از : نقاد معترض ن.م
عنوان : چرا عجیب؟
چرا هرگاه به نقد پرداخته میشود، آنرا به کلیشه ای بودن و انتزاعی و هپروتی بودن متهم میکنید! طبقه کارگر اگر محصول روند کار و مناسباتی است که بی آنکه خود نقشی در پدیداری خویش داشته باشد به این مناسبات افکنده میشود، با پدید آوردن مناسباتی (حزبی) که وی را به درون چنبره ی بورکراتیسم گرفتار میسازد، فرق دارد. اگر کارگر مبارزه میکند که با رفع خودبیگانگی خویشتن اش را نفی کرده و کار را از ضرورت به نیاز دگر کند، تحت شرایط حزبی خویشتن اش را درون خودبیگانه سازی مضاعف میکند اگر کارگر توسط سرمایه فقط به یک نیروی زنده کار و به معادل نرخ زمان لازم که معادل نرخ کالایی معیشتی اش است تبدیل گشته، از سرِ ضرورت تن به فروش نیروی کار خویش می سپارد، و آن با ابزاری(حزب) که سرمایه برای زیر هژمونی بردن جامعه . سپردن سرنوشت اکثریت جامعه به عوامل نمایندگی که از کارگران تتها در زمان نیاز طلب حضور دارد، فرق میکند. حتی اگر همه چیز بر طبق روال اش پیش میرفت و ماهیت نمایندگی سیاسی شفاف و کامل بود، آن گاه نمایندگی فی نفسه بنا به تعریف مکانیسی است که جمعیت کردمی را از توان اش منفک می سازد. نمایندگی فرمانی صادر شده است از طرف کسانی که فرمان می دهند(کمیته مرکزی، لیدر و ...). من کارگر بعد از چهل سال فروش نیروی کارم که هنوز هم ادامه دارد، به روشنی دریافته ام که حتی وقتی نمایندگی موثر واقع میشود باز هم انسدادی پیش روی دموکراسی است تا انی که آن را به بار بنشاند. پرسدنی است که پروژه ی دمکراسی تا کجا پیش رفته است؟ کارگران چگونه میتوانند از نو با آن درگیر شوند؟ یعنی چه که قدرت سیاسی شهروندان ـ کارگران را به آنها بازگرداند. دمکراسی تنها زمانی محقق خواهد شد که سوژه ای قادر به فهم و وضع آن ظهور کرده باشد و آن تنها در چارچوب قدرت شورایی است که آفریده میشود. همچنین کسانی هم که از بیرون برای طبقه کارگر تلاش میکنند در بهترین حالت میتوانند پراکسیس کارگران را به نقد کشیده و پیشنهاد بدهند تا زمانی که تمایز طبقاتی میان آنان زدوده نشده است.
۷٣٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۴
|