از : البرز
عنوان : اگر توانی برای خواندن بی غیظ و غرض داشتی...
حضرت پیروز، وقتی در جمعی وسیع چون نشریه محترم اخبارروز سخن را می رانی. همه گِل نرم نیستند، گاهاً در مسیرت با سنگِ زمختی چون من هم مواجه میشوی.
سنگ سخت را به ضرب چماق سخنت نخواهی توانست، به شکلی دیگر در آوری، مگر به قدرت منطق.
اگر توانی برای خواندن بی غیظ و غرض داشتی، به یقین در می یافتی که در نظر قبلیم پای همین نوشتار، بر سخن رانی ات ایراداتی گرفته ام. اما از جایی که به علت کثرت حضورت در خارجه نظر را کامنت میخوانی، حال و حوصله ای هم برای خواندن نظرات دیگران نداری
۷۱۶٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : " بزرگ " و " بزرگترین "
اکنون که - بنظر من - تفاوت شاملوی " بزرگ " ما با شاملوی " بزرگترین " آنها و مرز اغراق گویی روشن شده است با تعریف زیر از شعر میشود - تا حدودی - به اختلافات خاتمه داد که شعر کلامیست که از دل بر خیزد و بر دل نشیند. با این تعریف شعر احتیاج به وزن و آهنگ ندارد و هر گفتاری میتواند شعر باشد. البته اشکال این تعریف اینست که آنچه بر دل من مینشیند ممکن است بر دل دیگری ننشیند. بهر حال با این تعریف, شعر ممکن است " منظوم و موزون " باشد و یا نباشد.
از طرف دیگر وزن و آهنگ و ریتم یکی از ارکان موسیقی ست و گروهی معتقدند که حتی در دستگاه های موسیقی ایرانی, وزن چنان متغییر و لحظه به لحظه است که موسیقی بی وزن بنظر میرسد. میتوان تصور کرد که اگر " شعری " - با تعریف بالا - دارای آهنگ هم باشد یک پایه به موسیقی نزدیکتر و در نتیجه تکامل یافته تر میگردد. یعنی شعر با وزن بر شعر بی وزن ارجحیت داشته و گوینده آن از خلاقیت بالاتری بر خوردار است . به گمانم احتمالا حتی با این تعریف هم هنوز اختلاف بین شاملوی " بزرگ " و " بزرگترین " باقی خواهد ماند
۷۱۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۴
|
از : علیرضا قلاتی
عنوان : به امّیدِ کبابی داغ تا کی...
به وصلِ آستین دامن خریدن
بُوَد پیراهنِ یوسف دریدن
۷۱۶٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : غرور و خودپسندی در ذات خودش...
خلاصه ای از مفهوم شعر را میتوان در صفحه ی اینترنتی ذیل خواند:
https://fa.wikipedia.org/wiki/D۸B۴D۸B۹D۸B۱
لغتنامه دهخدا شعر را دانستن و دریافتن چیزی معنا کرده است.
درست در همین راستا تصور می کنم، انسانها نیاز دارند، هر لحظه ای از زندگی خود را به گونه ای قابل فهم یا درک تصویر کنند، تا آن لحظه هم برای خود و هم پیرامونیانش قابل لمس باشد. و شعر از درون این لحظه هاست که متولد میشود. به بیانی دیگر شعر را نوعی بهار زنـدگی و جهانی از واژه ها می دانم که در باغ دل پرورده و عرضه میشود.
آنچه شعر زنده یاد احمد شاملو را از دیگر سخنگویان آهنگین(شعرا) متمایز می کند، درکِ آزادی سخن اوست، که آن را از شعر نیمایی در امانتداری خاصی به وام گرفته است.
شاید شاملو بر شعر نیمایی افزوده های زیبایی هم داشته باشد، اما آنچه که ستون فقرات شعر شاملو را تشکیل می دهد، شرح یک معناست، و نه القاء یا طرح آهنگی موزون از طریق چیدن واژه ها در کنار یکدیگر.
گمان میکنم، غرور و خودپسندی در ذات خودش زشتیی به همراه نداشته، بل یکی از ابزارهای پیشرفت انسانیست. آنچه که اسباب زشتیِ غرور و خودپسندی را فراهم می آورد، قرار دادن غیر منطقی یا نابجای چیزی در سبدی است که به آن تعلق ندارد.
۷۱۶٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : آوانگارد
جناب جمالی,
دوران " روشنگری "! ما, همراه با کوشش برای " پاک کردن " زبان فارسی از آلوده گی کلمات بیگانه بوده و ما حتی بسیاری از لغات عربی را از زبان خود " پاک " کرده ایم که خود عرب ها هم معنی فارسی شده آنها را نمیدانند, چون این کلمات اکنون فارسی اند. سپس ما از زبان خارجه کلماتی را بکار میبریم که ترجمه و معنی مصطلح و مفهوم آنها در فارسی وجود دارد و احتیاجی برای بکار بردن آنها نیست به ویژه آنکه آن کلمه احتمالا در فارسی وجود داشته و به معنی دیگر بکار برود.
من که فرانسه نمیدانم تصادفا با تایپ کلمه Avangard به یک صفحه در ویکیپدیا برخوردم که صریحا گفته بود که این کلمه فارسی ست و چیز بیشتری نمیدانم - احتمال دارد که ریشه آن روسی باشد - و غیر مستقیم به نویسنده متذکر شدم که بهتر بود بجای آوانگارد, کلمه فارسی مناسبی را بکار میبرد؛ و این با علم به اینکه احتمالا برای کسی که اهمیت شعر فارسی را در آن میداند که باید به لباسی مدرن و غربی در آید تا مثلا جایزه ادبی نوبل ببرد تذکری بیفایده است. و پس از جایزه صلح نوبل گرفتن اوباما در روز به تخت نشستن, صحت فرموده شاملو ثابت شد. و برای کاستن از تلخی تذکر, سعی کردم که آنرا به لحن شوخی ادا نمایم. امید که این تذکر سودمند باشد.
۷۱۶٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : استدعا و تمنا
جناب البرز,
با عرض احترام,
اخبار روز معیارهای خود برای انتشار مقالات و کامنت ها را دارد و لزومی ندارد که آنها مطابق سلیقه شما باشد. جنابعالی قبلا بنده را مشمول مراحم خود فرموده اید و بنابراین استدعا دارم که بر بنده منت گذارده و کامنت های مرا ندیده بگیرید تا ذهن مبارک از تیرگی و تاری این " فضولات بند تنبانی " محفوظ بماند. با استدعا و تشکر مجدد.
۷۱۶۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : کلاه پهلوی جای عمامه - بنه بر سر وگرنه می نهندت.
با طلب پوزش از عاشقان شاملو, من خود را جزو آنها نمیدانم به چند علت. یکی آنکه هنوز تعریف جامع و همه پسندی از شعر ندیده ام و چون با شعر غربی و اروپایی آشنایی ندارم زیبایی های شعر سپید بر من پوشیده است و آنرا جزو گفتارهای زیبا میدانم نه شعر, یعنی تا چیزی وزنی , آهنگی , ریتمی هرچند شکسته نداشته باشد برای من شعر نیست. آهنگ شعر سپید برای من محسوس نیست و اگر بود دیگر شعر سپید نمیشود. شعر های آهنگ دار شاملو بسیار زیباست و اینکه آیا آنها زیباترین اند را به عهده دیگران میگذارم.
دیگر اینکه احساس من از رفتار و گفتار شاملو جرقه های غرور و خود پسندی ست و در نظر من این از " معاصی کبیره " است.
اما در اینجا بنظر من بحث اصلی در باره شاملو نیست. چند سال پیش در اخبار روز چنین گفتگویی صورت گرفت و بسیار جامع بود. اینجا موضوع اینست که آیا کسی باید چنین سیاه و سفید نموده و به " غیر شاملو " بتازد؟ آیا این درست است. اگر کسی شعر نو اروپایی را نفهمد و یا نه پسندد باید او را از جامعه طرد کرد؟ با زور " اجان و افسر" ؟
پدر " آن خدا بیامرز " به زور کت و شلوار به تن ما کرد در حالی که هندی ها هنوز لباس ملی خود را با افتخار در تمام دنیا میپوشند. آیا در بسیاری از ما, هنوز پدر " خدا بیامرز "کوچکی وجود ندارد که شیرازی ها این شعر را برای او ساخته بودند: لباس پهلوی کوت است و شلوار - بکن برتن وگرنه میکنندت.
۷۱۶۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : اگر قصد تلطیف اوضاع و ...
فرهیخته ای مرقوم کرده، [...خواستم دنبال چیز های دیگر بگردم ولی بخاطر امکان حمله از جانب کسانی " ... که همه در پستوهای پنهان خود خزیده .." و " ...در یک وجه ادبی آن هم به زور آژان و افسر خودشان را دیدهاند..." مورد صدمه قرار گیرم صرفنظر کردم]
با خود می اندیشم، اگر ایشان حساب ( مورد صدمه ) قرار گرفتنش را پیشگویی کرده، چرا به موضوع یا موضوعات ناگفته اش اشاره می کند؟.
حال که به موضوع اشاره دارد، چرا پرده از جمال چیزهای مورد جستجویش بر نداشته و عیان سخن نمی گوید؟
اگر قصد تلطیف اوضاع و پیشرفت امورات اندیشه ای و مباحثه ای است، سخنانِ کمی آشکار و کمی پنهان این فرهیخته ی شیرین سخن، نه تنها کمک حال بهبود اوضاع نمی شود، بل با کوفتن چماق بی اعتمادیش بر سر مخاطب و یا مخاطبینش به وخامت یاری رسان است.
۷۱۶۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹۴
|
از : مجید جمالی
عنوان : جستجوی نا درست
بهتر بود به دنبال کلمه avant-garde میگشتید تا نتیجه جستجوی شما رهنمود به معنای درستی گردد و واقعا پیروز باشید چون در شکل فعلی اینطور نیست
۷۱۶۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : هر نوآوری به معنی مرگ بودها نیست
هر نوآوری خود آغازیست و مقدمه ای برای آغازگری های بعدی. ::::: نکته در اینست: هر نوآوری به معنی مرگ بودها نیست!.ناسپاسی نسبت به آن بودهایی که سبب سازِنوآوری شده، خود! خطائی بزرگ و شاید نابخشودنی. همچنانکه: "شاملوی بزرگ" که خویشش مقدمه ای شده، برای آغازگری های بعدی،نسبت به بزرگی بزرگ مانند "فروسی" روا داشته!. هر بزرگی جای خویش را دارد با کوچک کردن دیگر بزرگان ، بزرگی آفریدن؛ خطاست وبسیار شکننده!.
۷۱۶۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹۴
|
از : اسفندیار بهمنی
عنوان : الف.بامداد،شاگردی که از استاد سبقت گرفت
شاملو خود می گوید:"همهء ما شاگردان نیما هستیم".او بی تردید بزرگ ترین مدیحه سرای شعر فارسی ست.مدیحه سرایی که هرگز صله ای از ممدوح خود دریافت نکرد
ممدوح او انسان است ودیگر هیچ.
۷۱۵۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : رضا جهان بخش عزیز، آنجا که من می نویسم «سخن بسیار است؛ بگذار بمانَد.»؛ دلم می خواست به ضعف ها نیز
اشاره داشته باشم که ما نه بت پرست، بلکه واقع گرا و پیشرو باشیم. ولی از آنجایی که سایت «اخبار روز» فقط اجازهِ انتشار یک کامنت کوتاه را می دهد؛ من سخن خود را دُم بریده ارسال کردم. اگر این نبود؛ بیشک به بعضی ضعف های شاملوی بزرگ نیز اشاره می کردم، از جمله اشتباه بزرگ و تاریخی و فراموش نشدنی او در بابِ شاهنامهِ جاودانِ فردوسی بزرگ؛ کتابی که کهن ترین اثر بشر است که در آن نه فقط کشتن انسان، بلکه حتی آزردن یک مور نیز جنایت به حساب آمده. کتابی که کهن ترین اثر خرد گرای بشر است. کتابی که بر علیه جنایت جادوگران و خرافات نوشته شده و در آن بیشمار بار از خرد نامبرده شده. و اگر امکان نوشتن بود به بعضی مسایل دیگر نیز می پرداختم تا بر علیهِ هر نوع بت پرستی که هرگز شغل ایرانیان نبوده، درفش قلم بر افرازم. ولی چون چنان امکانی را نمی دهند؛ کوتاه و دُم بریده یعنی بسیار ناقص نوشتم.
پیوسته شاد باشید و پیروز
لیثی حبیبی - م. تلنگر
۷۱۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : هنر نزد ایرانیان است و بس
به دنبال معنی کلمه " آوانگارد " در اینترنت به این کلمه Avangard در ویکیپدیای انگلیسی برخوردم که تعریف آن اینست " Avangard (Persian: آوانگارد) is a town and jamoat in Tajikistan ". یعنی آوانگارد کلمه ای فارسی و شهری در تاجیکستان با جمعیت ۵۶,۳۰۸ نفر است. بیخود نیست که پیشروان مدرن ما چپ و راست این کلمه را بکار میبرند, چون اصل خود کلمه فارسی ست.
به جهت کم حافظگی دنبال کلمه " هرودوت " که لابد کلمه ای بسیار متداول در ایران است گردیدم و و در ویکیپدیای فارسی این جمله در شرح حال اوست " با آنکه هرودوت اکثر عمرش را در جهان یونانی گذرانده، ولی از آنجا که زادگاهش در نخستین سالهای زندگی وی تحت استیلای ایران بوده، با فرهنگ ایرانی نیز آشنا شد. گرچه با زبان فاتحان سرزمینش آشنا نبود ولی این فرصت برایش پیش آمد که از قوانین، مذهب و فرهنگ آنها آگاهی یابد. این آشنایی با فرهنگهای یونان و ایران، او را با قدر و منزلتشان آشنا ساخت و سبب شد که دربارهٔ دشمنان یونان، قضاوتی منصفانه داشته باشد.". جل الخالق. با این خویشاوندی نزدیک بیخود نیست که شاملو را " هرودوت " ایران بدانیم.
خواستم دنبال چیز های دیگر بگردم ولی بخاطر امکان حمله از جانب کسانی " ... که همه در پستوهای پنهان خود خزیده .." و " ...در یک وجه ادبی آن هم به زور آژان و افسر خودشان را دیدهاند..." مورد صدمه قرار گیرم صرفنظر کردم.
۷۱۵۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : زنده یاد احمد شاملو شعرش را چنین تصویر می کند...
بسیار زیباست وقتی می بینم نشریه ی محترم اخبارروز به مناسبت تولد به تجلیل از بزرگ انسانِ ادب ایران می پردازد، که به یقین اگر ممیزیهای شاه و ج.ا. نبود، زنده یاد احمد شاملو میتوانست به مددِ عمق و زیبایی های سخنش به جایگاههای رفیعتری اوج بگیرد.
زنده یاد احمد شاملو شعرش را چنین تصویر می کند؛ «... شعر من سیاسی نیست. آیا نشسته ام و شعر سیاسی سروده ام؟ باید بگویم به هیچ وجه، چرا که اولاً من علاقه ای نداشته ام به اینکه شعر را وسیله ای قرار بدهم برای آنکه خودم را در جامعه جا کنم. کارخانه شعرسازی هم ندارم که از طریق دفتر بازاریابی تحقیق کنم ببینم مردم خواستار چه جور شعری هستند که جنس باب بازار صادر کنم...»
http://www.newsecularism.com/۲۰۱۳/۰۷/۲۴.Wednesday/۰۷۲۴۱۳.Massoud-Noghrekar-Bamdad-of-our-intellectualism.htm
زنده یاد احمد شاملو سر ناسازگاری با هر نوعی از ممیزی (سانسور) داشت، و بی هیچ ملاحظه ای بر علیه ممیزی بود
https://www.hambastegimeli.com/صفحات-ویژه/طبله-عطار/۵۸۴۸۶-نامهی-احمد-شاملو-به-«بی-بی-سی»-«حرامزاده-ترین-نوع-سانسور»
http://www.bbc.com/persian/arts/۲۰۱۲/۰۷/۱۲۰۷۲۳_l۴۴_shamlou_censorship_protest.shtml
پریا! گشنه تونه؟
پریا! تشنه تونه؟
پریا! خسته شدین؟
مرغ پر شسه شدین؟
چیه این های های تون
گریه تون وای وای تون؟
https://www.youtube.com/watch?v=۵gVXQalo-VY
۷۱۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱٣۹۴
|
از : رضا جهانبخش
عنوان : امیدوارم درج کنید
مدیران عزیز اخبار روز سلام
جای شاملو خاص است وتردیدی نیست. ولی ایا به اغراقی تا این عصبی اصلا نیازی هست؟ شاملو تا وقتی در اینجا بود چندین سال قبل و دو برکلی هم جلسه یی داشت دو سه خدمتش رسیدم هرچند وی خود نیز دوست میداشت به کم نظیر بودنش اعتراف و اشاره شود ولی این متن که چاپ شده افراطی است
ممنونم که نظر مرا خواندید
ر-ج برکلی ۱۴ دیسمبر ۲۰۱۵
۷۱۵۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : زنده یادش جاودان باد! شاملو یک آغاز است* در شعر و ادبیات نوین ایرانی؛ پس در آیندهِ کار فرهنگی خود، اگر
حتی تحولاتی شگرف در پیش داشته باشیم، او همچنان جایگاه خود را حفظ خواهد کرد.
این است دست آورد شگرف شاملو.
* لطفن «آغاز» را با «آغازگر» یکی میگیرید. آغازگر - نیمای جنگلی - نیز همیشه جایگاه خود دارد. یعنی گرچه شعر شاملو از جنس دیگری ست؛ ولی تردیدی نیست که شاملو و ... ادامه ی نیمایند.
چرا این توضیح را نوشتم؟
برای اینکه بعضی از بزرگان گرامی ما - بعد ها - توان دیدنِ زمانِ آغازگر - تکرار می کنم: زمانِ آغازگر - و رنجِ آغازگر و شکوه آغازگر را نداشتند؛ و در نتیجه با دیدن استواری کلامِ خود، گول خوردند و مغروز شدند و از دریافت دقیق و ژرفِ نقش بزرگ و تاریخی آغازگر عاجز ماندند - اخوان عزیز و بزرگ ما از کسانی بود که دچار این اشتباه شد و تلاش کرد خود را با نیما مقایسه کند و به رُخ بکشد که حق نبود. که اشتباهی بزرگ بود(«هر نکته مکانی دارد»). سخن بسیار است؛ بگذار بمانَد.
۷۱۵۵٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : " دوستان را کجا کنی محروم "
این هم نمونه ای از اغراق گویی های ما. در عنوان مقاله میفرمایند " مهمترین شاعر ما " و درست در زیر آن معلوم میشود که " شاملو [ فقط ] پدر شعر سپید " بوده است و این مهمترین, شامل طیف وسیع شعر ایران نمیشود مگر آنکه آنچه غیر از شعر سپید است همه را به آشغال دانی تاریخ بریزیم.
سپس معلوم میشود که " .....بسیاری از هنرمندان و شاعران ایران همچون اخوانثالث سر تعظیم بر مصدایق [ مصادیق ؟ ] سرخوردگی خم کردند و این شاملو بود .....", و این موضوع شاملو را [ بر عکس اخوان بزدل و ترسو ] " مهمترین شاعر ما " میکند نه فرخی یزدی و صف درازی از دیگر قربانیان مبارزه, با فدا کردن جان خود.
و گرچه شاملو خود به جایزه نوبل اعتقادی نداشت و نامزدی آن را رد کرده بود ولی این رویداد دلیل اهمیت شاملوست, هر چند که برای خود شاملو اهمیتی نداشته باشد - یعنی شاملو چه می فهمید!
و سپس شرح طویلی که " ...پس از حافظ مهمترین شاعری که ما داشتهایم احمد شاملو بوده است.» نه مهمترین شاعر ما. و مقداری هم بد و بیراه به مخالفان و حسودان و در خاتمه اینکه "....مخالفان شاملو هم در پس شخصیت و نام بزرگ او به نام و نانی رسیدهاند...", " تو که با دشمنان نظر داری "!
۷۱۵۵٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣۹۴
|
از : Ali Karimi
عنوان : شاملو
اگرشعر می توانست خود را بیان کند، بی گمان با زبان شاملو با ما سخن می گفت.بسیاری از ما هنجار های خود را او می آموزیم. نه چون تنها بیانگر مهروزی و صمیمیت هاست، بلکه برای بیان بی امان جهانی وامانده از اندیشه و آرزوهای ماست.
۷۱۵۴۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣۹۴
|