سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

رایش چهارم، "دارد همین جا اتفّاق می افتد"! - بهمن پارسا



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ اسفند ۱٣۹۵ -  ۲۱ فوريه ۲۰۱۷


سال 1986 آغاز زندگی پناهندگی بود که هنوزهم ادامه دارد.روزی در زمستان آن سال بر در ورودی کلیسای محل اعلانی نصب بود دایر بر اینکه روز یکشنبه بعدازظهر کتاب رایگان در دسترس علاقه مندان قرار میگیرد. در آن روزگار من زبان فرانسه نمیدانستم و مشغول یاد گیری بودم، ولی انگلیسی را در حدود بیش از اداره امور روزمره میتوانستم بکار بگیرم وعلاقه یی هم داشتم. یکشنبه بعداز ظهر به کلیسا رفتم و سراغ محل کتابهای رایگان گرفتم بانویی راه زیر زمین را نشان داد. زیر زمین پر بود از جعبه هایی که حاوی کتابهایی بسیار کهنه و نیمدار بودند، وعموما هم یا به فرانسه و یا که به زبان فلامان-داچ-. حاصل جستجوی من برای یافتن کتابی به زبان انگلیسی آن شد که ازبین تمامی عناوین موجود دو کتاب را بردارم،یکی با عنوان "گنجینه یی از بهترین آثار جُرج اُروِل"، که نسبتا نو بود وتمیز ومسلّما بارها وبارها خوانده شده بود وعلامات خوانندگان را درخطوط وجملات میشد دید. ودوّمی کتابی بود با عنوان "نمیتواند اینجا اتفّاق بیفتد" اثر سینکلِر لوییس*، بسیار کهنه وقدیمی با جلدی کاغذی وصفحات کاهی که از زور کهنگی به قهوه یی کمرنگ میماند و حدود 400 صفحه. با ارول از ایران آشنا بودم ولی از سینکلر فقط همین را جزء اطلاعات عمومی میدانستم که اولین آمریکایی بوده است که جایزه ادبیات نوبل دریافت کرده. آن کتاب چندماهی !مرا به خود مشغول کرد وآنقدر برایم دلپذیر بود که بار دوّمی هم آنرا خواندم. تطابق وضعیت مطروح در آن کتاب و آنچه در جامعه ی آمریکا ی امروز به علن در جریان است ، مرا وامیدارد تا باور کنم که "دارد همین جا اتفّاق می افتد. چرا وچگونه؟!

جامعه ی آمریکا ومردم این سرزمین عموما بر این باورند که روشها ی سیاسی مبتنی بر ایدئولوژیهایی از قبیل سوسیالیسم، کمونیسم، وفاشیسم با فرهنگ آمریکایی تناسب ندارند و زمینه های رشد وتجلّی وتوسعه ی چنین عقاید و عملکردهایی بر اساس این گونه باورها در آمریکا فراهم نیست. ظاهرا نیز تاریخ این کشور جوان موِّید چنین مدعایی است و تا کنون شاهد برقراری دولتهایی با سمت گیری سوسیالیستی و قبیل آن به شیوه یی که مرسوم ومعمول وشناخته شده است نبوده ایم. درجوامعی که حکومتهای سوسیالیستی - صرف نظر از هرنوع پسوندی- بر پا گردیده و میگردد عموما نوعی میل به مرکزیت در کار گردانیدن امور سیاسی-اجتماعی وجود دارد وبر اساس همین شیوه است که چرخ امور در مداری با توّجه غالب به منافع اکثرّیت افراد جامعه به گردش درمیاید، و ضمن هواداری از منافع مردم ِ زحمتکش با تحمیل قوانین سختگیرانه نسبت به منافع فردی وقشر مادی صاحب ثروت در برقراری نوعی اعتدال وعدالت اجتماعی-اقتصادی درجامعه گام بر میدارد. شاید عمده ترین نقطه ی برخورد میان چنین سیستمی با وضعیت موجود در آمریکا همین باشد که ، فرهنگ مادی وسیاسی-اقتصادی این کشور" مرکز گریز و فردگراست". فردگرایی مادی، وایجاد جامعه یی براساس منافع مادی ِ فردی که از هرگونه تحدید ومقررات که مانع کسب سود هرچه بیشتر صاحبان سرمایه شود بیزار است وهمواره در پی ایجاد شرایطی است که موانع رشد سرمایه وسرمایه داری را ازمیان بردارد. به همین دلیل است که در هرانتخابات معمولا کسانی رای مردم آمریکا را بدست میاورند که وعده هایشان همواره در جهت کاستن مقررات حاکم بر مالیات ها و قواعد حاکم بر بازار است، واز مسئولیت های دولت در قبال مردم میکاهد. چنین شیوه یی ممکن است ناشی از آن باشد که به هرحال این کشور توّسط مهاجمین ِ اشغالگری بینان گذاری گردیده که هردسته وقومی از جایی آمده و حین بر خورد آرا وعقاید گوناگون که تمامی مبتنی بر منافع فردی در نهایت آن بوده است برای استفاده ی هرچه بهتر دست به دامن رژیمی مثلا "فدرالیست" شده اند تا مانع وجود حاکمیتی باشند که نزدیک ودر دسترس است و میتواند مزاحم بهره برداری ومنافع گروه های منفعت بَر گردد. این وضع تا همین اکنون در آمریکا مستقر وبر قرار است. دولت مرکزی نوکر نیروی غالب و زیر سلطه ی سرمایه های کلان میتواند به کار خود ادامه دهد وحافظ منافع آنان باشد. اینکه این منافع از چه طریق تامین میگردد حایز اهمیت نیست، آنچه اهمیت دارد ،تامین و تضمین آن هدف است. دولتهای محلی وایالتی با توّجه به شرایط خود طرحها وبرنامه هایی را ارایه میکنند که به مرحله ی اجرا گذاشته میشود. این مقدّمه یی است سخت مختصر وسطحی برای طرح نکته یی دیگر که مورد نظر این یادداشت است، وآن عبارت است از ظهور فاشیسم در همین جامعه ،یعنی در همین آمریکا.
فاشیسم به عنوان یک ایدئولُژی محصول عمل یا خیال مردم عامی کوچه وبازار نبود ونیست و مثل هر عقیده ی سیاسی دیگر محصول تراوشات فکری نخبگان جامعه است و برای رشد ونموّ وتدوام خود نیز میباید که از این نیروی متفکر و اندیشمند بهره ِ کافی بر گیرد و به جرات میتوان گفت که بدون چنین نیرویی ادامه حیات فاشیسم ممکن نیست. وقتی در همین نزدیکی ،یعنی دوران جنگ دوم جهانی در ایتالیا و آلمان نگاه میکنیم درمیابیم که نیرویهای فاشیستی این کشورها برای رشد هرچه سریعتر و قبضه کردن ارگانهای مختلف اجتماعی وتسّلط کامل بر کشور نیروهای صاحب اندیشه وخرد را ابتدا وبه سرعت از نهاد های مختلف موجود در تشکیلات اداره ِ کشور برکنار کرده و به محض تسلّط و کسب قدرت از همان نیروی های صاحب اندیشه به جبر ونیروی استبداد به نفع خود و برای استحکام هرچه بیشتر پایه های حکومت "فاشیستی" بهره بردای کرده اند. واین آغازی بوده است برای ورود وقبضه ی قدرت در نهادهای آموزشی ابتدایی وعالی به ویژه دانشگاه ها، وبعد تصرف دستگاه های معنوی جامعه وصد البتّه نیروی روحانی مثل ِ کلیسا ها و هر گونه مجمع دینی صاحب نفوذ از قبیل آنها. وبعد نوبت رسیده است به هنر وهنرمندی وهنرمندان، واجبار آنان زیر انواع تهدیدها به تولید هنر موافق تعاریف گروه ِ مسلّط و حاکم. امّا هدف سخت ترین تهاجمات یک حکومت فاشیستی بدون تردید و به وضوح حملات پیاپی و تخریبی است علیه "رسانه های همگانی" چه کتبی چه شفاهی، چه سمعی، چه بصری. وناگفته پیداست که عمده ترین مهره ی ستونِ فقرات یک جامعه ی آزاد رسانه های عمومی هستند و در راَس همه ی آنها "مطبوعات" از هر قبیل. در همین راستا و برای توجیه هرآنچه که یک حکومت فاشیستی مرتکب میگردد همواره ابداع وایجاد و نگهداری یک دشمن قدر قُدرت ِ همواره حاضر وآماده برای حمله به منافع ملّی ومردمی از اساسی ترین لوازم ِ است و وجود این دشمن-که عموما هم خارجی است- همواره ودر همه جا ملحوظ و محسوس است و غلفت از آن میتواند عواقب جبران ناپذیر داشته باشد. به همین دلیل است که هم در داخل باید به دنبال وی بوده و امانش نداد و همین که برای حفظ مرزهای وطن میباید ضمن تقویت مرزها ی موجود در پی ایجاد حریم های امن ودور دست بود تا بتوان دشمن را در محدوده مرزهای خودش منهدم نمود.
چنین مجموعه یی از مشخصات گویا علنی تر از آن است که درجهان امروز آمریکا خواسته باشد خود را گرفتار عنوان منحوس وناپسندی از این قبیل نماید. ولی واژه ی جدید "پوپولیسم" گویا سهل الهضم تر از فاشیسم است ودارای بار منفی آن نیز نمیباشد و در بازار مردم عامی وبی خیال ولی به شدّت وطن پرست وبه عبارت دیگر "ناسیونالیست" آسانتر بازاریابی شده و به فروش میرسد. از اینروست که رییس جمهور آمریکا ،ترامپ، را با این برچسب روانه ی بازارهای "ناسیونالیسم" آمریکایی میکنند.وهرکس در این زمینه باور نداشته وندارد و خواسته معترض باشد یکبار برای همیشه از دهان استیو بَنُن مشاور ارشد ترامپ شنیده که، رسانه ها بهتر است خفه شوند ومدتی گوش کنند!- وی گفته:shut up، معادل فارسی اش همین است که نوشتم.
به هنگام ظهور هیتلر وحتّی در کودتای معروف آبجوفروشی هیچکس هیتلر را جدی نمیگرفت ووقتی جهان به خود آمد که دیر بود وشد آنچه شد. 18ماه قبل هیچکس ترامپ را جدی نگرفت و حتّی تا نیمه شب 8نوامبر 2016 نیز جدی نبود واینک او سوار بر اریکه ی قدرت است. آمریکا اگر خیال میکند "IT CAN'T HAPPEN HERE" با کمال تاسّف باید گفت " دارد همین جا اتفّاق میافتد" واگر نیروی های خردمند این سرزمین وجهان به شیوه های منطقی ومبتنی بر اصول انساندوستی وعدالتخواهی افسار این اسب وحشی را از دست این سوارکار ناشی ولی سخت خود شیفته وبی خرد نگیرند بشریّت بهای سنگینی باید بپردازد. این سخن ِ Juvenal شاعرِ طنز پرداز ِ ایتالیایی قرن اوّل مسیحی است *"panem et circenses"نان وسرگرمی! چیزی که نیاز مردم Iرُم بود تا به آسانی تحمیق شوند وندانند جریان امور از چه قرار است. وحالا از بیست ژانویه رایش چهارم برای پیش برد اهدافش بیش از هرچیز وسایل سرگرمی مردم را درداخل آمریکا به وفور فراهم آورده و"سیرک" عظیمی برپا داشته تا آنجا که تمامی مردم جهان از دهان رییس جمهور آمریکا بشنوند که" شب گذشته سوئد شاهد یک فاجعه بود!" **
در سال ِ 1992 که برای دیداری از دوستان و عزیزان به آمریکا آمده بودم و هنوز ذهنم در مورد کتاب پرمغز و بسیار دلپذیر سینکلر لوییس تازه وآماده بود، شبی در جمع دوستان که طبق معمول مباحث ِ سیاسی مطرح بود و آشنایی از آمریکا و آزادی و شرایط زندگی و فرهنگ آمریکا داد سخن میداد ودراین راه کاررا به سخنان بی پایه منطق کشانید وا دار شدم تا بگویم ، " من اینطور فهمیده ام که اگر قرار باشد یکبار دیگر هیتلر ی ظهور کند ،درهمین آمریکا خواهدبود" مواظب ترامپ نباشند ، خواهد شد.


* "نان وسیرک"
**روز شنبه 18 فوریه 2017 در یک سخنرانی درشهری از ایالت فلوریدا چنین گفت.
این IT CAN'T HAPPEN HEREعنوان کتابی است از Sinclair Lewis که بسال 1935 منتشر شده


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست