از : masoud memar
عنوان : در ادامه نوشته قبلی
همانطور که در کامنت قبلی این امر بدیهی را نوشتم که بنابه اصول دیکتاتوری * هیچ نهاد مدنی قدرتمند ومستقل و دموکرات وجود ندارد * که قادر باشند شیرازه جامعه را در خلأ دیکتاتوری حفظ کند باید پرسید که چرا برخی از قدرتهای جهانی شروع به حذف دیکتاتورها یکی بعد از دیگری کردند که زمانی خود در بقدرت رسیدنشان نقش کلیدی داشتند ؟
۷۱٣۱۲ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : پیک را پوک کردن
یادی از نامه نگاری های دوران شباب که گاهی وقتها چنین می شد:آن پیک رسان در پی آن می شد که میانه را شکراب کند آنگاه رندانه پیک را پوک می کرد. بلی!جناب کریمی ارجمند باید سپاسگزار بود از پاسخگوئیت!. نکاتی دیگر، در نظراتی دیگر،ارسال گردید ،آنان در ، گیروبندهای فنی، قفل بند شدندو شاید(شوخی همیشه نمی شود جدی بود) تأمینات چیان، ممیزی کنانشان را مجبور به ممیزی کردند. همچون سانسور چیان مدرن که سانسوری می کنند یا گلوگاهداران گلوگاه داری می کنند. با آرزوی بهروزی برای شمای بزرگوار.
۷۱۲۹٨ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : در زمینه اتحاد برای مبارزه...
آقای کریمی گرامی، ضمن تشکر از توجه ات به نظرم، لازم می بینم، که در رابطه با یک مطلب توضیحی مختصر بنویسم. آنجا که شما می نویسی؛ «...اما حتی آرزویم کم دامنه تر از تست! به همین هم که اپوزیسیون دمکرات بتواند با یک گفتمان دمکراتیک و برنامه- محور برآمد کند و موفق شود که حول فقط چند محور مشخص مقتضی عبور از استبداد دینی مخرب کنونی متحدانه عمل کند راضی هستم...» چنین به نظر می رسد، که از نظرگاهِ شما، من فردی بلندپروازم.
البته باید بگویم، که بلندپروازی معقول را یکی از خصایص لازم برای یک فعال سیاسی ارزیابی و خطا نمیدانم.
در زمینه اتحاد برای مبارزه علیه استبداد حاکم، تأکیداتِ من بی شباهت به تأکیدات شما نیست. با این تفاوت که غالبِ نیروهای چپ در سمتِ پیشبرد طرحی به نام وحدت صف بسته اند، اما من جزء معدود کسانی هستم، که وحدت در طیف چپ کشور را، بلندپروازیی نامعقول دانسته، و در عوض راهِ اتحاد بر سر فراگیرترین اشتراکات را پیشنهاد می کنم.
اتحاد بر سر فراگیرترین اشتراکات، علاوه بر در دسترس فوری قرار داشتن برای هر یک و همه ی نیروهای چپ کشور، حائز این ویژگی است که، با شکستن دیوار یخی موجود بین نیروها، و آغاز فعالیت مشترک، چپ سنتی و نو کشور، در خیابانِ بزرگ اتحاد کشور در حال گفتگوی مستقیم و بی تشنج قرار می گیرند.
۷۱۲۷۲ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : کاش چند جمله ای در باره ی آن "معضلات" می نوشتی
مشتری بی پول گرامی، از ساخت جملاتت احساس می کنم، برای کشور و هموطنانت ارج و ارزش قائلی. من، هم شما، و هم، هر هموطن دیگرم را جدی می گیرم.
کاش می نوشتی، چرا بعضی از نظرات را "چاپلوسی" میدانی. و مقصودت از "یک تصویر واقعی از جامعه" چیست.
وقتی می نویسی "ببینید مخالفان جدی در داخل کدام معضلات را طرح می کنند" نشان از آن دارد، که میدانی معضلات واقعی کدامند، و کاش چند جمله ای در باره ی آن "معضلات" می نوشتی.
۷۱۲۶۹ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۴
|
از : بهزاد کریمی
عنوان : نکاتی چند
۱. فریدون احمدی گرامی، ممنون از حسن نظرتان. بیا و با ماندن بر همین طنز گویی صمیمانه ات، مرا بخاطر "طنازی" های گستاخانه در نوشته ببخشا! عزیز، حقیقت اینست که من حتی در جدی ترین نوشتههایم هم عاجز از مهار احساساتم هستم! خود نیز البته واقفم که، با یک چنین رویکری توامان مرتکب حسن و عیب می شوم. با اینهمه اما، آگاهانه برآنم که چنین عیبی را با چنان حسنی باید تاق زد تا نگذاشت که روح یک نوشته، دچار از خود بیگانگی در رابطه با روح نویسنده بشود! "کوتاه نویسی نیز البته هنر بزرگی است و لابد من عهد عتیقی از آن کم بهره، اما منطقاً این هم است که پهنا و درازای یک نوشته، بیش و پیش از همه تابعی است از محتوی آن و لذا، حجم هر نوشته را باید که متناسب با درونمایه آن اندازه گرفت. زنده باشی.
۲. امیر ایرانی گرامی، سپاسگزار توجهات شما هستم. حد وزن اپوزیسیون دمکرات سوریه و کاهش دردمندانه وزن آن در چالش عمومی ضد رژیم اسد، فقط گوشه و رنگی از تابلوی بحران سوریه است و نه بیش. اساس آن نوشته، بر مبنای تز "عمق استراتژیک" بود که حرف دوم مورد اشاره در کامنت شما نیز به همین بر می گردد و پس، در همین نکته گرهی می مانیم . از جابجای آن نوشته به روشنی می توان دریافت که حرف اصلی اش، ضرورت مخالفت است با تولید "عمق استراتژیک" با هر فکر و تزی از این دست و توسط هر دولتی هم که بخواهد عنوان شود. من، هم با امپریالیسم غربی و روسیاش مخالفم و هم نوع اسلامی و شیعی آن. نکته محوری اینست که معلوم شود که در قبال چنین تزی، انتخاب جریان دمکرات و ملی ایران کدامست: آیا حتی در آن شرایطی که دیگران بخواهند "عمق استراتژیک" بسازند - که عملاً نیز می سازند- حکومت در ایران - و هر حکومتی هم که بخواهد باشد- می باید برود پای تولید برنامه متنقابلی از همین دست یا که باید پیگیرانه و استوار، خواهنده و مجری رویکرد توافقات منطقهایی و جهانی باشد؛ و طبعاً توافق بر پایه منافع متقابل و چونان آلترناتیو در برابر هر نوع فکر و استراتژی مبتنی بر تولید و تاسیس "عمق استراتژیک"؟ عزیز، دغدغه ما که نمی تواند و نباید بگونه تقلیل گرایانه فقط متوجه نوع کنونی "عمق استراتژیک" جمهوری اسلامی باشد. مخالفت ما، در اساس می باید که عمق و جوهر این تز را هدف خود قرار دهد. در همین رابطه هم است که انجام وظیفه مقدم ومشخص اپوزیسیون دمکرات ایرانی حکومت جمهوری اسلامی، از مخالفت مشخص آن با "عمق استراتژیک" سازی حکومت حاکم بر کشورش می گذرد و نه از دالان تنگ این فکر و خیال که چون دیگران در کار "عمق" هستند پس ما نیز باید "عمق" برویم! اگر جز این باشد، در آن صورت پرسیدنی است که دیگرچه جای یقه گیری برنامهایی و راهبردی جمهوری اسلامی؟! و در چنین حالتی، دیگر ناگزیریم به محدود شدن و ماندن فقط و فقط در توصیه کردن ها به ولی فقیه برای اندکی نرم تر کردن رفتارش در "عمق استراتژیک" سازی! من می پذیرم که رفسنجانی، عاقل مرد جمهوری اسلامی است و بسیار بیشتر از بقیه حکومتی ها دورترها را می بیند و بهمین دلیل نیز اپوزیسیون دچار خطا خواهد شد هرگاه که نخواهد امکانات ناشی از وجود یک چنین عقلی در این حکومت دیوانه را وارد سیاست خود نکند. در همانحال اما، پر خطا تر و بکلی از خود بیگانه تر عمل خواهد کرد هرگاه که همین رجل عاقل را بیرون از تز "عمق استراتژیک" جمهوری اسلامی ببیند! اپوزیسیون دمکرات و ملی ایران، وظیفه دارد تا با هرگونه رویکرد مبتنی بر "عمق استراتژیک" مخالفت کند و در راه تقویت و تثبیت آن آلترناتیو برنامهایی بکوشد که چیزی نمی تواند باشد جز وفاق منطقهایی بر پایه پذیرش متقابل و با پذیرش اینکه چنین گزینهایی راهی است پر از سنگلاخ و بس زمانبر و هزینه بردار و نیازمند بردباری های فراوان. مسئله اینست امیر، پایدار باشی عزیز.
۳. البرز گرامی درود بر تو. پای نوشته قبلی من در سایتی دیگر، نکاتی نوشته بودی که در جواب آن توضیحاتی نوشتم ولی نمی دانم که به کدام دلیل فنی امکان انعکاس نیافتند. در آنجا به عنوان پیش درآمد نوشته بودم که چالش گری مداوم تو خطاب به اپوزیسیون و در رابطه با ضرورت اتحاد گسترده بین آنان پیرامون مقتضیات ایران را ارج می نهم و بر پیگیری ات در این رابطه تاکید دارم. در این نوشته هم می بینیم که بار دیگر بر این رویه هستی. درود بر تو. من اما حتی آرزویم کم دامنه تر از تست! به همین هم که اپوزیسیون دمکرات بتواند با یک گفتمان دمکراتیک و برنامه- محور برآمد کند و موفق شود که حول فقط چند محور مشخص مقتضی عبور از استبداد دینی مخرب کنونی متحدانه عمل کند راضی هستم. و اما در رابطه با اشارهات به "دشوار نویسی" من، یک طرف آن قطعاً به ضعف نوشتاری اینجانب بر می گردد ولی وجه دیگرش اینست که من نوشته هایم راصرفنظر از اینکه چه اندازه متضمن اثر باشند یا نباشند، نه معطوف به خود سیاست که معطوف به اندیشه سیاسی قرار داده ام و البته پرداخت بر بستر واقعیات جاری در سیاست ایران. این نوشته ها نه اعلامیه هستند با مخاطبان سیاسی گسترده و نه متضمن امر تبلیغ که ایجاب می دارد کوتاه نویسی و ساده نویسی در شکل جملات کوتاه و بی گریز به جوانب را. من ترویج را مد نظر دارم ومخاطبین نوشته هایم را هم عمدتاً طیف استخوان خرد کرده ها در سیاست ایران! اندیشه سیاسی نیز جدا از ویژگی های قلم نویسندگان آن نمی تواند که از برخی تجرید کردن ها و ترکیب کردن ها کمک نگیرد و از توجه همزمان به جهات متعدد موضوع فکری برکنار بماند. به گمانم، خود همین، نثر را تا حد زیادی از ساده نویسی سیاسی دور می کند! برای تو دخالت ورزی پیگیرانه و مسئولانه هر چه بیشتر در عرصه اندیشه پردازی اپوزیسیون چپ و دمکرات را آرزومندم.
۴. سهراب مبشری گرامی، رفیق و دوست عزیزم سلام متقابل به تو. در نقد دلسوزانهات، نقطه عزیمت را بدرستی حرکت از چپ و نگاه به جهانی همبسته قرار دادهایی و بر همین پایه ابراز نگرانی کردهایی که مبادا دغدغه خاطر نگارنده نوشته مورد بحث، فقط رفاه و امنیت و رشد توسعه ایرانیان باشد و نه که همه مردم منطقه وبشریت. احساس خطر کردهایی از غفلت احتمالی من در مورد خطر برتر دیدن و فرادست خواستن ایران در منطقه منتهی نه که با "عمق استراتژیک" بلکه از طریقی دیگر. اگر برداشت تو از این نوشته این باشد، پس مرا نیز در این نگرانی همراه خود بدان! حال آنکه به باور من نیز، هیچ آرامش و امنیت و رشد پایداری را نمی توان و نباید برای منطقه زیستی ما متصور شد که در آن، یکی و یا چند تایی بخواهند بر دیگران برتری سلطه جویانه داشته باشند، چه از نوع الزاماً نظامی آن و چه به اتکای اهرم های اقتصادی. عمیقاً معتقدم که بی هژمونی یابی نیروی همزمان دمکراسی خواه و عدالت خواه در روند توافق و اتحاد منطقهایی، نه تنها سخن گفتن از توسعه فراگیر و مشترک حرفی است فاقد پشتوانه کافی، که حتی در رابطه با خود شکل گیری اتحاد هم غیر قابل اتکاء. بر پایه یک چنین ارزیابی و نیز مبتنی بر اندیشه سوسیالیستی عدالت خواهانهام برای همگان و فارغ از هرگونه تعلقات و از جمله تعلقات ملی آنهاست که بر بدیل اتحادیه منطقهایی در برابر تز "عمق استراتژیک" می ایستم. بحث کمابیش همان بحث بیست ساله گذشته است در رابطه با وحدت اروپا! انتخاب و تصمیم ما کدامست رفیق؟ آیا وحدت اروپا آری ولی نه که با این هنجارهای کنونی تعیین کننده حاکمیت آلمان و فرانسه بر مقدرات بقیه، یا که خیر برگشت دوباره به اروپای غیر واحد؟ بگمان من، در عین انتقادهای ریشهایی و بسیاری که به کیفیت طی شده و امروزین وحدت اروپا داریم، باز باید کماکان بر این وحدت اقتصادی و سیاسی بود بجای آن اروپایی که مبتنی بوده بر ستیز؟ ستیزندگی ایی که، دو جنگ بزرگ خانمانسوز را بر بشریت تحمیل کرد. ما نیز می توانیم در منطقه خاور میانه و آسیای میانه و این سوی قفقاز، برنامه برای اشتراک گذاری منافع را پیش بکشیم تا بتواند جایگزین جنگ های نیابتی و غیر نیابتی موجود شود. اگر ما بخواهیم پاسخگوی مشکلات زمانه خود باشیم و نه که چند نسل بعد، راهی جز این نداریم. اگر من تاکید دارم که ایران ما استعداد و ظرفیتی بیش از بقیه برای چنین اتحاد منطقهایی دارد، مقدمتاً به این معنی است که بیشترین وظیفه هم در همین رابطه بر عهده سیاست سازان و سیاست گران فعلی ایرانی است. طبیعی است که هم در رابطه با تاسیس چنین اتحادی سهم ها یکسان نباشد و هم سهم بردن ها نیز؛ مهم فقط اینست که نخواهیم ساختاری را شکل بدهیم برای اعمال اقتدار یکی بر بقیه! این چنین نگاه اقتدار طلبانهایی، نه فقط ناسیونالیسم که عین شوینیسم است و در پی انچنان وحدتی که در خدمت توانگران مالی ایران و کلان سرمایه داران منطقه باشد! و این، از ما چپ ها دور است. درجا زدن در دولت - ملت البته که مغایر نگاه و آرمان چپ است ولی تا زمانی که این تز مادیت و حاکمیت دارد که به باور من حالا حالا ها هم رهایی از آن ممکن نیست، راهی جز انتگره کردن دولت - ملت ها در سطوح منطقهایی و جهانی وجود ندارد. دستت را می فشارم و وجدان بیدار تو در چپ دمکرات بودن را ارج می نهم.
۷۱۲۶۶ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : یکی از عوامل اصلی پیدایش این جنبش...
آقای مبشری گرامی، وقتی خطاب به آقای کریمی می نویسی؛«...نقد ما به طبقات حاکم که دارند کل جهان را به سوی نابودی می برند زمانی از موضعی دیگر بود و نه از موضع منافع ملی...»
اگر مقصود شما از "نقد ما" اشاره به مجموعه ای به نام جنبش فدایی باشد، یکی از عوامل اصلی پیدایش این جنبش در اواخر دهه ی چهل شمسی، در واقع اعتراض و واکنش به حرکتهای پاندولی و عدم توجه حزب توده ایران به منافع ملی در طی مبارزات ملی اوایل دهه سی بود.
و اگر بخش اعظمی از این جنبش در اواخر دهه ی پنجاه به تأیید موجودی به نام "سوسیالیزم واقعاً موجود" کشانده شد، یکی از دلایل اصلی این کشش عبارت بود از اینکه، در جامعه ی کشورهای برادر منافع ملی کشور از گزند دستبرد امپریالیستها محفوظ، و موجب خواهد شد، تا دسترنج زحمتکش ایرانی در حسابهای بانکی امپریالیستها انباشته نشود.
درد و رنج زحمتکش ایرانی و یافتن راهی برای پایان این دردها همواره یکی از مشغله های اصلی فدائیان بوده است. به بیانی دیگر یا واضحتر فدائی هرگز ناسیونالیستی کور و دوآتشه نبوده، اما با اینهمه فدائی هرگز رضایتی به، به تاراج رفتن منافع ملی کشور(بخوان دسترنج کوشش مردمان کشور) نیز نداشته است.
۷۱۲۶۵ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۴
|
از : مشتری بی پول
عنوان : پاساژ سوت و کور
این سایت های اینچنینی و مقالاتی از این دست و بعضی نظرات که بیشتر جنبه اعلام وجود و چاپلوسی دارند (بجز نظر آقای ایرانی که نویسنده را به چالش کشیده) مرا به یاد پاساژهای سوت و کری می اندازد که اگر هم "مشتری" پا بدانها می گذاشت از سر بی پولی بود و تنها برای اتلاف وقت.
در درجه اول شما باید یک تصویر واقعی از جامعه داشته باشید. و بعد بزبانی بنویسید یا بگویید که مردم شما را بفهمند. مسابقه انشانویسی دردی از جامعه را دوا نمی کند.
ببینید مخالفان جدی در داخل کدام معضلات را طرح می کنند و شما اینجا مشغول بازی با واژه های من درآوردی هستید.
الحق که نباید شما را جدی گرفت
۷۱۲۶۱ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۴
|
از : سهراب مبشری
عنوان : یک پرسش
رفیق و دوست عزیز بهزاد، سلام. می دانم هدف تو بسیار شرافتمندانه است. می دانم که در درجه اول به مخالفت با توسعه طلبی جمهوری اسلامی این مطلب را نوشته ای. اما اجازه بده یک پرسش مطرح کنم: اگر حکومتی فرضی در ایران به همه توصیه های تو عمل کند و مانند آلمان در عرصه رقابت منطقه ای به قول تو از همه جلو بزند و به تعبیر من گلوی بقیه را مثل آلمان بفشارد، در قبال آن چه موضعی خواهی داشت؟ این سئوال از آن رو اهمیت دارد که شاید برخی ها گمان کنند اختلاف تو با ستایشگران قاسم سلیمانی مثل همان اختلاف قائم مقام با شاه است، یعنی اگر زور ما بر کفار می چربید بد نبود. یعنی فقط اختلاف در ارزیابی توان یک واحد سیاسی - جغرافیایی به نام دولت - ملت ایران. از این رو می پرسم که تو و همه ما از جای دیگری در پهنه سیاست می آییم. نقد ما به طبقات حاکم که دارند کل جهان را به سوی نابودی می برند زمانی از موضعی دیگر بود و نه از موضع منافع ملی. قربانت، سهراب.
۷۱۲۵۴ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : معرفی پایه و مولفههای یک برنامه مبتنی بر صلح ...
آقای کریمی گرامی، همیشه علاقه مند بوده ام، که مطالب شما را، علیرغم دشوارنویسی هایت بخوانم. چرا که شما در غالب موارد نکاتِ حائز اهمیتی را دیده و در مطالبت به آنها اشاره داری.
در مطلب حاضر، می نویسی؛ «... در چنین فضایی بود که وزن اپوزیسیون دمکرات سوری نابرخوردار از هرگونه حامی خارجی، در مجموعه خیزش عمومی علیه دیکتاتوری حاکم مدام رو به کاستی گذاشت...»
من هم مانند شما در باره اعتراضات سوریها به حکومت بشار اسد در ۲۰۱۱ شنیده ام، ولی هرگز مطلبی جامع در باره ی"اپوزیسیون دمکرات سوری" و چرایی رو به کاستی گذاشتنش نخوانده ام.
بدون هیچ اما و اگر یا پیش شرطی، سخن شما که می گوید؛«... هیچ قدرت بزرگ و کوچکی در قبال تولیداتی چون "عمق استراتژیک"، نه راحت می نشیند و نه که دست روی دست می گذارد. همه چیز دو سویه و حتی چند سویه است...» را می پذیرم، و در کنار شما هستم، وقتی که با صراحت سئوال می کنی؛ «... آیا می خواهیم با دیدن کمی دورترها دریابیم که این منادیان "عمق استراتژیک"، ایران را به چه پرتگاه مهلکی می برند؟...»
در جستجوی پاسخ، پیشنهاد و یا راه حلی برای مشکلات، در بخشی از مطلبت می نویسی؛ «... ما باید به نحو روشنگرانهایی برنامه دمکراتیک برای تامین امنیت هم در درون کشور و هم برای همگان در منطقه را آلترناتیوی بشناسانیم...» و سرانجام می نویسی؛«... می توان و باید با معرفی پایه و مولفههای یک برنامه مبتنی بر صلح و امنیت و رشد برای ایران و منطقه نشان داد که چه تضاد بنیادینی بین رویکرد ملی و دمکراتیک با برنامه "عمق استراتژیک" ولایت فقیه وجود دارد...»
حال میخواهم بپرسم، آیا زمان آن نرسیده، که نخبگان ایرانی با حفظ طرحها و نظرات خود، گردِ هم آمده، و در جهتِ "معرفی پایه و مولفههای یک برنامه مبتنی بر صلح و امنیت و رشد برای ایران و منطقه" اشتراک مساعی کنند؟
۷۱۲۵٣ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : عمق استراتزی
در رابطه با ابتدای بحران سوریه جناب کریمی ارجمند دو آورده می اورد:۱)«در چنین فضایی بود که وزن اپوزیسیون دموکرات سوری نا برخوردار از هر گونه حامی خارجی» و۲) «به موازات این دخالت های منطقه ای، دولت های امریکا و انگلستان و فرانسه نیز با اتخاذ سیاست فعال اسد ستیزی اما در همانحال منفعل در زمینه تقویت دموکراتیسم جنبش ضد اسد،پا در معرکه گذاشتند» که اگر این دو آورده، کارپایه و اساس تحلیل باشند می توانند تحلیل را به زیر سئوال ببرند!. اما جناب کریمی نکات مفیدی در رابطه با " عمق استراتژیک" و معنی و کاربرد آن آورده است .وبگونه ای بیان می کنند :چنانچه در دستور کار مدیریت یک کشور قرار گیرد می تواند چقدر خطرناک باشد. اما باید توجه داشت اکثریتی از کشور ها تز "عمق استزاتژیک" در دستور کارشان است و چنانچه از این بابت غفلتی داشته باشند ضربه های کاری از طرف مقابل خواهند خورد. اما اجراء و بکار گیری آن بستگی به پتانسل و توانایی کشور مربوطه دارد.پس این تاکتیک یا استراتژی " عمق استراتژی" را نمی توان در امر کشور داری نادیده گرفت. اما نگرانی جناب کریمی از سوء استفاده ویرانگران بر کشور بسیار بجا بوده حتی یکی از بازیگران جمهوری اسلامی (رفسنجانی) مطرح می کند باید مواظب باشیم نظام دست نظامیان قرار نگیرد که این نشان از این است بخشی از حکومت نگرانی از سواستفاده از تز عمق استراتژی است. که این مسئله نیاز به هوشیاری بالایی از طرف اپوزیسیون در رابطه با تحولاتی که در درون نظام در حال رخ دادن است، دارد. و هوشیاری در تقویت جناحی است که می تواند سواستفا ده از این تز رامهار کند.
۷۱۲۵۰ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹۴
|
از : فریدون احمدی
عنوان : سپاس
ممنون از بهزاد کریمی عزیز برای نگارش این مقاله خوب. افشای مضمون ضد ملی مفهوم "عمق استراتژیک" که اساس رویکرد و سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی را در زمانه کنونی تشکیل می دهد، نکته کلیدی است که در این نوشته به خوبی به آن پرداخته شده است. و به درستی تاکید شده است: "لازم است که جامعه بداند یک منشاء بسیار جدی آشوب ها در منطقه، همین برنامه "عمق استراتژیک" جمهوری اسلامی است و خطای بزرگی خواهد بود هرگاه که اپوزیسیون در مواجهه با این رویکرد برنامهایی حکومت، فقط در سطح سیاست بلغزد."
ایکاش مقاله کوتاه تر نوشته می شد و از برخی "طنازی" های نوشتاری (که البته به خودی خود زیبایند) پرهیز می شد تا به فهم مطلب در گستره بیشتری کمک کند
۷۱۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹۴
|