من و کارتونیست های شارلی هبدو - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : داوود

عنوان : چگونه مسلمانان را نا مسلمان کنیم؟
آقای روزبه، بدون هیچ تردیدی اکثریت قریب به اتفاق مردم مسلمان مثل اکثریت قریب به اتفاق مردم این سیاره ی سرگردان، آشتی خواه و خشونت پرهیزند. داستان خانم نسرین، داستان خواهرهای ایرانی ی اکس-مسلم ایشان است. دهنیت و برداشت های افراطی و به شدت غیر علمی ی اینگونه روشنفکران مسلمان ستیز در مسایل اجتماعی، باز تاب ادیبانه ی همان خشونت دستجات هار اسلامیست. هر دو ذهنیت بوی مرگ می دهند و خبر از افسردگیی بسیار عمیق. بر هر آدم با وجدانی آشکارست که دلیل گسترش این هاری فضا و شرایطیست که جنگ افروزان حریص متمدن دلخواه این خانمها ، طی صد ها سال چپاول و آتش افروزی در سرزمینهایی فرسنگها دور از کشورهایشان بوجود آورده اند. دوست گرامی،کدام آدم منصفی هست که نداند خوانش داعشی از اسلام با توجه به جمعیت مسلمان ها در جهان، به یک در میلیون هم نمی رسد.PPM
۷۲۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۴       

    از : تقی روزبه

عنوان : تناقض؟
تسلیمه نسرین در جائی از نوشته خود می گوید "اسلام بر خلاف دیگر ادیان اصلاح پذیر نیست" و در تناقض با آن مطلبش را با این جمله به پایان می برد: "من عمیقاً بر این باورم که ترور بدون اصلاح اسلام از میان نخواهد رفت" و برمبنای همین نظر بر آموزش کودکان و .. تأکید می ورزد. اگر واقعا غیر از این هم بود، یعنی امکان اصلاح وجود نمی داشت آن گاه معلوم نبود با بیش از یک میلیاردنفر مسلمان چه باید می کردیم؟. در حقیقت مرادوی احتمالا دگم و اصلاح ناپذیر بودن در موردبنیادگرایان و قرائت خاصی از دین است که البته آن هم نمی تواند مطلق و برای همیشه باشد. هم چنین نمی توان منکر این واقعیت شد که همه مسلمانان جهان تحت تأثیربنیادگرایان نیستند، بلکه در اسلام هم باهمه صلبیت و کم انعطافی خود قرائت های متفاوتی وجود دارد. بطورکلی اگر مردم دین را آفریده اند، و البته متقابلا خودبرده آن شده اند، چرا همین مردم و دین باوران نتوانند، علیرغم آسان نیست، قرائت های متناسب با نیاززمانه خودا را نیافرینند. مسیحیت و کلیسا در ددوران سلطه خود کم خشونت نداشت. به گمانم رفرم (و پروستانیزم ) در اسلام و بویژه در شاخه شیعه گرچه در قیاس با دیگرادیان شاید بدلایلی جان سخت تر باشد (از جمله بدلیل وجودنهادنیرومندروحانیت که بندنافش به جامعه وصل است و از قبل موقعیت خود نان می خورد)، اما این به معنی ناممکن بودن آن نیست و این قرائت ها فی الواقع وجودداشته اند و وجود هم دارند و می توانند گسترش هم بیابند. بنابراین باید از نگاه ذات گرایانه و ایستا ( و متافیزیکی) به مذهب فاصله گرفت. از سوی دیگر رشدبنیاگرائی و پارادایم اسلام سیاسی در چنددهه اخیر علل و ریشه های اجتماعی و سیاسی اقتصادی خاص خود و از جمله شکست بدیل های دیگر را دارد. بهرحال به موازات حرکت جامعه بشری در راستای دین زدائی و هم چنین فرایندجدائی دین از دولت و سیاست (لائیسته و یا سکولاریسم )، تحولات اصلاحی درون مذهبی یا درون دینی هم، هم اجتناب ناپذیر است و هم جای خود را دارد.
امید آن که آدم کشان بنیادگرا هیچ گاه نتوانند به آرزوی پلیدخود برای سربه نیست کردن تسلیمه نسرین این فمنیست جسور نائل آیند و پیش بینی تلخ او در موردخودش تحقق پیدا نکند.
۷۲۱۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۴