یک شب به زادگاهم باز خواهم گشت - مجید نفیسی

نظرات دیگران
  
    از : البرز

عنوان : ستارگان در روز ناپیدایند
‫ سخنی در وصف خورشیدِ گرما بخش یک روز خوش بهاری، که مادر دست انداخته بر شانه همسر، همراه با کودک خود در باغی ‫مملو از شادی، همراه دیگر مادران، همسران و کودکان شاغلند به شادی، شادیهای بی هراس، شادیهای واقعی.

‫نام این باغ دیگر پارک نیست، باغ تحرک است و شادی. در خنده های شادمانانه مردم این باغ، نشانی از هراس و اندوه نیست. در این، و بر این باغ زندگی حاکم است و شادی.

‫بازگشت واژه ای دو پهلو،
‫پهلویی مملو از عشق،
و ‫پهلوی دگر، مملو از تبعیض.

‫بازگشتن به عشق،
‫بازگشتن به آنچه گذشت نیست.

‫بازگشتن به عشق،
‫آغازی پس از گسست اجباری است.

‫بازگشت در شب مناسب نی،
‫چه آن ستارگان، ستارگان ما نی.

‫ستارگان در روز ناپیدایند،
‫در درخشش خورشید کم پیدایند.

خورشید محل تجمع، ‫محل صدا،
‫محل آمیختن، محل ترکیب
‫محل طلوع، محل ناپیدایی زاویه های کور

البرز
۶۶۵۷٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹٣