یک شب به زادگاهم باز خواهم گشت
مجید نفیسی
•
یک شب به زادگاهم باز خواهم گشت
برای چیدن ستاره ها
از روی بامِ خانه ام.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۱ بهمن ۱٣۹٣ -
٣۱ ژانويه ۲۰۱۵
یک شب به زادگاهم باز خواهم گشت
برای چیدن ستاره ها
از روی بامِ خانه ام.
پدر می گوید: "نگاه کن، آنجا!
هفت برادران* را نمی بینی؟"
من دستهایم را دراز می کنم
و به شمشیرهای برهنه شان دست می کشم.
آنگاه جنگِ شبانه آغاز می شود.
ما اژدهای ماهخوار را می رانیم
و در گوشه های تاریکِ آسمان
گُلمیخ های ستاره می کاریم.
در بامداد، مادر می گوید:"نگاه کن،
آنجا! دو خواهران* را نمی بینی؟"
من دستهایم را دراز می کنم
و به کوزه های آبشان دست می کشم.
آنها پیام آورِ ابرهای بارانخیزند
و با برآمدنِ آفتاب ناپدید می شوند.
برادرانم! خواهرانم!
یک شب به زادگاهم باز خواهم گشت
تا در زیر آسمانِ کودکیَم
ستارگانِ خود را بازیابم.
۱۴ ژوئن ۲۰۰۵
*- "پروین" یا "ثریا".
*- "تیر" یا "شَعرای یمانی"
|