سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سازمان یابی کارگری - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : الف باران

عنوان : پشت لنین خود را پنهان کردن و مبارزه علیه او خارج از صداقت سیاسی است.
اگر چه معلوم است که آقای قراگوزلو چه نوع سوسیالیستی را "مریخی" میدانند ولی‌ دانستن نوع "زمینی‌" آنهم شاید برای مشتاقان سوسیالیسم جالب باشد.باید دانست این سوسیالیسم زمینی‌ ایشان در چه کشور و یا کشورهایی اتفاق افتاده و یا زمینه ظهور آن تا امتداد کدام ابدیت باید ادامه یابد ؟ مسیری که برای طبقه کارگر ترسیم نموده اند...
"...در پروسه تکاملی انقلاب مداوم در دو سطح داخلی‌ و جهانی وارد دوران انتقالی طبقات میگردند و از بورژوازی خلع ید اقتصادی میکنند و با استفاده از نیروهای متّحدان خود در سطح بین المللی انقلاب را در برابر یورش امپریالیسم مصون سازد." مسیری تازه و از تراوشات فکری آقای قراگزلو نیست و اگر همین عقاید تروتسکی مبنی بر "انقلابت پی‌ در پی‌"(انقلاب مداوم) تاثیر گذار زمانی‌ میشد، هیچ انقلابی سوسیالیستی انجام نمیگرفت و بر مبنای همین باور، از نظر آنها تا بحال نه‌ انقلاب سوسیالیستی صورت گرفته و نه‌ کشوری سوسیالیستی وجود داشته است...

" بلشویک‌ها با تمام توانمندی های نظری، سازمانی(حزبی) و پایگاه توده‌‌ای کارگری خود در مسیر انتقال طبقاتی ناکام ماندند و ناگزیر به راه پر فراز و نشیب‌ کمونیسم جنگی و نپ بروند و در کورسی رقابت با امپریالیست به خط "صنعتی سازی(= سوسیالیسم)" کشیده شوند..."
اینکه در مسیر انتقال طبقاتی ناکام ماندند و ناگزیر به راه پر فراز و نشیب‌ کمونیسم جنگی و نپ..." شدند، چیزی جز نفی تضاد طبقاتی نیست. سرمایه داری هم از مسیر "انتقال" به سوسیالیسم نمیرسد و همانطور که گفته شد این عقاید تازگی نداشته و مربوط به گروه ( تروتسکی ،زینوف،کامنف،ریکف) بودند که مخالفت خود را با قیام مسلحانه در اکتبر ۱۹۱۷ اعلام نموده و به گروه تسلیم طلبان ملقب شدند.

شاید برای بعضی‌ و یا بسیاری از خوانندگان بازگشایی این مطالب نامربوط به مسائل کنونی‌ ایران باشد ولی‌ بی‌ حاصل ماندن مبارزات گروه‌ها و سازمانهای سیاسی باید علت و یا دلایل قانع کننده‌ای هم داشته باشند.بر طبق عقاید آقای قراگوزلو یک کشور تا زمانیکه مسیر طبیعی‌ و تکامل اقتصادی خود را تکمیل نکرده باشد واجد شرایط برای یک انقلاب سوسیالیستی نخواهد بود و اگر انقلابی هم انجام شود ناکام میمانند و مجبور به "کمونیسم جنگی و ...و ..."می‌شوند.علت ناکام ماندن بلشویک‌ها چه بود ؟ اگر مبارزات کشوری با آنهمه قدرت و سالهای سال مبارزه و گذرانیدن ۴ سال جنگ جهانی و سه سال جنگ داخلی‌ و با داشتن رهبری بزرگی‌ چون لنین در انقلابی ناکام شوند دیگر در هیچ کشوری از جهان تا ابدیت امکان انقلاب سوسیالیستی وجود نخواهد داشت.آیا این عقاید، عقایدی ضّد انقلابی و یأس آور و نظراتی منحرف کننده از سوسیالیسم نیست ؟
"صدور فرمانهای فلّه‌ای به لنین و رفقایش...کار دشواری نیست"،جز تحقیر انقلاب و لنین پیام دیگری را نمیرساند. پشت لنین خود را پنهان کردن و مبارزه علیه او خارج از صداقت سیاسی است.
در صورتیکه تاریخ اینطور نبوده و نیست و مردم مبارزات خود را به امید بهتر شدن زندگی‌ خود ادامه داده و میدهند و به نتایج بزرگی‌ هم رسیده اند و خواهند رسید. ترتسکیستها‌ دستیابی به قدرت سیاسی را انقلاب و عاملی تعیین کننده برای تحوّلات و تغییرات اقتصادی و سیاسی نمیدانند...
۴۹۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : هر نوع ‫دولت مرکزی کنترل کننده در تضاد است با آزادی و دموکراسی فردی
‫سرکار ‫خانم کوهین محترم،
نظام سیاسی تابعی از نظام اقتصادی است. یعنی شکل اقتصاد میزان و ثبات آزادیهای ملت و مردم یک جامعه و کشور را تعیین و تضمین می کند. از طرف دیگر جنگ و تجاوز و وابستگی اقتصادی و سیاسی خدشه در امنیت و ثبات کشور میکند و ثبات و پایداری آزادی را ‫هم دچار خدشه و شکست و گسست میکند. اگر کشوری براستی سرمایه داری مستقل لیبرال ‫با اقتصادی آزاد باشد، نظیر امریکا، نمیتواند نظام سیاسی غیر از دموکراسی داشته باشد. توجه کنید در اینجا به درست و نادرست و یا به بد و خوب بودن این و یا آن نظام فعلاً اینجا کاری نداریم.

شما در هر نظامی بمحض ینکه دولت کنترل اقتصاد را در دست بگیرد، نظیر سیستم اقتصاد کوپنی در بهار آزادی انقلاب اسلامی به هنگام جنگ با عراق، سیستم به تدریج به طرف کنترل سیاسی توسط دولت و یا همان استبداد سیاسی قدم میگذارد. بهمین دلیل ما نمیتوانیم یک نمونه اقتصاد کمونیستی دولتی که نظام سیاسی اش آزاد و دموکراتیک باشد در تاریخ پیدا کنیم. بهمین دلیل مارکس ابداً دغدغه دموکراسی نداشت و عدالت اقتصادی جامعه برایش مهمتر از آزادی های فردی بود. درواقع نظام اقتصادی دولتی و کنترلی مرکزی معمولاً با آزادی سیاسی افراد جامعه در تضاد است. دولتهای شبه کمونیستی یا شدیداً متمرکز میتوانند عدالت اقتصادی و حتی رفاه نسبی جامعه و کارگران را بسیار فراتر و بهتر از نظام جمهوری اسلامی فراهم کنند، ولی بعید میدانم از هر نوع آزادی اندیشه و بیان و تظاهر و غیره به شکل ‫مرسوم و دیده و تجربه شده درکشورهای سرمایه داری باز و آزاد در آنها خبری باشد. ‫یعنی دولت چاوز میتواند صدبرابر بهتر از احمدی نژاد نیازهای مالی و اقتصادی و سلامتی ملتش را فراهم و تأمین کند، ولی اینکه بتواند بهمان اندازه آزادی های لیبرالی تولید کند، با اصل و اساس دولت متمرکز کنترل کننده مرکزی در تضاد خواهد بود. یعنی داشتن هردو عملی نیست!
۴۹۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱       

    از : نفیسه کوهین

عنوان : من نگرانم
بیش از ۶ سال است که دوستان ما نسبت به تک روی ؛ خود محوری ؛ نگاه استبدادی (هر چه من می گویم درست است و همه اشتباه می کنند) و برخی خصلت های توجیه ناپذیر آقای قراگوزلو انتقد می کنند. اما این عزیز بی توجه راه خود می رود و حرف خود را می زند و نسبت به دوستانی که همیشه او را دوست داشته اند ناسازگاری نشان می دهد و گاه و بیگاه این ناسازگاری های بصورت عناد عمدی و نوعی لجاجت کودکانه نمود می یابد. ما و دوستانمان دو مقاله اخیر دوست عزیزمان(هنوز نمیخواهیم بگوئیم دوست سابقمان) را خواندیم و از حمایت او و سمپاتی به هوگوچاوز دچار تعجب شدیم. داشتیم شاخ در میآوردیم. دوستی که مقاله "چاوز ما و احمدی نژاد از ما بهتران " را خوانده بود و از حمایت چاوز توسط قراگوزلو صحبت میکرد باورش نمی شد. چگونه می شود از دیکتاتوری کاستروها حمایت کرد؟ این سلطنت است. مانند ولایت فقیه. چگونه میشود از چاوز حمایت کرد؟ چاوز خان برای چندمین بار رئیس جمهور شدن برداشت و قانون اساسی را عوض کرد. چرا زمانی که آقای رفسنجانی می خواست برای ادامه سازندگی قانون اساسی را تغییر بدهد و آقای دکتر مهاجرانی و عبدالله نوری و نجفی و شوشتری از آن حمایت میکردند و آقای مسعود بهنود مقاله ای بسیار شیوا در هفته نامه بهمن دکتر مهاجرانی نوشت همین آقای قراگوزلو و دو سه نفر از دوستانش آن قدر جار و جنجال راه انداختند. منظورم از دوستانش یکی حسین بشیریه بود. ولی آقای چاوز قانون اساسی را تغییر می دهد و رئیس جمهور مادام العمر میشود و باز هم دوست عزیز ما از این دیکتاتور و یار غار احمدی نژاد پشتبانی می کند. من اگر خودم مقاله قراگوزلوی عزیز را نخوانده بودم باورم نمی شد کار او به اینجا برسد.
متاسف باشیم؟
یا امیدوار برای اینکه نویسنده ما به میان دوستانی بازگردد که همه دلشان برای آزادی مب طپد. ممکن است محمد گرامی با فمینیسم مشکلی داشته باشد. مهم نیست. ما او را می فهمیم. اما ادامه این مسیر براستی نگران کننده است. حمایت علنی از استالین به بهانه دستآوردهای مثبت اقتصادی هم از آن حرف هاست.
این سئوال خطاب به محمد قراگوزلوی عزیز است
عزیزجان!
شما یک نویسنده حرفه ای هستی. داستان کوتاه و بلند نوشته ای. نقد شعر هم نوشته ای. در نقد های اقتصادی هم که الی ماشالله از همه سبقت گرفتی. خب حالا به من و دوستان جواب بده ( اگر جای بوریس پاسترناک بودی چه می کردی؟)
راستی محمد گرامی نظرت در مورد اکتاویو پاز فرق کرده؟
یادته همیشه از قول پاز نقل میکردی که بریا و ژدانف و رئالیسم سوسیالیستی از زبان ژنرال ها به قدرتمداران می گفتند برخیزید. ولی نه برای این که مردم بنشینند. برای اینکه جای خودشان باز تر شود
استالین و مائو و کاسترو و چاوز و.... می ترسم این مسیر تو بله عزیزم این مسیر تو به کامبوج خمرهای سرخ منهی شود. وحشت پولپوت بدنم را می لرزاند. من نگرانم.
نگران تو.
۴۹۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱       

    از : کوروش گل آسا

عنوان : نقد و منتقد
اقای قراگوزلو در مقدمه یا به قول خودش در آمد اول مقاله به دفاع از مقاله قبلی خود(چاوز ما و احمدی نژاد از ما بهتران) برخاسته و نکات لازمی را یاد آوری کرده
* بولیواریسم سوسیالیسم نیست
* انقلاب کوبا و اصلاحات نیکاراگوئه ماهیت سوسیالیستی ندارد
* سوسیالیسم قرن بیست و یکم که هوگو چاوز مدعی آن است پایه درستی ندارد
*قانون کار ونزوئلا مترقی است
*میان کره شمالی و چین و سوریه و ایران با کوبا و ونزوئلا و نیکاراگوئه و پاراگوئه تفاوت هست.
و..... که به اندازه کافی روشنگر می باشد. اما آقای قراگوزلو در این مقاله به نوشته کوتاهی هم اشاره کرده که ایشان را به کوبا ( متوهم) خوانده است. این نوشته را آقای علی آزاد در سایت افق روشن منتشر کرده است. و چون آقای قراگوزلو عادت ندارد که از منتقدین خود نام ببرد من با اجازه دوستان و با اجازه مدیران اخبار روز لینک این مقاله را می نویسم تا علاقمندان برای ورود به این بحث با اطلاعات همه جانبه تر وارد شوند. هر چند باید بگویم که به نظر من مقاله آقای علی آزاد تا حدودی فرافکنانه است چرا که آقای قراگوزلو در مقاله اش از کره شمالی و سوریه و چین دفاع نکرده
http://www.ofros.com/maghale/azad_gharaghozolo.htm

و گوشه ای از مقاله آقای علی آزاد

آقای قراگوزلو به آمارهای مختلف چاوز اشاره میکند اما فراموش می کند که آمارهای ارائه شده برادر دو قلوی او یعنی احمدی نژاد را از زبان خود او بنویسد. مثلا "بیست میلیون شغل "ایجاد کرده ."هرماه صدها و هزارها پروژه صنعتی و و تولیدی بهره برداری می شود". ایران آنقدر پول و سرمایه دارد که ده ها هزار مسکن در ونزوئلا و عراق و لبنان و سوریه و غزه درست میکند؛ و خلاصه "توان مدیریت جهانی را دارد". آقای قراگوزلو فرمایشات احمدی نژاد را دروغ می داند و به همین خاطر به آمار مخالفان او اشاره می کند . اگر چه در ایران مطبوعات مستقل و منابع تحقیقی مستقل وجود ندارد، اما حداقل هر از چند گاه در بالا بین دزدان اختلاف وجود دارد و حقیقت به بیرون درز می کند. اما در کشورهایی نظیر کوبا و کره شمالی و ... این هم وجود ندارد. کدام نهاد مستقل آمارهای این جماعت سانسورچی را می تواند کنترل و علنی کند. "آن را که حسابش پاک است از محاسبه چه باک است". کشوری که تا یکی دوسال پیش تلفن همراه جرم بود حتی یک برگ روزنامه مستقل و غیر دولتی وجود خارجی ندارد همه چیز در کنترل باند مافیای قدرت قبضه شده است، چگونه می شود به حرفهای آنها اعتماد کرد؟مگر نه این بود که تا قبل از فروپاشی بلوک شرق همه دلشیفتگان "اردوگاه" آنجا را سرزمین موعود می پنداشتند. بعد از فروپاشی کثافت های جامعه رو شد و همین کثافت بهترین خوراک تبلیغاتی برای سرکوب و ناامیدکردن و سرخوردگی مردم جهان شد. و هنوز از قبل همین کثافت تغذیه می کنند.
۴۹۲۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱       

    از : مرسده ق

عنوان : انتظار بیشتر
بی تعارف باید بگویم که من تروتسکیست هستم ولی همانند رفیق قراگوزلو سوسیالیزم را ایده ئولوژی نمی دانم و به انقلاب مداوم اعتقاد دارم. منظور من از مشارکت برای اولین بار به صورت کامنت این نبود. من چند سئوال از رفیق نویسنده داشتم و امیدوارم که ایشان با وجود محدودیت هایشان هرجور که صلاح میدانند جواب بدهند. در ضمن این یادداشت و سئوالات را به نشانی خودشان هم فرستادم و جوابی نگرفتم اما از انجا که بحث ها عمومی هستند لازم دیدم به شکل کامنت خلاصه کنم.
اول این که رفیق بدرست می گوید میان اقتصاد و سیاست مرزی نیست و در ایران و هر جای دیگری هر حرکت اقتصادی کوچک بلافاصله سیاسی میشود. با این نظر درست همنظرم.
دوم ایشان از دست آوردهای مثبت اقتصادی دوران استالین دفاع می کنند و در همان به سیاست ایدئولوژیک و امنیتی کردن جامعه شوروی توسط باند استالین امتیاز بی ربزی میدهد. میخواهم بدانم که مگر این آقایان آدم های سرخودی بوده اند و بدون اجازه استالین و حزب رویزیونیست حاکم بر شوروی آن دادگاه های جنایتکارانه را برگزار می کردند. اگر سیاست دنباله اقتصاد است پس سیاست امنیتی و ضد دموکراتیک و ضد آزادی بیان باند استالین هم از پایه های اقتصادی خاص خود سود میبرده و در اولین و آخرین تحلیل سیاست هائی ضد کمونیستی بوده است.
از رفیق عزیز انتظار بیشتری داشتم. هرگز فکر نمی کردم که ایشان به صرف چند کارخانه موشک سازی و مترو استالین را تائید کند. حالا کاسترو بحث دیگری است و منهم با اینکه او را کمونیست نمی دانم اما دوستش دارم.
۴۹۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : !!!
آقای حمیدی، دست از این "حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله" بردارید که حد اقل شایسته سایت اخبار روز نیست..
۴۹۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۱       

    از : حامد حمیدی

عنوان : مثبت
قابل توجه دوستانی که راه و بی راه برعلیه تروتسکی کامنت می نوشتند. بنظر من آقای قراگوزلو آنقدر به سوسیالیسم تسلط دارد که مرعوب فضاهای ساختگی نشود. استالین را در جای خودش می بیند و دچار هیجان نمی شود.
این را به آقا یا بانو الق باران گفتم که در حمایت از استالین اینجا را به باشگاه اندیشه مبدل کرده بود.
۴۹۲۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۱       

    از : روزبه ک

عنوان : به جناب تابان عزیز و مدیران اخبار روز
سلام و خسته نباشید
با عرض پوزش
این بخش از مقاله رفیق قراگوزلو در واقع بخش هشتم میباشد که نمی دانم چرا و به چه دلیل بخش هفتم ذکر شده. برای تصحیح این اشتباه در زیر تیتر و سوتیتر بخش هفتم را به نقل از آرشیو اخبار روز مینویسم.
ممنون




سازمان‌یابی کارگری
۷. دولت حزب یا شوراها

محمد قراگوزلو

• بخش هفتم از سلسله مقالات سازمان یابی کارگری را از مزغل تبیین سلبی تنگناهای بلشویک ها پی می گیریم. به منظور تعریض مبحث چیستی دیکتاتوری حزب و طبقه. با این تاکید که فعالیت فراکسیون ها و گرایش های انقلابی در حزب بلشویکی موید حاکمیت ساختار سانترالیسم دموکراتیک در روند پیروزی انقلاب اکتبر است ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
آدینه ۷ مهر ۱۳۹۱ - ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲
۴۹۲۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۱       

    از : نادر ک

عنوان : طومار کارگران به همت اتحادیه آزاد کارگران ایران
متن نامه دوم هماهنگ کنندگان طومار اعتراضی کارگران به وزیر کار
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی جناب شیخ الاسلامی
با سلام
این دومین نامه ما به جنابعالی است. ما به عنوان هماهنگ کنندگان طومار اعتراض به سطح دستمزدها و دیگر شرایط کار و زیست کارگران، نامه ای را در تاریخ ۲۷ خرداد ۹۱ به همراه ۱۰ هزار امضا تحویل وزارتخانه شما دادیم. از آن تاریخ بیش از سه ماه میگذرد و شما هیچ پاسخی به طومار اعتراضی هزاران کارگر نداده اید.
عدم پرداخت دستمزدها، بیکار سازیها، قراردادهای موقت، نا امنی شغلی، دستمزدهای بشدت زیر خط فقر و تورم و گرانی بیداد میکند بسیاری از اقلام غذایی و رفاهی بصورت روزانه و با سرعتی غیر قابل تصور در حال برچیده شدن از سفره خالی ما کارگران است. از اواخر سال ۹۰ و بویژه از چند ماه گذشته تاکنون هزینه های زندگی چندین برابر شده است. هیچ نوع کالا و یا خدماتی در این مملکت پیدا نمیشود که قیمت آنها در طول این مدت افزایش دهها درصدی پیدا نکرده باشد. از عوارض بزرگراهها و هزینه حمل و نقل تا مصالح ساختمانی و اجاره بهای منازل مسکونی تا هزینه های خدمات بانکی و دفاتر اسناد رسمی تا قیمت لبنیات و نان و مرغ و تخم مرغ و گوشت و میوه تا هزینه های آموزش و بهداشت و درمان و خلاصه هر آنچه که برای بقا و نفس کشیدن یک انسان لازم و حیاتی است گاها تا چندین برابر افزایش قیمت داشته اند. این افزایش سرسام آور قیمتها بویژه در طول یکسال گذشته در حالی صورت گرفته است که میانگین دستمزد ما کارگران در این مدت (سال ۹۰ و ۹۱ ) فقط ۱۳ درصد افزایش پیدا کرده است و متوسط دریافتی ماهیانه میلیونها کارگر تازه اگر در این مدت بدلیل قطع سوبسید حاملهای انرژی و تعطیلی کارخانه ها به خیل بیکاران نپیوسته باشند و موفق به دریافت بموقع دستمزدهای خود شوند بین ۳۰۰ تا ۷۰۰ هزارتومان در ماه است. ما در نامه قبلی خود بر این مسئله انگشت گذاشتیم و براین حقیقت غیر قابل انکار تاکید کردیم که چنین دستمزدی بویژه در مراکز استانها کفاف اجاره بهای حقیرترین منزل مسکونی را نیز نمیدهد آنوقت و تحت چنین شرایطی شما به عنوان وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و به عنوان ارگانی که حق تعیین قیمت فروش نیروی کارمان را از ما کارگران سلب کرده اید و تعیین حداقل دستمزد را در اختیار وزارتخانه خود قرار داده اید نه تنها صدایتان در نیامده است بلکه حتی زحمت پاسخگویی به خواست کتبی و امضا شده هزاران کارگر را نیز به خود نداده اید. طوری که به نظر میاید وزارتخانه شما هیچ ربطی به کارگران و زندگی و معیشت آنان ندارد.
جناب وزیر! در طول سه ماهی که از اولین نامه ما و تحویل طومار اعتراضی کارگران به وزارت کار و رفاه و تامین اجتماعی میگذرد علاوه بر افزایش سرسام آور قیمتها، در دهها کارخانه بزرگ و متوسط، کارفرمایان ناهار و تمامی مزایای شغلی کارگران از قبیل پاداش و بهره وری کار و... را نیز قطع کرده اند و به آنان فقط مزد پایه را پرداخت نموده اند و به این ترتیب فاصله بین درآمد و هزینه های جاری زندگی به مرز فاجعه باری رسیده و هستی و حیات خانواده های کارگری را در معرض نابودی قرار داده است. لذا ما با تاکید و اصرار بر افزایش عاجل و فوری حداقل دستمزدها در شش ماهه باقی مانده سال، ده هزار امضای دیگر را در اعتراض به سطح دستمزدها و دیگر شرایط کار و زیست کارگران تحویل شما میدهیم و بار دیگر بر تامین خواستهای میلیونها کارگر که در طومار اعتراضی بر آنها صحه گذاشته شده است پای می فشاریم.
بدیهی است در صورت عدم توجه وزارت تعاون و کار و رفاه اجتماعی به خواستها و به زندگی و معیشت میلیونها کارگر که در زیر چرخهای تورم و گرانی های سرسام آور موجود در حال نابودی است کارگران نظاره گر به تباهی کشیده شدن هستی و بقا خود نخواهند شد و اعتراضات خود را نسبت به ادامه وضعیت حاضر تشدید خواهند کرد.
از طرف هماهنگ کنندگان اعتراض به حداقل دستمزدها: شاپور احسانی راد، شریف ساعد پناه، جمیل محمدی، شیث امانی، پروین محمدی، جعفر عظیم زاده – ۰۹۱۲۲۴۴۹۹۰۱ - ۰۹۱۲۳۳۶۸۷۷۲
۴۹۲۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۱       

    از : ناهید کشاورز

عنوان : کوبا و سوسیالیزم
-
با توجه به این که رفقای سایت اخبار روز لینک کامل مقاله رفیق پریسا نصرآبادی را در مقاله رفیق قراگوزلو درج نکرده اند و برای تسهیل کار رفقائی که احتمالا به دلیل کندی اینترنت به این آرشیو دست رسی ندارند بخشی از مقاله پریسا را می گذارم. قابل توجه دوستنای که کره شمالی را سوسیالیست می دانند و با کوبا مقایسه می کنند. و قابل توجه دوستنای که ایران و کوبا را در یک صندلی میگزارند.
با تشکر از رفیق قراگوزلو که مثل همیشه در این مقالات نشان داد که میتوان با کمی دقت به جزئیات بیشتری در مورد واقعیات آمریکای لاتین دست یافت
کوبا در گذار به سوسیالیسم و در کنار گوش امپریالیسم آمریکا همچنان رزمنده ایستاده است.
زنده باد سوسیالیزم
زنده باد کوبا



مرگ کیم یونگ ایل فرصت مناسبی برای یک بازنگری تاریخی است. به ویژه در جهانی که اغلب کلمات آن چه را نیستند نمایندگی می کنند، باید درباره کمونیسم، حزب کارگران، عدالت و...بازاندیشی کرد. این زمانی اهمیت مضاعف پیدا می کند که نام کره شمالی و کوبا به بهانه های مختلف در پی هم و در کنار هم ذکر می شود. سیر وقایع تاریخی و فاکت ها امور دلبخواهی نیستند که به سادگی بتوان جا به جایشان کرد و از کنار پیچیدگی های روندها به سادگی گذشت. این ازآن جهت مهم است که لزوماً باید دو پروژه کره شمالی و کوبا که هر دو در دهه ۱۹۵۰ کلید خورده اند را از هم متمایز بدانیم. موجودیت کوبای پس از انقلاب در مجموع تا این لحظه از سوی کمونیست ها قابل دفاع است؛ حال آن که کره شمالی چنین نمی تواند باشد.

۳- موجودیت مرموز کره شمالی را باید در پرتو جنگ سرد درک کرد. قرار گرفتن این کشور در تمام سال های خاکستری جنگ سرد در بلوک شرق محصول موازنه قوای بین المللی این دوران است و کمونیستی نامیده شدن این کشور، بیش از آن که با ارجاع به فاکت ها و شاخصه های معیّنی باشد که سوسیالیستی و کمونیستی بودن یک سیستم سیاسی- اقتصادی را توضیح می دهد، در واقع به مناسبات این کشور با اتحاد جماهیر شوروی برمی گردد. در سال ۱۹۷۲ کیم ایل سونگ، پدر کیم یونگ ایل که صدر حزب کارگران کره و فرمانده کلّ قوای ارتش خلق کره شمالی بود، اعلام می کند که ایدئولوژی رسمی کره شمالی دیگر مارکسیسم-لنینیسم نیست و به ایدئولوژی "جوچه" تغییر کرده است. گو این که تا پیش از این هم بارها اعلام شده بود که آن ها قرائت خودشان را از مارکسیسم-لنینیسم دارند. تا این که از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۲ این ایدئولوژی نوین با جزئیات بیشتری تدقیق می شود، و در قانون اساسی کشور نیز تجدید نظر صورت گرفته و "جوچه" به عنوان ایدئولوژی رسمی درج می شود. این عبور رسمی کیم ایل سونگ از استالین و مائو بود که برخی آن را کیم ایل سونگیسم هم خوانده اند. (قانون اساسی بازنگری شده را در کامنت بخوانید)

۴- "جوچه" چیست؟
"جوچه" آئینی نوـ کنفسیوسی است مبتنی بر اصولی که بر هموژنیزه کردن، خودگردانی و خودبسندگی انسان تاکید می کند. جوچه کشور را به مثابه یک پیکره واحد فرض می کند و از این رو اجزای این پیکره واحد نیز باید هوموژنیزه (همگن) شوند. یکی از ایده های اساسی آئین نو کنفسیوسی (تلفیقی از اخلاق اجتماعی کنفسیوسی و ملغمه ای از ایده های بودیستی-دائوئیستی) این است که نهادها و شیوه های مناسب نظم و انظباط در جامعه بشری در واقع بیانگر اصول تغییر ناپذیر و یا قوانین حاکم بر کیهان است.
بازنمایی این اصول در سیاست داخلی و خارجی کره شمالی در سه اصل خلاصه شده است که ﻛﻴﻢ ایل سونگ ﺩﺭ ۱۹۶۵ آن ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺫﻳﻞ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩ:
۱-ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺩﺭ ﺳﻴﺎﺳﺖ
۲- ﺧﻮﺩﻛﻔﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ
۳- ﺧﻮﺩ ﺍﺗﻜﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻠّﻲ
این در واقع شکل ویژه ای از نوعی راسیسم و نژاد پرستی است که رژیم کره شمالی را به ایجاد نسل خالصی از کره ای ها مفتخر ساخته و این در یک خلط ایدئولوژیک، به ایده کمونیسم بسط داده می شود و در واقع چنین تصویر می شود که گویا کمونیسم تجلّی ایده نفی تکثّر و استقرار وحدت تامّ است. چنین تصویر مغالطه آمیزی کوچکترین ربطی به درک مارکسی از کمونیسم ندارد.

۵- کره شمالی از بدو تولّد همواره اندامواره بوده است. تا پیش از سال ۱۹۹۱ و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کره شمالی ارگانیک این قدر جهانی بوده و پس از آن، به زائده چین بدل شده است؛ البته این مدّت زمانی به طول انجامیده تا چین نوین، به اقتصاد قدَر قدرتی بدل شود و سپس شرایط انداموارگی مجدّد فراهم آمده است و اما درّه زمانی میان وابستگی به شوروی تا چین، انباشته از اجساد قریب به دو میلیون نفر انسانی است که از قحطی جان داده اند.
این البته در مذمّت و زشت خوانیِ انداموارگی در نظام بین الدولی نیست. که قباحت وابستگی کره شمالی به شوروی و چین همانقدر است که زائده امریکا بودن برای دولت مافیایی مکزیک. مساله بر سر جان های بسیاری است که در هزارتوی پیچیده آئین ها و مناسک های شبه مذهبی و قدرت طلبی های ذی قیمت فرماندهان کلّ قوا، جان می بازند و حتّی گاه عددی هم نیستند که شماره شوند و به باقی اعداد اضافه شوند. بله، کره شمالی به چین وابسته است و چین نیز ناجی امریکا در بحران اقتصادی گریبانگیر و خریدار اوراق قرضه ای معادل نیمی از بدهی های امریکا است و این چرخه به هیچ وجه با تحلیل های غیر عقلانی حضرات نمی خواند، حال آن که عوامفریبان لیبرال آژیر سرخ را به صدا در می آورند و این قربانی کردن ها را به نام "کمونیسم" سند می زنند تا بر جنایات بی شمار امپریالیسم در دنیا سایه بیندازند.

۶- ختم کلام اما در دفاع از کوبا در تقابل با کره شمالی است. بیش از ۵۰ سال است که کوبا در حیاط خلوت و بیخ گوش های دراز و حسّاس امپریالیسم به نامِ امریکا به حیات سیاسی خود ادامه داده است. با تحریم های سیاسی-اقتصادی بی پایان و دهشتناک و انبوه توطئه های شرم آور علیه دولت کاسترو و همراهان. اما نه از قحطی های چند سال کِش آمده خبری بوده است که مرگ های میلیونی بیانجامد و نه اثری از اعدام شهروندان عادی برای تماس تلفنی با خارج از کشور و نه کشتار مخالفان در شرایط کنونی هست. این را بیافزایید به آموزش و بهداشت رایگان در کوبا، افزایش طول عمر و امید به زندگی که در تمام قارّه امریکا در رده نخست است و دیگر دستاوردهای علمی و فرهنگی که کوبا و مردم اش را به مردم جهان پیوند می زند و اگر غیر از این بود، مردم کوبا تا کنون ده ها بار علیه دولت و شخص کاسترو قیام کرده بودند. اگر لیبرال های جوان و پیر تحت آموزه های ایدئولوژیک بلوک امپریالیست ها کوبا و کره شمالی را در یک ردیف قرار می دهند، نه صرفاً از رذالت شان که از منفعت مشخص شان در نبردهای طبقاتی جاری است. اما نیروهای چپ و مترقّی نمی توانند از زیر بار مبارزه در ساحت ایدئولوژی ها شانه خالی کنند و علیه روایت های وارونه سکوت پیشه کنند.
۴۹۲۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست