سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"آفرین بر نظر پاک خطا‌پوشش باد" - مهدی اصلانی - ایرج مصداقی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : peerooz

عنوان : کامنت نویسی
جناب آمویی ،
با تشکر، منظور از تشبیه به روضه خوانی آن بود که این صفحه کامنت گذاری فرصت میدهد که هر کس درد دل خود را بیان کند و این درد دل " معمولا " نباید از درد دل روضه خوان دراز تر باشد.
اما اینکه درازای کامنت باید چه قدر باشد؟ سوال آسانی نیست . من فکر میکنم ، و البته این فقط نظر من است که هرچه کوتاهتر، بهتر؛ مانند " شرط لازم و کافی " در قضایای هندسه ، و یا به قول " امام " نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر که این خود هنر است. منظور آنست که کامنت نویسی انشاء نویسی نباشد.
٣۲۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : روزبه

عنوان : تاریخ درست یا دقیق
سلام،
سوال من این است که جز آقای صدری که اعلام کرده و در جوابیه خود نوشته است که تاریخ ملاقات در سال ۱۳۷۱ بوده است، چه کسی دیگر آن را تایید نموده است؟
همه کامنت گذاران، با تایید نوشته و ادعای ایشان و بدون هیچ گونه مدرکی پذیرفته اند که آقای صدری در سال ۱۳۷۱ به ملاقات آقای مصباح یزدی رفته است.

نویسندگان مقاله در هر دو نوشته مشترکشان به تاریخ نشر آن اشاره کرده اند و استدلالشان بر اساس همان تاریخ نشر بوده است، به این دلیل که جز ادعا و نوشته آقای صدری هیچ دلیلی وجود ندارد که آن ملاقات در تاریخی غیر از آن روی نداده باشد.
متاسفانه اصل انتقاد و مخالفت با نوشته نادرست آقایان صدری و دهباشی، در زیر این همه ناروایی ها که از سوی افراد مورد انتقاد انجام می گیرد، پنهان شده است. حالا خوانندگان به جای تعمق و تفکر در خطای آشکار آقایان صدری و دهباشی به منتقدین آنها پرداخته اند.

باز هم تکرار می کنم که جز ادعای آقای صدری چه دلیلی وجود دارد که ایشان در کمی پیش از تاریخ انتشار اآن به خدمت استادشان نرفته باشند؟
٣۲۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : روشنگر روشنگر

عنوان : باز هم راست نمی گویید
حضرت آقای امضا محفوظ آیا من در متنم نوشته بودم شما از مهدی اصلانی ستایش کرده‌اید؟ این عبارت را نشانم دهید. معلوم است شما گفته دیگران را تحریف می‌کنید. من سیاست زشت شما و حربه‌تان را بیان کردم. کدام نوشته‌ی مهدی اصلانی را خوانده‌اید؟ مقالاتی که در افشای فرخ نگهدار و اکثریت نوشته بود؟ مقاله که در باره نقش داریوش همایون در درج مقاله علیه خمینی نوشته بود؟ مقاله‌ای که در مذمت کسانی که آیت‌الله منتظری را مدافع حقوق بشر می‌شمرند؟ مقاله‌ای که در افشای کروبی و اسیرکشی ۶۷ نوشته بود، نامه‌ای که در اعتراض به سانسور مقاله‌اش در ایران امروز نوشته بود؟ مصاحبه مهدی اصلانی با معمار سیبا نوبری در آرش؟ شما راست نمی‌گوید؟ می‌شود نام مقاله‌هایی را که آقای اصلانی امضایش پای آن بود و شما را جذب کرد و به سرشت متفاوت ایشان پی بردید برای من و امثال من که در پی دریافت حقیقت هستیم مشخص کنید؟ شما نوشته‌اید که که اصلانی و مصداقی طوری وانمود کرده‌اند که دیدار صدری با مصباح همین اواخر بوده است و در کامنت جدید به بعد از قتل‌های زنجیره‌ای رضایت داده اید. به گمانم قتل‌های زنجیره‌ای ۱۲ سال پیش اتفاق افتاده بود همین اواخر نبوده است. من نه سخنگوی مصداقی هستم و نه اصلانی آیا شما سخنگوی کسی و یا جناحی هستید؟ شما بفرمایید چه کاره هستید و چه فرهنگی دارید من با زبان خودتان صحبت می‌کنم. شما نوشته دیگران را پیش چشم همه تحریف می‌کنید نه من. من اعتقاد دارم کسی که به قول خودش برای موسوی مسئول کشتار ۶۷ و ۶۰ احترام قائل است و ... معلوم است دشمن ایرج مصداقی است و حاضر نیست اسمش را بیاورد. غیر از این باعث تعجب است. کسی که در موسوی و ... علائم مثبت کشف کرده واضح است که در ایرج مصداقی و ... از این علائم نمی‌بیند. آقای امضا محفوظ دچار خام خیالی هستید که من پاسخ شما را می‌دهم و دستور می‌دهید که چنین کاری نکنم. من در مورد نیات شما به دیگران توضیح می‌دهم. ماهیت شما و امثال شما و سیاستی را که دنبال می کنید توضیح می‌دهم. امضایتان را هم که محفوظ اعلام کنید ماهیت‌تان را نمی‌توانید محفوظ کنید.
٣۲۱۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : سروش عبدی

عنوان : انشا فارسی
من به محتویات مقاله آقای دکتر احمد صدر یاستاد جامعه شناسی دانشگاه شیکاگو کاری ندارم اما انشای آن مقاله برایم درست قابل فهم نبود و به ترجمه ای سست از متنی بیگانه شباهت داشت. نشستم
و بخشی از بند اول مقاله ی استاد را بفارسی برگرداندم: قسمتهای داخل "" نوشته ی استاد استاد است:

نوشته ی استاد:
""اگر بشود در مورد "ما ایرانیان" تعمیمی داد باید گفت که ما فرهنگ و تمدنی در بحرانیم و تفکرات آرامش دوستدار و اینکه چنین گفتمانی تلخی هوادارانی هم پیدا میکند که به هر قیمتی حاضرند از آن دفاع کنند نیز نشانه های این بحران اند.""

ترجمهی فارسی:
جامعه ی ما با بحران روبروست و فرهنگ و تمدن ایران از این بحران رنج می برد. مظاهر این بحران بمثابه ی پدیده ای قابل تعمیم همه ی ما ایرانیان را تحت تاثیر قرار داده است. دفاع و هواداری بی چون و چرای جمعی از ایرانیان از تفکرات آقای آرامش دوستدار و گفتمان تلخی که وی عرضه کرده است از نشانه های همین بحران است.
نوشتهی استاد:
ا""لبته بلافاصله بعد از نامه سرگشاده ما پیامهای آلوده به بغض و آکنده از اتهامات واهی توطئه و اسلامگرائی و دینخوئی و همکاری با جمهوری اسلامی بلافاصله سرازیر شدند و این سیل ادامه دارد.""

ترجمهی فارسی:
البته بلافاصله پس از انتشار نامه ی سرگشاده ی ما، سیل پیامهای بغض آلود و آکنده از اتهاماتِ واهی مبنی بر مشارکتِ ما در توطئه و مراتب اسلامگرایی و دینخویی و همکاری ما با جمهوری اسلامی به سوی ما سرازیر شد و این سیل هنوز هم ادامه دارد.

تو خود حدیث مفصل بخوان....
٣۲۱۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : امیرحسین آمویی

عنوان : روضه‌خوانی
برای پیروز عزیز

راستی نکته‌ای را فراموش کردم: آیا به نظر شما مباحث مهم این نوشتارها با روضه‌خوانی‌های دوره‍ی بچگی شما قابل مقایسه هستند؟ اگر هم باشند، خوشبختانه کلمات، اگرچه ممکن است گریان باشند، آن هم به حال و روز این روشنفکران، دست کم در دل می‌گریند و در سکوت! مایه‍ی آزار نخواهند بود؛ می‌توان آنها را نخواند.

باز هم پیروزتر باشید

امیر حسین.
٣۲۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : امیرحسین آمویی

عنوان : به پیروز و دیگران که همه عزیزند
پیروز عزیز با یلام دوباره

من از یادداشت شما این طور فهمیدم که به نظر شما کامنت‌های خوانندگان، و از جمله نظرات خود من، بلند هستند و ضمنا، دست کم من یکی، هنر کوتاه نویسی را بلد نیستم. دوست عزیز، نظر شما در مورد کوتاه نویسی و هنر بودن آن کاملا درست است، نکته این جاست که گاه کوتاه نویسی باعث "ایجاز مخل" می‌شود که نقطه‍ی مقابل "اطناب ممل" است. کامنت گذاری کوتاه و بلند شرایط و الزامات خاص خود را دارند. گاه باید کوتاه و گاه باید بلند باشند. اگرچه از واژه‍ی کامنت سود می‌جوییم، اما آنچه که کوتاه و بلندی آن را تعیین می‌کند، کل ویژگی‌هایی است که اولا مربوط به متن اصلی مورد نظر است که بیرون بر آن تحمیل می‌شود و ثانیا مربوط می‌شود به ارضاء کامنت گذار و مسئولیتی که در برابر دیگران احساس می‌کند. در هر حال نمی‌توان طول و عرض کامنت را دقیقا معین کرد، دست کم با خصلت دست و دلبازی‌یی که ما ایرانیان از قدیم و ندیم داشته و داریم. دیگر این که اگر موضوع برایمان اهمیت داشته باشد، باید با حوصله‍ی بیشتری پای بحث‌ها بنشینیم. همین جا عرض کنم که بنده جهت رفع ابهامات، مطلب بلندی در باره‍ی آن بحث‌ها نوشته ام که احتمالا خواهید دید.

پیروز هستید، پیروزتر باشید.

آمویی
٣۲۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : کامنت گذاری
جناب آمویی،
شاید مردم دل پری دارند. قدیمها که روضه خوانی بود مادرم میگفت مردم روضه برای آن میروند که به غصه خود بگریند ؛ امام حسین و ابوالفضل بهانه اند. احتمالا کامنت گذاری امروز مثل روضه خوانیست و اگر چنین است اشکالی نیست فقط شیون و زاری نباید چنان بلند باشد که مانع صدای روضه خوان گردد. کوتاه نویسی هنر است.
٣۲۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹       

    از : امضا محفوظ

عنوان : باز هم برای آقای اصلانی
آقای مهدی اصلانی عزیز،
با سلام دوباره
مسأله ی خوانش نادرست در کار نیست. در آن مقاله چنین وانمود کرده اید یا چنین وانمود شده است که این دیدار، بعد از قتل های زنجیره ای انجام شده است. همین الآن دوباره به متن مقاله در همین سایت اخبار روز مراجعه کردم و عین بخشی از آخر متن مقاله را کپی کردم که در این جا می آورم:

« بر ما دانسته نیست زمانی که دکتر احمد صدری در جلسه معارفه، و دید و بوس با استاد مصباح یزدی زمانی که با ایشان دست می‌داد کمی! فقط کمی به این فکر نکرد که همین دستان، فرمان قتل دو جامعه شناسِ با شرافت، که می‌توانستند هم‌کاران دانشگاهی و علمی دکتر احمد صدری باشند را صادر کرد؟ لمس کردنِ دستانِ آلوده و تبه‌کارانه‌ای که فرمان به قتل محمد‌جعفر پوینده و مجید شریف دو جامعه شناس سرشناس کشورمان داد چه حسی به آدمی می‌دهد.»

این، عین متن مقاله بود. چه کسی با چه خوانشی، معنایی به جز این می تواند بگیرد که:
شما که هم در مقاله جدیدتان و هم در آن مقاله و هم در پاسختان به من گفته اید که از تاریخ دیدار اطلاع نداشته اید، قاطعانه، و نه حتی با شک و تردید، تاریخ آن دیدار را بعد از قتل های زنجیره ای نوشته اید؟
با هیچ خوانشی معنایی به جز این نمی توان از متن گرفت. اگر شک دارید می توانید دوباره متن کپی شده از مقاله تان را در بالا بخوانید.

و درست به همین دلیل بود که در کامنتم (شماره ۶ کامنت) نوشتم:
«این که تاریخ دیدار احمد صدری با آن آخوندک پلید را تحقیق نکرده نوشته باشید عمل غیر قابل دفاعی است، و غیر قابل دفاع تر از آن هم این است که در تحقیقتان نتوانسته باشید تاریخ آن دیدار را پیدا کنید، ولی صلاح را در این دیده باشید که با جملاتی که در مقاله تان به کار برده اید، آن تاریخ را همین ماه های اخیر وانمود کنید.

حالا اگر با توضیح شما بتوان «ماه های اخیر» را تاریخ درج در فلان رسانه دانست نه تاریخ دیدار، باز هم در اصل قضیه تفاوتی کیفی ایجاد نمی کند. یعنی در این که مطابق مقاله شما (قسمتی که کپی آن را در بالا آوردم) ساختمان تراژدی و نقطه اوج آن (برانگیختن احساسات قوی علیه طرف مقابل) همان است که بود: دیدارآقای احمد صدری با مصباح یزدی، بدون آن که احمد صدری لحظه ای فکر کند که دارد دستان کسی را در دست می گیرد که فرمان قتل های زنجیره ای را داده است.
انصافاً من که خیلی هم کم خواندن و نوشتن بلد نیستم، هر چه می کنم، نمی توانم خوانشی دیگر، و برداشتی دیگر از مقاله داشته باشم.

بد نیست که بعد از این توضیح من، یک نگاه دیگر به همان شماره ۶ کامنت بیاندازید، و آن وقت، به خودتان پاسخ دهید.

در هر حال، همانطور که در کامنت اولم اشاره کرده ام، مطلقاً قصد مجادله و این قبیل چیز ها نداشتم و ندارم. بنا بر این، همین قدر که زحمت پاسخ دادن کشیده اید باعث امتنان است. بقیه ی قضیه، بر می گردد به خودتان و پرسشی که از خودتان خواهید کرد و پاسخی که به خودتان خواهید داد.
موفق باشید.
٣۲۱٨۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹       

    از : شیما

عنوان : انگیزه پاک و زحمات شما را کسی نادیده نگرفته است.
بر ما دانسته نیست «زمانی که» دکتر احمد صدری «در جلسه معارفه»، و دید و بوس با استاد مصباح یزدی زمانی که با ایشان «دست می‌داد» کمی! فقط کمی به این فکر نکرد که همین دستان، فرمان قتل دو جامعه شناسِ با شرافت، که می‌توانستند هم‌کاران دانشگاهی و علمی دکتر احمد صدری باشند را «صادر کرد» ؟

جمله بالا از متن مقاله هان ای شرم!... است و من عمداً برای توجه بیشتر گیومه گذاشته ام. (لطفاً یکبار دیگر جمله بالا را بخوانید)
آخر جمله آمده: «صادر کرد»
نگفته صادر خواهد کرد.
کسی نمیخواهد ملانقطی بازی درآورد، ولی شما اشتباه کرده اید عزیز.
به کاربردن افعال ماضی در جمله فوق از دقت نوشته کاسته و آقا یا خانم امضا محفوظ سخنش کاملا درست است. هرکس جمله بالا را دقیق بخواند متوجه میشود. اصلا صحبت از تاریخ دیدار نیست که شما (آقای اصلانی) نوشته اید « ما هیچ کجای متن مشترک از تاریخ دیدار، سخن به میان نیاورده ایم»
بسیار خوب، قبول. اما جمله بالا زار میزند که شما اشتباه کرده اید.

با اینحال این اشتباه دلیل نمیشود که انگیزه پاک و زحمات شما را کسی نادیده بگیرد. جان مایه و مضمون کار شما انسانی، و بسیار بجا است. خواهش میکنم. برادرانه، رفیقانه خواهش میکنم ایجاد دافعه نکنید. با سلام و آرزوی سلامتی و سپاسگزاری از مقاله خوبتان
٣۲۱٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹       

    از : بهروز بهروز

عنوان : آن کس که حقیقت را نمی داند...
محض اطلاع آقای مهدی من هم دو سه اسم که از قربانیان آن سال ها یادم می آید را ذکر می کنم: رفیق عبدالله لیچایی، فدایی خلق، لیسانس جامعه شناسی، قاسم فدایی، مجاهد، فوق لیسانس متالورژی از ام. آی. تی، که هر دو در سال ۶۷ اعدام شدند البته متوسط سن زندانیان در آن سال ها پایین و در حد ۲۰ تا ۲۵ سال بود و آقای مهدی نباید انتظار داشته باشد که آن ها دکترا گرفته وارد زندان می شدند.
من موافق رم دادن نیروهای میانه نیستم. هر آن که منتقد این شرایط دهشتناک است گو خوش آید اما این با فراموش کردن گذشته و جنایاتی که در مقیاس تاریخی قابل بخشش نیستند متفاوت است. به این آقایان باید حرف برشت را گفت: "آن کس که حقیت را نمی داند نادان است اما آن که می داند و انکار می کند تبهکار است."
٣۲۱۷۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست