشته شدن از صحن علنی اجتماع‫ قرار داشته است
۶۶٣٨۴ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : سیکل معیوب مبارزه در کشور ایران و اهداف مبارزاتی در کشور ایران
سیکل معیوب مبارزه در کشور ایران:۱)محوریت مبارزه با امپریالیسم(جهان خوار ونیمه جهان خوار و کمی جهان خوار)۲)ساختن دشمن خارجی۳)نادیده گرفتن تمام مردم این سرزمین و پر رنگ کردن طبقه ای بنام کارگر۴) کریه دانستن سرمایه۵)نا دیده گرفتن شرایط حاکم بر جامعه و برنامه ریزی برای جنگ مسلحانه (که یک نوع خودکشی و دگر کشی است)!.پیش بینی پیامدهای هر کدام مجزا و پیش بینی پیامد این بستهء پنچ موردی با هم ،بعهدهء خوانندگان گرام ، گذاشته می شود!.:::اهداف مبارزاتی در کشور ایران :۱)دمیدن روح ملی ایرانی ۲)دمیدن روح دمکراسی خواهانه و تلاش برای بر قراری دمکراسی۳)دمیدن روح آزادی خواهانه و تلاش برای نهادینه کردن آزادی خواهی و(آزادی بیان بدون قید وشرط)۴)دمیدن روح عدالت خواهانه و تلاش برای برقراری عدالت اجتماعی!.البته !باید به ترتیب وتوالی و تقدم و تأخر این چهار مورد، توجه داشت واین چهار مورد یک بستهء مبارزاتی است و جدا دانستن آنها از هم هرز دادن توان مبارزاتی و انحراف در روند تغییرات در کشور ایران خواهد بود!.پیش بینی تحقق این بستهء چهار تایی بعهدهء خوانندهءگرام ،گذاشته می شود !.اما می توان گفت : یکی از این پیش بینی ها می تواند ایجاد دولتهای رفاه باشد!.
۶۶٣٨٣ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹٣       

    از : آشنا ...

عنوان : دامه...
سوسیالیسم مورد کینه دشمنان انسانهاست و تمام نیروی خود را برای نابودی آن بکار می‌‌برند. شکست کمون پاریس ، انقلاب مجارستان ، جمهوری شورایی ایالت باوریی آلمان ، انقلاب شوروی و چین و آلبانی از سختی راهی‌ که در پیش است پرده بر می‌دارد. کمونیستها از این شکست‌ها به زاری نمی افتند ، توبه نمی کنند ، همه چیز را تمام شده تلقی‌ نمی نمایند،دوباره بر می‌خیزند و خود را برای نبرد بعدی تا روز قطعی جدال آماده میکنند.
روشنفکران خرده بورژوا که بدنبال مد روز به مارکسیسم روی آورده بودند ، با فروپاشی شوروی تصور کردند که این سوسیالیسم بود که دچار شکست شد . آنها امید خود را از دست داده اند و به جامعه متحول بعدی ، به آینده انسان آزاد اعتقادی ندارند . برای آنها همین هست که هست و باید با آن ساخت . نظام سرمایه داری جاودانه است و پیشگویی‌های مارکسیسم لنینیسم تخیلات پوچی بیش نبوده است . ما به این اشاره نمی کنیم که امپریالیستها و سرمایه دارن و سازمانهای جاسوسی و مزدورن آنها تا چه حد در این تنور یاس و ناامیدی هیزم می‌‌افکنند . فردی که چنین دورنمایی ندارد از امروز به فردا سقوط می‌کند . برای وی سرمایه داری پایان تاریخ است و پس از آن هیچ چیز دیگری نیست.تکامل تاریخ به پایان میرسد و لذا تمام تلاش وی نه‌ در جهت تغییر بنیادی اجتماع بلکه در جهت اصلاح آن است . اصلاحاتی که زندگی‌ وی را بهتر کند . پارلمان بورژوازی ، پلورالیسم ، تعدد احزاب ، پارلمانتاریسم و ... کلماتی‌ است که مرتب بر زبان می‌‌آورد و جار می‌‌زند که گویا با این داروهای تجربه شده کشنده می‌‌توان جامعه انسانی‌ را برپا کرد . البته جامعه سرمایه داری "انسانی‌".
سوسیالیسم برای این عده‌ معنی‌ ندارد . پس چگونه ممکن است که آنها افراد مبارزی از کار در آیند.کسی‌ که به تحول اعتقادی ندارد،کسی‌ که سکون را پذیرفته است فقط می‌‌تواند خود را برای سکون وفق دهد.این افراد در بهترین حالت خود مدافع جوامع سرمایه داری "دموکراسی های" غرب اند..تو گویی ممالک دیکتاتوری آمریکا لاتین و یا ایران و نظایر آنها از خانواده جوامع سرمایه داری نیستند. همین افراد در بدترین حالت خود هوادار رفسنجانی‌ و اصلاح طلبان دوم خردادی و نظایر آن میشوند و چرا که نشوند. آنها که وقتی‌ در اندیشه‌های خود به بطلان سوسیالیسم رسیده اند و مارکسیسم لنینیسم را پندارهای واهی دانسته اند و لذا به نقش انقلابی طبقه کارگر اعتقادی نداشته و وجود استثمار و حتا استعمار را نفی می‌‌کنند،چرا نباید از سرمایه داری حاکم در ایران دفاع نکنند.تمامیت انتقاد آنها را به رژیم سرمایه داری کنونی‌ ایران می‌توان در مجموعه‌ای از نق زدنها خلاصه کرد که آنهم بزودی رفع می‌‌گردد تا دیگر ملالی از ورشکستگان اصلاح طلبان دوم خردادی نداشته باشند...ادامه
۶۶٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹٣       

    از : آشنا ...

عنوان : ادامه...
برایان موریس ظاهرا خود را هوادار پر حرارت اندیشه‌های انقلابی کارل مارکس و جامعه نشان میدهد که گویا او در مانیفست حزب کمونیست و سایر آثار ارزشمندش نظیر برومر لوئی بناپارت و یا در جمعبندی از کمون پاریس ...ترسیم نموده.اما واقعیّت این است که برایان موریس نه‌ از نظر یک مارکسیست لنینیست بل از منظر یک لیبرال "چپ" یک هوادار دو آتشه "پلورالیسم بورژوازی و سیستم چند حزبی سیاسی" به مارکس می‌‌نگرد و با توسل به چماق شناخته شده "استبداد مطلق تک حزبی" به نفی دو انقلاب کبیر اکتبر شوروی و چین که دستاوردهای عظیمش در تاریخ بشریّت غیر قابل کتمان است می‌‌پردازد و از "دیکتاتورهایی" نظیر لنین و استالین و ... را در مقابل مارکس "دمکرات" قرار میدهد. غافل از اینکه هیچ مدعی مارکسیستی نمی‌تواند مدافع مارکس باشد اما از مبارزه طبقاتی فراتر نرود و به بسط آن تا استقرار دیکتاتوری پرولتاریا ، ساختمان سوسیالیسم و گذار به کمونیسم اعتقادی نداشته باشد . چنین کسانی‌ برای "بی‌ ضرر" کردن مارکس و مارکسیسم به میدان آمده اند . مارکس چون می‌دانست عده‌‌ای لیبرال مسلک ضدّ حزبی از کتاب مانیفست او سؤ استفاده خواهند کرد ، از همان آغاز با دور اندیشی‌ ژرفی نام مانیفست را مانیفست حزب کمونیست گذاشت و در همان کتاب نخستین گام بر سوسیالیسم را کسب قدرت سیاسی ، الغای مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و استقرار دوره اول کمونیسم یعنی‌ سوسیالیسم را بصورت درخشانی فرموله نمود . لنین با الهام از اندیشه مارکس در دوران دیگری دوران سرمایه داری انحصاری ، دوره امپریالیسم تئوری سوسیالیسم علمی‌ را بطور استادانه‌ای در عمل پیاده نمود و طبقه کارگر را تحت رهبری حزب کمونیست بلشویک به پیروزی بزرگ تاریخی‌ رسانید . حال باید از برایان موریس پرسید که اگر مارکس "دمکرات انسان گرا و سکولار" بجای لنین "غیر دمکرات" در دوره روسیه ۱۹۱۷ می‌‌زیست چه میکرد ، راه منشویکی را می‌‌پیمود ، راه رویزیونیستهایی نظیر کائوتسکی و یا راه اپوزیسیون کارگری ضدّ حزبیون و باکونیستهای آنارشیست را طی‌ میکرد ، ساختمان سوسیالیسم را با دستکش سفید بنا می‌‌کرد،جنگ کبیر ضدّ فاشیستی را با دعا و صلوات و بحث‌های روشنفکرانه و پلورالیستی و ترتسکیستی علیه هیتلر پیش می‌برد...؟ این روزها بی‌ ضرر کردن مارکس و مارکسیسم و بازگشت به او مد روز شده است.بی‌ ضرر کردن مارکس یعنی‌ حذف دیکتاتوری پرولتاریا و نفی حزب واحد کمونیست یعنی‌ فرمانده و مغز متفکر طبقه کارگر و انکار تمام دستاوردهای صد و پنجاه ساله کمونیستی جهانی و جز این نیست...ادامه دارد...
۶۶٣۷٣ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : نیرویی موثر در جهت بنیادی کردن عدالت اجتماعی در کشور
دوستانی از جفاهای رفته در حق مارکسیسم لنینیسم نوشته اند. نمی دانم، شاید حق با این دوستان باشد.
شوروی تحت لوای سوسیالیزم واقعا موجود را تجربه نکرده ام، اما از انسانهای منصف شنیده و خوانده ام، که طبقه کارگر و در مجموع انسان در آن اجتماع خود را آزاد و عددی حس نمی کرد، برایش تصمیم می گرفتند، و او بی حق اعتراض و چون و چرا مجبور به اطاعت بود، چرا که در اثر اعتراض، اگر سرنوشت دیگری پیدا نمی کرد، سر از تبعیدگاههای سیبری در می آورد.

‫سالهاست در طی سده اخیر همه اندیشمندان و فعالین چپ در ایران، در رأس جنبش‫ احقاق حقوق اجتماعی مردم ایران، از طریق مبارزه برای ایجاد عدالت اجتماعی بوده و هستند.
در این مسیر دو مشکل عمده مانع از ‫تبدیل شدن نیروهای چپ کشور به نیرویی، مستمر موثر، بوده است.
اول اینکه دورنمای تصویر شده از جانب این جنبش همواره از جای دیگری وارد شده، و در مقاطع مختلفی از تاریخ سده اخیر به تناوب شوروی، چین، کوبا، ویتنام و حالا اروپای غربی مدرن، به عنوان جوامعی خوب معرفی شده اند، این جوامع شاید در نوع خود و در برخی ملاحظات خوب هم باشند، اما مطالعه تاریخ سده اخیر کشورمان نشان می دهد، که الگوهای خوبی برای کشورمان نبوده و نیستند.
شرایط و مقتضیات اجتماعی کشور ما بگونه ای است، که مانند هر کشور دیگری وجود و مختصات خاص خودش را دارد.
که اگر جنبش چپ ایران بتواند بر مشکل اساسی دیگر خود، یعنی سانسور و خودسانسوری در لایه ها و اقشار مختلف خود فائق بیاید، و بدین طریق قدرت تحمل نظرات گوناگون را در پیکره خود ایجاد کند، در اثر برخورد و مباحثات سالم نظرات گوناگون جنبش چپ ایران خواهد توانست، در پیرو این قبیل بحثهای پرمحتوا به اتحادی مستمر بر اساس برنامه ای مشترک رسیده، و از این طریق به نیرویی موثر در جهت بنیادی کردن عدالت اجتماعی در کشور تبدیل شود
۶۶٣۶۹ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣۹٣       

    از : خواننده جویای حقیقت

عنوان : چرا پاسخ نمی دهند؟
این طیف از فدائیان سالهاست نظرات خود را درباره پاره مسائل بنیادی بیان می کنند. چرا دبیر اول یا مسئول شورا و یا کسی از رهبران سازمان با امضای سازمانی خود جواب نمی دهد؟ چرا همیشه باید آقای انصاری پاسخگو باشد؟ وهاب عزیز نباید خود را سپر بلا و پرده ساتر کند. فرخ نگهدار را رسانه های امپریالیستی بی سبب بزرگ نمی کنند. نمی گویم آدم آنهاست. ولی به قطع می گویم صدای امریکا و ... با پیش گشیدن فرخ قصد پیشبرد خط ضدیت با چپ ایران را تعقیب می کنند. دموکراسی یکی نیز پاسخگو بودن در برابر چنین موضوعاتی است. منتظر پاسخ مسئولین با با امضای سازمان یا مسئولیت سازمانی هستیم.
۶۶٣۶٨ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣۹٣       

    از : آشنا ...

عنوان : دفاع از مارکسیسم لنینیسم ...
امروزه بسیاری شاهدند که برخی‌ مدعیان هواداری از طبقه کارگر از راهی‌ که رفته اند و شاید از روز نخست به آن اعتقادی نداشته اند ، سراسیمه بر میگردند . در گذشته اگر بودند کسانیکه از مارکسیسم لنینیسم چون پذیرش مارکسیسم مد روز بود یک ذره نزول نمی کردند ، همان کسان امروز از مخالفان سرسخت مارکسیسم لنینیسم شده و با استفاده از منابع قدیم و جدید آنتی کمونیستی در نکوهش مارکسیسم لنینیسم سینه چاک میدهند . اینطور بنظر میرسد که فریادهای ناهنجار و گوشخراش آنها بیشتر از آنجهت است تا گذشته خود را تبرئه کنند . البته اینان از انتقاد به مارکس شروع نکرده اند . نخست به انتقاد از استالین پرداختند و سپس پای لنین را به میدان کشیدند و آنوقت کاسه کوزه‌ها را بر سر مارکس و انگلس خراب کردند و سر انجام دفاع از نظام "جاودانه" سرمایه داری را فراهم آوردند . برخی‌ از آنها هنوز هم که هنوز است خود را مارکسیسم جلوه میدهند ولی‌ مارکسیسم را از ماهیت انقلابی آن تهی کرده تا حد یک نظریه جالب که دیگر به تاریخ تعلق دارد و باید مایه‌ای برای مطالعات اندیشمندان و پژوهشهای علمی‌ باشد تنزیل میدهند . برای آنها مارکسیسم نیز مانند سایر کتب نگهداری شده در کتابخانهاست و بدرد محققها می‌خورد . تحقیق آنها نیز در مارکسیسم نه‌ برای آن است که از آن اسلحه ایدئولوژیک و انقلابی برای بسیج طبقه کارگر بسازند ، بلکه بیشتر به آن خاطر است که در مارکسیسم مطالبی در رّد آن پیدا کرده و در حالیکه از ریش مارکس تعریف میکنند مغز وی را مورد حمله قرار میدهند... اگر چاپ شود ادامه خواهد داشت.
۶۶٣۶۱ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣۹٣       

    از : ح ع

عنوان : کدام سوسیالیسم
جناب آقای انصاری میگویند سیمایی که رفقای داخل کشور از سازمان ارائه میدهند منصفانه نیست و سازمان همچنان معتقد به سوسیالیسم است و ....... شما خوب میدانید مراد دوستان داخل کشور از سوسیالیسم کدام است ،و یقینا سوسیالیسمی نیست که سوسیال دمکراتها ،ضدکمونیستها،چپ های براه راست هدایت شده وطیف های متنوع وگوناگون دیگری که همگی مدعی اند به آن باوردارند. آقای وهاب انصاری که امیدوارم از "انصار نگهدار" نباشند ،میگویند اخراج نگهدار موجب انشعاب دیگری در سازمان خواهد شد واز برنامه های سیاسی و خط مشی های گوناگون و متنوع در سازمان دفاع میکنند اما این موضوع مهم را در نظر نمیگیرند که اگر هرکس بخواهد برخلاف نظر رسمی یک سازمان در تریبونهای عمومی و گسترده موضعگیری کرده و اغتشاش آفرینی کند، آن سازمان دیگر به یک جبهه ویا انجمن بیشتر شباهت خواهد داشت تا.....در ضمن توجه داشته باشید که رفقای داخل کشور دراین مصاحبه از سازمان میخواهند که با طیف راستی که درآن لانه کرده و "نگهدار" نماد بارز آن است مرزبندی صریح و روشن بعمل آورد و نباید این مهم را به موضوع اخراج شخص "نگهدار" فرو کاهید.
۶۶٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : رادیکالیزم در ذات و نهایت خود همواره نافی اجازه حضور افکار و نظرات گوناگون
‫ضمن استقبال از گفتگوهایی از این دست که به طرح علنی مسائل و مشکلات می پردازد. لازم دیدم، که به دو نکته مهم آمده در این گفته بپردازم.

وقتی به پلورالیزم یا اجازه حضور افکار متفاوت، و وجود مبرم آن در جامعه و در سازمان خود معترفیم، سخن گفتن از «...بدنه...رادیکالتر از خود سازمان...» بی معناست. رادیکالیزم در ذات و نهایت خود همواره نافی اجازه حضور افکار و نظرات گوناگون شده و میشود. عبارت، بدنه رادیکالتر از خود سازمان، را با توجه به مفاهیم دیگر آمده در گفتگو، میتوان نتیجه تخطی سازمان فدائیان اکثریت از آرمانهای اولیه جنبش فدائی تصور کرد، که در این صورت لازم بود، دوست مصاحبه شونده، مثالهایی عینی در باره این قسم‫ اشکالات طرح می کرد.

در جایی از متن گفتگو درج شده، «...کدام وحدت؟...» ضمن پیوستن به این سئوال اساسی دوست مصاحبه شونده. میخواهم اضافه کنم. طرحی به نام، وحدت بزرگ چپ، از آغاز خود بر پایه ای رویاگونه استوار شد. به بیان دیگر وقتی سخن از وحدت میشود، یکی و واحد شدن تجلی یافته و در دستور قرار ی گیرد. با توجه به وجود آراء، نظرات و افکار متفاوت در جنبش فدائی و نیز جنبش چپ در ایران، واحد شدن نه تنها ممکن نیست، بل ‫محال قطعی است.

‫اگر مباحث مربوط به تشکل بزرگ چپ ایران، بر پایه و اساس اتحاد ریخته شده بود‫، شاید به گمان قریب به یقین، امروز اتحادی مستحکم بر پایه برنامه ای مدون و مشترک داشتیم. و نیروهای مختلف چپ میتوانستند با اتکاء و وفاداری به برنامه مشترک، در ‫تلاشی مشترک، و به جای دویدن مستمر و بی نتیجه به دنبال واسطه ها، به نیرویی موثر در راه به ثمر رساندن و برقراری آزادی و عدالت اجتماعی در کشور تبدیل شوند.
۶۶٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : جویندگان نام و ماجراجویان
انواعی از حکومتگری:مستبدی را در خود می پروراند و چیرگی وی را بر جامعه آسان می کندو تقویت خوی استبداد ی وچیرگیِ کامل بر جامعه ، مستبد را به سمتی می برد که بر خلاف خواسته های مردم، روشهایی ویرانگر و چپاولگرانه را بر سرزمین زیر چیرگیش تحمیل می کند و درآن سرزمین قطعا"! مردمانی پیشرو برای تغییر شرایط، پیشگام می شوند.اما تجربیات تاریخی ،گویای اینست:گروهی ازاین پیش روان وپیشگامان با بر گزیدن ایده لوژی هایی،خود خورنده و محو کنندهءنیرو های بالنده آن جامعه و سر زمین می شوند ، نیرو هایی که می بایست می ماندند و بالندگی های فردی و خلاقیتهایشان را نمایان و تحقق می بخشیدند وبا ارائه یافتگانشان، گروهی از مردمان سرزمینشان را هدایت گر و پذیرش گر ؛ آزادی خواهی و دمکراسی خواهی شوند.اما در نوباوگیِ اندیشه ایِ خود ، محو شدند و کالبد بی اندیشه آنان ، افتخار آفرینِ گروهی از وراث تشکیلاتیشان و هم ایده لوژیشان شده اند. اما گروهی از آن ماندگانِ پیشرو و پیشگام، گذر روزگار و شکستهای سخت و پرپر شدن بسیاری از یارانشان، آنان را بر این می دارد که تأمل بر گذشته کنند، و راهکار رفته شده را باز بینند. در این باز بینی قطعا"!شکیاتی در مبانی راهکار رفته ، ایجاد خواهد شد!. در نهایت پیشروندگان و پیشگامانِ مسئولیت پذیر با شهامت ، تجدیدنظر را در راهکارهای خواهند دید!. وراهکاری دیگر بر خواهند گزید! تا دگر بار، مسئولیتِ روندگانِ پرپر شده بر دوش آنان سنگینی نکند!.این نکته ایست : که هر جوینده نام وماجراجو باید در نظر داشته باشد!.
۶۶٣۵٣ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹٣       

    از : کیا

عنوان : " اگر می خواهیم تاریخی بر سنگ قبرمان حک شود، ناگزیر از اتحاد هستیم. "
مصاحبه یی مناسب و زیبا که نسبتا واقعیت را تشریح می‌کند و راه مبارزه را نشان می‌دهد.

حساسیت روی جناح "نگهدار" را می‌توان " تجدید نظر" کرد !، چون سیستم تشکیلاتی

زیبای عنوان شده‌ از طرف شما این طیف را در یک " حلقه " ، در فراکسینها ، یا فرمهای دیگر "دمکرات" ،...‌ها انتقال می‌دهد!

موفق باشید!
۶۶٣۵۲ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹٣       

    از : بهروز الف

عنوان : چند نکته
جای بسی تشکر هست که مسئولین سایت اخبار روز با اینکه از نظر برنامه ای و فکری با جمعی که خود را بخش داخل کشور مینامد ندارند، این مصاحبه را انجام داده که در نوع خود شاید بی نظیر باشد. با اجازه میخواهم چند نکته را مطرح کنم شاید ارزش فکر کردن درباره اش مفید و موثر باشد.
۱. ادامه راه و فکر یک جریان، جمع، تشکل و ... تنها حمل کردن نام آن جریان نیست بل ادامه کاری آن راه و روش همراه با نقد سازنده برای عدم تکرار اشتباهات هست. زنده یاد رفیق حمید اشرف در گفتگو هایی که با زنده یاد تقی شهرام داشت، از او میپرسد شما که تغییر عقیده دادید و دیگر فکر و راه و روش آن سازمان را قبول نداشتید بهتر میبود که تشکیلات خود با نام جدید خود برپا میکردید تا مسائل بوجود آمده رخ نمیداد (در این مضمون) سالها بعد و تا کنون شاهد نبودیم و نیستیم که افراد (بخصوص رهبران) کلیه بخش های فدایی به چنین بلوغ فکری ای رسیده باشند و آن راه و روش را قبول داشته و به آن عمل کنند. بخوبی آگاهم و آگاهیم که در درون سازمان اکثریت همه جور افراد پیدا میشود و این نه حاکی از بلوغ فکری و قبول تفاوت عقاید و دمکراسی درون سازمانی بل تبدیل یک سازمان سیاسی به یک کلوب تفریحات سالم هست. هر سازمان سیاسی ای در تاریخ بشریت جدا از محل جغرافیایی آن دارای یک برنامه و راه و روش بود و در آن گام برمیدارد بغییر از سازمان اکثریت که از مقلد امام گرفته که ساعت ها در صف میایستد و به هرچه فکر و اندیشه هست توهین میکند تا به یک جنایتکار رای بدهد و سعی در ادامه عمر رژیم جهل و جنون و جنایت دار تا کسانی که هم پیمانه خلبانی که رفقا حمید اشرف و یارانش را کلوله باران کرد و تا کسانی که حداقل در حرف طرفدار سوسیالیسم هستند. این بل بشوری نه حاکی از آگاهی که به سخره گرفتن فکر و اندیشه و عمل سیاسی هست.
۲. من تمامی نوشته ها و اعلامیه های بخش داخل سازمان اکثریت را خوانده ام ولی تا کنون برایم مشخص نشده که این رفقا چرا اینقدر اصرار دارند که خود را به سازمانی مربوط بدانند که فرسنگ ها با آن فاصله دارند. آیا اضافه شدن یک سازمان فدایی کاری هست عجیب و ناشدنی؟ اینان کدامیک از راه، روش، فکر و یا عملکرد سازمان اکثریت را قبول دارند که اینهمه اصرار در مانده گاری در کنار آنها را دارند. آیا بهتر نیست بجای این همه پافشاری و اتلاف وقت، به سازماندهی خود و شروع به حرکتی کردن بپردازند؟
۳. گفته شده که وحدت سازمان اکثریت و اتحاد فداییان شدنی هست و منطقن این وحدت انجام خواهد گرفت. اما، گفته نمیشود که اکثریت کسانی که در سازمان اتحاد فداییان خواهان یکی شدن هستند، عملا سالها از اعضای حتی رده بالای سازمان اکثریت بودند. در واقع جدا شدن آنها از اکثریت زیر سوال هست تا خوشحالی از وحدت آنها. آن تعدادی که خواهان یکی شدن نبوده و نیستند، عملا یا کنار رفته اند یا منفعل شده اند. جملگی آگاهیم که انشعاب اقلیت و اکثریت نه بر مبنای حلاجی راه و روش و اندیشه که بر سر حمایت و یا عدم حمایت از رژیم خونخوار اسلامی بود. بسیاری از کسانی که به اقلیت پیوستند و در رده بالای سازمانی قرار گرفتند ابدا تفاوت فکری و راه و روش سازمانی متفاوتی با افراد بالایی اکثریت نداشتند بل تنها و تنها برایشان ننگ بود که از این جانوران مادون انسان حمایت کنند. بهمین خاطر در همان قدم اول مبارزه حدایی خود را اعلام کردند. در نتیجه وحدت این دوسازمان در واقع نه وحدت بل بازکشت بسوی همدیگر هست. وحدت حتی بخش کوچکی از جناح های اقلیت با بخش کوچکی از اکثریت شکفت انگیز خواهد بود و این نه بخاطر "کینه قدیمی" بل بخاطر صد ها زخمی هست که بر جان و روان وارد آمده و چه جان های زلالی که به خاک ننشسته
۶۶٣۵۱ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹٣       

    از : وهاب انصاری

عنوان : سخنی با رفقای داخل
تشکر از اخبار روز و رفقای داخل برای انجام این مصاحبه، که نقطه نظرات رفقا را برای خوانندگان و فداییان روشنی بخشیده است.
از نظر من رفقای داخل، تصویری که از تحولات سیاسی و بویژه برنامه ایی سازمان فداییان خلق ابران اکثریت ارایه میدهند، منصفانه نیست. سازمان در برنامه خود تاکید دارد، که طرفدار سوسیالیسم است و در مبارزه طبقاتی در کنار نیروی کار علیه سرمایه است. البته برنامه سازمان به زعم خود، در عین حال بر تحولات جهانی چپ چشم نپوشیده و از شکستها درس گرفته است. اما مهمترین ماندگاری سازمان پایبندی آن به آرمان سوسیالیسم و عدالت اجتماعی که بر بستر تحولات دمکراتیک و مبارزات طبقاتی زحمتکشان متحقق خواهد شد، است. همه اینها در برنامه مصوب کنگره اخیر سازمان با رای بالایی تصویب شده است.
تحولات دمکراتیک را سازمان هم برای خود و هم برای جامعه ایران میخواهد، که أولی تا حدود زیادی متحقق شده است، اما برای دومی مبارزه همچنان ادامه دارد.
در باره ارتباطات و تنگناها و موانع خود رفقا بدرستی آنها را بیان کرده اند،
در باره پروژه وحدتی که هم اکنون در جریان است. هم نظری و دغدغه خاطر مشترک بین رفقای داخل و بخشی از اعضای فعال سازمان فداییان خلق اکثریت وجود دارد. پیشنهادهای آلترناتیوها برأی پروژه وحدت فعلی هم کمابیش مشترک است، که میتواند با هم فکری بیشتر عین هم باشد، اختلاف أساسی در بین نیست. امید که کنگره آتی سازمان بتواند، تصمیماتی درست و منطقی در این راستا اتخاذ نماید.
در مورد اخراج ها باید بیشتر با هم بحث بکنیم، یکی از مبانی تحول چپ، پذیرش تنوع در درون خود و در جامعه است. اگر امتداد نظرات رفیق فرخ نگهدار را در داخل (بخشی از فداییان) ببینیم، آنگاه اخراج نماد یک فکر و نظر هیچ چیزی به جز تسویه بخشی از سازمان یا در بهترین حالت انشعابی دیگر نخواهد بود. مگر اینکه رفقا به این نتیجه رسیده باشند، مباحث سیاسی و برنامه ایی با طیف های سازمان و تاثیرگذاری بر یکدیگر به پایان خود رسیده است. تجربه نشان داده است، که اخراج و انشعابهای زودرس نه تنها مشگل را حل نکرده است، بلکه اختلافات و مباحث سیاسی در اشکال دیگر بازتولید شده است. پذیرش تنوع برنامه ایی و سیاسی در چارچوب چپ برای همه طیفهای سازمان میتواند، در حفظ و قوام سازمان مثبت و سازنده باشد، تا اخراج.
من بدون آنکه اهمیت اختلافات سیاسی را کم کنم. که میتواند در مقاطعی در کوران مبارزه در احزاب جدی و معطوف به پایگاه اجتماعی حتی به انشعاب هم منجر شود. از نظر من بر مبنای اختلافات صرف سیاسی نمیتوان انشعاب یا اخراج کرد. چپ و حزب چپ باید با برنامه اش و سمت گیری اجتماعی اش تعریف و تعیین جایگاه بکند. در این چارچوپ باید تنوع را در درون حزب چپ پذیرفت و از آن استقبال کرد. همانقدر که نمیتوان با طیف غیر چپ، حتی با سیاستهای مشترک نمیتوان فعالیت حزبی مشترک کرد.
۶۶٣۴۶ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣۹٣