دستاورد های مبارزات توده ها!-عظیم هاشمی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۴ دی ۱٣۹۶ -
۴ ژانويه ۲۰۱٨
سالها پیش نقل قولی خواندم که مردم ایران را به گندم زارسبزخوشه نشسته ای تشبیه کرده بود که در برابر طوفانها خود را خم میکند بدون آنکه بشکند و دوباره سر بلند میکند شاداب تر از قبل تا زمانی که خوشه ها کاملا ببار بنشینند! اعتراضات سراسری ایران گویای همین نقل قول به معنی می باشد
توده ها جنایات دهه ۶۰، و سال۱٣۷٨ و ۱٣٨٨ را از سر گذراندند واکنون شادابتر از هر زمان دیگر سربلند نموده اند. اگر چه عواملی از نظامی – امنیتی های رژیم در بوق وکرنا جار میزنند که دیگر تمام شد، ولی دست اندرکاران حکومتی هم چندان باوری به آن ندارند. ممکن است خم شدنی رقم خورد اما بسیار بعید است مدت زمان آن طولانی باشد. میتوان گفت سریعتر از آنچه سران رژیم تصور میکنند شاهد اوج
گیری دوباره آن در ابعادی وسیعتر وچه بسا عمیقتر و پیچیدهتر خواهندبود. این موضوعی است که در روزهای آینده بهتروروشنتر میتوان درمورد آن صحبت نمود.
اکنون نگاهی کوتاه دارم به اعتراضات جاری – جاری از این جهت که آنرا تمام شده نمیتوان تلقی نمود!- وآن مسیری که میتواند برای جامعه ایران دستاوردهایی داشته باشد..
اعتراضات سراسری اخیر در ایران دارای ویژه گی هایی خاص نسبت به اعتراضات دهه ۶۰، سال ۱٣۷٨و ۱٣٨٨ است. در خیزش کنونی انسانهایی وارد کارزار واقعی با رژیم شدهاند که پایگاه طبقاتی آنها در مقابل طبقه سرمایه داری است، یعنی کارگران و بردگان مزدی ! آنها هر چند هنوز به عنوان یک طبقه اجتماعی به میدان مبارزه نیا مده اند اما تا همینجا بسیاری از مقدسات سرمایه دارانه را به کناری زده اند. اکنون نه تنها از الله اکبر، اسلام انقلابی و غیره خبری نیست بلکه نقطه مقابل آن نیز میباشد. وقتی به نوع بیان خواستهها و طرح شعارهانظر افکنیم متوجه میشویم که این مردم بپا خاسته از اسلام و الله عبور نموده اند و با اوج گیری هر چه بیشتر اعتراضات، چنین عبوری بسیار عمیقتر از آنچه جریانات بورژوازی تصور میکنند خواهد شد .هر فردی حتا اگر شناختی نسبی به ماهیت درونی بورژوازی داشته باشد میداند که جناحهای آن اعم از سلطنت طلبها ،مجاهدین، ناسیونال – اسلامی ها وغیره امرحفاظت از مذهب، دین و ستایش آفریدگار بخشی از فلسفه وجودی شان را تشکیل می دهد. درواقع اگر رنگها و نقوش ترسیمی بر بیرق هر کدام از آنها کمی خراش دهیم سایه خدایی ویا جا پای پیامبری آشکار می گردد. مهمترین پس زمینههای هر آنچه بر پرچم خود منقوش نموده اند الله ورسولانش میباشد. در نتیجه عبورتوده های بپا خاسته ایران از مذهب و الله علیرغم خواست بخشهای مختلف درون سرمایه داری درشرف وقوع می باشد . این یکی اززنگ خطرهای بزرگی است که برای همه آنها بصدا در آمده است . تلاشهای بیش از گذشته آنها برای اینکه بتوانند جای پایی در چنین اعتراضاتی پیدا نمایند علاوه بر حفظ نظم سرمایه داری موجود، حفاظت از الله و مذهب نیز میباشد. چرا که میدانند یکی از مهمترین حافظان خدای زمین - سرمایه – خدای آسمان است. این موضوع حتا در بر گیرنده بخش اعظمی از بورژوازی ایران که خود را سکولار میداند نیز میباشد. اینکه توده ها ی بپا خاسته بتوانند چنین خواست قلبی خود که بازتاب آن را در شعارهای مختلف بیان می نمایند را بطور کامل محقق نمایند موضوعی است که بدون مرزبندی وفائق آمدن بر چنین جریاناتی امکانپذیر نخواهد بود. چنین فایق آمدنی نیز مستلزم آن است که در جریان اعتراضات، پروسه تشکل یابی بگونه ای پیش برده شود تا ضمن هدایت انقلابی آن، نتایجش به کیسه های دوخته شده جریانات و محافلی که به توده ها همچون ابزاری برای پیشبرد اهداف و مقاصد خودمی نگرند ریخته نشود. در چنین صورتی میتوان گفت نه تنها هیچ جریانی نخواهد توانست پوششی انقلابی به مذهب بدهد بلکه از هر نوع منشورو یاری طلبی از ارواح گذشته گان ومنزه طلبی انها رهایی خواهد یافت. چنین رهایی شرطی است ضروری برای اینکه توده های بپا خاسته بتوانند خود سرنوشت خویش را بدست گیرند. در دست گرفتن سرنوشت بدست خود توده ها نخستین گامی است که علاوه بر سرنگونی رژیم حاکم میتواند دستگاه نظم سرمایه داری را بطور واقعی درهم بشکند وپایانبخش سیطره سرمایه ومذهب بر جامعه گردد. پایان بخشی چنین سیطره ای در صورتی امکانپذیر است که استثمار شده گان ایران با تشکل های مشخص خود، پیشاپیش چنین اعتراضاتی قرار گیرند. قرار گرفتن در پیشا پیش جنبش مستلزم آن است که فعالین کارگری و مبارزان آزادیخواه، خود هچون ماتریالیستهایی پرکتیکال در صحنه مبارزات حاضر و عهده دار امورمربوط به کارزارهای مبارزاتی وتشکل یابی توده های استثمارشده گردند.اکنون که تودهای وسیعی با چنین پتانسیل انقلابی و مرزبندی با مذهب وارد میدانهای مبارزه شدهاند برای هرانسانی که دغدغه اش رهایی وآزادی از سیطره رژیم میباشد بهانههایی همچون نامشخصی سرنوشت اعتراضات، ردیابی فلان حزب وفرد و جریان در شکلگیری اولیه این اعتراضات یا خطر جنگ داخلی، خشونت گرایی، سوء استفاده محافلی از سرمایه داری جهانی وغیره بیهودگی اش سریعتر از هر زمان آشکار می گردد.اینکه این اعتراضات سراسری به سرنوشتی مانند خیزشها وقیامهای گذشته و از جمله اعتراضات اجتماعی سال ۱٣۵۷ دچار نشود ومسیر خواستهای واقعی توده ها، فرارویش قرار گیرد اگر چه موضوعی است که با دخالت گری و سازمان یابی مشخص طبقه کارگرامکان پذیر است اما تشخیص ریلها و دامچاله هایی که بورژوازی پیشا روی مبارزات می گستراند تا مانع ازهدایتگری مبارزات توسط طبقه کارگر گردد در همین راستااست والبته وظیفهای است سترگ. چنین وظیفه سترگی هم بجز ماتریالیستهای پرکتیکال هیچ جریان دیگری نه میخواهد ونه میتواند بار آن را بر دوش کشد . درشرایطی قطار اعتراضات میتواند درریلهای ایجاد شده توسط جریانات مغلوب شده دربهمن سال ۱٣۵۷، مبلغان اسلام انقلابی ، اسلام رحمانی ودمکراتیک یا احزاب وسازمانهای خود نماینده خوانده طبقه کارگر قرار نگیرد که نقش مماشاتگری با سرمایه داری جهانی ویا قدرت طلبی مستبدانه آنها برای توده ها آشکار گردد و ایستگاه انقلاب هم کاملا نمایان شود. این گام ارزنده ای است که روشنگر وترسیم کننده مسیرواقعی برای رسیدن به اهداف مشخص پیشا روی توده ها ی بپا خاسته می باشد.علاوه بر آن راه مقابله با آن جریاناتی که ممکن است به بهانه سوریه ای نشدن کشور در صدد بر آیند تا با توسل به نظامی – امنیتی ها سکان حفظ نظم موجود را به آنها بسپارند-مشابه آنچه در جریان اعتراضات مصر شاهد آن بودیم! - بازهم مستلزم این است که طبقه کارگراز وسیعترین تشکلهای پایدار خود یعنی شوراها برخوردار باشد . ایجاد چنین تشکلهایی نه به وسیله احزاب و سازمانها- با هر درجه از رادیکالیسم و انقلابی گری که ادعا نمایند- بلکه توسط خود کارگران مبارزی بوجود خواهد آمد که هیچ منافعی بجز رهایی کل بشریت و ایجاد گستردهترین دموکراسی در جامعه ندارند و دراین راه، خود نیزبجز زنجیرهای بردگی کار مزدی چیز دیگری برای ازدست دادن ندارند. واقعیات مبارزات کنونی از یک سو توانست خط بطلانی بر آن کسانی بکشد که با تئوریهای خود سعی میکنند توده ها را حتا اگر نالایق قلمداد نکنند اما آنها را بیچاره گانی ترسیم می کنند که سر در گریبان کاری خود فرو بردهاند و بنا به اوضاع نابسامانشان قادر نیستند دست به اعتراض بزنند و یا اینکه فقط درصدد رفع تگناهای معیشتی خود میباشند و در ادامه هم نتیجه میگیرند که ابتدا باید جریان انها قدرت را بدست آورد تا بعد!آن رابه طبقه کارگر بسپارند.
ازسوی دیگر، این اعتراضات گسترده چهره های باندهای مختلف رژیم اعم از آنها که در قدرت هستند ویا مغضوب شدگانی مانند محمد خاتمی را به عریانترین شکل ممکن در جلو چشمان همگان قرار داد. در همین راستا فرصت طلبانی که خود را گاهی اوقات منتقد رژیم قلمداد میکنند با هر نوع پیشینه در چنان شرایطی قرار داده است که دیگر با وقاحت تاکنونی قادرنخواهند بود سوداهای حمایتی از افراد مرتبط با رژیم که همواره درسرمی پرورانند را بیان کنند ویا آن را مکتوب نمایند.. .
نتیجه مشخص دیگر این مبارزات این است که اکنون شناخت توده هادرمورد دشمنان واقعی مر تبط با رژیم دهها برابر شده است و در نتیجه تجویز گران نسخه های آرام بخش یا وعده دهندگان و امید سازان کاذب نیزاز بنوعی ازگردونه ژستهای تاکنونی بیرون انداخته است. در واقع میتوان گفت این حرکت که بمانند نقطه جوشی همگانی شروع گردید و یک سراسیمگی در همه جریانات بورژوازی ایجاد نمود در امتداد خود موجب آبروباختگی عمیق وبی نظیری برای اصلاح طلبان درون وبیرون حکومتی نیز شده است. اگر چه رژیم با گسیل سرکوبگرا ن مسلح بیشماری در خیابانها، محلات وکوی وبرزنهایک حکومت نظامی اعلام نشدهای را برقرارکرده است اما همانگونه که اشاره کردم بنظر میرسد که توده ها نیز با تغییراتی در اشکال مبارزات خودراه مقابله را خواهند یافت. در اینصورت انها ضمن حرکت، نقاط ضعف اعتراضات که آسیب رسان می باشد را بر طرف خواهند نمود و جنبش با پیچیدگی خاصی ادامه یافته و دامنه وعمق آنچنان گسترده خواهد شد که لرزشهایی کاراتر از چند روزاخیر بر پایههای رژیم وارد خواهد ساخت. لرزشهایی که نه تنها نویدبخش تغییراتی مهم بلکه می تواند موجب فروپاشی رژیم اسلامی گردد.هر چند چنین فروپاشی بستر هایی برای در هم شکستن نظم سرمایه داری حاکم بر ایران فراهم خواهد آورد اما چنانچه از هماکنون فعالین کارگری و آزادیخواهانی که خود را ماتریالیستهای پرکتیکال میدانند راستای حرکتی وتشکل یابی را برپایه چنین درهم شکستنی قرار ندهند ،جانفشانی های توده ها بر علیه رژیم دستاوردهای چندانی بهمراه نخواهد داشت.
اکنون شاهد این هستیم که بخشی از سرمایه داری جهانی در پیوند اعلام نشده ای با بورژوازی خلع شده ازقدرت محمد رضا شاهی در صدد این بر آمده تا کسانی پیدا نماید که به ارواح مورد نظر آنها دخیل ببندند ولی چگونه میتوان به مردمی که از الله واسلام عبورمی کنند منشوروروحی سرگردان فروخت؟ اما واقعیات شکستهای مختلف در ایران و دیگر جوامع را نباید هیچگاه بدست فراموشی سپرد.چنین واقعیاتی گویای این است که هر درجه از شورانقلابی وآگاهی که درتوده ها وجود داشته باشد بازهم : تضمینگر واقعی دستاوردهای مبارزات و عدم بازگشت منشورها وارواح پوسیده گذشتگان یا خدایان ومذاهب وآیات واحادیث و عدم دخالت آنها درامور جاری جامعه، حضور کارگران بعنوان یک طبقه اجتماعی، پیشاپیش مبارزات توده ها و استمرار چنین حضوری در عرصه های مختلف پس از سرنگونی می باشد.
|