سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تا خود چون کنی! – سروده ای منتشر نشده از اسماعیل خویی


اسماعیل خویی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ مهر ۱۴۰۱ -  ۱٨ اکتبر ۲۰۲۲


ذاتِ ما را چون تو دیگرگون کنی؟
ور جهان را نیز غرقِ خون کنی!

ما، وگر از اشگ، بازش پُر کنیم:
گر تو اقیانوسِ ما هامون کنی!

بازسازیم آنچه را ویران کنی؛
بر فرازیم آنچه را وارون کنی!

وَ برون داریم اش از وجدانِ خویش:
نیز اگر یاسای خود قانون کنی!

مامِ گیتی مان چنین پرورده است:
ضدِ ناموسِ طبیعت چون کنی؟!

در چه کارِ او چه دیگرگون شود؟
فرض کن دیوانه را مجنون کنی!

کارسازت شیوه ی تقلید نیست:
آدمی را با چه فن میمون کنی؟!

جهل کاهیده ست آن چندان که رفت
فرصت ات تا عام را مفتون کنی!

رفت آن دوران که مردُم را به دین،
با بسی افسانه ها، افسون کنی!

کرد افیون ات خداخودبین: ولی
ناتوانی زین که دین افیون کنی!

کی شود حق و حقیقت را دگر،
زیرِ آوارِ دغا، مدفون کنی؟!

غایتِ بودن همانا شادی است:
مردُمِ ما را چرا محزون کنی؟!

گردِ ما گردان همین ماه است و بس:
ور تو نامِ آسمان گردون کنی!

عصرِ خودکامی ی دینکاران گذشت:
چون شود بگذشته را اکنون کنی؟!

می رسد زوتر فنای ات، که ش تو نیز
بیشتر هردم به خود مقرون کنی!

به که بگریزی به دوزخ بی درنگ:
تا ز مردُم گُم خودِ معلون کنی!

دونی آید از منش، نز پرورش:
تو مگر مُشتی چو خود را دون کنی!

ورنه، تا مانی «ولی»، باید که تو
ملتی را از وطن بیرون کنی!

بر نیاید این زتو، می مانَد آنک
جوی ها را جمله نهرِ خون کنی!

یعنی، ای خونخوار! با خون ریختن،
کینِ مردُم را به خود افزون کنی:

تا گلوی ات را به دندان ها جَوَند،
وَ کُشندت زار… تا خود چون کنی!

دوم دیماه ۱۳۹۸
بیدرکجای لندن



خبرهای بیشتر را در تلگرام اخبار روز بخوانید


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست