یونان آزمایشگاهی دیگر برای دموکراسی بورژوایی - مسعود امیدی

نظرات دیگران
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : عدالت چماقی و دمکراسی چماقی
وقتی نوشتار های جناب مسعود امیدی را مطالعه کنیم در آنان نوعی عدالت جویی چماقی مشاهده می شود. در رابطه با نوشتاری از ایشان تحت نام«در باره ساختمان سوسیالیسم و تجربه اتحاد شوروی» که در قسمت دیدگاه انتشار یافت. نظری از اینجانب تحت نام « دینکاران و مومنین به اندیشه های زمینی با ذهنیت بیمارگونه» که برخوردی با نوع تفکر امثال ایشان بوده منتشر شد. در اینجا به مفهوم دمکراسی از نظر ایشان و امثال ایشان پرداخته می شود. از نوشتار ایشان بر می آید که بر قراری عدالت اجتماعی در جامعه فقط به یک روش انجام می پذیرد و آنهم روشی است که می توان آنرا دمکراسیِ چماقی نام نهاد که ابزار آن هم خیلی ساده است و روش آن هم بسیار سهلتر، یا بقول بعضی ها"مانیفست"آن خیلی جمع و جور است. که آن هم چنین است: یک ایده لوژی باید بسازیم آنهم بر اساس ایده ای که آنرا با ترفندهای مختلف، یک دیدگاه صد در صد علمی بنامیم. و گروهی را به آن سخت وفادار کنیم و سپس به هر کدام از وفاداران یک چماق بدهیم و به چماقداران بگوئیم این چماق را بر سر هر کس که با راه شما مخالف است بکوبید و به آنان بگوید : ای نوکران بورژوازی ،ای نوکران لیبرالیسم و نولیبرالیسم و کهنه لیبرالیسم و..... شما که مارا در یک دمکراسیِ بدون انتخابات که خودمان تشخیص داده ایم بقدرت برسیم به قدرت رساندید! وحال که می خواهیم راه سعادت را برایتان هموار کنیم،می گوئید نمی خواهیم . پس اول باید کلی از شما را چماق باران کنیم ؛وچنانچه در این چماق باران چند میلیون از شما ، از بین رفت چندان اهمیت نخواهد داشت بعدا" هدف وسیله را توجیه می کندتا ما بتوانیم به عدالت اجتماعی برسیم. چنانچه نرسیدیم ،به........ در دمکراسیِ چماقی خودمان راه بعدی را هموار می کنیم. درود بر دمکراسی چماقی با هوادارانی چماق بدست با ایده لوژی بر خاسته از اندیشه ای صد در صد علمی.
۶۹۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۴       

    از : مهران ارغنون

عنوان : با کدام نیت و چگونه از سازوکار دموکراسی باید استفاده نمود؟
این روزها موضوع یونان و موضوع توافق هسته ای از داغترین اتفاقات مطرح در جهان بودند که بیشترین خبر رسانی،تحلیل و تفسیر حول آنها صورت می گرفت. در هردو مورد اسلوب برخورد طرفین برای پیشبرد دیدگاه هایشان غیر خشونت آمیز و از طریق مذاکره بود .نتیجه ای که از مذاکرات تیم مذاکره کننده ی ایرانی و نمایندگان ۱+۵ به دست آمد به استناد ادعاهای تمام طرفین مذاکره و اظهار نظر بسیاری از آگاهان سیاسی ،در بردارنده امتیاز برای طرفین مذاکره یا در واقع برد_برد بود که قاعدتا نمی تواند باعث خوشحالی مردمی که سایهء جنگ بالای سرشان بود و عوارض تحریمهای اقتصادی کمرشکن زندگی روزمره ی آنان را با سختی مواجه کرده است ،نباشد.این که آثار چنین نتیجه ای در کشورئان الزاما به این معنی تلقی شود که گویا از این به بعد این جامعه گلستان خواهد شد و به همهء مشکلاتش نقطهء پایان گذاشته خواهد شد طبیعتا دور از واقع بینی سیاسی است .اما در مورد یونان که مدتهاست خبر بدهیهای نجومی اش به اتحادیهء اروپا و داستان عدم توانایی این کشور برای بازپرداخت این وامها که از طرف تروئیکا به شکلی غیر منصفانه به مردم یونان تحمیل شده است،به طرق مختلف شنیده می شود به نوعی همدردی گروههای عدالتخواه و مترقی را با مردم یونان در راستای مخالفت با سیاست ریاضت اقتصادی برانگیخته است ،همانگونه که مخالفت این گروهها را با سیاست های نئولیبرالی حاکمان ایالات متحده با جنبش وال استریت و یا همانگونه که برعلیه عوض کردن نقشهء خاورمیانه برانگیخته بود.سیاست سیریزا در برخورد با تروئیکا به گواه حجم وسیعی ازمقالات ،ویدئوها ،سخنرانی ها مورد استقبال نه تنها اقشار وسیعی از مردم یونان بلکه مردم سراسر جهان قرار گرفت و با پیشنهاد برگذاری رفراندوم ، این حمایتها ، به اوج خود رسید.علیرغم ریسکی که در این رفراندوم، سیریزا را تهدید می کرد ،خوشبختانه نتیجهء رفراندوم هم "نه بزرگی" به سیاست ریاضت اقتصادی پیشنهادی تروئیکا بود.ناگفته نماند که در تمام طول این مدت هرگز سیریزا ،خارج شدن از منطقهء یورو را جزء مطالباتش مطرح نکرد وحتی بعد از آنکه ۶۲ درصد رای ددهندگان به "ریاضت اقتصادی" نه ،گفتند، بازهم تسیپراس ادعا کرد که حالا با دستان پر به اتحادیهء اروپا مراجعه می کند تا به آنها بقبولاند که در سیاستشان تجدید نظر کنند .سخنرانی تسیپراس و برخوردش با نمایندهء آلمان فوق العاده شوق برانگیزبود .بعد از آنهم آنچه را که علی رغم میلش می پذیرد بر اساس رای نمایندگان مجلس است. وی در همانحال می گوید من هم چلیل بسته ای را قبول ندارم ولی اتحادیه ی اروپا رای مردم یونان را نادیده گرفته و راه دیگری پیش ما نمی گذارد. یعنی خیلی شفاف با موکلینش در میان می گذارد. مگر تمام اینها استفاده از ساز و کار دموکراسی نیست؟ آیا دموکراسی همیشه باید بهترین نتیجه را به همراه داشته باشد؟ اگر اینطور نباشد ،باید به این نتیجه رسید که دموکراسی موضوع بدرد نخوری است؟ خوب حالا که به قول نویسنده ،دموکراسی همه خلقی (بورژوایی) توزرد از آب در آمده،و اینهمه معایب را دارد که برشمرده می شود،ایکاش ایشان به خودشان زحمت می دادند و می فرمودند که که اگرنمایندهء دموکراسی سوسیالیستی که حتما چپ محافظه کار مورد نظر نویسنده که با سیریزا همکاری می کند،نیست ،(احتمالا منظور، حرب کمونیست یونان است) رهبری جنبش را به دست می گرفت ،چه کاری انجام می داد؟ "کمون آتن" ایجاد می کردند؟ (ضمن این که می تواند این سوال مطرح شود که اساسا چرا این حزب فاقد چنین موقعیتی است؟) قابل توجه است که حزب کمونیست یونان در کنار نیروهای راست افراطی در مخالفت با سیریزا عملا به نوعی همه پرسی را تحریم کرد (نه_نه) ولی وقتی رای بالای موافقان سیریزا را دید در شادی مردم شرکت کرد.حضور چیزی حدود ۱۲ هزار نفر از حقوق بگیران یونان جلوی پارلمان ،به منظور گوشزد کردن به نمایندگان مجلس که بستهء ریاضتی را تایید نکنند از زاویه ای غرور انگیز است ولی پرتاب کردن کوکتل مولوتف و ادامهء چنین روندی پای نظامیان را به میان نخواهد کشید و احتمال سرکوب خشن مردم و برگشت یونان به دوره ی حاکمیت سرهنگان را در شرایط نبود آلترناتیو دیگری به جز سیریزا ،محتمل نمی کند؟ با توجه به همهء اینهاست که قضاوت در مورد اتفاقات یونان باید با صبر و حوصله ی بیشتری صورت گیرد.علیرغم این که تقریبا اکثرث هم حزبی های تسیپراس در مجلس به سومین بستهء ریاضت اقتصادی پیشنهادی ،در مجلس رای نداده است ،ولی با اینهمه پیروزی سیریزا بدرستی همچون یک زلزله سیاسی در اروپای لیبرال تعبیر شده است. زلزله ای که برخی مایلند آن را آغاز فروپاشی اتحادیه اروپا بدانند یا تا آن مرز به پیش برند. با اینحال خواسته سیریزا و راهبرد و استراتژی جبهه چپ اروپایی چنین نیست. برعکس جبهه چپ اروپا خواهان حفظ اتحادیه اروپا و تغییر سمتگیری آن است. از نظر جبهه چپ اروپایی مسئله آن نیست که با پیروزی سیریزا یونان را منزوی و از اتحادیه اروپا یا منطقه یورو بیرون کرد، برعکس مسئله حفظ یونان در این اتحادیه و مبارزه برای تغییر سمت آن و بهره گیری از پیروزی سیریزا برای پیروزی احزاب چپ در سراسر این اتحادیه است .حضور یونان چپگرا در اتحادیه اروپا به معنای تداوم بحران در سمتگیری این اتحادیه است. سیاست رهبری اروپا از این پس برهم زدن و تخریب هرچه بیشتر وضع زندگی مردم یونان است که شهامت به چالش کشیدن رهبران دست راستی و سرمایه‌داران حاکم بر اتحادیه اروپا را یافته اند. هدف آنها ضمنا ایجاد نارضایتی و سرنگون کردن دولت یونان و در غیراینصورت اخراج این کشور از اتحادیه اروپا است. اکنون همه چیز بستگی به این دارد که دولت این کشور بتواند مردم یونان را به اهمیت این توافق و ضرورت حفظ این کشور در چارچوب اتحادیه اروپا قانع کند. چپی که محافظه کار نیست و درعین حال دموکرات است باید این استعداد را داشته باشد که بتواند بخوبی از ساز و کار دموکراسی (حتی دموکراسی بورژوایی) در راستای کمک به واقعبینی و خودمدیریتی "مردم بسیارگونه" استفاده کند نه همسویی با راست ترین محافل سرمایه داری.
۶۹۲۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۴