یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مابه ازای حزب حزب دموکرات چپ ایران انحلال سازمان های فدائیان است؟-فریبرز ستاری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۷ شهريور ۱٣۹۵ -  ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۶


                                         “ لایه های پیدا و پنهان پروژه وحدت چپ "

آغاز نوشتار:                                                                                                                                       راه دور نمی روم، سرِی به آرشیو سایت " وحدت چپ " می زنم که هنوز شعار" به سوی شکل دهی تشکل بزرگ چپ " را بر پیشانی دارد. تارنما " وحدت چپ " هنوز دو مطلب من، با عناوین " مشاهده چپ از دریچه تئوریک – تاریخی "*1 و " سوسیالیسم ؛ پرتئوس فکری* "*2 را در بایگانی فعال دارد. مطالب من در اوان طرح مسئله وحدت چپ به سایت ارسال که منتشر شد، مطالبی که " پروژه وحدت چپ"- به جای پروژه وحدت چپ به اختصار وحدت آورده می شود- را بررسی کرد. در دو مطلب آنچه می دانستم گفتم و تاکید کردم که همیشه گذشته را زیر سئوال می بریم به خاطر درس آموزی و نه با هدف فراموش کردن میراث گذشتگان.هدفم از بازگشت به گذشته، آن بود که تناسب تحول نیروهای سیاسی یا کنشگران و سیاست ورزان با آثار تحولات گذشته، نقطه کانونی تحول بعدی است. متاسفانه طراحان" پروژه ..."، نسبت به نیروهای سیاسی، مرزبندی از پیش تعیین شده ای ترسیم کردند و در نتیجه نیروهای سیاسی خاص را شایسته حضور در " پروژه..." دانستند. آنان با مرزبندی خاصی ، مانع ورود دیگر نیروهای سیاسی چپ به دایره سرخ " پروژه... " شدند. من در ان برهه نوشتم که صاحب نظران مشهور مارکسیسم، هیچگاه چپ و نمود عینی آن یعنی سوسیالیسم را در شکل صلب و دگم تصور نکرده و ترسیم ننموده اند. در آن روزگاران از دست رفته، من سوسیالیسم را قرینه" پرتئوس " دانستم، یعنی سوسیالیسم خصلت و شکل شبیه " پرتئوس" است که در اساطیر یونان رب النوع دریاهاست و می توانست به صور و اشکال مختلف تغییر شکل دهد. بعد از انتشار مطلب " سوسیالیسم؛ پرتئوس فکری* " احساس کردم تلاش قلمی من در آتمسفر وحدت خواهی نتیجه نخواهد داد. نهایت امر چاره در این دیدم که از پیست مسابقه وحدت خواهان و گردونه ارزیابی و نقد " پروژه..." خارج شوم، نتیجه آن شد که از آن ببعد دیگر کمتر نوشتم و بیشتر رویدادهای مربوطه را تعقیب کردم تا به امروز که فرجام "پروژه..." را شاعد شدم. اکنون که بعد از گذشت سالیان بسیار، چرخ "پروژه..." از حرکت بازماند؛ احساس کردم فرصت موردنظر فرارسیده و هنگامه نوشتن است، بدین خاطر خود را موظف به بیان نظر نقادانه دانستم.                                                                                                                                                                   آری چنین بود که از گردونه اظهار نظر کناره گیری ناخواسته کردم و چنین شد که مجددا به عرصه ارزیابی بازآمدم. راستی یادتان هست" پروژه وحدت چپ " در آن روزهای پائیزی، چه گرمایی وصف ناپذیر در شریان مدافعان وحدت ایجاد کرد. در آن موقع اشتیاق برای وحدت – باری بهر جهت - چپ، چنان شدتی داشت، که کسانی سرود شورانگیز پروژه " وحدت چپ نیازمند حضور فعال همه ماست."*3 را می خواندند. در لابلای سرود تصریح می شد که وحدت درونی چپ ایران یک ضرورت حیاتی است. اما در آن برهه باوجود اینکه نیروهای سیاسی خاصی را در دایره مینائی "پروژه..." تعریف و معرفی کردند، طبیعی بود که ارزیابی من و امثال من در راستای آرزوهای مریخی آنان نبود. زیرا من وحدت چپ را زمینی و برای سپهر سیاست ایران می خواستم. شاید امروز همه منتقدان و برخی از خواهان وحدت در یک نکته اشتراک نظر داشته باشیم که " پروژه..." در راه آمده و عبور از تونل زمان، به نتیجه دلخواه طراحان دست نیافت، چنانچه برای اثبات انسجام ادعائی، به طرح روشن، عملی و مشترکی و حتی یک منشور واحد دست نیافت.      به روزهای آغازین " پروژه..." برمی گردم. بهار 1392 که فرا رسید، متولیان و دست اندرکاران "پروژه..." طی " فراخوان " ی*4 خبر از برگزاری کنفرانس مشترک با عنوان “ضرورت شکل دهی تشکل بزرگ چپ” دادند که برای فعالین سیاسی شادباشی نوروزی بود و من نیز باخود گفتم چه خوب، نیروهای شمول وحدت علیرغم محروم کردن دیگر نیروهای چپ شروع خوبی دارند، امید که فرجام بهتری پیش رو داشته باشند. اما هرچه زمان گذشت و بیشتر جلو آمدیم، دقیق و ریزبین تر می شدم و چون که رویدادها را با شابلون محاسبات سیاسی بیطرفانه بررسی می کردم فهمیدم که تلاش ها نمی توانستند در خدمت " پروژه..." باشد. ارزیابی من از رویدادها با در نظرداشتن واقعیت نیروها و تجارب تاریخی اتحاد نیروهای چپ انجام می شد و مراقب بودم محاسبات من روائی و همبستگی با واقعیت "پروژه..." داشته باشد. از طرفی احساس کردم هرگونه تلاش و پیگیری نقادانه من از " پروژه..." می توانست شائبه مخالفت با وحدت چپ را دامن بزند. بدین خاطر ترجیح دادم که سکوت پیشه کنم و فرجام کار را به دست زمان بسپارم ولی هرگز وضعیت کنونی را برای پروژه را آرزو نکردم.                                     در آن روزهای حساس، پس باید صبوری می کردم تا شاید در گذر زمان عناصر شاخص چپ وحدت خواه به خود آیند، اما نشد و شد آنچه که دیدیم چه بر سر " پروژه..." آمد. باوجود بی حاصلی نقشه راه " تشکیل تشکل بزرگ چپ " برآورد من این است که هنوز برخی طراحان و معدودی عناصر شاخص " تا بسنجند که چرا جنین عقوبت جانفرسای را تحمل بایدشان. خاطرمان هست در بهارانه 1392 فراخوان ادعا داشت،” پروژه شکل ‏دهی تشکل بزرگ چپ وارد مرحله جدیدی شده، از محدوده سه جریان بیرون آمده و به حیطه وسیع تری گام گذاشته است.“ اما خبر مزبور چندان دوام نداشت و خبر خوش و نویدبخش آخرین روز بهاری ماه دوم 1392 با خبر حیرت آور 20 فروردین 1394 بی اثر شد و هشیااران را در بهت و جیرت فروبرد.                                    اما خبر بهت آور را بنگریم، خبر عنوان می کرد در روز پنجشنبه 20 فروردین ماه 1394 برابر با 9 آوریل 2015 کنگره چهاردهم سازمان فداییان خلق ایران - اکثریت- برگزار می شود. در صحن کنگره یکی از اعضاء قدیمی سازمان فدائیان – اکثریت – فریاد برمی آورد : "کافی نیست. باز که امروز، صحبت از ایجاد حزب وسیع چپ ایران و یا حزب دموکرات چپ ایران با اتحاد همه‍ی فدائیان می شود."*5. تعجب نکنید؛ درست خواندید. گزاره ای از متن سخنرانی طهماسب وزیری در کنگره‍ی 14" سازمان فئدائیان خلق اکثریت می باشد. این گزاره در نوع خود بی سابقه بوده و در صحن کنگره سازمان اکثریت، نشان از سخنی متفاوت با " فراخوان مشترک" دارد؛ در حالی که فراخوان مشترک - نوامبر 2012 – از " شکل دهی تشکل بزرگ چپ " سخن می راند، عجیب است چرا سه سال بعد آقای وزیری صحبت از ایجاد حزب وسیع چپ ایران یا حزب دموکرات چپ ایران می کند، آنهم " با اتحاد همه فدائیان". در رابطه گزاره آقای وزیری، پرسش می تواند این باشد که در فاصله انتشار فراخوان مشترک، تا کنگره 14 سازمان اکثریت در ؟ پروژه..." چه گذشته است که در چرخشی حیرت آور از " تشکیل تشکل بزرگ چپ" صرف نظر می شود و یکباره موضوع " ایجاد حزب وسیع چپ ایران و یا حزب دموکرات چپ ایران با اتحاد همه‍ی فدائیان" به میان می آید. این خبر آقای وزیری چه اعتراض تلقی شود یا جهت آگاه سازی اعلام شده باشد و یا اینکه با لحن موافقت یا مخالفت با ایجاد حزب وسیع چپ باشد در اصل مطلب تاثیری ندارد. خبر نگران کننده تر از این حرفهاست. مسئله اصلی و عمده بررسی جنبه موافقت یا مخالفت آقای وزیری نیست، مسئله نضج و تقویت شائبه ادغام دو سازمان فدائی است که به خودی خود شبهه انحلال هر دو سازمان را بازتاب می دهد. فرق نمی کند که سازمان فدائیان اکثریت اعلام انحلال می کند یا سازمان اتحاد فدائیان منحل اعلام شود و این عمل یعنی موضوع انحلال خودسرانه و احساسی ریشه در تجربه جنبش فدائی دارد. برای اثبات این ادعا به فاکت مستند مراجعه می کنم و آن را به قضاوت می گذارم. آقای " بهزاد مالکی "*6 تصریح می کند: " کنگره‍ی چهاردهم اکثریت در فروردین 1394 با تأکید مجدد بر انجام این پروژه، یکبار دیگر با توسل به " اسطوره‍ی " فدائی و بازسازی نوستالژیک آن از زبان مسئولانش، بر وحدت خانواده‍ی فدائی و حفظ نام فدائی اصرار ورزید."*7 در این مورد حق دارم بپرسم که دو سازمان " اکثریت و اتحاد" اگر عنوان فدائی برای شان بار اسطوره ای داشت، چرا در سال 1359 از ادغام در تشکل دیگر صرف نظر نکردند و بر ستون وحدت طلبی تکیه ننمودند و بدون بررسی عواقب کار، به انشعاب واکنش سریع نشان دادند. حالا بعد از گذشت سالها چه شده است و چه تغییری در شرائط ایجاد شده است؟ در ضمن مگر قرار است چه اتفاقی بیفتد که بعد از سالهای جدائی دو سازمان می خواهند نوستالژی اسطوره فدائی را بازیابی کنند. معتقدم آسیب شناسی انشعابات قبلی در فدائیان برای سنجه قصور و کوتاهی طرفین اقدام ضروری است. نباید انکار کرد که اصرار رهبری اکثریت برای انجام وحدت با سستی و عدم جدیت جداشدگان از سازمان، هم وزن هستند همانقدر که تلاش مکانیکی رهبری اکثریت قابل نقد و سرزنش است؛ سستی و کوتاه آمدن جداشدگان نیز جای بحث و ارزیابی و حتی شماتت دارد.                                                                                                                                                       " پروژه..." دو شعار متفاوت از هم را در فاز اول حرکت و آغاز فاز نوین مطرح کرده است. نخست شعار " تشکیل تشکل بزرگ چپ " را عنوان کردند که هدف نهائی شان بازگشت به عصر طلائی فدائی بود ولی آن را پنهان کرده تا در فرصت مقتضی آن را آشکار کنندبدین ترتیب شعار" ایجاد حزب وسیع چپ " را برای بازگشت در دستورکار قرار دادند. امروز لایه های پنهان پروژه وحدت پیدا و برملا شده اند. پیدائی این لایه ها پایه های حکم سیاسی را تشکیل می دهند تا روشن نمائیم از مقطع انشعاب نخستین در سازمان چریک های فدائی، بخشی از رهبری فدائیان اکثریت بر وحدت دو جانبه‍ی با اتحاد فدائیان را طراحی کرده و بر اتحاد مجدد خانواده‍ی فدائی اصرار داشته است که با مخالفت سازمان اتحاد فدائیان در آن زمان ، این امرهم منتفی گردید. حالا چگونه موضوع منتفی شده دوباره مطرح می شود که نه تنها محل منازعه شده بلکه جای شک و تردید هم دارد.                                                                                                                                                 در این فرصت بایستی نگاه رهبری هر دو سازمان رامتوجه تجربه تاریخی می کنم تا قضاوت و نتیجه گیری کنند. قطعا آقایان موضوع ادغام سازمان فدائیان اکثریت در حزب توده یادشان هست که انشعاب عظیمی در سازمان فدائیان اکثریت ایجاد کرد. حالا از سخنان آقای وزیری می توان گمانه زنی کرد، نکند باز سونامی دیگری در راه است؛ و این بار شاید موضوع انحلال و مرگ سازمان در میان باشد، یعنی قرار است سازمان فدائیان اکثریت شعار " تشکل بزرگ چپ " که با حفظ هویت مستقل سازمان همراه بود را کنار بگذارد و بنای اتحاد نوینی را پی ریزی کند تا بتواند در پرتو " ایجاد حزب وسیع چپ ایران با اتحاد همه فدائیان" طومار سازمان فدائیان اکثریت را برای همیشه ببندد. ترجمان گزاره آقای وزیری می تواند از وقوع فاجعه دیگر خبر دهد. بعد از این همه سال که از تجربه تلخ و ناکام ادغام سازمان فدائیان اکثریت در حزب توده می گذرد، امروز برای همه ما روشن است، که انشعاب 16 آذر 1360 در سازمان فداییان خلق ایران اکثریت، به خاطر اصرار رهبری سازمان اکثریت برای ادغام در حزب توده بود. بدتر از همه اینکه تجربه تمامی انشعابات جنبش چپ نشان میدهد که انشعاب ها، جداییها به خاطر بحرانهای ناشب از ااتحاد مکانیکی بوده؛اتحادهایی که نتیجه جمع شدن عددی تحت عنوان وحدت چپ بودند و الزاما هم منتج به مقصود نشدند. وقتی که در این پروژه های اتحاد نیک می نگریم؛ می بینیم نتیجه گریزناپذیر وحدت نیروها درخدمت انشعاب بود و انشعاب. همین باعث شد تا هیچگاه از بطن نیروهای انشعابی، وحدت پایدار و معطوف به پایگاه اجتماعی شکل نگیرد.                                                 اما مطمئن باشید که برخلاف ادعاهای کنونی موافقان تداوم پروژه وحدت، خروجی فازنوین "پروژه..." خوشتر ار نتیجه فاز اول پروژه نخواهد بود. اگر فاز اول " پروژه..." بعد از چندسال با ناکامی و ریزش نیروها روبرو گشت، بدون تردید در فاز نوین " پروژه وحدت چپ " در گذرگاه سخت انحلال دو سازمان اکثریت و اتحاد - هر دو فدائیان - متلاشی خواهدشد.   
                                                                                    
فریبرز ستاری                                                                                                                                                                                             
16 سپتامبر 2016

پانویس ها :                                          
*1 - لینک   vahdatechap.com   " مشاهده چپ از دریچه تئوریک – تاریخی / فریبرز ستاری" 24 آبان 1391                                                                                                               *2 – لینک vahdatechap.com " سوسیالیسم ؛ پرتئوس فکری* » / فریبرز ستاری" 8 دی 1391
*3 – لینک vahdatechap.com " وحدت چپ، نیازمند حضور فعال همه ماست!/ محمد اعظمی"
*4 – لینک vahdatechap.com " فراخوان برای مشارکت در روند شکل ‏دهی                تشکل بزرگ چپ " تاریخ انتشار 30 اردیبهشت 1392
*5 - لینک https://mejalehhafteh.com/2016/07/09" خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج! بهزاد مالکی" منتشر شده در خیزش شماره ۴۹ تیر 1395 ژوئیه 9, 2016
*6 – به پانویس 5 مراجعه شود.
*7 - به پانویس 5 مراجعه شود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست