مابه ازای حزب حزب دموکرات چپ ایران انحلال سازمان های فدائیان است؟-فریبرز ستاری - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : فریبرز ستاری

عنوان : زوایای چپ ایران و رویای وحدت
آقای البرز با سپاس از دقت نظرتان!
من نیز از شما تبعیت می کنم واز سطرهای پایان کامنت شما به سطرهای بالامی آیم. آقای البرز! از کارل مارکس به یادگار مانده است" بگذار زمان بگذرد تا حقانیت را ثابت کند." علت خروج من از قلم زنی درحوزه پروژه در اوان حرکت پروژه شناسه خصلت لیبرالانه من نبود. اگر در آن زمان بیشتر از آنچه که نوشتم،می نوشتم تاثیر لازم چندانی نداشت، هیچ بلکه کافی بود طراحان و مجریان نگاه منفی اتخاذ کرده و مرا عامل مخالف خوانی و مسبب انرژی منفی پراکنی کنند. بنابراین اصرار من در برابر ابرام و عزم جزم طالبان پروژه وحدت چندان کارساز نمی شد؛ زیرا مسیر حرکت قطار طراحی و ریل گذاری شده و لوکوموتیوران سوت حرکت را به صدا در آورده بود. پس به استناد به جامانده کارل مارکس و ضرب المثل آلمانی که می گوید وقتی توفان آمد بنشین و کلاهت را محکم نگهدار و منتظر بمان تا توفان بگذرد. چاره را در این دیدم که سکوت کنم تامماشات پیشه نکرده باشم. اینک اگر زبان به سخن گشوده و قلم در این رابطه می چرخانم، نمی پذیرم که بگویند معما چو حل گشت آسان شود و این انتساب شامل من نمی شود و اکنون آمدنم صرفا برای دفاع از دیدگاهم می باشد.
من در آن روزهای آغازین پروژه وحدت، خودممیزی نکرده ام شاید به دچار نوعی ماخوذ به حیا شده باشم . شاید یکی از دلائل ماخوذبه حیا شدن من که شبهه خودممیزی را شکل می دهد بی ارتباط به عدم بردباری و هنر مفید شنیدن نباشد که متاسفانه عناصر چپ بدان مبتلا هستند. شاید هم نقد عناصری چون من و شما اسباب رنجش عناصر شاخص را بدنبال می داشت؛ ولی باید بکوشیم که صنعت نقد را ارتقا داده و آستانه خصلت نقدپذیری مان را افزایش دهیم
آقای البرز! از اینکه خطاب به من بیان کرده ای که " کاملاً با شما همفکرم"، همچنین بر نکته ای از مقاله من تاکید کردی که " برای چپ آینده ای در شعارهای رویا گونه ی وحدت طلبانه نمی بینی" شما از سوی دیگر به توصیف خودت " جمله بسیار معنادار مرا آوردی"... من وحدت چپ را زمینی و برای سپهر سیاست ایران می خواستم...". در ادامه این فهم من از وحدت را بازهم به توصیف حضرتعالی نوشته ای " این جمله بیش از آنکه نمایانگر انبساط فکری " من باشد مبین نوعی وحدت طلبی در من است. همچنین تاکید بر گزاره ای از من کرده که در مجادله سیاسی وحدت طلبانِ "پروژه ی وحدت" را متهم به عدم توجه به واقعیات می کنم، همچنین این شناخت مرا نیز تائید کرده و آن را چنین می نمایانی که " براستی و درستی " آنها را تبیین کرده ام. در پاسخ به این محور از نظرات شما فعال منتقد زحمتکش می نویسم. اگر من منتقد پروژه وحدت چپ هستم یعنی دارم یک رویکرد را مورد مداقعه و بررسی قرار می دهم اگر نقطه نظرات انتقادی یا تکمیلی عنوان می کنم، دال براین نیست که چون منتقد پروژه وحدت چپ هستم، پس باید حتما عنوان مخالفت با هرگونه وحدت چپ را پیش شرط نقد خود اعلام کنم. من وحدت چپ باری بهرجهت را استقبال نمی کنم. ولی از سوی دیگر هرنوع درخواست و پلاتفرم وحدت چپ را منتفی نمی دانم. به قول ولادیمیر ایلیچ تحلیل مشخص از شرائط مشخص و صد البته برای مولفه سیاسی معین. ضمنا می نویسم تجارب فعالیت احزاب سیاسی چپ جهان نشان می دهد که آنها به احزاب کوچک روی آورده اند و در بزنگاه ها ائتلاف را پیشه فعالیت سیاسی می کنند. ولی اینکه چرا چپ ایران در اینجا و دور از وطن هنوز، سخن از وحدت چپ و تشکیل تشکل چپ ایران می راند، جای اندیشیدن ندارد؟ تا بپنداریم که شاید این عزم برای تشکیل تشکل بزرگ چپ، بازگشت به عصر طلائی حزب سراسری چپ باشد متشکر از اینکه حوصله به خرج دادید.
۷۶٣۵۵ - تاریخ انتشار : ۵ مهر ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : سخن از چیزی بگوئیم که در بندش گرفتاریم! از چه رو آنچه می خواهیم یا بدست نمی آید یا از دست می گریزد؟
هم میهن ارجمند, آقای فریبرز ستاری:
هر یک از ما می توانیم آنگونه که می خواهیم بیندیشیم و رفتار کنیم. اما میهن و مردمی که برایشان می کوشیم و می سوزیم با واقعیات آزارنده و پرفشاری رویارویند. تنها عمده ترین و همه-پوش ترین این واقعیت هاست که می تواند و باید ما را گرد هم آورد نه ترجیحات فردی و گروهی مان. دشواری اصلی که ما با آن روبروییم پرورش سنتی-فکری ماست که ضرورت-سپار نیست و بیشتر گرفتار تنگناهای دیدگاهی و ایراد-گیرانه ای ست که به این یا آن هم میهنمان داریم. بگفته دیگر, ما افراد را آماج تازش های خود می انگاریم و نه کژبینی ها ی آنان را. برین بنیاد می توان گفت که انقلاب در اندیشه و رفتار ما هموار-ساز انقلاب سیاسی-اجتماعی در ایران ست.
بنابرین, تنها راه موثر برای پیشبرد مبارزه علیه رژیم تبهکار اسلامی اینست که نیروهای میهنی و مردم دوست اختلافات گروهی-بینشی را کنار بگذارند, گزینه ای از عمده ترین ضرورت ها و واقعیت های زندگی مردم را مشخص کرده و اهداف مربوط به آنها را بر گزیده و سپس تمامی انرژی خوش را در رسیدن به آن اهداف به اشتراک (اتحاد) بگذارند. لازمه کارایی چنین مبارزه مشترک, پیگیری بی وقفه اهداف بدون از پیش تعیین کردن شکل نیل به آنهاست. شکل رسیدن به هدف خارج از اراده ما و بسته به شرایط پیوسته-در-تغییر مشخص خواهد شد. در گذر از چنین فرآورد (پروسه) است که انرژی همگان روی مسائل اصلی متمرکز می گردد و خطر هر گونه "اتحاد مکانیکی" و "ادغام" از میان می رود.
۷۶٣۴۶ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣۹۵       

    از : فریبرز ستاری

عنوان : که گفته است وحدت چپ هرگز!
آقای آرمان شیرازی ممنون از اینکه وقت صرف کردی و دیدگاه خود پیرامون مقاله ام را بیان نموده ای. اما من براین اعتقادم که موضوع اتحاد یا وحدت تحت هر عنوان تاکنون باهدف ادغام همزاد بوده است. مسئله من هم بررسی پیشزمینه پوژه وحدت چپ منجر به هدف بوده هرچند آنرا در اولویت قرار نداده ام. منظور من از تجربه وحدت چپ، اتحاد مکانیکی بوذه که متوجه پروژه وحدت سازمان فدائیان اکثریت با حزب توده در سال ۱۳۶۰است. اتحاد مکانیکی که میگویم منظور اتحاد منجر به ادغام است که نتیجه ان را پیرانه سران چپِ موی خاکستری می فهمند؛ چون دیده اند که چه سان غول فدائیان در شیشه جادوئی حزب توده شد و آن شد که انشعاب پشت انشعاب و نتیجه اتحاد به تفرقه فراروئید.از شما می پرسم از دو حالت خارج نیست اینکه یا انشعاب های پی در پی از سازمان فدائیان اشتباه بوده یا اینکه تلاش برای ادغام خطا. من انشعاب را موجد و مولد نمی دانم انشعاب دال نیست، مدلول و مولود ادغام بوده است. بعدها نیز هر گام در راستای وحدت چپ نیز فرجام چندان خوش نداشته است. تجربه اتجاد جمهوری خواهان که به محض تهییج جمهوری خواهان از نحله های گوناگون توانست ۲۰۰۰ فرد شاحص چپ ، ترقیخواه، ملی گرا، سکولار وملی - مذهبی را با خود همراه سازد، نتیجه چه شد؟ اتحاد جمهوریخواهان با انشعاب ها فرتوت و فرتوت تر شد یعنی آن تجمیع نیرو، تفریق نیرو را برچاله اتحاد انداخت و نوزادی کم توان شد. بقیه جدائی ها از جمله راه کارگر, کومله, حزب دمکرات کردستان و حزب توده نیز اگر ناشی از "اتحاد مکانیکی" پیش از انشعاب آنان نبوده قطعا میل گریز از مرکز یعنی سازمان شکنی باعث آن ها بوده است که نتیجه واضح آن متلاشی کردن تجمع شد.البته این انشعاب های بیشمار و اتحادهای کم شمار در مبحث آسیب شناسی تحزب قابل ارزیابی هستند. بله با شما هم عقیده ام که اتحادهای مکانیکی چنان اپیدمی شده که تاکنون هیچگاه از بطن نیروهای انشعابی، وحدت پایدار و معطوف به پایگاه اجتماعی شکل نگرفته است. این باور من و شما نیست واقعیت انکارناپذیر و آزاردهنده است. آری با شما هم ذات پنداری کرده و با گزاره جنابعالی به قرار" عدم شناخت از ضرورت ها, سر به هوایی ها, بیماری خود بزرگ بینی و جداسری " مرسوم برخی غناصر متاسفانه شاخص چپ موافقم که دراین میان این صفات چه نقش ها که نداشته و ندارند. البته باور من این نبوده و نخواهد بود که به قول شما " هیچگاه پای اتحاد( وحدت که جای خود دارد) نرویم" بله من براین نظرم که وقتی فاز اول پروژه وحدت چپ به جای افزایش و جذب نیرو دجار ریزش نیرو شده است و پروژه وحدت چپ درفاز اول نتوانسته اهداف نقشه راه را متحقق کند. آیا با ادامه همان نقشه راه تنظیمی قبلی فرجام بهترخواهد داشت؟ هرگز! شما در مهندسی تشکیلاتی پلان های متفاوت برای هر برهه زمانی و مکانی داری. من نه موافق صددرصدی اتحاد و نه مخالف دگم اتحاد نیستم و برای اتحاد براساس ضرورت ها مولفه هایی را لازم می دانم که باید انکشاف گردند.
و در پایان لازم دیدم که واژگان اتحاد و وحدت را بازخوانی کنیم. است فرهنگ لغت عمید وحدت(اسم مصدر) [عربی: وحده، مقابلِ کثره] vahdat]]. یگانگی؛ اتحاد؛ اما " اتحاد یعنی یگانگی در سایه وحدت عقیده که محکم‌ترین نوع اتحاد، به بیانی اتحاد، نخ تسبیحی است که مهره ‏ها را در کنار هم نگه می دارد. اتحاد در جوهر، اتحاد زمان،اتحاد شکل، اتحاد صورت، اتحاد عاقل و معقول، اتحاد ماهیت وحدت یعنی یکی بودن یگانه بودن مقابل کثرت اتحاد یکی شدن, یگانگی داشتن, یگانگی کردن, یگانگی و همدستی۱ - ( مصدر ) یکی شدن یگانگی کردن . ۲ - ( اسم ) یک رنگی یگانگی یکدلی یک جهتی . ۳ - موافقت وفق توافق . ۴ - اجتماع وحدت . یا اتحاد آرائ . اتفاق آرائ هماهنگی رائ ی ها . یا اتحاد شکل
۷۶٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : احساس کردم هرگونه تلاش و پیگیری نقادانه من از " پروژه..." ...
آقای ستاری گرامی، تصور می کنم، با اینکه عنوان مطلبت را “ لایه های پیدا و پنهان پروژه وحدت چپ " برگزیده ای، ولی مطلبت چندان به عمق این طرح رجوع نکرده است.

بگذار از پایان مطلبت بیآغازم، یعنی از آنجایی که کاملاً با شما همفکرم، شما می نویسی؛ «... تجربه تمامی انشعابات جنبش چپ نشان میدهد که انشعاب ها، جداییها به خاطر بحرانهای ناشی از اتحاد مکانیکی بوده؛ اتحادهایی که نتیجه جمع شدن عددی تحت عنوان وحدت چپ بودند و الزاما هم منتج به مقصود نشدند...»
در گزاره ی فوق چنین به نظر می رسد، که شما تفاوت بین دو واژه ی اتحاد و وحدت را درک، و برای چپ آینده ای در شعارهای رویا گونه ی وحدت طلبانه نمی بینی. چنانکه در بخش دیگری از مطلبت صراحتاً می نویسی؛ «... در این مورد حق دارم بپرسم که دو سازمان " اکثریت و اتحاد" اگر عنوان فدائی برایشان بار اسطوره ای داشت، چرا در سال ۱۳۵۹ از ادغام در تشکل دیگر صرف نظر نکردند و بر ستون وحدت طلبی تکیه ننمودند و بدون بررسی عواقب کار، به انشعاب واکنش سریع نشان دادند. حالا بعد از گذشت سالها چه شده است و چه تغییری در شرائط ایجاد شده است؟ در ضمن مگر قرار است چه اتفاقی بیفتد که بعد از سالهای جدائی دو سازمان می خواهند نوستالژی اسطوره فدائی را بازیابی کنند...»

اما مشکل قضیه اینجاست، که شما بعد از سرودن تمامی سرودهای خوب فوق در باره ی پرهیز از خیالبافی، در جایی دیگر از مطلب خود جمله ای بسیار معنادار می نویسی«... من وحدت چپ را زمینی و برای سپهر سیاست ایران می خواستم...»
این جمله ی اخیر شما بیش از آنکه نمایانگر انبساط فکری شما باشد، نشانگر آن است، که شما هم به نوعی وحدت طلب هستی، با آنکه در مجادله با وحدت طلبانِ "پروژه ی وحدت" ایشان را براستی و درستی متهم به عدم توجه به واقعیات می کنی.
به بیانی دیگر شما هم علیرغم اشراف به عددی از اختلافات بنیادین در جنبش چپ ایران، از رویای وحدت جنبش چپ نمی گذری. و شاید تنها اختلافت با وحدت طلبانِ "پروژه ی وحدت" در موضوع وحدت بر سر این باشد، که چرا ایشان وحدت را بر اساس جمله بندیهای شما انجام نمی دهند.

مطلب و مشکل دیگری را که شما با صداقتی انسانی طرح می کنی، آنجایی از مطلب است که می نویسی؛ «... بعد از انتشار مطلب " سوسیالیسم؛ پرتئوس فکری* " احساس کردم تلاش قلمی من در آتمسفر وحدت خواهی نتیجه نخواهد داد. نهایت امر چاره در این دیدم که از پیست مسابقه وحدت خواهان و گردونه ارزیابی و نقد " پروژه..." خارج شوم، نتیجه آن شد که از آن ببعد دیگر کمتر نوشتم و بیشتر رویدادهای مربوطه را تعقیب کردم...»

حال سئوالات اساسی من اینجاست:
- چرا و به چه دلایلی شما میتوانی در جمع افرادی که خود را انسانهایی منطقی، ترقیخواه و صلحدوست می دانیم، تصوراتی از نوع آمده در گزاره ی فوق را در ذهن داشته، و بر اساس آن دست به خود ممیزی بزنی؟
- وقتی شما با شیوه ای به نام "پروژه ی وحدت" مخالف بوده ای، نگرانیت بابت اینکه می نویسی؛ «... احساس کردم هرگونه تلاش و پیگیری نقادانه من از " پروژه..." می توانست شائبه مخالفت با وحدت چپ را دامن بزند...» برای چه بوده است؟
- چرا وقتی صبح تا شام و شام تا صبح در وصف نابخردیهای مستبدین حاکم برای اعمال ممیزی و وادار کردن مردمان کشور به خودممیزی می نویسیم، چنین بی پروا ممیزی و خودممیزی بر روابطمان سایه افکنده است؟
۷۶۲٣۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : اگر زبانمان سخاوتمند گفتار ست، بهتر ست گوشمان باز شنیدن باشد...
هم میهن گرامی, آقای فریبرز ستاری:
باور کردنی نیست که می گویید: "تجربه تمامی (؟!) انشعابات جنبش چپ نشان میدهد که انشعاب ها، جداییها به خاطر بحرانهای (ناشی) از اتحاد مکانیکی بوده... وقتی که در این پروژه های اتحاد نیک می نگریم؛ می بینیم نتیجه گریزناپذیر وحدت نیروها درخدمت انشعاب بود."

پرسیدنی ست که آیا جدایی درون فدائیان (اقلیت-اکثریت), راه کارگر, کومله, حزب دمکرات کردستان و حزب توده نیز ناشی از "اتحاد مکانیکی" پیش از انشعاب آنان بود؟

اگر که "اتحاد (مکانیکی)" باعث شد تا "هیچگاه از بطن نیروهای انشعابی، وحدت پایدار و معطوف به پایگاه اجتماعی شکل نگیرد" عدم شناخت ما از ضرورت ها, سر به هوایی ها, بیماری خود بزرگ بینی و جداسری ما درین میان چه نقشی داشته و دارد؟

آیا جمع بست گفتار شما این نیست که برای پیشگیری از پراکنش بیشتر بهتر است که هیچگاه پای "اتحاد" (وحدت که جای خود دارد) نرویم!

گفته های پیامبرگونه و رها از شرایطی که هر حرکت اجتماعی می تواند بخود بگیرد, در بهترین تعبیر, نادرست و شگفت انگیز اند. چگونه و بر چه بنیاد می توان گفت:
"مطمئن باشید (؟!) ... اگر فاز اول " پروژه..." بعد از چندسال با ناکامی و ریزش نیروها روبرو گشت، بدون تردید (؟!) در فاز نوین " پروژه وحدت چپ " در گذرگاه سخت انحلال دو سازمان اکثریت و اتحاد - هر دو فدائیان - متلاشی (خواهند) شد." پرسیدنی ست که آیا انحلال دو جریان برای پدید آوردن جریان متکاملتری فراتر از سازندگانش نیست؟ آشکار ست اما که چنین گفتاری چشم بروی بیماری اتحاد-گریزی چپ ایرانی می بندد, گریبان خویش را از چنگال واقعیات و ضرورت های پیرامونی آن رها می سازد و پاک از یاد می برد که "تغییر جهان ز کوشش آگه ماست!"
از پایگاه مسئولیت در برابر جنبش آزادیخواهانه مردم ایران, و بر بنیاد عمومی ترین خواسته های آن, بر ماست که ستایشگر, یاری رسان و گستراننده هر گونه آوای جمع گرایانه باشیم. هر تلاش دیگر که درین راستا نباشد ره به جایی می برد که آرزوی شما, من و ما نیست. در اندیشه ی مشعل بدستان در گذار از شب, هراس نام پلی ست که آنان را از ویرانه های این سو به سویی می رساند که از دیرگاه جشن حضورشان را به انتظار نشسته است!
پایداری و پیروزی شما و همه همراهان دگر آرزوی من ست!
۷۶۲٣۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۵