فراخوان نیروهای نظامی ذخیره در روسیه از نگاه نیروهای چپ
- مترجم: داود جلیلی
•
پوتین در ۲۱ سپتامبر ، اعلام بسیج (فراخوان نیروهای نظامی) “جزیی” کرد. معنی این بسیج چیست؟ چه کسانی بیشترین آسیب را از بسیج می بینند؟ بسیج روی زیرساختهای مدنی و وضعیت زنان چگونه تاثیر میگذارد؟ ما در این باره با یک گروه از فعالین چپگرا، روزنامه نگاران و جامعه شناسان روس که رسانه ی ضد جنگ “نووینا” ( نه به جنگ) را از آغاز تجاوز تمام عیار اداره می کنند، گفتگو کردیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۷ آبان ۱۴۰۱ -
۲۹ اکتبر ۲۰۲۲
پوتین در ۲۱ سپتامبر ، اعلام بسیج (فراخوان نیروهای نظامی) “جزیی” کرد. معنی این بسیج چیست؟ چه کسانی بیشترین آسیب را از بسیج می بینند؟ بسیج روی زیرساختهای مدنی و وضعیت زنان چگونه تاثیر میگذارد؟ ما در این باره با یک گروه از فعالین چپگرا، روزنامه نگاران و جامعه شناسان روس که رسانه ی ضد جنگ “نووینا” ( نه به جنگ) را از آغاز تجاوز تمام عیار اداره می کنند، گفتگو کردیم.
لفت ایست: پوتین در۲۱ سپتامبراعلام بسیج “جزیی” کرد. معنای آن چیست؟ “جزیی” یعنی چه؟
کسی این را نمیداند. مقامات به طور سنتی تلاش میکنند واقعیتهای ناخوش آیند را پشت حرافیهای شعاری از روسها مخفی کنند. شویگو وزیردفاع گفت که ممکن است مقامات “تنها سیصد هزار نفر ” را فرا بخوانند، یعنی کمتراز یک درصد ازنیروی ذخیره نظامی. نویسندگان سایت های هوادار دولت بلافاصله مردم را با آب نباتها مقایسه کردند: آنها میگویند یک آب نبات به ندرت با یک پاکت کامل مقایسه میشود.
روزنامهنگاران مخالف قبلا به نقل از منابع نزدیک به دولت اطلاعاتی را منتشرکرده اند، که برنامههای واقعی بسیج بسیار بزرگتراست. یک میلیون و حتی ۱.۲ میلیون نفر. موج دوم بسیج هم اکنون در برخی از مناطق آغاز شده است. ارزیابی دقیق برنامههای مقامات نظامی عملا غیرممکن است. در فضای عمومی جامعه، هرکسی مرد جوان بین ۲۰ تا ۵۰ سالهای را که احضاریه ثبت نام در ارتش و اداره سربازگیری را دریافت کرده است میشناسد ( اگرچه، این امرهمیشه به معنی خدمت اجباری قطعی نیست). آنچه در شبکههای اجتماعی بعد از گفتگو درباره تعداد افراد چشم گیر است افزایش تعداد گزارشها از مردانی است که مجبور به زندگی دراردوهای میدانی، خوابیدن روی زمین و کندن پناهگاهها شدهاند، چون جای کافی ندارند. این نشان میدهد که مقیاس بسیج از ظرفیت سازماندهی یگانهای ارتش فراتر میرود.
آیا مقاومتی دربرابر بسیج وجود دارد؟ آیا حمایت علاقهمندانهای از آن وجود دارد؟
طبق اطلاعات اخیر، تقریبا نیمی از کسانی که مورد پیمایش قرارگرفته اند(۵۱-۵۴ درصد) بسیج را تایید میکنند( شیوه نمونهگیری تصادفی از شمارههای تلفن)، نمونه به بخشهای فدرال، مسکو و منطقه مسکو، سن پترزبورگ و منطقه لنینگراد( کلا ۱۰ لایه- لفت ایست) طبقهبندی میشود. ۷۳ درصد آنها مطمئن هستند که درمعرض بسیج نخواهندبود. اما، از کسانی که بیشترین احتمال بسیج را دارند(۱۸-۲۹ و ۳۰-۳۹ ساله ها) به ترتیب ۷۸ درصد و ۶۹ درصد، آمادگی مشارکت در “عملیات ویژه” را ندارند یا (با مشارکت) مشکل دارند یا از پاسخ به پرسش خودداری کردند.
مقاومت رادیکال، البته نه مقاومتی خیلی بزرگ وجود دارد- هر روز خبرهایی درباره سوزاندن ادارات سربازگیری ارتش وجود دارد. مقاومت مسالمتآمیز عمومی یعنی اعتصابهای تک به تک علیه بسیج وجنگ وجود دارد. ما خبرهایی درباره اقدام جمعی در مناطق قومی غیر روس مانند داغستان داریم، که درآنجا اصولا زنان درگیر اعتراضها هستند. عدم حمایت هم وجود دارد یعنی پس از اعلام بسیج نیرو، حدود یک میلیون نفر کشور را ترک کردهاند. این آماری بسیارجدی است، چون ما درباره هستهی جوان و فعال جمعیت صحت میکنیم. اما مقاومت اصلی غیرعلنی صورت میگیرد. افراد زیادی درِ خانههایشان را به روی پلیس وماموران ثبت نام ارتش بازنمی کنند، بسیاری از افراد درجایی که ثبت نام کردهاند زندگی نمیکنند، ازجمله به شهرهای دیگرمیروند. اخیرا، مورد عجیبی وجود داشت، که (مقامات) در روستایی درشمال نتوانستند حتی یک نفررا هم بسیج کنند- چون تمام روستایی ها برای چیدن تمشک به جنگل رفته بودند. برخی مناطق مانند آلتای، هنوزحتی یک نفر هم برای بسیج اعزام نکردهاند. این به خاطرخرابکاری موفق و فقدان نیروهای دولتی برای بسیج است. تفسیر دیگری هم وجود دارد که خرابکاری بعضی اوقات از مقامات محلی ریشه میگیرد- آنها پیش بینی می کنند که باز توزیع بزرگی از قدرت، و دارایی با زورصورت گیرد و(بنابراین) می خواهند افراد آماده به نبرد را در محل حفظ کنند، و آنها را برای کشته شدن به اوکراین اعزام نکنند.
به هر حال، طرف دیگر وابستگی بدنام به دولت که تصور میشود ویژه روس ها باشد، برخورداری از مهارت قدیمی برای خرابکاری در دولت است، بخصوص اگر دولت در تهاجم به زندگی خصوصی فعال باشد. وسعت کشور در این زمینه فرصت های خوبی را ارائه می دهد.
آیا میتوانیم بگوییم که مناطق/ گروهها برای بسیج آسیب پذیرتر هستند؟ آیا بسیج بیشتر متکی بر عاملهای قومیتی است یا روی عاملهای اقتصادی بنا شده؟ آیا بحثهایی درباره بسیج به عنوان پاک سازی قومی وجود داشته است- آیا با آن موافقید؟
پاسخ صریح به این پرسش دشواراست، چون مناطق قومی غیر روس به صورت فقیرترین وازلحاظ اجتماعی محروم ترین مناطق نگهداری میشوند. احتمال زیادی دارد که عاملهای اجتماعی نقش اصلی را بازی کنند. درمناطق فقیر و کشاورزی کشور هم که محل زندگی قومیتهای روسی است بسیج گسترده است. در محلهای بسیاری، جمعیت از لحاظ قومی درآمیخته است، و سازمانهای سربازگیری ابزاری برای جداکردن گروه قومی ندارند، یعنی خدمت سربازی برای همه قابل اجرا است.
ازسوی دیگر، برخی از روشنفکران هواداردولت، حتی پیش ازجنگ اندیشههایی را درباره “قزاقهای جدید”، مطرح کردند، جمعیتی که در ارتش خدمت میکنند، و نقشی که درامپراطوری به اقلیتهای ملی داده شده بود. اما این دکترین هرگز رسمی نشده بود، نه مقرراتی، نه روش کاری، نه سازمانی و نه بودجهای برای خود نداشته است. رهبران جمهوریهای ملی، که اصالتا کاملا به مسکو و پوتین وابستهاند و برای کسب مرحمت او تلاش میکنند میتوانند نقش مهمی ایفا کنند.
البته، جامعه کوچکی وجود دارد که از بسیج زیانهای بیشتری میبیند. و درحالیکه پاکسازی قومی ممکن است (عبارتی) خیلی تبلیغاتی و نه به ویژه عبارتی دقیق باشد ، اما برخی اقلیتهای قومی غیر روس قطعا به صورت شدید تری در معرض پاکسازی قومی قرار دارند.
وعده دولت به کسانی که به بسیج پیوستهاند چیست: آیا به آنها دستمزد پرداخت میشود، آیا از مزایایی برخوردارند، آیا میتوانند شغلهایشان را برای بعد از جنگ نگهدارند، آیا وامهایشان راباید پرداخت کنند، آیا خانوادههایشان از حمایتی برخوردار میشوند، وغیره؟
دولت وعدههای نسبتا زیادی میدهد، پرداخت دستمزد به بسیج شدگان با استانداردهای روسی، یعنی پرداخت همان دستمزدی که قبلا به ارتشی های قراردادی و “داوطلبها” پرداخت می شد. خیلی از اوقات این پرداخت ماهانه حدود ۲۰۰ هزار روبل، معادل سه هزار و پانصد دلاراست. این مبلغ ده برابر حقوق در مناطق از لحاظ اقتصادی نابه سامان است.
در دو هفته آخر قوانین زیادی تصویب شده است که حاکی است رزمندگان مزایای اجتماعی دریافت خواهند کرد و در صورت مرگ به خانواده آنها مبلغ زیادی پول، فوق العاده های تحصیلی و مانند آن داده خواهد شد. مقامات هم به کسانی که به بسیج پیوستهاند وعده “ذخیره” مشاغل را میدهند، و موضوع بخشیدن وامها مورد بحث است. برخی مقامات میگویند که سربازها باید ازحقوقهای جدید خود وامها را بازپرداخت کنند، درحالیکه برخی دیگر مطرح میکنند که بدهیهای افرادی که به بسیج پیوسته اند باید لغو شود. اما بعد پیچیدگیها آغاز میشود.
اولا، همانطور که یک ضرب المثل روسی میگوید، وعده دادن به معنی ازدواج کردن نیست. مقامات اغلب مردم را فریب میدهند. در طی شش ماه گذشته، هزاران مورد وجود داشته است که ارتشیان قراردادی اساسا پول کمتری از آنچه انتظارداشتند دریافت کردهاند، این امرمیتواند به اختیارات واحد یا فرمانده واحد وابسته باشد. تعداد بسیار زیادی با مشکلاتی در دریافت خسارت برای زخمیها مواجه شدهاند. برای کشتهها اغلب درصورتی که مرگ اثبات شود پول پرداخت میشود. اطلاعات طبقه بندی شده است، اما ظاهرا هزاران نفر در لیست “گم شدهها” ثبت شدهاند.
مهمتر از آن، کم تراز یک سوم روس ها با قرارداد های سفید ( استخدام رسمی) کارمی کنند. بقیه کارگران به صورت بی ثباتی در بخش اقتصاد سایه کارمیکنند یا حتی مستخدمان شرکتهای بزرگی هستند که دستمزدهایشان را درپاکت دریافت میکنند (دستمزد رسمی آنها ۲ و ۳ و یا ۱۰ بار کمتر از دستمزد واقعی است). ازاین رو تضمین دولتی مشاغل برای آنها یک خالی بندی است.
دومین مشکل نابرابری منطقهای است. جمع هزینه پرداختها و مزایای اجتماعی برای سربازان بسیج شده از بودجه منطقهای تامین میشود. ظرفیتهای آن ممکن است چند برابر تفاوت کند. ازاین رو، سربازانی که ازمسکو، سن پترزبورگ یا چچن – ثروتمندترین منطقه فدراسیون روسیه- می آیند احتمالا نسبت به کسانی که از بوریاتیا، داغستان، توا یا کراسنودارمیآیند پول بیشتر قابل توجهی دریافت میکنند.
با وجود تمام وعدهها، فرار از خدمت گسترده ای در کشور وجود دارد. به ندرت کسی ، به استثنای تعداد بسیار اندکی از ملیگراها، که توانایی فردی آنها در ماههای گذشته تحلیل رفته است، خواهان کسب درآمد ازجنگ است.
بسیج روی زیرساخت های مدنی چگونه تاثیر میگذارد؟
تاجایی که نگرانی برای اقتصاد وجود دارد، بسیج دچار فروریزی نخواهدشد. کمبود کارمند دربعضی بخشها وجود خواهد داشت. اما، اولا این کمبودها را میتوان با کارگران مهاجر پوشش داد. و دوما، عاملهای بسیار قدرتمند تری وجود دارند که اقتصاد روسیه را تحلیل میبرند.
محافظت از اقتصاد بسیار دشوارتر از اعزام یک میلیون نفر به خندقها است. صنعت روسی ضعیف است و به شدت به قطعات وارداتی وابسته است. هیچ نشانهای از آن که رژیم الیگارشی قادر به تامین سلاحهای مورد نیازجبهه و پشت جبهه با تولیدات نظامی است وجود ندارد. حمل و نقل درمناطق روسیه با اوکراین درحال حاضرتحت فشاراست، اما تاکنون هیچ نشانه ای از فروپاشی هم وجود نداشته است.
پرسش قابل توجه آن است که ماشین اداری ارتش تا چه اندازه ازعهده نیازهای بسیج برخواهدآمد. تاکنون، میزان کمبودها بیش از اندازه بوده است، یعنی مردان بسیج شده فاقد تدارکات، اسلحه، یونیفورم، حمل و نقل و دارو هستند، هیچ کس به آنها آموزش نمی دهد و هیچ همبستگی رزمی وجودندارد. امریهها به صورت آشفتهای ارسال می شوند. افراد معلول، سالخورده، و افرادی که بچه های زیادی دارند این امریه ها را دریافت می کنند. این به احتمال زیاد نتیجه هرج ومرج و باراضافی روی دوش ماشین ارتش است. شواهدی وجود دارد که مشکلات همانندی در سیستم قضایی و حتی در ماشین سرکوب رخ میدهد.
بسیج جایگاه زنان را چگونه تغییر می دهد؟ آیا زنان، مثلا پزشکان و کارمندان درمانی هم بسیج میشوند؟
طبیعتا مانند هر جنگی، مقدار عظیمی ازکارهای انضمامی برای زنان وجود دارد تا خانواده را مدیریت کنند، از کودکان مراقبت نمایند، و از وابستگان سالخورده نگهداری کنند. نمونههای فردی از زنان مشمول نظام وظیفه وجود دارند که بسیج میشوند. آما اینها بیشتراستثنا هستند. ارتش روسیه به صورت برجسته ای مردانه باقی میماند. میتواند فرض شود که بازار کارزنانه میشود. این امر، در درازمدت، اخلاق جنسیتی رژیم پوتین را تضعیف خواهدکرد. اما این یک پیش بینی بسیار دوری است و تنها یکی از عاملهایی است که روی وضعیت تاثیر میگذارد. براساس بسیاری از پایشهای جامعهشناسانه، زنان قبل از بسیج، با احتمال بیشتری با جنگ مخالفت می کردند تا مردان . اکثراعتراضهای ضد بسیج از جمله درجمهوریهایی مانند چچن و داغستان نیز تحت سلطه زنان بوده است.
دیگر پی آمدهای بسیج چیست؟
وضعیت بیسابقه ای است، از این رو پیش بینی کردن دشوار است. اما تاثیر اصلی بسیج “بیداری طبقات اجتماعی پایینتر” است. کل ساختمان رژیم پوتین روی بیگانه سازی کامل این اکثریت از واقعیت سیاسی بنا شده بود. رای به پوتین و وفاداری ظاهری تنها شکلی از پذیرش چنین قواعدی از بازی بود. هرجایی که مقامات در واقعیت مادی دخالت کردند(یعنی اصلاح بازنشستگی)، این امراعتراض کاملا بزرگی را برانگیخت. بسیج ضربه ای به این قرارداد اجتماعی بود. سیاست به شیوهای وحشیانه و زخمی کننده به زندگی انسان کوچک تجاوز کرد. سلامت و زندگی صدها هزارنفر از مردم در خطر است. واین اعتبار و درستی کل بنیاد ایدئولوژیک رژیم پوتین را که بر وعده های ثبات، امنیت و صلح بناشده بود خراب میکند.
در میان فعالان ضدجنگ، آیا بحثی درباره این که افراد ی که به سربازی خوانده می شوند باید کشور را ترک کنند یا در برابر ثبت نام مقاومت کنند وجود دارد؟
کسانی که کشور را ترک میکنند هم در برابرخدمت اجباری و هم درتامین منابع مالی مورد نیاز برای رفتن به خارج آسیب پذیرترهستند. برای کسانی که می مانند، وظیفه اصلی تنها خودداری از رفتن به جبهه نیست بلکه اجتناب از رفتن به زندان هم هست، که خارج شدن از آن، حتی زمانی که رژیم فروپاشی را آغاز میکند خیلی ساده نخواهد بود. کسانی که کشور را ترک می کنند، چون در امنیت هستند، سعی خواهند کرد تاجایی که امکان دارد از طریق رسانه با افراد بسیاری که در روسیه زندگی می کنند ارتباط برقرارکنند، و دراولین زمان ممکن آماده بازگشت به کشور باشند تا روی رخداد ها با استدلال هایی قوی تراز خطر سرکوب شدن تاثیر بگذارند.
آیا الان امیدی هست؟ فکر می کنید چپ اکنون در روسیه چه می تواند بکند؟
دقیقا در این لحظه است که امید وجود دارد. بدیهی است که رژیم روسیه به تله افتاده است، آشکاراست که روسیه همان طور که ۱۰۰ سال پیش بود، به حلقهی ضعیفی در سرمایهداری جهانی تبدیل شده است،. روشن است که چپ و نیروهای دموکرات فرصتی برای پایان دادن به برنامه نئولیبرالی در روسیه و به این وسیله تاثیر روی روندهای جهانی را دارند. و واقعا اهمیتی ندارد که آیا احتمال یک چنین نتیجه خوش بینانهای ۵ درصد است یا ۵۰ درصد. تنها این مهم است که این فرصت وجود دارد و ما باید هرکاری را برای اغتنام آن انجام دهیم.
چپ در روسیه چه میتواند بکند؟ حفظ خود و ارتباطات اجتماعی. برای کسانی که آماده دست زدن به فعالیت ضد جنگ زیرزمینی نیستند، این امکان وجود دارد که به امورعمومی بپردازند که مستقیما به جنگ مربوط نیستند. این امورمیتواند کار داوطلبانه، مانند حمایت از پناهندگان باشد. یک مشکل عظیم آن است که از زمان آغاز جنگ عمل برای فعالین اجتماعی ، نه تنها به خاطرافزایش سرکوب، بلکه به خاطر اختلاف نظربین خود آنها بسیار دشوارتر شده است. نشان دادن آن که افرادی که از دیوانگی نظامیگری حمایت نمی کنند به سود ۹۹ درصد از روسها عمل می کنند ارزشمنداست- پرداختن به محیط زیست، حقوق بشر، حقوق کارگران…. امروز اگرچه تاجایی که می توانند مارا از هم جدامیکنند، امروزتا جایی که ممکن است بسیاری ازهم میهنان ما را گمراه می کنند، اما فردا ممکن است خودمان را در یک اردو بیابیم. همه به غیر از مقامات پوتین، جنایتکاران جنگی و مبلغان. و وظیفه چپ تضمین آن است که این اردو باید با ارزشها و برنامه ما یعنی برابری اجتماعی، آزادیهای سیاسی، دموکراسی در تمام سطوح جامعه، از کارخانه تا پارلمان، خودگردانی محلی، همبستگی بین المللی(انترناسیونالیسم) متحد شود.
***
*- “نه به جنگ” اعتقاد دارد که اگر رهبری کشورما جنگ را آغاز کرد، پس جامعه باید به آن پایان دهد. برای انجام این کار، درک سببهای تاریخی جنگ، یعنی دیدن بستر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن، تحلیل پویایی آن ضروری است. این امر به ما اجازه درک آن را می دهد که روسیه و جهان را پس از جنگ چگونه می خواهیم ببینیم.
|